کشف و شهود بدون دلیل قرآنی یا روایی باطل است
کد خبر: 3592425
تاریخ انتشار : ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۰۹:۰۲
حجت‌‌الاسلام مردانی‌پور:

کشف و شهود بدون دلیل قرآنی یا روایی باطل است

گروه ادب: استاد حسین انصاریان معتقد هستند که کشف و شهودی که دلیل قرآنی یا روایی نداشته باشد، باطل و ناگفتنی است؛ ایشان همچنین به این موضوع اعتقاد دارند که عرفان شیعی مشتمل بر معرفت، عشق به حق و عمل مرکب است و در غیر این صورت، آنچه که به‌نام عرفان و تصوف است، چیزی غیر از گمراهی یا بازی با دین نیست.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، استاد حسین انصاریان معتقد است که عرفان شیعی مشتمل بر معرفت، عشق به حق و عمل مرکب است. در غیر این صورت، آنچه که به نام عرفان و تصوف است، چیزی غیر از گمراهی یا بازی با دین نیست. در همین باره با حجت‌الاسلام‌ والمسلمین مردانی‌پور(نعمائی) از فضلای حوزه علمیه قم که سال‌ها روی آثار استاد حسین انصاریان کار کرده‌اند گفت‌وگویی داشته‌ایم که مشروح آن را در زیر می‌خوانید؛

ـ آشنایی شما با استاد انصاریان و آثار ایشان از چه زمانی شروع شد؟

مؤسسه فرهنگی دارالعرفان در سال 1384 از من خواست تا روی آثار استاد کار کنم. در آن هنگام ـ در ساختمان قدیمی مؤسسه ـ با استاد انصاریان آشنا شدم و همزمان کار روی آثار ایشان را شروع کردم.

ـ شما در چه موضوعی روی آثار کار می‌کردید؟

ویرایش و تحقیق بر سخنرانی‌های استاد؛ به بیان دیگر، من باید ساختار گفتاری آن‌ها را به ساختار نوشتاری تبدیل می‌کردم. کاری بسیار زمان‌بر و دقیق که باید متن را از عالَمی به عالم دیگر بیاورد.

ـ شما روی کدام آثار استاد کار می‌کردید؟

نخستین اثری که روی آن کار کردم، «شرح دعای کمیل» بود؛ در واقع من باید برای آخرین مرتبه کار را بازبینی می‌کردم، چون پیش‌تر دوستان روی آن کار کرده بودند. بازبینی دیگر، ترجمه قرآن بود. ایشان همه ملاحظاتی را که به نظرم می‌آمد با گشاده‌رویی و فروتنی علمی می‌پذیرفتند. پس از آن، کتاب «اهل‌ بیت(ع)» مهم‌ترین اثر استاد در این مجموعه بود که زیر نظر ایشان چند فصل نیز بر آن افزوده شد. اثر دیگر، «فرهنگ مهرورزی» است. این هم اثری جذاب و خواندنی است. نبود فصل مهرورزی به جانوران در این اثر حس می‌شد که با موافقت استاد بر آن افزوده شد.

کتاب «معاشرت» آخرین اثری است که روی آن کار کردم؛ کاری بسیار زمان‌بر. این کتاب به زبان عربی ترجمه شد و در لبنان نیز به چاپ رسید. در همه این آثار، برادر فاضل و بلندهمتم، حجت‌الاسلام والمسلمین محمدجواد صابریان من را یاری بسیار داد؛ البته کتابی دیگر هنوز باقی است که «سیمای نماز» نام دارد. امیدوارم توفیق یار من باشد تا باقی‌مانده کتاب را به عربی ترجمه کنم. استاد این کتاب را در جوانی نوشته، اما با این حال کتابی مفید و مؤثر است.

