ماه رمضان امسال سیما در ماه رمضان به لحاظ کمی افتی محسوسی نسبت به سالهای قبل در پخش سریالهای نمایشی داشت. این افت نیز به هیچ وجه دلیلی برای افزایش کیفیت نیست، چون در برخی مواقع پایین آمدن تعداد آثار باعث میشود، بودجه به روی یک یا دو کار متمرکز شود و در نتیجه کیفیت نیز رشد کند، ولیکن این ویژگی درخصوص سریالهای امسال دیده نشد. با این توضیح میخواهیم نگاهی اجمالی به دو سریالی که هم اکنون از سیما پخش میشود، داشته باشیم.
«نفس» اولین سریالی است که بعد از افطار روی آنتن شبکه 3 سیما میرود. این سریال که کارگردانی آن را جلیل سامان بر عهده دارد، کاری ناپخته و نچسب است که در بهترین حالت میتوان آن را کاری تکنیکی برشمرد که تماشاگر را فراموش کرده است. این سریال فیلمنامه خوبی دارد، اما کارگردان یک نکته را فراموش کرده است، آن هم اینکه برای قوام بخشیدن به یک فیلمنامه مطلوب حتماً میبایست درام را به نحوی به بیننده منتقل کرد که آن را میپسندد، اما این شکل از درامپردازی مطمئناً تنها به مذاق عدهای معدود از تماشاگران خوش میآید، البته این کار که از آن باید به عنوان اثری سیاسی نام برد به شدت در بحث میزانسن و فضاسازی خوب عمل کرده. این امتیاز نیز تنها به نماهای داخلی خلاصه نمیشود، بلکه در سکانسهای خارجی هم به خوبی میتوان این چینش مناسب را مشاهده کرد.
نکته دیگری که میخواهم به آن اشاره کنم، انتخاب نادرست بازیگران در نقشهای اصلی است، به ویژه ساناز سعیدی نتوانسته آنگونه که باید با نقش همخوان شود، حتی به لحاظ ظاهری نیز این مطابقت صورت نگرفته است. نکته دیگر اینکه به دلیل ملاحظات تلویزیون شخصیتها به شدت قابل پیشبینی هستند به ویژه نقشهای منفی شکلی کلیشه در این مجموعه دارند. برای درک بهتر از یک کار خوب مثال میزنم تا بهتر متوجه نقصانها شویم. فیلم «سیانور» همانند «نفس» به فعالیت گروههای چپ در پیش از انقلاب توجه دارد، اما نحوه روایت قصه به شدت باور پذیر هستند، حتی رابطه عاشقانه کار هم به شدت دلنشین است. این قیاس را اگر در دیگر بخشها نیز انجام دهیم متوجه تفاوت کیفی این دو کار با یکدیگر خواهیم شد.
نکته دیگری که باید در این مطلب به آن اشاره کرد این مهم است که مردم به دلیل ارائه کارهای ضعیف به اندازه کافی از سریالهایی با محوریت انقلاب گریزان هستند، پس سیما نیاید به پخش چنین کارهای بیشتر تماشاگر را از آثار مورد نظر دور کند. درباره نفس تنها دو نکته باقی میماند. ابتدا اینکه زمان پخش نامناسب این سریال نشان میدهد که مسئولان سیما جدا از بسیاری کم کاریهایشان در تشخیص زمان نیز مشکل دارند، چراکه این سریال به هیچ وجه مناسب پخش در ماه رمضان نبود. مطلب دیگر اینکه محبوب نبودن سریال «نفس» به سریال «شعمدونی» کمک کرد تا با وجود تکراری بودن، مردم وقت فراغت خود را با این مجموعه بگذرانند.
اما سریال «زیر پای مادر» یک ملودرام کاملا ایرانی است که میتوان آن را دوست داشت و با آن ارتباط برقرار کرد. درباره این سریال نمیخواهیم بحث تکنیکی بکنیم، چون چندان امتیاز فاخری نمیتوان درباره آن در نظر گرفت، ولی «زیر پای مادر» چیزهایی دارد که باعث می شود ان را دوست داشت. ابتدا اینکه قصه فیلم به شدت برای مخاطب گیرا و جذاب است، البته ممکن است انگ تکراری بودن به سریال زده شود، اما این مهم نیست که سریال قصهای تکراری دارد، بلکه شکل روایت داستان به گونهای است که مردم باز هم دوست دارند آن را بشنوند.
«زیر پای مادر» با ذکر حدیثی از حضرت علی (ع) آغاز میشود. در این توصیه، امیرالمومنین(ع) به مالک اشتر سفارش میکند که اگر فردی را دید در شب گناه میکند فردا آن گناه را به روی نیاورد، چون ممکن است وی تا صبح از گناهش توبه کرده باشد. این حدیث پیام و هدف سریال را مشخص میکند. قصه درباره بخشش و قضاوت نکردن است. مادر فرزند شیرخوارش را در دو ماهگی رها میکند و بعد از 20 سال مجددا میخواهد فرزندش را به به دست آورد. پدر خانواده که از ترک همسر دلشکسته است در مقابل این خواسته مقاومت میکند و دائماً گناه 20 سال پیش همسرش را چماق سر وی کرده و وی را از داشتن فرزند محروم میکند.
