فضای مجازی این روزها چنان در متن زندگی رخنه کرده که به جزئی انکارناپذیر بدل شده و چنان بر شئون مختلف زندگی تأثیر گذاشته که شاید به راحتی گریزی از آن نباشد. فضای مجازی بیش از هر چیز بر سبک زندگی و نوع نگرش ما به جهان پیرامون تأثیر میگذارد و حتی به نوعی میتواند سبک جدیدی از زندگی را با نوعی نگرش و شرایط خاص خود برای مخاطبان رقم بزند. اینکه ماهیت فضای مجازی چیست و تأثیرهای آن بر سبک زندگی چگونه اعمال میشود، موضوعی است که خبرگزاری ایکنا اصفهان، در میزگردی با حضور مهدی ژیانپور، پژوهشگر اجتماعی و معاون پژوهشی جهاد دانشگاهی واحد اصفهان، اکرم تقیپور، عضو هیئتعلمی گروه مدیریت و برنامهریزی فرهنگی دانشگاه آزاد اصفهان و حجتالاسلام ناجی، عضو شورای فضای مجازی حوزه علمیه اصفهان به بررسی این موضوع پرداخته که قسمت اول متن این میزگرد را در ادامه میخوانید:
ایکنا: با توجه به دیدگاههایی که نظریهپردازان علوم ارتباطات درباره چرخه جریان ارتباطات و اطلاعات مطرح کردهاند، از جمله مارشال مک لوهان که تعابیر مختلفی مثل کهکشان گوتنبرگ را در این خصوص به کار برده، شبکههای اجتماعی حاصل چه نوع تغییر و تحولی در عرصه ارتباطات است؟ با توجه به جهانشمول شدن شبکههای اجتماعی و دامنه وسیع تأثیرگذاری آنها بر افراد جامعه، آیا تعبیر فضای مجازی برای این شبکهها صدق میکند، یا میتوان گفت این شبکهها فضای واقعی و جدانشدنی زندگی اجتماعی هستند؟
تقیپور: در بحث تحولات تکنولوژیهای ارتباطی و رسانه، منطقی به نام جبرگرایی تکنولوژی وجود دارد که تلاش میکند به این سؤال پاسخ دهد که آیا با ظهور رسانهها و تکنولوژیهای جدید، فرهنگ و ارتباطات تغییر میکند یا نه. در ایران هم اندیشمندان و نظریهپردازان و هم مردم لزوماً جبرگرای تکنولوژیک هستند، یعنی به این باور رسیدهاند که وقتی یک تکنولوژی یا رسانه جدید ظهور میکند، میتواند فرهنگ و ارتباطات و جامعه را کنفیکون سازد. در بعضی از کشورها و فرهنگها، این دیدگاه به این شدت مطرح نیست و معتقدند اگر پیشفرضهایی برای استفاده و بهکارگیری تکنولوژی داشته باشیم، یا رسانه جدیدی را که ظهور میکند، به خوبی بشناسیم، ابزاری خواهد شد در اختیار ما و لزوماً تغییردهنده بنیادین مسائل فرهنگی و اجتماعی نخواهد بود. اگر بر مبنای جبرگرایی تکنولوژی حرکت کنیم، میتوان گفت با ظهور هر رسانه و تکنولوژی جدید، یکسری تغییرات و بیشتر نیز تغییرات منفی در روابط اجتماعی و انسانی اتفاق افتاده است و این رسانهها و تکنولوژیها تأثیرات نامطلوب داشتهاند، نه اینکه تأثیر مثبت نداشته باشند، ولی شدت تأثیرات منفیشان بیشتر بوده است. این مسئله با نظریه دیگری به نام تأخر فرهنگی ارتباط پیدا میکند، مبنی بر اینکه یک رسانه یا تکنولوژی وارد جامعهای شده است، ولی نامگذاری، استفاده، تحلیل، تأثیرات و در مجموع، مسائلی که قبل از ورود رسانه یا تکنولوژی به جامعه باید راجع به آنها فکر میشده، بعد از ورود آن رسانه یا تکنولوژی انجام شده است؛ به همین دلیل وقتی راجع به یک تکنولوژی یا رسانه دچار تأخر فرهنگی میشویم، لزوماً بیشترین تأثیری که بر روابط اجتماعی و انسانی میگذارد، منفی خواهد بود تا مثبت و ما بیشتر دنبال آسیبشناسی و مدیریت مسئله خواهیم بود.