ـ شخصیت استاد را چگونه معرفی می‌کنید؟

استاد انصاریان را در نوبه خود، شخصیتی بی‌نظیر یافتم. پیش از این، ایشان را بیشتر ملاقات می‌کردیم؛ در این ملاقات‌ها با ابعاد ناشناخته و پنهان شخصیت استاد آشنا شدم. برجسته‌ترین آن‌ها، تواضع علمی استاد است. گمان من است که یکی از اسباب موفقیت ایشان، همین موضوع است. گاه نقدهایی که به ایشان می‌شد، بسیار زننده بود؛ اما ایشان با گشاده‌رویی و بردباری می‌پذیرفتند. گاهی نیز برخی از افراد، القابی را برای تحسین کردن به ایشان نسبت می‌دادند که استاد به آسانی می‌گفتند: ما چنین نیستیم. خصلت‌های نیک ایشان فراوان است که برشمردن آن‌ها به درازا می‌کشد.

ـ از آنجا که شما فعالیت بسیاری روی آثار ایشان داشته‌اید، شخصیت ادبی ایشان را چگونه می‌پندارید؟

یکی از شاخه‌های روانشناسی، روانشناسی ادبیات است. من کتابی با عنوان «سیکولوجیة الأدب» به زبان عربی نوشته‌ام که درباره این موضوع است. در همین موضوع کتابی دیگر به زبان فارسی با عنوان «روانکاوی و ادبیات» از «حوریا یاوری» به چاپ رسیده است. هیچ اثری نمی‌تواند از شخصیت صاحب‌ اثر جدا باشد؛ به دیگر بیان، تمام ویژگی‌های شخصیتی نویسنده در اثر او بازتاب دارد، حتی ویژگی‌هایی که شخص تلاش می‌کند تا پنهان کند. به این دلیل، در نقد و ارزیابی اثر باید نخست به دقت شخصیت، منش و سیرت صاحب ‌اثر شناخته شود، در غیر این صورت، نقد ناتمام است. استاد انصاریان به ‌طور خلاصه از شم ادبی والایی، چه در شعر و چه در نثر برخوردار هستند.

ـ ادبیات به شاخه‌های مختلف تقسیم می‌شود؛ به نظر شما کدام یک از شاخه‌ها در شخصیت و آثار استاد انصاریان درخور بررسی و ارزیابی است؟

به گمانم سه فن در آثار و شخصیت ایشان درخور مطالعه و ارزیابی است؛ نخست، شعر؛ دوم، سبک نگارش (نثر) و سوم، خطابه. البته باید گفت که خط ایشان نیز زیباست؛ خط همان طور که می‌دانید به ادبیات مربوط نیست، بلکه از اقسام هنری است.

ـ سبک نگارشی ایشان را چگونه می‌بینید؟

یک ‌بار در محفلی دوستانه که استاد نیز در آن حضور داشتند، سخن از سبک نگارش ایشان به میان آمد؛ من گفتم که سبک نوشتاری استاد، سبک سعدی را به یاد می‌آورد. این سخن مورد پسند یکی از سادات حاضر در مجلس نبود. البته ایشان با ادبیات آشنایی چندانی نداشتند. این اتفاق سبب شد تا من مقاله‌ای را برای اثبات این که سبک نگارشی استاد انصاریان و سعدی به یکدیگر بسیار نزدیک است را در شانزده صفحه بنویسم.

درباره نثر سعدی چنین گفته‌اند؛ هنر سعدی در «گلستان» این است که نثر فارسی را از چنگ تکلف، تصنع و فضل‌فروشی نجات داده و آن را هموار و مطبوع گردانید. و باز گفته‌اند که پاکی اسلوب «گلستان» و روشنی بیان و ایجاز آن همیشه می‌تواند سرمشق قرار گیرد. می‌توان گفت هر آنچه که باعث شد سعدی به این سبک در «گلستان» دست یابد، پس از انقلاب مشروطه در بعضی از نویسندگان فراهم آمد؛ همچون تجربه‌های متنوع و ممتد، قوت قریحه، شجاعت ادبی، حس ابداع و مخالفت با راه و رسم رایج در دنیای نویسندگی. از این رو، نویسندگانی که همانند سعدی می‌نوشتند، راه‌های تازه‌ای را در نویسندگی طی کردند. گمان من این است که استاد انصاریان از جمله کسانی است که از این ویژگی‌ها بهره‌ها برده‌اند.

