به گزارش
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) از اصفهان، با گذشت بيش از سه دهه از پيروزي انقلابي که توانست نظريات تمام انديشمندان سياسي پيرامون انقلاب را در طول قرنها به چالش بکشد و موجي جديد از نظريهپردازي را به روي متفکران باز نمايد، به نظر ميرسد در تبيين اين انقلاب و نقش عناصر دخيل در آن، آنچه بيشتر مورد بيمهري قرار گرفته، جايگاه امام خميني به عنوان ايدئولوگ اين انقلاب بوده است. وي طي سالهاي اقامت اجباري در نجف، در کلاسهاي درس خود به طرحريزي ايدئولوژيای مشغول بود که بر اساس آن توانست بزرگترين انقلاب قرن را به پيروزي رسانده و بلافاصله پس از آن نظامي را پايهريزي کند که بتواند در برابر تمام تهديدات بنيانهاي خود را حفظ نماید.
فرانسيس فوکوياما نويسنده کتاب «پايان تاريخ» در کنفرانس اورشليم با عنوان «بازشناسي هويت شيعه» که بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ايران در سال 1979م برگزار شد، اذعان داشت: «شيعه، پرندهاي است که افق پروازش خيلي بالاتر از تيرهاي ماست. پرندهاي که دو بال دارد: يک بال سبز و يک بال سرخ. بال سبز اين پرنده، مهدويت و عدالتخواهي و بال سرخ آن شهادتطلبي است که ريشه در کربلا دارد و شيعه را فناناپذير کرده است.» اين اعتراف نشان از اهميت ايدئولوژي امام خميني در احياي تفکر شيعي پس از قرنها جمود و تهديد عليه ايدئولوژيهاي ماترياليستي دارد.
مفهوم ايدئولوژي و نقش آن در انقلاب
واژه ايدئولوژي ترکيبي از «ايده» و «لوژي» است و در نخستين کاربرد به معناي دانش «ايدهشناسي» يا «علم مطالعه ايدهها» بود. تقريبا تمام انديشمندان سياسي که در پي طرحريزي نظريات انقلابي بودهاند، با توجه به جهانبيني خود، تعريفي خاص از ايدئولوژي ارائه دادهاند که برخي از تعاريف رايج عبارتند از:
1-فرايند توليد معاني ، علايم و ارزش ها در زندگي اجتماعي
2-مجموعهاي از انديشههاي مختص گروه يا طبقه خاص
3-انديشههايي که مشروعيت بخشيدن به قدرت سياسي حاکم را ياري ميدهند.
4- ارتباطاتي که منظماً تحريف ميشوند.
5- اشکالي از تفکر که بر اثر منافع اجتماعي برانگيخته ميشوند.
6-ترکيب گفتمان و قدرت
7-مجموعه باورهاي عمل محور
8-فرايندي که از طريق آن زندگي اجتماعي به واقعيت طبيعي بدل ميشود .
از نظر استاد مطهري،ايدئولوژي با مفهوم قرآني شريعت يکي است...... نياز به ايدئولوژي همواره در جوامع بوده و هر چه انسان بيشتر رشد کرده، نياز به اين فلسفه زندگي افزونتر شده است . رشد و تکامل علمي و عقلي بشر عواطف و پيوندهاي احساسي انسانها را تضعيف نموده و در اين شرايط آنچه به بشر امروز و به طريق اولي به بشر فردا آرمان مشترک ميدهد و ملاک خير و شر براي او ميگردد، يک فلسفه زندگي انتخابي،آگاهانه،آرمان خيز، مجهز به منطق و به عبارت ديگر يک ايدئولوژي جامع است .
رابطه بين ايدئولوژي و انقلاب رابطهاي پيچيده است.از آنجا که در انقلابها،هدف اصلي دگرگون کردن نظام موجود و بنيانگذاري نظامي جديد براساس خواست و مطالبات آرماني انقلابيون است، ايدئولوژي جزء انکارناپذير يک انقلاب ميشود، زيرا وظيفه ايدئولوژي، نه به وضع موجود و طرحريزي يک وضعيت جديد و مطلوب است و انقلابيون براساس همين طرح به انقلاب دست ميزنند.هر چه پايههاي يک ايدئولوژي مستحکمتر باشد، درصد پيروزي انقلاب و تداوم آن بيشتر خواهد بود، در غير اين صورت بعد از گذشت چند دهه، تمايل به بازگشت وضع قبل يا آنچه ترميدور ناميده ميشود، در بين تودهها فزوني ميگيرد. در واقع بدون وجود ايدئولوژي مشترک، گروههاي پراکنده اجتماعي هرگز قادر به اتحاد با يکديگر نيستند.
