علی امیدی، عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی و روابط بینالملل دانشگاه اصفهان در گفتوگو با ایکنا از اصفهان با بیان اینکه ناو آمریکایی آبراهام لینکلن هنوز وارد خلیج فارس نشده است، اظهار کرد: این ناو در حال حاضر در دریای احمر حضور دارد و با کشورهای عربی مانور نظامی انجام میدهد.
وی ادامه داد: درباره اعزام ناو آبراهام لینکلن به خلیج فارس، دو دسته برآورد وجود دارد؛ یکی اینکه همانطور که مقامات آمریکایی اعلام کرده بودند، اعزام این ناو برنامهای از پیش طراحی شده است. آمریکا بزرگترین ناوگان نظامی جهان و بیشترین هزینه نظامی یعنی 700 میلیارد دلار را دارد، بخش اعظم این هزینه نظامی مختص نیروی دریایی آمریکا در راستای دکترین آلفرد ماهان است که معتقد بود هر کشوری قدرت دریایی داشته باشد، قدرت مسلط دنیا خواهد بود.
عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی و روابط بینالملل دانشگاه اصفهان اضافه کرد: طبق برآورد دسته دوم، به منظور فشار بیشتر بر ایران، برنامهریزی مجددی برای ناو آبراهام لینکن انجام و برنامههای قبلی آن لغو شده است. در واقع آمریکا قصد دارد فشار حداکثری بر ایران را بیشتر کند.
آمریکا به دنبال ایجاد بازدارندگی در برابر ایران است
امیدی با تأکید بر اینکه نباید اعزام ناو آبراهام لینکلن به خلیج فارس را صرفا جنگ روانی قلمداد کنیم، افزود: آمریکا در حال پیادهسازی فشار حداکثری است که بخشی از آن ابعاد اقتصادی دارد، مثل تحریمهای شدید که آخرین آنها به تحریم فلزات ایران برمیگردد. چون ایران قبلا تهدید کرده بود که اگر نتواند نفت صادر کند، هیچ کشور دیگری هم نمیتواند این کار را انجام دهد، برداشت آمریکاییها این است که ایران در جریان و عبور آزادانه نفت از خلیج فارس اخلال ایجاد میکند و برای اینکه به ایران اثبات کنند چنین اقدامی هزینههای سنگینی برایش خواهد داشت، اعزام این ناوگان در رسانهها برجسته شده و از این طریق در تلاش برای ایجاد بازدارندگی در برابر ایران هستند.
وی درباره سابقه حضور ناوهای آمریکایی در خلیج فارس گفت: از اواخر دهه 60 میلادی که انگلستان از حضور نظامی خود در جهان کاست و عملا آن را به صفر رساند، پایگاههای نظامیاش در اختیار آمریکا قرار گرفت و آمریکا جانشین انگلستان در حضور نظامی دریایی در اقصی نقاط جهان شد. در آغاز جنگ سرد هم که تقابل نظامی و ایدئولوژیک شدیدی میان آمریکا و شوروی ایجاد شده بود، آمریکا برای حفظ حوزههای نفوذ خود به تقویت نیروی دریاییاش مبادرت کرد. از طرف دیگر، قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، دکترین دو ستون نیکسون حاکم بود، بر این مبنا که تأمین امنیت خلیج فارس به عهده ایران و عربستان بوده و آمریکا نقش توازن دهنده و ناظر را بر عهده داشته باشد تا از بار نظامی آن کاسته شود.
عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی و روابط بینالملل دانشگاه اصفهان اضافه کرد: بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، ایران به عنوان تهدیدی جدی از سوی غرب و به خصوص آمریکا قلمداد شد و این ارزیابی از کشورهای عربی به عمل آمد که آنها توان مقابله ایدئولوژیک و نظامی با ایران بعد از انقلاب را ندارند، بنابراین آمریکا به حضور نظامی گسترده در خلیج فارس رو آورد. در اثنای جنگ ایران و عراق که جنگ نفتکشها پیش آمد و در عبور کشتیها از خلیج فارس اختلال ایجاد شد، آمریکا حضور نظامی خود را افزایش داد و در پایان جنگ تحمیلی یعنی سال 1988، اوج برخورد نظامی میان نیروی دریایی ایران و نیروی دریایی آمریکا اتفاق افتاد. آمریکا سکوهای نفتی ایران و ایران تعدادی ناوچه را نابود کرد و در نهایت شاهد سقوط هواپیمای ایران با شهادت 300 نفر بودیم. از آن زمان به بعد، استراتژی آمریکا بر این مبنا قرار گرفت که هم حضور نظامی در خلیج فارس داشته باشد و هم به تقویت نظامی کشورهای عربی بپردازد و همانطور که آمار مؤسسه صلح استکهلم نشان میدهد، آمریکا، چین و عربستان در ردههای اول تا سوم به لحاظ هزینههای نظامی قرار دارند. در واقع بعد از سال 2016، عربستان به لحاظ هزینههای نظامی حتی از روسیه نیز پیشی گرفته است. اگرچه روسیه از نظر اقتدار نظامی در جایگاه بالاتری قرار دارد، ولی هزینهکرد نظامی عربستان از روسیه بیشتر است.
خلیج فارس با حضور ناوهای آمریکایی به انبار باروت تبدیل میشود
وی خاطرنشان کرد: در حال حاضر که چالش میان ایران و دولت ترامپ به اوج خودش رسیده است و آمریکا به زعم خودش میخواهد در مقابل اقدامات آتی ایران بازدارندگی ایجاد کند، قطعا حضور نظامی خود در خلیج فارس را تقویت خواهد کرد. در واقع خلیج فارس به انبار باروتی تبدیل میشود که برای منفجر شدن نیاز به جرقهای دارد.