ـ تجربه‌های ممتد سعدی و سیر و سفرهای او و نیز نقش آنها در تجارب او در ساختار نگارش سعدی تأثیر فراوان داشت. آیا از این جهت میان استاد انصاریان و سعدی تشابهی وجود دارد؟

«بسیار سفر باید تا پخته شود خامی»؛ شیخ اجل سی تا چهل سال در سیر و سیاحت بوده است. دولت‌شاه سمرقندی در تذکرة‌الشعراء می‌گوید: «سی سال به تمام ربع مسکونی مسافرت کرده». این سخن او خالی از مبالغه نیست. شیخ به حجاز و لبنان و روم آن زمان رفته و چهارده نوبت حج کرده است. وقتی به جهاد با رومیان رفت، به اسارت دشمن افتاد. سعدی از این همه سفر و دیدار با ملل مختلف و آشنایی با بیش از یک زبان، تجارب بسیار اندوخت که در شعر و نثر او تأثیر قاطع داشت.

استاد انصاریان نیز از سال 1345 برای وعظ و تبلیغ به بیش از 105 شهر ایران، از کرانه‌های خلیج ‌فارس تا کرانه‌های خزر سفر کردند و با اقوام مختلف و لهجه‌ها و زبان‌های گوناگون مواجه شدند که همین امر، خود تجربه‌اندوزی است. افزون بر سفرهای درون‌مرزی، استاد به کشورهای آسیایی، اروپایی و آفریقایی سفر کرده‌اند. با اطمینان می‌توان گفت که این سفرها در طرز تفکر و به‌ دنبال آن در سبک نگارش و شعر ایشان تأثیر داشته است.

ـ اجازه دهید که پیدایش سبک سعدی را با دقت بیشتری به گفت‌وگو بنشینیم. چه چیز باعث شد سعدی، همان که در ابتدا همچون پیشینیان خود، ثقیل می‌نوشت ـ چنانکه کتاب «تاریخ وصاف» گواه است ـ به سبکی برسد که در «گلستان» مشاهده می‌شود؟ آیا این زمینه برای استاد انصاریان فراهم بود؟

پیش‌تر بیان شد که اثر شخص، از شخصیت او جدا نیست. شخصیت فرد نمی‌تواند از تجربه‌های او جدا باشد، چون انسان به‌ گونه‌ای که فکر می‌کند، سخن می‌گوید و نیز آن‌چنان که سخن می‌گوید، می‌اندیشد. این، خود نوعی جدال بین اندیشه و زبان است که مایه زایندگی است. باید اذعان کرد که این فرآیند بیشتر برای کسانی رخ می‌دهد که می‌کوشند تا ایده‌های خود را از آسان‌ترین راه به مخاطب منتقل کنند؛ چرا که از یک طرف سعی می‌کنند تا ساده‌ترین قالب‌های گفتاری را برای بیان اندیشه‌های خود برگزینند که در این حالت، اندیشه بر زبان اثر می‌گذارد. از سوی دیگر، ایشان می‌کوشند تا اندیشه‌ها را به ‌گونه‌ای صورت‌بندی کنند که در قالب‌های گفتاری بگنجد. پس از این نزاع مفهومی، اندیشه و زبان کنار هم قرار می‌گیرند و مقطع گفتاری شفافی را در اختیار مخاطب قرار می‌دهند که سبب تسخیر مخاطب می‌شود.

به نظر می‌رسد، این جریان بیشتر برای خطبا رخ دهد، زیرا خطیب بیش از دیگران در بند این است که نظر خود را شفاف، پرجاذبه و والا در ذهن مخاطب خود به تصویر بکشد. این روند به تدریج پخته‌تر و منظم‌تر شده و سرانجام به ‌صورت یک ملکه درمی‌آید.

بین زبان گفتار و زبان نوشتار فاصله‌هاست، ولی باید گفت که بی‌شک زبان گفتار در زبان نوشتار به‌ گونه‌ای منعکس می‌شود. این ویژگی علاوه بر اینکه در مصلح‌الدین سعدی شیرازی بوده، در استاد حسین انصاریان نیز نمود داشته است؛ چرا که سعدی، خود خطیب و واعظی زبردست و توانمند بوده است.

ـ بی‌شک خطابه، یک فن ادبی است. در این باره بیشتر توضیح دهید و در این مورد میان استاد انصاریان و سعدی شیرازی مقایسه فرمایید.