در این مجموعه نمیتوان آدمها را صرفاً سیاه و سفید دید. در ظاهر خلیل (کامبیز دیرباز) شخصیت مثبت قصه است و اسماعیل نفر (مهدی سلطانی) بازیگر نقش منفی، اما وقتی داستان جلو میرود میبینیم که هر یک نقاط قوت و ضعف خود را دارند. این نکته باعث شده شخصیتها دوست داشتنی شده و به دل تماشاگر نشیند. یک نکته ظریف هم در این حوزه وجود دارد که میخواهم به آن اشاره کنم. ارادت به امام رضا(ع) محوریترین بخش این سریال است، به نحویکه میتوان کل کار را ارادتی به امام رضا(ع) دانست، اما امام رضا(ع) در این مجموعه تنها برای آدمهای خوب قصه نیست، بلکه کارکترهای منفی نیز به این امام عشق میورزند. این اتفاق کاملاً مغایر با بسیاری از کارهای کلیشهای تلویزیون است که نقشهای منفی عموماً افرادی شیطان صفت توصیف میشوند.
در این سریال یک بخش ویژه نیز وجود دارد که در ابتدای سریال شاهدش هستیم. آنهم مونولوگهایی است که توسط کاراکترهای مختلف سریال در هر بخش بیان میشود. در حقیقت این مونولوگها آلبومی است که با شنیدن آن با هویت و ذات شخصیت آشنا میشویم. مطلب دیگر که درباره «زیر پای مادر» میتوان به آن اشاره کرد استفاده از ترانه و موسیقی خوب در سریال است. موسیقی در این سریال به شدت به کمک ملودرام آمده و سعی کرده تماشاگر را تحت تاثیر خود قرار دهد، هرچند عدهای معتقد هستند که موسیقی پررنگ به نوعی گرفتار آمدن در دام سانتیمانتالیسم است، اما این توجیهات شبه روشنفکرانه یه هیچ وجه مقبول نیست، و نمیتوان آن را پذیرفت، چون مهمترین نکته در یک کار تلویزیونی جذابیت آن است که «زیر پای مادر» در رسیدن به آن موفق بوده است.
نکته بعدی در این سریال خانوادگی به فیلمنامه بسیار خوب سعید نعمتالله بر میگردد. این فیلمنامهنویس با نگارش کارهایی چون «وضعیت سفید» نشان داده که کار خود را به خوبی میشناسد و میتواند به خوبی گرههایی داستانی را در قالب فرهنگ ایرانی در کارهایش مد نظر قرار دهد. جدا از امتیازات درام پردازی در فیلمنامه «زیر پای مادر» باید از دیالوگهای بسیار خوب این مجموعه نیز به عنوان امتیازی دیگر نام برد که سبب دوست داشتنیتر شدن مجموعه شده است. دیالوگهای این سریال به نوعی از کارهای مسعود کیمیایی الگوبرداری کرده است، هرچند نعمتالله نشان داده که از عهده چنین کارهایی بر میآید. برای مثال نعمتالله پیشتر نیز با نگارش سریال «زیر هشت» نشان داده بود که میتواند به خوبی از عهده چنین دیالوگهای برآید.
مطلب دیگری که درباره این سریال میتوان گفت، این است که این سریال قرار است کاری دینی باشد، اما این خواسته به شکلی دم دستی صورت نمیگیرد، چون معمولاً در آثار تلویزیونی میبینیم کارهایی که برای ماه رمضان روی آنتن میرود، تنها قصهشان در ماه مبارک میگذرد، اما در معنا هیج ارتباطی با این ماه ندارند، اما «زیر پای مادر» اینگونه نیست. سریال در ظاهر قصهای کاملا خانوادگی دارد، اما بسیاری از آموزهها و احکام دینی را میتوان در آن مشاهده کرد. بخشش، تقوا، قضاوت، احترام به والدین، دروغ و... تنها گوشهای از نکاتی است که در این مجموعه به آن پرداخته شده است.
درباره انتخاب بازیگران هم باید گفت که بالاترین نمره را در این بخش به بهرنگ توفیقی میتوان داد. تمامی کاراکترها در این سریال باور پذیر هستند، اما بازی خیره کننده مهدی سلطانی و بهناز جعفری در این سریال امتیازی است که نمیتوان به سادگی از کنار آن گذشت، البته کاراکتر رخساره (پریوش نظریه) به شدت سخت است، چون با کمی ضعف کار در دام کلیشه گرفتار میآید، اما بازیگر توانایی فیلم به خوبی از عهده نقشها بر آمدهاند. در ضمن انتخاب بازیگران جوان این سریال هم از دیگر امتیازات کارگردانی این سریال به حساب میآید به ویژه که به لحاظ سنی نیز سعی شده دو بازیگر جوان سریال کاملاً همسان با نقششان انتخاب شوند.
موضوع دیگر، پیرامون «زیر پای مادر» به زمان پخش این سریال بر میگردد. این سریال تقریباً ساعت 22:15 دقیقه روی آنتن میرود، حتی در برخی شبها دیرتر نیز پخش میشود، اما تماشاگر آن به لحاظ کمی قابل مقایسه با سریال «نفس» که بهترین زمان پخش را به خود اختصاص داده نیست. این مهم نشان میدهد که یک اثر موفق هر اندازه هم که ساعت پخش نامناسب داشته باشد باز هم تماشاگر خود را پیدا میکند.
در انتهای این یادداشت میخواهم اشارهای هم به سریالهایی داشته باشم که از شبکه «آی فیلم» قبل و بعد از افطار پخش میشود. «صاحبدلان»، «برای آخرین بار»، «متهم گریخت»، «شعمدونی» و... کارهایی هستند که از این شبکه روی آنتن میرود. این سریالها همگی جز آثار پر تماشاگر سیما در زمان پخش خود بودهاند. برای همین پخش این مجموعههای تکراری تا حدودی ضعف سیما را در تولید کارهای متنوع پوشش داده و باعث میشود مردم بتوانند وقت خود را پای گیرندههای تلویزیون بیشتر بگذرانند.
داود کنشلو