اگر بخواهیم بر اساس سیر تغییرات تاریخی که «مک لوهان» و بعداً «رایتمن» به آنها اشاره کردند پیش برویم- این دو تغییرات انسان و جامعه را با رسانه و تکنولوژی مرتبط میدانند- ما امروز در کهکشان مجازی هستیم که در کنار ارتباطات و شهرهای واقعی، ارتباطات و شهرهای مجازی پدید آمده است. کهکشان مجازی را آنتونی پاسکال، بهعنوان مرحله چهارم اضافه کرده و میگوید با ظهور کهکشان مجازی، ارتباطاتی موازی با ارتباطات واقعی در روابط انسانی به وجود آمده و هویت جدیدی به نام هویت مجازی ایجاد کرده است. در ادبیات پژوهشی به هویتهای موجود در شبکههای اجتماعی، هویت جعلی گفته میشود، ولی پاسکال معتقد است اینها همان هویتهای مجازی هستند که میتوانند موازی با هویت واقعی افراد رشد کنند و هر چقدر محدودیت در جامعهای بیشتر باشد، تحرکات و تبادل اطلاعات و برنامهریزیهای اجتماعی در این شبکهها بیشتر از دنیای واقعی خواهد بود؛ ولی هر چقدر این تحرکات اجتماعی در فضای واقعی رخ دهد، دیگر نگران این نیستیم که سرانجام تحرکات زیرپوستی در شبکههای مجازی چه خواهد شد. در واقع آنتونی پاسکال کهکشان مجازی را به سه مرحله اولیه مک لوهان اضافه میکند.
ژیانپور: علیرغم همه نظریهپردازیهای جدیدی که در این عرصه انجام شده است، بخش مهم بحث را نزد مکلوهان، رایزمن و پستمن میبینیم و دیگران تراشهایی به آن زده یا مباحث پیوستی مطرح میکنند. در مورد مجازی یا واقعی بودن، نمیخواهم وارد نقطه نظرات شخصی خودم بشوم و بیشتر باید ببینیم که در جامعه چه اتفاقی درباره این مسئله در حال رخ دادن است. ما با پدیدهای روبرو هستیم که دو لبه نگرانی - شیفتگی دارد، یعنی انسانها به همان اندازه که نگرانند، شیفتهاند و به همان اندازه که شیفتهاند، نگرانند و بر اساس همین خط سیر نیز حرکت میکنند.
از طرف دیگر، به شکل بسیار مرموز و ناپیدایی، این عنصر با عناصر زندگی ما ممزوج شده است. من همیشه از این تعبیر پستمن استفاده میکنم که معتقد بود: «وقتی یک تغییر تکنولوژیک در دنیا اتفاق میافتد، نمیتوان گفت دنیا به اضافه شبکههای اجتماعی، بلکه دنیا با عنصر شبکههای اجتماعی تعریف میشود». اگر دقت کنید، میبینید به لحاظ وقتی که افراد اختصاص میدهند، میزان هویتبخشی که با آنها پیدا میکنند و درآمدزایی که آرام آرام با این عناصر اتفاق میافتد، شبکههای اجتماعی تقریباً در حال تبدیل شدن به بخشی واقعی از این دنیا است، حتی برخی منتقدین مثل خود من که فضای مجازی را بلایی برای جوامعی نظیر جامعه خودمان میبینم، کسانی که در روبرو ایستادهاند میگویند نظام زیستی انسانهایی که در این عصر متولد میشوند، آرام آرام با این عرصههای مجازی و الکترونیکی منطبق میشود؛ یعنی نوع قاعدهسازی و ساختارسازی ذهن آنها و سرعت پردازش آن با همین عرصههای الکترونیک و دیجیتال منطبق است، یعنی نمیتوان عرصههای شفاهی و مکتوب را مبنا قرار داد و گفت این آنتیتز آنها است و دو دنیای مقابل هم ساخت، انگار دنیای واقعی همین است و شما باید مطابق با آن استانداردسازی کنید.
