به گزارش ایکنا از اصفهان در حکمت شماره 70 نهجالبلاغه امام علی (ع) آمده است: «اذا تم العقل نقص الكلام؛ هر گاه خرد كامل گردد از سخن كاسته شود».
چه وقت به سخن بر میآییم؟ چه وقت به تعقل درمینشینیم؟ نقص در گفتار چه معانیای را میتواند بپذیرد؟ در گاهِ ارتباط با غیر، سخن ما را به بیرون از ما ارتباط میدهد؛ در بیان و توصیف آن چه هستیم و به آن رسیدهایم، به دنبال نیاز به آن چه میخواهیم و از دیگران انتظار داریم و در جواب آن چه پرسیدهاند و میدانیم و یا .... در این موقعیتهاست که لبهایمان به سخن باز میشوند و کلمات به استخداممان در میآیند.
اما گاهِ تعقل؛ وقتی بین چند راه ماندهایم، در وقت انتخاب، به هنگام سنجش و داوری، زمانی که باید سبک و سنگین کرد و وزن داشتهها و یافتهها را به دست آورد و مرتبه و جایگاهها را مشخص کرد و ... اینجا مقام تعقل است. اینجا مقام سکوت است و نشستن و در آرامش و بدون هجوم طوفانها، مقایسه و توزین نمودن. برای سنجشهای دقیق حتی ترازوها را در محفظههایی میگذارند تا از دسترس هوا و مداخلات برهم زننده محیط در امان بماند.
و اذا تم العقل؛ یعنی در این آخرین مرحله و در این مرحله آخر توزین و مقایسه و سنجش، در این گاه، دیگر باید زبان را درکشید، پرسشها و جوابها و درخواستها و چیستیها و نظرات و ... همه جایشان تا قبل از این مرحله است. اینک نوبت سکوت است و اجازه دادن به این دستگاه درونی سنجش تا کار خود را انجام دهد.
ساحت سخن، ساحت ارتباط با بیرون است و ساحت عقل، ساحت درون. زبان وسیله ارتباط با بیرون است و سکوت وسیله ارتباط با درون. صدای عقل در همهمه بیرون شنیده نمیشود، باید سکوت کرد تا صدای درون شنیده شود و آنها که نمیتوانند سکوت را تحمل کنند....؟
گاهی که عقل به تمامی میرسد و میخواهد با ما سخن بگوید زبانمان را میبندد و ساکتمان میکند تا حرفهایش را با ما بزند و به گوشمان برساند. انگار بیاختیار ساکت شدهایم! اما این سیطره عقل است، نشانه حضور اوست. نیاز به سکوت نشانه استعداد عقل در ماست. همچنان که نیاز به آزادی نشانه استعداد تفکر است. تفکر، نیازمند آزادی است، تا از دادهها نتایجش را بگیرد و به راهها و راه حلها برسد. باید این مسیرهای منطقی گشوده و آزاد باشند و منعی جلوگیر رسیدن به نتایج نباشد.
عقل است که بین این راهها مقایسه، سنجش و داوری میکند و این قدرت عقلورزی و تعقل نیازمند سکوت و آرامش و دوری از هویها و حب و بغضها و کششها و تمنیات و شهواتی است که باید صدایشان را خاموش و دامنه سخنشان! را کوتاه کرد. اگر ما این نیاز سکوت را برایش فراهم نکنیم، خود،ما را ساکت خواهد کرد، تا کارش را بکند. یا اگر نتوانست ما را رها میکند و میرود.
از سویی دیگر شاید منظور از نقص و کاستی در گفتار، این باشد که عقل، احتمالات گوناگون را در پیشروی میگشاید و قطعیت را از سخن میگیرد، لعل و شاید در کلام میآورد و بر پای سخن هم عقال و قید میزند. هم جلوی ادعاها را میگیرد و هم دامنه سخن را در میچیند؛ درز میگیرد و در میبندد، نمیگذارد تا توسن سخن به راحتی در دشت اوهام و خیالات ناسنجیده تاخت دهد و تازی سخن به راحتی بتازد. اینها همه از برکات عقل است. همیشه رسایی و جامعیت و استغنا، زیادتی در پی نمیآورد؛ گاه میشود که نقصی نشانه بلوغ میشود.
یادداشت از داریوش اسماعیلی/ معاون فرهنگی جهاد دانشگاهی واحد اصفهان
انتهای پیام