ويژگيهاي ايدئولوژي امام خميني در انقلاب اسلامي
امام خميني در زماني دست به طرح ايدئولوژي زد که از يک سو سوسياليسم و ناسيوناليسم سعي ميکردند با نشان دادن جامعه مطلوب خود پيرواني را جلب نمايند و از سوي ديگر به خاطر وجود موانع گوناگون، جايگيري اسلام به عنوان ايدئولوژي انقلاب در باور توده هاي وسيع و علي الخصوص انقلابيون جوان توفيقي نداشت.
زيربناي ايدئولوژي انقلابي امام خميني، جهان بيني خاص ايشان است. امام خميني همه عناصر و ارزشهاي موجود در هستي را ناشي از اصل توحيد ميدانست. ايشان ابزار شناخت را از محدوده صرفاً حسي و تجربي، خارج کرد و دو منبع عظيم عقل و وحي را به آنها افزود. حکومت، قانونگذاري، استقلال،آزادي، عدالت، حق، تکليف و ساير عناصر و مؤلفههاي انديشه سياسي امام تنها با توحيد معنا و تعريف پيدا ميکنند. حضرت امام(ره) مسير انقلاب خويش را منتهي به صراط مستقيم و نشأت گرفته از مفاهيم بلند قرآن و احکام اسلامي دانسته و بالاترين معناي عدالت را حد وسط و صراط مستقيم بيان مينمايند که حق و تکليف افراد نيز از آن نشأت ميگيرد.
امام خميني با توجه به جهانبيني خاص خود و شرايط موجود، در طرحريزي ايدئولوژي خود مرحله به مرحله عمل نمودند. ابتدا با اثبات اين امر که اسلام ديني اجتماعي بوده و سياست اسلامي بهترين نوع از سياست است؛ بحث انفکاک دين و سياست را مردود دانسته و پرچم مبارزه عليه نظام سياسي حاکم را در دست گرفتند. سپس با طرح مبحث حکومت اسلامي، امکان عملي شدن نظريه ولايت فقيه را که در طول تاريخ تنها در تئوري مورد بحث قرار گرفته بود، نشان دادند و در نهايت حکومت جمهوري اسلامي را که در برگيرنده دو عنصر اساسي دين و مردم بود، پايه ريزي نمودند.
آنچه ايدئولوژي امام را برتر و مستحکمتر از ساير ايدئولوژيهاي موجود نمود، انديشه سياسي توحيدمدار ايشان و توجه به ارزشها و اصول براساس اين جهانبيني بود. در ديدگاه امام خميني انقلاب مرحله بلوغ و تکامل قيام و مبارزه بوده و تکامل اين بلوغ، نهادسازي و نظامسازي و مقدمه اين تحول بيروني، تحول دروني است. امام خميني برجستهترين نمونه انقلاب را انقلاب اسلامي ميداند، زيرا در مسير حق و ارزشهاي متعالي انسان صورت گرفته و همين امر رمز پيروزي آن است. امام خميني در طرحريزي ايدئولوژي خود رهيافتي ادراکي را مدنظر قرار دادند؛ به اين معنا که در اين راه تحول دروني افراد جامعه را زمينهساز انقلاب سياسي دانستند. يعني مردم دريافتند که اداره سرنوشت خود را بايد آگاهانه در دست بگيرند و با تغيير احساس و عواطف آنها زمينه کنش فراهم شد و اهدافي همچون عدالت، استقلال و آزادي تعيين کننده جهت حرکت مردم بود. امام در مسير انقلاب به ايدئولوژي خود که اسلام بود، بيش از عوامل ديگر مانند نهادها و انسانها تأکيد نمود، زيرا باعث ايجاد نارضايتي از وضع موجود، تسهيل مشارکت و تأمين سازماندهي براي بسيج گردید و همين امر موجب پيروزي تودههاي مردم در برابر رژيمي تا دندان مسلح شد، به گونهاي که با گذشت چند دهه هنوز نظام پايهريزي شده ايشان برترين جايگاه را در اذهان تودهها داراست.
منابع:
تري ايگلتون(1381)، در آمدي بر ايدئولوژي، ترجمه اکبر معصوم بيگي، تهران، آگه
مطهري، مرتضي(1378)، مجموعه آثار،ج2، تهران، صدرا،
محمدي منوچهر(1387)، انقلاب اسلامي زمينه ها و پيامدها،نشر معارف
محمدحسين جمشيدي(1385)، انديشه سياسي امام خميني، معاونت پژوهشي پژوهشكده امام خميني و انقلاب اسلامي
یادداشت از اعظم شجاعی