معتقدم فراتر از این مباحث، میتوان مباحث عمیقتری مطرح کرد، راجع به اینکه در جوامعی مثل ما چه اتفاقی افتاده و چه نگرانیهای علیحدهای وجود دارد. من فقط مطلبی را به عنوان طرح بحث بگویم و آن اینکه -البته خودم هیچ تجربه زندگی در کشورهای غربی ندارم و اینها فقط شنیدهها است، یکی از بلاهای مباحث ما این است که مرتباً از کشورهای دیگر کد میدهیم، بدون اینکه خودمان تجربه دقیقی راجع به آنها داشته باشیم- چون علاقمندم و پیگیری میکنم، میدانم برخی از عرصهها که در ایران تقریباً به صفر رسیده است، مثل نظام پستی که در حال حاضر حداقل کارکرد خودش را دارد و نهایتاً به حوزههای اداری محدود شده، نظام پستی در اروپای غربی به شدت فعال بوده و سیستم مکتوبشان با قوت و قدرت در حال فعالیت است و حوزه سومی به نام حوزه الکترونیک - دیجیتال نیز اضافه شده؛ در حالی که آنچه در جامعه ما اتفاق میافتد، این است که این حوزه سوم بهازای حذف برخی از حوزهها جان میگیرد و رشد میکند. اینها همان نگرانیهایی است که باید بهطور خاص درباره جامعه خودمان به آن پرداخته شود.
ناجی: این سؤال در بعضی از رسانهها به کلیشه تبدیل شده که آیا فضای مجازی، مجازی است یا واقعی. من فکر میکنم اگر به لحاظ علمی، عنوان مجازی بر این فضا صدق میکند، مجازی است؛ ولی اگر بخواهیم ببینیم چقدر ضریب نفوذ در دنیای حقیقی دارد، اخیرا آیتالله جواد آملی فرمودند فضایی که آن را مجازی نامیدهاید، بیشتر از فضای واقعی زندگی شما را تحت تأثیر قرار میدهد. اگر حقیقی بودن را مساوی با میزان ضریب نفوذ یک فضا در زندگی مردم در نظر بگیریم، مشاهده میکنیم که چقدر فضای مجازی در زندگی آنها اثرگذار بوده و اگر بخواهیم در عرف روی عنوان فضای مجازی مانور بدهیم، شاید حساسیتها نسبت به فضای مجازی را کاهش دهیم، ولی نمیتوانیم اسم فضای مجازی را فضای حقیقی بگذاریم، عنوان علمیاش همین است. فکر میکنم اگر تاریخچه فضای مجازی رصد شود، میتوان فهمید چه اتفاقی افتاد که این فضا تا این حد قوت و قدرت گرفت.
وقتی فیلم تایتانیک ساخته شد، نزدیک به دو میلیارد بازدید در دنیا پیدا کرد و هیچ رسانهای نبود که ضریب نفوذش در دنیا به اندازه این فیلم برسد. مافیای قدرت جهانی متوجه شد که این نوع رسانه ابزاری است که هزینه کمی دارد و ضریب نفوذش بالا است، یعنی به جای اینکه میلیاردها دلار برای جنگ و خونریزی در کشورهای دیگر هزینه کنند که ممکن است جواب بدهد یا ندهد، به عرصه رسانه وارد شده و آن را تسخیر کردند. این رسانه مثل سایر پدیدهها و تکنولوژیهای اطراف ما ابتدا در قالب همان فیلمها و سریالها و کمکم در قالب شبکههای ماهوارهای، شبکههای اجتماعی و بازیهای رایانهای رشد کرد و سپس شاهد بودیم که هر چه شبکههای اجتماعی و بازیهای رایانهای توسعه پیدا کرد، ارتباطات مبتنی بر آنها در زندگی مردم نافذتر شد و اثرگذاری آن افزایش یافت.