خطابه از صناعات پنج‌گانه منطق است؛ البته در علم منطق خطابه را ماده می‌انگارند. از سویی ماده که از مشهورات، مقبولات و مظنونات تشکیل شده است، برای اقناع مخاطب به کار می‌رود، اما خطابه در ادبیات از جهت آرایه‌ها مطرح می‌شود، یعنی از جهت فصاحت و بلاغت که تا چه اندازه گوینده، با فصاحت و بلاغت خود، توان تسخیر مخاطب را دارد. تجربه سعدی در این میدان دیرپا و طولانی است و چنانکه گذشت به دو زبان عربی و فارسی صورت می‌گرفت؛ چرا که او در مسجد جامع دمشق خطابه و وعظ می‌کرد و پس از بازگشت به زادگاه خود شیراز، در کنار رود رکن‌آباد به موعظه می‌پرداخت. از آثار ماندگار سعدی در وعظ و پندآموزی، پنج مجلس است که به «مجالس خمسه» معروف است. «مجالس خمسه» مجموعه‌‌ای از پند و اندرز است که سعدی برای مریدانش بیان می‌کرد. استاد زرین‌کوب بر این باور بود که شیخ در مجالس وعظ، موعظه‌های عارفانه می‌گفت.

می‌توان گفت بارز‌ترین ویژگی استاد انصاریان که بدان شهره شده‌اند، خطابه است. ایشان منبر را ـ چنانکه پیش‌تر نیز بیان شد ـ از سال 1345 شروع کرد. در این راه، عنایت امام علی بن موسی الرضا(ع) و نیز انفاس قدسیه نیکان بدرقه راهشان بود. ایشان از آن تاریخ تا 1395، در مدت نیم‌ قرن، حدود بیست‌ هزار خطابه داشته‌اند که صداهای آن‌ها ضبط شده و در دسترس است. بسیاری از آن‌ها نیز به‌ صورت کتاب به چاپ رسیده است. همواره حاضران مجلس ایشان از رسته‌های گوناگون مردم و پرشمار بوده‌اند و هم‌اکنون نیز این‌ چنین است. برخلاف مواعظ سعدی که دست‌مایه آن تعالیم تصوف بود، دست‌مایه مواعظ استاد انصاریان تنها آموزه‌های وحیانی، تعالیم اهل بیت(ع) و نکته‌های عرفانی است. بدین طریق می‌توان به وجوه اتفاق و افتراق مواعظ دو بزرگوار پی برد.

ـ گویا تصوف، تاریخی پُرفراز و نشیب داشته است؛ ممکن است که اندکی درباره این موضوع توضیح دهید و موضع سعدی را در آن بیان فرمایید؟

می‌توان گفت که در تصوف چند جریان جاری بوده است؛ چنانکه کارشناسان این فن نیز آن را این‌چنین برشمرده‌اند. نخست، جریانی که از نیمه دوم قرن دوم هجری با «رابعه عدویه» آغاز می‌شود. این جریان بیشتر بر ریاضت، زهد و دنیاگریزی استوار است، نه اندیشه و شناخت. دوم، جریانی که اعتبار تصوف را نه به خرقه، بلکه به سوز و واکنش درون می‌داند. اساس این جریان، هوشیاری و شریعت‌مداری است. بنابراین، جریان طریقت از راه شریعت به حقیقت می‌رسد. پیش ‌روی این جریان، جنید بغدادی است. سوم، جریانی که مبتنی بر شریعت نیست، محور آن «أنا الحق» گفتن و افشای اسرار و شطحیات است. شعار این جریان این است که با رسیدن به بام معرفت، نردبان شریعت را باید فرو افکند. یزید بسطامی در رأس این جریان است. چهارم، جریانی که به‌ دنبال تبیین نظری اسرار عرفانی است. باید گفت که این جریان بر پایه ارائه راه برای سالک در عمل برای سلوک و طی مراحل نیست. پنجم، جریانی است که تلاش دارد بین شریعت و طریقت آشتی برپا کند. پیش‌آهنگ این موج حامد غزالی است. او تلاش می‌کند تا تصوف را به قلمرو اخلاق وارد کند.

