حکمت‌های امیر/ توشه راه
کد خبر: 3826874
تاریخ انتشار : ۲۳ تير ۱۳۹۸ - ۱۰:۱۶
برداشت81

حکمت‌های امیر/ توشه راه

گروه معارف - علی(ع) همچون یک مربی دلسوز و ماهر، ما نوسفران را بر پشت کوهان حکمت نشانده است، در انتظار سیهدین، سرود انی ذاهب الی ربی را در پشت سرمان می‌خواند و پاهای‌مان را به بغل‌های این مرکب می‌زند.

توشه راه

در حکمت شماره 81 نهج‌البلاغه امام علی(ع) آمده است: «أُوصِيكُمْ بِخَمْسٍ لَوْ ضَرَبْتُمْ إِلَيْهَا آبَاطَ الْإِبِلِ لَكَانَتْ لِذَلِكَ أَهْلًا لَا يَرْجُوَنَّ أَحَدٌ مِنْكُمْ إِلَّا رَبَّهُ وَ لَا يَخَافَنَّ إِلَّا ذَنْبَهُ وَ لَا يَسْتَحِيَنَّ أَحَدٌ مِنْكُمْ إِذَا سُئِلَ عَمَّا لَا يَعْلَمُ أَنْ يَقُولَ لَا أَعْلَمُ وَ لَا يَسْتَحِيَنَّ أَحَدٌ إِذَا لَمْ يَعْلَمِ الشَّيْ‏ءَ أَنْ يَتَعَلَّمَهُ وَ عَلَيْكُمْ بِالصَّبْرِ فَإِنَّ الصَّبْرَ مِنَ الْإِيمَانِ كَالرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ وَ لَا خَيْرَ فِى جَسَدٍ لَا رَأْسَ مَعَهُ وَ لَا فِى إِيمَانٍ لَا صَبْرَ مَعَهُ ؛ شما را به پنج چيز سفارش مى كنم كه اگر براى آن ها شتران را پر شتاب برانيد و رنج سفر را تحمل كنيد سزاوار است: كسى از شما جز به پروردگار خود اميدوار نباشد، و جز از گناه خود نترسد، و اگر از يكى سؤال كردند و نمى داند، شرم نكند و بگويد نمى دانم، و كسى در آموختن آنچه نمى‌داند شرم نكند و بر شما باد به شكيبايى كه شكيبايى، ايمان را چون سر است بر بدن و ايمان بدون شكيبايى چونان بدن بى سر، ارزشى ندارد».
ضَرَبْتُمْ إِلَيْهَا آبَاطَ الْإِبِلِ؛ از زدن پاشنه‌ها به زیر بغل‌های شتر، حرکت به سوی کسب آن‌ها منظور است، باید برای کسب آن‌ها حرکت کرد، نمی‌شود نشست تا بدست آیند، برای بدست آوردنشان باید راه افتاد و رنج راه را برخود هموار کرد تا به آنها رسید. این پنج ویژگی در مسیر بدست می‌آیند، صفاتی کسب کردنی‌اند و نه داده شدنی، باید برای‌شان زحمت کشید و رنج راه و سفر و هجرت درونی را تحمل کرد.
صبر؛ صبری که هدف آخر این سخن است شرط بدست آوردن و ثبات آن چهار دیگر هم هست؛ برای کسب شان هم باید حرکت کرد و هم باید صبر داشت و در مقابل سختی‌های راه و سختی‌هایی که نفس ما برای‌مان رقم می‌زند و برایش سخت است که آن عادت‌ها و خصلت‌های مزاحم این صفات را دور بریزد، مقاومت کرد.
خیر؛ یعنی تبدیل و بهره آوردن از نعمت‌هاست؛ به کار گرفتن و بهره‌آوری از استعدادهاست. این مغز و سر انسان است که سایر اندام‌ها را به کار می‌اندازد و آن‌ها را کنترل می‌کند و لذا خیر آن‌ها را به ما می‌رساند و الا آنها هیچ بهره و کارکردی نمی‌داشتند و استفاده‌ای نمی‌رساندند. ایمان هم باید در عمل خود را نشان دهد و به کار آید و الا در آن خیری نیست! و بهره و کارکردی نخواهد داشت.آنچه ایمان را به کار می‌اندازد و بهره آن را به ما می‌رساند، صبر است! آری صبر و مقاومت باعث می‌‎شود تا ایمان قلبی ما و عشق و شور درونی ما در عرصه عمل بیرونی آثارش را نشان دهد و زود پژمرده نشود. اگر صبر نباشد در معرکه‌ها، ترس‌ها و امیدها و شرم‌ها پا به میدان می‌گذارند و عشق‌ها و شورهای درونیِ هدفداری که به مبداء زیبایی‌ها گره خورده‌اند را مقهور و شکست خورده و ناامید و خجالت زده می‌کنند؛ از این ایمان و شور ِ ترسیده و شکست خورده و ناامید و خجالت زده دیگر انتظار چه بهره و سود و کارکردی می‌رود؟ در همه این عرصه‌های سخت و معرکه‌های واقعی زندگی، صبر و نشکستن کاسه آن است که می‌تواند شربت خوشگوار و شیرین ایمان را حفظ کند و آن را سالم به کام و دهان اعمال و رفتارها و حضور بیرونی مان بریزد و عطش آن ها را سیراب کند و الا شکستن کاسه صبر در میانه راه، همه آن خیرات ایمان را و بهره‌های شیرین‌اش را از بین خواهد برد؛ همین است که امام (ع) در ابتدا از کوبیدن به بغل‌های شتر و راه افتادن و تحمل رنج سفر می‌گوید، صبر می‌خواهد، صبر!