خانم تقیپور جملهای مطرح کردند، مبنی بر اینکه در بسیاری از موارد، مسئله تأخر فرهنگی در کشور مطرح میشود، ولی معتقدم شاید در همه موارد این بحث جواب ندهد. در غرب نیز وقتی رسانه مطرح شد، فضای تخریبگری در بعضی از عرصهها ایجاد کرد، مثل کمپین تلویزیون خودت را بشکن در آمریکا یا کمپینهایی که علیه رسانه و شبکههای اجتماعی شکل میگیرد. سازندگان این رسانه نیز باورشان نمیشد این فضا اینقدر در جامعه ضریب نفوذ پیدا کند و اکنون که متوجه آن شدهاند، همه تمرکز خود را به آن معطوف ساختهاند.
در جامعهشناسی، اصطلاحی وجود دارد مبنی بر اینکه گاهی آنومی اتفاق میافتد و جوامع دچار جهش میشوند، در فضای مجازی نیز این آنومی اتفاق افتاد، ولی جنس آن تغییر کرد، یعنی زمانی بود که سلبریتیها سبک زندگی ارائه میدادند، اکنون شرایط به گونهای پیش رفته که به اصطلاح فضای مجازی، «خزها» سبک زندگی ارائه میدهند، یا در اصطلاح علمی، اینفالوئنسرها. سلبریتیها نیز برای اینکه بتوانند اثرگذار باشند، اینفالوئنسر شدهاند، مثلاً فلان بازیگر میداند اگر تبلیغ فلان واکسن را انجام دهد، همه او را هو میکنند، ولی همین هو کردن این بازیگر را در فضای مجازی زنده نگه میدارد.
برخی اتفاقاتی که در جامعه رخ میدهد، مثل این است که مردم خواستار آن اتفاقات بوده و دنبال فضاهای خاصی هستند که بخش قابل توجهی از آنها با دین و فرهنگ ایرانی- اسلامی فاصله دارد و فکر میکنند گمشده خود را در فضای مجازی مییابند. از طرف دیگر، در بسیاری از مواقع آثار ظاهری ضریب نفوذ فضای مجازی را در نظر میگیریم، ولی آثار آن بر روح و روان افراد که گذر زمان آن را نشان میدهد، لحاظ نمیکنیم؛ یعنی در بسیاری از مواقع، به آثار کوتاهمدت فضای مجازی میپردازیم، ولی کمتر به آثار بلندمدت آن توجه میکنیم. همین «يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ» خیلیها را از لکوموتیو انقلاب پیاده کرده و حال نیز آنها را از فرهنگ ایرانی - اسلامی و حتی خانواده دور میکند. اگر سخنان رهبر انقلاب راجع به فضای مجازی را ملاک قرار دهیم، ایشان واقعیتی را ترسیم میکنند که خطرهای فراوان و فرصتهای بسیار بزرگی دارد.
جالب این است که عدهای در کشور ما به صورت افراطی به رسانه حمله میکنند و به رهبر انقلاب رفرنس میدهند، مبنی بر اینکه ایشان فرمودهاند فضای مجازی تبدیل به قتلگاهی برای جوانان و نوجوانان شده است. عدهای نیز به صورت افراطی از رسانه طرفداری کرده و آنها هم به رهبر انقلاب رفرنس میدهند، مبنی بر اینکه ایشان فرمودهاند اهمیت فضای مجازی به اندازه اهمیت انقلاب اسلامی است. اگر اینها را کنار هم بگذاریم، میبینیم که در جامعه به نهضت سواد رسانهای نیاز داریم و اگر بخواهیم در آینده، در تاریخ رسانه به عنوان جریانی اثرگذار از ما صحبت کنند، باید فضای تهدید و ترس و ارعاب و منفیگرایی نسبت به فضای مجازی را مدیریت کرده و آن را به نگاهی واقعیتنگر تبدیل کنیم. رهبر انقلاب خطاب به جوانان میگویند در فضای مجازی به مستکبرین تو دهنی بزنید، یا اهمیت فضای مجازی به اندازه اهمیت انقلاب اسلامی است، یعنی میگویند وارد این میدان شده و جهاد کنید.
