در حکمت شماره 69 نهجالبلاغه امام علی(ع) آمده است: «لَا تَرَى الْجَاهِلَ إِلَّا مُفْرِطاً أَوْ مُفَرِّطاً؛ نادان را نبینی جز این که تندرو است يا كند رو».
در این سخن، افراط یا تفریط نشانه جهل دانسته شده است. نادانی در همه حوزهها چنین پیامدهایی را در بر دارد. در سیاست، اقتصاد، اخلاق، دین، هنر و.... .نادان، چون مرزها و حدود و سنتها و انگیزهها و اهداف و روابط و قانونمندیها را نمیشناسد و چون قدرت سنجش و داوری در بین راههای مختلف را ندارد، نمیتواند خود را در جایگاه درست نسبت به موضوع قرار دهد، این است که موضعگیریهایش نادرست میشوند و نسبت به آنچه باید باشد یا جلوترحرکت میکند و یا از آن عقبتراست؛ از حدّ و اندازه خود میگذراند و یا به حدّ و اندازه خود نمىرساند.
این حکمت در حقیقت به رابطه علم و موضعگیری پرداخته است. افراط و تفریط دو سویه غلط از مفهوم موضعگیری است که میتوانند نحوه کنشهای فردی و جمعی ما را دچار اعوجاج و بیرونزدگی از مسیر صحیح و درست بنمایند. در این کلام، امیرالمؤمنین(ع) این بیرونزدگی و آسیب در مواضع و کنشها را به جهل، تعلیل کرده است. اما این جهل البته چیزی فراتر از نادانی صرف و بیاطلاعی و بیخبری است، بلکه در مفهوم گستردهتر بیعقلی و بیتعقلی است که قابل فهم میشود. چه بسیار مطلعین و باخبرانی که گرفتار این بلیهاند! در اینجا عدم قدرت داوری و سنجش و عدم بهرهمندی از معیارهای عقلی مناسب و درست، فرد را با وجود دانستههایش باز هم به ورطه افراط یا تفریط میکشاند، فرد، گرفتارِ فریبِ دانستههایش میشود! و جزمیت بیشتری در خروجش از مسیر پیدا میکند. گول داشتهها و دانستهها را خوردن و درگردابِ فریبِ اطلاعاتِ ناسنجیده و داوری نشده و محک نخورده و خام گرفتار شدن و به ورطه افراط و تفریط افتادن؛ این همان روایت تلخی است که در پیرامون خویش و اگر کمی با خود صادق باشیم در لغزشها و اشتباهات خویش بارها تجربهاش کردهایم و برایمان آشناست.
در این سخن، کندروی نیز به همان میزانِ تندروی مورد عتاب است. کندروان، در لفافه شیک واژه محافظهکاری و مصلحت جویی جزو قاعدین زمانهها شناخته میشوند. اینان نیز باز به همان دلیلِ جهل شان نسبت به پدیدههایی که با آنها مواجه میشوند در دام تفریط میافتند. جهلی که از عدم شناخت درست ماهیت پویا و دینامیک پدیدههای جهان و طبیعت و جامعه و انسان ناشی میشود. تفریطگران، درک و یا توجهی به حضور و نقش عامل زمان در تغییر پدیدهها ندارند و آنها را ایستا و بدون تغییر مییابند؛ همین نگاه جهلآمیز نسبت به دینامیزم موجود در هستی، منشأ مواضع ایستا در مقابل پدیدههای پویا و دینامیک میشود و در نتیجه فرد که قدرت تطبیق ذهن ایستای خود با پدیدههای در حال تغییر را نمییابد و از آنها عقب میماند، عاجزانه اما با خشونت (نشانه عجز) به تلاش برای نگاه داشتن و توقف سیر طبیعی پدیدهها دست مییازد. در طرف مقابل، نگاه غلط و جاهلانه به موضوعاتی که فینفسه ثابتاند و خارج از چارچوب دستگاه مختصات زمان و دسترسی آن قرار دارند و اصطلاحاً در حوزه قدسیت قرار دارند و آنها را نیز تابع زمان و دستخوش آن دانستن، نوعی دیگر از تندروی و موضعگیری غلط را، این بار در چهره تقدسزدایی از امور مقدس در پی میآورد.
تبعات این رویکردهای بیرون زده! به حوزه تفکری و فردی منحصر نمیماند، مواضع سیاسی اجتماعی متناسب به خود را در پی میآورد وسایه خود را به سایر حوزههای اجتماعی و جبههبندیها و گروه بندیهای متناسب خود سرایت می دهد. گروههای افراطی و تفریطی، مواضع تند و کندشان، و بیچاره مردمی که باید تبعات و عواقب این مواضع را تحمل کنند.
یادداشت از داریوش اسماعیلی/ معاون فرهنگی جهاددانشگاهی واحد اصفهان
انتهای پیام