«بسم رب الشهداء» مستند 19 دقیقهای است که روز سوم جشنواره به نمایش در آمد و متاسفانه کیفیت آنچنان شایستهای نداشت. این نقصان را هم در ساختار فیلم میتوان دید، هم در نحوه پیامرسانی. درباره ساختار این فیلم که با دوربین دیجیتال فیلمبرداری شده، باید گفت تصاویر و کیفیت صدا به هیچوجه شایسته نیست. موسیقی آرشیوی این کار نیز تکراری و شعار است. در ضمن شخصیتپردازی در کار دیده نمیشود، بجز تیپهای تکراری که در بسیاری کارهای مشابه گذشته شاهد بودیم.
این مستند داستانی، مادر شهیدی است که پسرش شهید شده است. این مادر بر سر مزار این شهید از دلمشغولیهای خود میگوید، البته به دلیل صدای نامطلوب و لهجه غلیط، بسیاری از حرفها درک نمیشود، اما با توجه به زیرنویسی که در کار انجام شده درمییابیم که حرفها بیان شده، بارها در مستندهای دیگر شنیده شده است.
مستند شهدا را تیپسازی نکنیمدرباره این قبیل کارها یک مطلب به عنوان پرسش میتوان مطرح کرد، آنهم اینکه آیا موضوعات دیگری در حوزه مستند شهدا وجود ندارد که ما دائما میبایست از خواب دیدن و یا وجه فرشته گونه آنها حرف بزنیم؟ آیا این شکل کار قادر است با جوان امروز ارتباط برقرار کند؟ برای درک بهتر و جواب به این پرسشها، مثالی از یک مستند موفق میزنیم؛ «دریا قلی» مستندی به کارگردانی حبیب احمدزاده است که در آن زندگی شهید «دریا قلی سورانی» روایت میشود، اما شکل بیان قصه به نحوی است که مستند کاملا واقعپذیر به نظر میرسد، چون آنچه که روایت شده تنها واقعیات است.
باید به کارگردان جوان این کار پیشنهاد کرد که برای ورود بهتر به مستندسازی شهدا بهتر است کمی بیشتر فیلم ببیند؛ همچنین برای به دستآوردن آیتمهای مد نظرش به راحتترین مسیرها رجوع نکند. همانند موسیقی فیلم (موسیقی بوی پیراهن یوسف) زیرا به اندازهای تکرار شده که جذابیتش را برای تماشاگر از دست داده است. در ضمن به مسئولان جشنواره پیشنهاد میشود، برای بالا رفتن کیفیت کارشان حداقلهایی را برای صدا و تصویر مشخص کنند.
«یار بدون مرز»؛ فیلمی درباره انسانیتمستند دیگر که درباره آن به اختصار حرف زده میشود، «یار بدون مرز» نام دارد. کارگردان این فیلم را جوانی با نام «مجتبی سلامتی زارع» بر عهده دارد که فیلمسازی را در گروه فیلمسازی مسجد صاحب الزمان(عج) آموخته است. این جوان توانسته با روایت قصهای ساده از انسانیت تعریف زیبایی داشته باشد.
داستان فیلم درباره دو معلم جوان است که در یکی از روستاهای دورافتاده دزفول مشغول تدریس هستند و برای این کار خود عشق و علاقه وافری نیز دارند. در این کار بر خلاف مستند قبلی که در توضیحاتی فوق به آن اشاره کردم که به لحاظ فنی کیفیت خوبی داشت. درضمن روایتی که کارگردان از قصه داشت، نگاهی شعاری به رفتاری انسانی نبود. برای همین هم بهدرستی از گفتوگوی رو در رو با شخصیتها پرهیز شده بود.
لذت پدر بودن در نگاه دوربین مستند «یار بدون مرز»صحنهای جالب در فیلم که بهنوعی احساسات مخاطب را برمیانگیزد، آنجایی است که در سکانس پایانی کودکی با چکمهای ارزان قیمتی که به پا دارد، نزد پدر و مادرش میآید. در این سکانس مادر در حال نان پختن است و پدر، خواهر کوچکتر را در آغوش دارد. پسر کوچک روی پای پدر نشسته و بخشی از کتاب درسیاش را میخواند. در اینجا آنچه که در نگاه پدر وجود دارد عشقی است که همچون موهبت الهی در چشمان پدر جوشش دارد. در انتها نیز وقتی خواندن کتاب تمامی شود پدر دست به سر فرزند کشیده و وی را تشویق میکند.
این کار نیز همانند مستند «کوثر» نشان داد که برای لرزاندن قلب تماشاگر حتما لازم نیست پروداکشن عجیب غریب داشت، بلکه با حداقل امکانات هم تماشاگر را مجذوب خود کرد. دست آخر باید گفت که مستند، دنیایی وسیع است که نباید تنها در جشنوارهها محصور بماند بلکه باید بهراحتی با مخاطب ارتباط برقرار کند و در جذاب تماشاگر موفق باشد، تنها کافیست آن را باور کنیم و در بحث اکران بیشتر به آن توجه کنیم.