در این میان، می‌توان ادعا کرد که سعدی به‌ گونه‌ای، با جریان پنجم خویشاوندی دارد. از این رو، به شدت تحت تأثیر «احیاء العلوم» غزالی است و به‌ خاطر این است که دغدغه‌های اخلاق در شعر او موج می‌زند. عدم وابستگی سعدی به یکی از طریقه‌های صوفیه، نشانه آزاداندیشی، واقع‌گرایی و اعتدال است که خود از اسباب جاودانگی، طراوت و تازگی آثار اوست. در هر صورت، سعدی همانند سهروردی راه سلامت را در گذر از شریعت می‌بیند.

ـ نظر استاد انصاریان درباره این موضوع چیست؟

سعدی در گرایش‌های عرفانی خود به شدت تحت تأثیر «احیاء‌العلوم» غزالی است. استاد انصاریان نیز به شدت تحت تأثیر «محجة البیضاء فی احیاء الاحیاء» (ملافیض کاشانی) است. «محجة البیضاء» نوعی بازنگری در «احیاء ‌العلوم» (غزالی) و بازنویسی آن است. بدین گونه، افق‌های عرفانی این دو بزرگوار به یکدیگر نزدیک می‌شود، اما استاد انصاریان معتقد است، کشف و شهودی که دلیلی قرآنی یا روایی ندارد، باطل و ناگقتنی است. ایشان معتقد است، عرفان شیعی مشتمل بر معرفت، عشق به حق و عمل مرکب است. در غیر این صورت، آنچه که به‌ نام عرفان و تصوف است، چیزی غیر از گمراهی یا بازی با دین نیست.

ـ بی‌شک استاد غزل، سعدی است. حتی دولت‌شاه سمرقندی معتقد است که «شیوه غزل بر او ختم شد». برخی از قدما، چون همام تبریزی و شماری از متأخران مانند ایرج‌میرزا به شیوه سعدی شعر گفته‌اند. دیوان شعر استاد انصاریان که به تازگی به چاپ رسیده است، از کدام‌یک از شاعران اثر بیشتری پذیرفته‌‌ است؟

استاد انصاریان طبع شعری خود را در غزل آزموده‌اند. ایشان توانسته‌اند غزل‌هایی زنده و خیال‌انگیز به بازار شعر و شاعری بیاورد. باید گفت که کلیدواژه‌ها، ترکیب‌ها، ایماژها و فضای شعری غزل‌های استاد، به شدت تحت ‌تأثیر غزل‌های سعدی و حافظ است، اما این تأثیر با یک واسطه در ایشان اثر کرده و آن شخص ملافیض کاشانی است، چون استاد ارادتی ویژه به فیض در شعر دارند. فیض نیز در نظام شعری سعدی و حافظ شعر می‌سراید. استاد در غزلی می‌گوید:

«من نـدارم به جهان غیر تمنـای تـو را نکـنم نقش به دل جز رخ زیبای تـو را

با غم عشق که باشد به جهان مایه‌سوز زده‌ام بر دل و جان آتـش غوغای تو را

سرو زیبای‌ چمن با همه رعنایی و‌ حسن می‌خورد حسرت آن قامت رعنای تو را»

ـ به ‌قول دولت‌شاه سمرقندی شیوه غزل بر سعدی ختم شد، ولی در قالب‌های دیگر نیز شعرهایی پرمغز سروده است.

البته سعدی در عالم شعر، بسیار تواناست. او در مدیحه‌سرایی، اندرزگویی و موعظه، مثنوی، مرثیه‌خوانی، هجو، طیبات و حماسه‌سرایی، طبعی قوی دارد. او زبردستی خود را در همه آن‌ها به نمایش گذاشته که این خود نشانه‌ای از نبوغ اوست.

شاید سعدی از این نظر استثناء باشد. برای نمونه، حافظ غزل‌سرای بزرگ تاریخ در ادب فارسی، وقتی که قصیده می‌سراید، نمی‌تواند آن‌ طور که شایسته است، حق آن را ادا کند. حکیم ابوالقاسم فردوسی نیز وقتی گریزی به مطلبی عاشقانه می‌زند، گویی از رزم و حماسه سخن می‌گوید؛

«یکی دختری داشت خاقان چو ماه کجا ماه دارد دو چشم سیاه»

شاکله سروده فردوسی در اینجا، حماسی است، برخلاف سعدی؛ هنگامی که او حماسه‌سرایی می‌کند، با شاکله حماسه، هنگام سرودن غزل با طبع غزل و در هنگام سرایش مرثیه، با جان مرثیه می‌سراید.