امیدی تلاشهای آمریکا برای همراه ساختن کشورهای مختلف در تهدید نظامی و فشار بر ایران را ناموفق خواند و گفت: اگر بخواهیم واقعگرایانه نگاه کنیم، صرف مخالفت لفظی کشورهای مختلف اهمیتی برای منافع ما ندارد، باید دید کدام کشورها اقدام عملی انجام میدهند. اخیرا روسیه اعلام کرد که آتشنشان نیست تا هر جا بحران پیش آمد، دخالت کرده و آتش را خاموش کند، یعنی عملا موضع بیطرفی اختیار کرد. اگر میان ایران و آمریکا جنگی رخ دهد، قابل پیشبینی است که روسیه صرفا مخالفت لفظی کرده و اقدام عملی انجام نمیدهد، مگر اینکه مثل سوریه منافع ژئوپلیتیکش به خطر بیفتد. چین از دیرباز کشور محافظهکاری بوده و میخواهد منافع اقتصادیاش را حفظ کند، بنابراین صرفا به محکومیت رسمی اکتفا خواهد کرد. هند در صحنه سیاست جهانی خنثی عمل میکند و کشورهای غربی نیز با سیاستهای آمریکا سمپاتی دارند، شاید مخالفت رسمی نشان دهند، ولی اقدام عملی در برابر آمریکا انجام نمیدهند. همه اینها در حالی است که آمریکا، اسرائیل، عربستان، امارات و بحرین حاضر به اقدام عملی هستند.
وی افزود: درست است که جهان با آمریکا مخالفت کرده و مشروعیت اقدامات این کشور در برابر ایران را زیر سوال میبرد، ولی این مخالفت در حد لفظی است و آمریکا به لحاظ کنش میدانی در موقعیت مناسبی قرار دارد. اگر جنگی میان ایران و آمریکا رخ دهد، به جز عمان و قطر، سایر کشورهای عربی با منافع آمریکا سمپاتی داشته و با آن همکاری خواهند کرد. در حال حاضر نیز رسما اعلام کردهاند که پایگاه نظامی در اختیار آمریکا قرار میدهند تا هر تعداد نیروی نظامی که مایل است، در آنجا مستقر کند. در تئوری، آمریکا در اجرای فشار حداکثری منزوی است و اقداماتش نیز قانونی نیست، یعنی به صورت یکجانبه قلدری کرده و زورگویی میکند، ولی زورگویی آن به نفع برخی از کشورها است، به هر حال حکام عرب مشروعیت مردمی و دموکراتیک ندارند و بقای سیاسیشان به حمایت آمریکا و سرکوب داخلی بستگی دارد و مادامی که این زنجیره منافع حفظ میشود، همسویی آنها با آمریکا ادامه خواهد یافت.
خویشتنداری و اقدامات هزینهساز؛ راهکار مقابله با تهدیدات و فشارهای آمریکا
این مدرس حقوق بینالملل تصریح کرد: ایران در برابر فشارها و تهدیدات آمریکا باید همزمان سیاست خویشتنداری و اقدامات هزینهساز را در پیش گیرد. سیاست خویشتنداری به این معنا است که نباید بهانه به دست دشمن داده و او را وادار به عکسالعمل نظامی کنیم، مثلا قایقهای تندروی ایران نباید ناو آمریکایی را محاصره کرده و تحریکش کنند، البته ایران حوادث فجیره و اقدام حوثیها علیه تأسیسات نفتی عربستان را کاملا رد کرده و آن را شیطنتی خارجی قلمداد کرد. همزمان با سیاست خویشتنداری، اقدامات هزینهساز نیز باید انجام شود و اینگونه نباشد که آمریکا احساس کند هر فشاری بر ایران وارد آورد، ایران منفعلانه مجبور به پذیرش آن فشارها است. من اقدام ایران در خروج تدریجی از برجام را مصداق سیاست هزینهساز برای آمریکا تلقی میکنم تا این کشور بفهمد نه تنها فشارهایش تأثیری نداشته، بلکه ایران برخلاف انتظارات تیم ترامپ عمل کرده است، چون در رقابتهای انتخاباتی 2020، کاندیداهای رقیب از ترامپ خواهند پرسید که با خروج از برجام، چه چیزی به دست آوردی؟ قطعا ترامپ خواهد گفت که ایران را تحریم کردم، ولی مجددا از وی خواهند پرسید آیا با تحریم ایران، رفتار این کشور تغییر کرد؟
وی ادامه داد: اقدامات هزینهساز دیگری که قابلیت ردیابی و انتساب به ایران را نداشته باشد نیز مؤثر است. حوثیها اعلام کردهاند که اقداماتشان ارتباطی با ایران ندارد و بر اساس منافعشان عمل میکنند. مقابله به مثلهای جنبش انصارالله در یمن میتواند از جمله اقدامات هزینهساز برای آمریکا و عربستان قلمداد شود.
وی خاطرنشان کرد: تصمیمات اتخاذ شده در محیط سیاست خارجی و امنیتی را نباید به صورت مطلق و صفر و یکی قلمداد کرد. هر تصمیمی که اتخاذ میشود، یکسری هزینهها و فوایدی دارد، باید دید کدام تصمیم فواید بیشتری دارد، از این نظر فکر میکنم سیاست خویشتنداری و اقدامات هزینهساز بهترین پکیج تصمیمگیری در شرایط حال حاضر است.
انتهای پیام