در حکمت شماره 75 نهجالبلاغه امام علی(ع) آمده است: «إِنَّ الْأُمُورَ إذا اشْتَبَهَتْ اعْتُبِرَ آخِرُهَا بِأَوَّلِهَا؛ چون كارها همانند شود، يكى را بر ديگرى قياس كردن توانست و پايان آن را از آغاز دانست».
اشتَبَهَ: شبیه شد. وقتی دو امر شبیه هم میشوند(امور مشتبه میشوند) در تمیز بین آنها دچار اشتباه میشویم، یعنی اینکه(یکی را جای دیگری میگیریم).
اشتبه الرجلان: هریک شبیه دیگری بودند.اعتبار: ارزش - عبرت گرفتن - پندگیری.
از این سخن امیرالمومنین علی(ع) نکات زیر را میتوان برداشت کرد:
فقط وقتی کارها و امور مشابه هم باشند حق داریم تا در تحلیلهایمان به قیاس آینده به گذشته متوسل شویم (اذا؛ به معنای بیان شرط است، یعنی در هنگامی که و یا به شرطی که)، و با این شرط نیز باید حال یا آینده امور را با گذشته خودِ همان موضوع سنجید. ضمیر«ها» در انتهای اول و آخر موید همین برداشت است، زیرا باید سنخیت موضوعی و مفهومی و استمرار علی و تاریخی برقرار و انقطاع مفهومی رخ نداده باشد تا گرفتار قیاسهای مع الفارق و زمان پریشی (آناکرونیسم) نشویم. اما در صورت وقوع این انقطاعها، نباید گذشته را با رویدادهای امروز داوری و اعتبارسنجی کرد و فردا را نیز نباید با رویدادهای دیروز مورد داوری قرار داد.
در اینجا سؤال این است که چه موقع امور را میتوان مشابه هم و این قیاسها را موجه دانست؟ پاسخ امام علی(ع) به این پرسش در همین کلام نهفته است. میتوان اینگونه فهمید که با رجوع به نقطه صفر یعنی نقطه آغاز رویداد، امکان دریافت این تشابه نیز محقق میشود، زیرا در این نقطه امور بدون پیرایههایی که در کوران تاریخ و رویدادهای دیگر به خود میگیرند، بهصورت خالص و روشن خودنمایی میکنند و لذا بهتر میتوان مشابهتها را دریافت و مقایسهها را انجام داد.
از طرفی معنای دیگر این سخن آن است که با تحقق شرایط مشابهت در امور، نباید از این قیاسهای تاریخی روی برتافت، رویدادها شباهتهای زیادی با هم دارند و سنتها و قوانین حاکم بر هستی ثابت و پایدارند و درصورت عدم توجه به درسهای تاریخی برای شرایط مشابه، تاریخ نقش عبرت بخشی خود را از دست خواهد داد و از آزمودنها و تجربیات گذشته سودی جز ندامت بدست نخواهد آمد: (هر چند کآزمودم از وی نبود سودم/ من جرب المجرب حلت به الندامه)(حافظ).
علی (ع) جایی دیگر نیز در سخنان خویش به همین موضوع اشاره کرده است: «اِسْتَدِلَّ عَلَى مَا لَمْ یَكُنْ بِمَا قَدْ كَانَ فَإِنَّ اَلْأُمُورَ أَشْبَاهٌ وَ لاَ تَكُونَنَّ مِمَّنْ لاَ تَنْفَعُهُ اَلْعِظَةُ إِلاَّ إِذَا بَالَغْتَ فِی إِیلاَمِهِ؛ از آنچه در گذشته واقع شده، نسبت به آنچه واقع نشده استدلال كن؛ زیرا امور جهان شبیه به یكدیگرند. از كسانى مباش كه پند و اندرز به آنها سودى نمىبخشد مگر آن زمان كه در ملامت او اصرار ورزى».*
از طرفی این سخن تاکید ویژهای برنقطه ابتدا و آغاز امور و کارها میگذارد. چرا بر مراحل قبلی و یا میانی چنین ارجاعی داده نمیشود؟ شاید مسئله در وجودِ روشن و صریح اهداف و انگیزهها و جهتها در شروع کارها نهفته باشد. در بدایت امر، اهداف و انگیزهها و جهتها روشنتر و بارزترند و در طول زمان، صراحت و آشکاریشان در برخورد با موانع کم میشود و گاه حتی به محاق میرود و پنهان میگردد، با بازگشت به نقطه صفرِ رویداد، این جهتها و اهداف و انگیزهها و اصول و افراد مؤثر و جریانات بنیانگذار، مشخصتر میشوند و میتوان مسیر گم شده آینده را با امتداد آن نقاط در گذشته به امروز و آینده برونیابی کرد و آینده را از خلال این رگراسیون تاریخی بدست آورد و به این سان گذشته را چراغ راه آینده کرد.
پانوشتها:
* از نامه 31 نهجالبلاغه، نامه امام علی(ع) به فرزندشان امام حسن(ع)
یادداشت از داریوش اسماعیلی؛ معاوت فرهنگی جهاد دانشگاهی واحد اصفهان
انتهای پیام