ایکنا: به نظر شما شبکههای اجتماعی چه کارکردها و دستاوردهایی دارند؟ چه مقدار از این کارکردها و دستاوردها میتواند مثبت و چه مقدار میتواند منفی باشد؟ در واقع شبکههای اجتماعی مجازی چه فرصتها و تهدیدهایی را برای فرد و جامعه رقم میزند؟ چگونه میتوان از فرصتها و خوبیهای شبکههای اجتماعی بهرهمند شد و در عین حال از خطرات آن در امان ماند؟
تقیپور: در بحث فرصتها و تهدیدها دو نسل مجزا وجود دارد؛ یکی نسل میانسال که بخش عمدهای از کاربران را تشکیل داده و دیگری نسل جوان است. از فرصتهای این فضا برای نسل میانسال میتوان به تحکیم روابط خانوادگی، تقویت روابط ملی و توریسم و گردشگری اشاره کرد. مثلاً ممکن است بسیاری از آثار تاریخی یا طبیعی کشور را هرگز از نزدیک ندیده باشیم، اما از طریق این شبکهها با آنها آشنا میشویم، به علاوه این فضا به ارتقای اطلاعات، و نه ارتقای دانش، کمک میکند، به طوری که بسیاری از اندیشمندان اعتقاد دارند پست مدرن، نیز یک رسانه است. این فضا به سرگرمی، اطلاعرسانی، دوستیابی و گسترش روابط، آن هم در عین کم هزینه بودن، میانجامد.
در مقابل، بحث انتقال مفاهیم غیر واقعی، تضعیف باورهای مذهبی، عدم احترام و رعایت حریم خصوصی، تغییر مفهوم حریم خصوصی، بیاعتمادی، نادیده گرفتهشدن برخی از راههای ارتباطی قبلی قرار دارد. اکنون ما راههای ارتباطی فردی را تخریب کردهایم. در حالی که ارتباطات چهره به چهره بخش بزرگی از روابط ما را به خودش اختصاص میدهد.
تهدید شبکههای مجازی بیشتر متوجه نسل جوان است؛ مثلاً همزادپنداری جوانان با سرشاخههای اینستاگرام بیشتر از هنرپیشهها است؛ چراکه احساس میکنند زندگیشان به این افراد نزدیکتر است تا زندگی هنرپیشهها، و به همین دلیل از سرشاخههای اینستاگرام الگو گرفته و سبک زندگیشان به راحتی تغییر میکند. علاوه بر این یکی از تهدیدهای شبکههای اجتماعی این است که غذا، پوشش و روابط را به شدت تغییر میدهد. در واقع پایههای فرهنگی یک کشور زمانی تغییر میکند که غذای معمولی آن کشور، پوشش و زبانش تغییر کند. یعنی با این سه مورد میتوان کل فرهنگ یک کشور را تغییر داد که این سه خصلت در نسل جوان نمود بیشتری وجود دارد. البته در فضای مجازی فرصتهایی هم وجود دارد، مثلا بچههایی که در فضای مجازی فعالیت زیادی دارند، از نظر کارها و هوش تکنولوژیکی از دیگر همسنهای خود قویتر هستند و بعضی از آنها حتی از این طریق وضعیت یادگیری زبان انگلیسیشان را بهبود بخشیدهاند.