ـ مدتی است که دیوان استاد انصاریان به چاپ رسیده است؛ درباره این دیوان و این که ایشان در چه قالبی سروده‌ شده است اندکی برای ما توضیح دهید.

استاد انصاریان لطف کرده و دیوان خود را به من اهدا کردند. ایشان تخلص «مسکین» برای خود برگزیدند. این تخلص پیش‌تر، برگزیده چند نفر از شاعران بوده است؛ از جمله فروغی بسطامی (در آغاز دوره شاعری‌اش)، ملاعلی‌اکبر کازرونی و میرزا محمدعلی اصفهانی.

دیوانی مشتمل بر 304 غزل، 82 مثنوی، 500 دوبیتی، هزار بیت درباره سیدالشهدا(ع)،115 مناجات و ترجمه منظوم، مناجات خمسه‌عشر از امام سجاد(ع)، دیوان استاد در سال 1391 و در 1400 صفحه چاپ شده است. اشعار در چند قالب سروده شده، اما گویی جان‌مایه همه آن‌ها غزل است.

استاد محمدعلی مجاهدی (پروانه) علاوه بر بازنگری و ویرایش، مقدمه‌ای فاضلانه بر کتاب نگاشته‌اند که بسیار پربار و سودمند است. استاد انصاریان نیز مقدمه‌ای بر این دیوان نوشته‌ که در آن به مدعی نبودن خود در شاعری اشاره کرده‌اند؛ «این سخن را باید تکرار کنم که من در زمینه شعر و شاعری ادعایی ندارم.» این امر نشانه‌ای از اوج فروتنی در بازار مدعیانی است که بسیار هستند. حال که سخن از مدعی به میان آمد، بهتر است توانمندی حافظ با شاه نعمت‌الله مقایسه شود. شاه نعمت‌الله با حافظ معاصر بود. او گفته بود:

«ما خاک راه را به یک نظر کیمیا کنیم صد درد دل به گوشه چشمی دوا کنیم»

حافظ که واقع‌بین و درست‌اندیش است، از چنین خودبرتربینی‌هایی بیزار است. وی در پاسخ به این بیت با طعنه می‌گوید:

«آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند؟

دردم نـهفته به ز طـبیبان مـدعـی باشـد که از خـزانـه غیبش دوا کنند»

ـ شما از شعر، نویسندگی و خطابه استاد سخن گفتید؛ اندکی از فن ترجمه که یکی از فنون ادبی است و استاد نیز در آن مهارت دارند، بگویید.

آری باید از ترجمه ایشان هم یاد کرد. ایشان در فن ترجمه بسیار تلاش کردند و رنج آن را بر خود هموار نمودند. ایشان تاکنون قرآن کریم، نهج‌البلاغه و صحیفه سجادیه را ترجمه کرده‌اند. به نظر می‌رسد ترجمه قرآن ایشان از دیگر ترجمه‌هایی که انجام داده‌اند برجسته‌تر و موفق‌تر باشد؛ گر چه دو ترجمه دیگر نیز بسیار پرامتیاز است. استاد در ترجمه قرآن متناسب با مرتبه ‌والای این کتاب مقدس، با دقتی بسیار تلاش کرده‌اند، حتی از دیگران نیز خواسته‌اند که این ترجمه را بازنگری کنند؛ چرا که اگر نکته‌ای به نظرشان خطور کرد، آن را به استاد یادآوری کنند. همان طور که پیش‌تر گفته شد، من نیز به ‌اندازه توان اندک خود، ملاحظاتی بر آن داشتم. البته استاد پس از این که از آنها آگاه شدند، به آنان ترتیب اثر دادند. به‌ دلیل این دقت‌ نظر، گویی ترجمه قرآن ایشان یکی از چند ترجمه برتر قرآن به زبان فارسی است.

captcha