در عین حال مورد رضایتترین خصلت فضای مجازی برای کاربران آن، استقلالطلبی است که آنها در این فضا به دست آوردهاند، یعنی اکثر جوانان معتقد هستند که در زندگی اجتماعیشان فضای خصوصی کمی دارند، یعنی کمد، اتاق و یا حتی روابط خصوصی ندارند، اما از طریق تلفن همراهشان میتوانند روابط خصوصی زیادی داشته باشند. این مسئله مشکلی است که در فرهنگ ما وجود دارد و ما در روابط خانوادگیمان با هرچیزی که به صورت خصوصی باشد مشکل داریم. شاید دلیل میل جوانان برای داشتن فضای خصوصی و استقلال طلبی، همین موضوع باشد.
ایکنا: کارکردهای مثبت و منفی فضای مجازی از منظر جامعه شناسی چگونه تعریف میشود.
ژیانپور: نقل قولی شنیدم مبنی بر اینکه «با نگاه از دریچه مجازی به زندگی، فرهنگ به یک امر مضحک تبدیل میشود». در واقع چیزی که تهدید میشود پدیده و مفهوم «جدیت» است. مثلا شما از ما خواستید که گفتوگویمان را به سه یا چهار دقیقه محدود کنیم، در واقع ذات رسانه با امر «جدی» در تضاد است و حوصله آن را ندارد، بلکه همه چیز در خدمت سرعت و جذابیت قرار دارد و گاهی اوقات با اینگونه تضادهای هویتی و ذاتی مواجه میشویم، اگرچه با نیت خوب به سراغ آن میرویم. من هم با آقای ناجی موافق هستم که این نگرانی یک نگرانی جهانی است، ما زمانی تحقیقی درباره موسیقی رپ برای سازمانی انجام دادیم که طی آن ادبیات این موسیقی را تا سال 2009 مطالعه کرده و متوجه شدیم که این نگرانی در مورد موسیقی رپ تنها منحصر به ما نیست و تمام دنیا درباره اثر آن بر استروتایپهای مردم نگران هستند و فکر میکنند که این ادبیات استروتایپهای جنسی را به هم ریخته و پیشذهنیتها را عوض میکند. آزمایشهایی نیز در این باره در سراسر دنیا انجام شده است.
یکی از بزرگترین ایرادهای ما این است که سنتهای مکتوب که میتواند به یک جامعه عمق و غنا ببخشد را در جامعه خودمان ضعیف داریم، یعنی جامعه ما جامعهای است که هنوز یک پای آن از لحاظ رسانه به شدت در عرصه شفاهی و پای دیگر آن به خاطر جذابیتها در صنعت الکترودیجیتال است و نه حاضر است پایش را از آن یکی در بیاورد و نه حاضر است از جذابیتهای این یکی دست بکشد.
ایکنا: یعنی در واقع همان بحث شکاف سنت و تجدد که در همه عرصههای سیاسی، اجتماعی، هویتی با آن مواجه شدهایم در این مرحله هم صدق میکند؟ یعنی در مرحله گذار از سنت به تجدد، نتوانستیم خودمان را با شرایط روز منطبق کنیم و فرهنگ لازم برای استفاده از تکنولوژی را رواج دهیم، درست است؟
ژیانپور: گاهی اوقات ما خودمان را در سطوحی سرگرم میکنیم که در مقایسه با بنیاد ارزش چندانی ندارد، مثلاً وقتی با گروهی درباره بلاهای حوزه الکترونیکی برای جامعه صحبت میکنیم میگویند پس در مورد اسنپ و تپسی چه میگویید که توانسته است تا این حد تردد ما را سادهتر کند؟ این مسئله در مقابل چیزی که در بنیاد جامعه در حال رخ دادن میباشد، بسیار ناچیز است. مدرنیسم فواید بسیاری برای ما داشته، مثلاً ما را در جهانهای مختلف به یکدیگر وصل میکند، حال در اینجا این سؤال مطرح میشود که چه چیزی اصلاً ما را از هم متفرق کرده است؟ همین مدرنیسم ما را متفرق کرده و حالا به عنوان هدیه ما را با هم متحد میکند؟ این بیشتر شبیه یک کلک است تا یک دستاورد بزرگ. یعنی گاهی اوقات لازم است کلکهای این محیط را با توجه به اتفاقات پیرامون بررسی کنیم. یکی از بزرگترین ویژگیهای قابل توجه، گسست سنتهای مختلف است؛ یعنی در عرصههای پیش آمده با دنیا تا یک جایی از لحاظ سنت و اندیشه و دستاوردهای علمی بسیار موفق عمل کردهایم و بعد آنها از ما سبقت گرفتند و ما مدام با عرصههایی مواجه میشویم که هیچ نسبیتی با خودمان ندارد و بعد به خاطر اینکه در عرصههای تکنولوژی دستاوردهای جذابی وجود دارد، تلاش میکنیم خودمان را منتقل کنیم.
فکر میکنم اگرچه نمیشود دوری گزید و کنار نشست و تماشا کرد، ولی خیلی سادهانگارانه است که چیزی مثل فیسبوک اسلامی راهاندازی کنیم. به قول شهید آوینی، در عرصه رسانه بسیاری از اوقات فرمها، محتوا را ایجاد میکنند، یعنی شما نمیتوانید بگویید من یک فرم دارم که محتوای مورد علاقهام را به آن وارد میکنم. به عنوان مثال در عرصه شهری، ابزاری به عنوان اتوبوس وجود دارد، حال روابط انسانی در اتوبوس و مترو را با هم مقایسه کنید، میبینید که بسیار متفاوت هستند. خوب است همین رویکرد را در حوزههای دیگر مقایسه کنید. در فیلم «بید مجنون» مجید مجیدی در آن سکانس که جیب کسی را در مترو میزنند، همه این صحنه را میبینند، اما کسی چیزی نمیگوید، چون ازدحام و سرعت زیاد است. این سکانس، سکانسی بسیار مهم و تأثیرگذار است.
اصلا در متروی تهران این جمعیت است که یک نفر را به سمتی دیگر هدایت میکند، زمانی شما از خودتان میپرسید که چرا در حال دویدن هستید؟ چون همه در حال دویدن هستند. همین مترو را در اصفهان هم ببینید و با تهران مقایسه کنید. منظور من این است که زمانی که بافت و عرصه و ابزار تغییر کند، داستان نیز عوض میشود. اکنون اگر تحقیقات در مورد میزان استفاده از شبکههای اجتماعی در دنیا را بخوانید به تفاوتهای بسیار بزرگی خواهید رسید. این ابزار وقتی وارد فرهنگ میشود، بدترین جنبههای آن را بزرگ میکند. بسیاری معتقد هستند که با وارد شدن شبکههای اجتماعی بسیاری از فسادها برای مردم روشن شده است، اما من فکر میکنم این در واقع نوعی عرفیسازی یا قبحزدایی از فساد است.
بهتر است از خودمان بپرسیم از زمانی که فسادها اینگونه افشا میشوند، چقدر از انجام آنها کم شده است؟ اینها سوالاتی جدی هستند که درلایههای بالا از بین میروند. اخیرا در جلسهای فردی حرف بسیار مهمی زد؛ ایشان در خصوص عرصه گردشگری گفت« چیزی که در حال حاضر ما درمورد تجارت الکترونیک در عرصه گردشگری داریم، چیزی شبیه به همان کفترهای نامه رسان گذشته است که تنها پوششی از حوزه الکترونیک دارد و در پشت آن، مکانیزمها به همان میزان کند پیش میرود». منطقی در دنیا به نام «fast world» یا «جهان سریع» وجود دارد برای خودش ابزارهای سریع میسازد، مانند «fast phone» یا «موبایل»، و یا «fast food، غذای سریع». بعد همین fast food در ایران به دیسهای قرمهسبزی در میدان امام تبدیل میشود، یعنی افراد ساعتها در صف میایستند و fast food میخرند و در میدان امام دور هم ساعتها آن غذا را میخورند، چراکه جامعه کند است و اگر یک ابزار یا دستاورد سریع در این جامعه وارد شد، به ضد خودش تبدیل میشود. به نظر من اینها مسائلی است که باید به آن پرداخته شود.
ادامه دارد...
انتهای پیام