باید خود را همیشه بر پشت آن مرکب نشاند و در کار حرکت بود. این‌ها رزقِ راه افتاده‌هاست و لطف خدا به این بندگان مهاجرش؛ علی (ع) همچون یک مربی دلسوز و ماهر، ما نوسفران را بر پشت کوهان این حکمت نشانده است، در انتظار سیهدین، سرود انی ذاهب الی ربی را در پشت سرمان می‌خواند و پاهای‌مان را به بغل‌های این مرکب می‌زند(پنج بار)؛ چشمان نگرانش ما را دنبال می‌کند؛ آیا به راه می‌افتیم؟


رجا و خوف؛ ترکیب لا و الّا در رجا و خوف، خبر از حصر و انحصار می‌دهد؛یعنی امید فقط به خدا و ترس فقط از ذنب و گناه.
به هیچ کس وهیچ چیزی دیگری نباید امید داشت، حتی به کارهای خوب خود، وقتی به آن‌ها امید می‌بندیم، خیلی زود خداوند امیدمان را می‌برد و قطع می‌کند تا به چیزی و کسی جز خودش امیدمان را گره نزنیم؛ نزدیکان، دوستان ، خانواده، توانایی‌هایمان، استعدادهای‌مان، قول‌هایی که به ما داده‌اند، سرمایه‌هایی که خوابانده‌ایم برای این وقت‌ها و الان جواب نمی‌دهند و به کار نمی‌آیند و ....همه و همه علتش همین است که نباید چشم و دل ما را به خودشان بگیرند و در دل و ذهن‌مان عاملیت استقلالی بیابند. او همه این‌ها را قطع می‌کند و ما فریادمان بلند می‌شود و گله و شکایتمان به آسمان می‌رود. این قطع کردن امیدها شبیه مرحله از شیر گرفتن طفل است! خداوند دارد ما را از پستان دنیا می‌گیرد و ما آه و ناله می‌کنیم!! گاهی حتی این پستان را تند و تلخ می‌کند تا دل از او بکنیم. حتی وقتی رزقی در دهانمان می‌گذارد آن را از طریقی غیر معمول و غیر محتسب می‌فرستد و گاه اسباب آن روش‌ها و راه رسیدن از آن طرق را کور می‌کند تا باز دوباره به آن وسایل و طرق عادت نکنیم. زحمت‌هایی که کشیده‌ایم و اینک به نتایجش چشم دوخته‌ایم، اما درست در همین وقت جواب نمی‌دهد و راهش سد شده، سیستمی که برای استقرارش تلاش‌ها و مرارت‌ها کشیده‌ایم و جانفشانی‌ها کرده‌ایم و اینک ما را از تمتع و بهره بردن از آن منع کرده‌اند و برایمان سخت و تلخ‌اش کرده‌اند، تا حدی که حتی از آن دورشده‌ایم و راه‌های آن مسدود شده و... اینها همه برای این است تا در باد آن تلاش‌ها و امیدهای به آن‌ها نخوابیم و به آن معتاد نشویم و در آن نمانیم. این کوزه گر دهر چنین جام لطیف می‌سازد و باز بر زمین می‌زندش..
ترس وامید را عشق است که شکل می‌دهد و جهت می‌بخشد. وقتی عشقی بزرگ‌تر در دل می‌آید، ترس جهت می‌گیرد و هدف می‌یابد، عاملی می‌شود که از عشق برمی‌خیزد؛ نکند که محبوب برنجد و من را ترک کند؟ این است که ترس فقط از گناهانی است که پیامد دارند(ذنب) و پیامدشان دوری از محبوب است و سخط و خشم او و امید فقط به خداوند است، آن هم با نام پروردگاریش(ربه) او با ربوبیتش و تربیت کنندگی‌اش دائما ما را به خودش نزدیک‌تر می‌کند و تجربه همین پروردگاری اوست که ما را امیدوار نگاه می‌دارد و نومیدی را از ما دور می‌کند. ما در بریدن امیدواری‌های خام‌مان او را بیشتر حس می‌کنیم تا در دادن‌هایش! این بریدن‌ها نشان می‌دهد که او هنوز ما را رها نکرده و به حال خودمان نسپرده، دارد رشدمان می‌دهد و برایش اهمیت داریم و هنوزبه ما علاقمند است و از ما نا امید نشده و دوستمان دارد و تنهای‌مان نگذاشته و کنارمان نشسته است (جلیس ماست) و با ما انس دارد (انیس ماست) و رفاقتش با ما هنوز باقیست*
لَا يَسْتَحِيَنَّ...پس از آن امید و ترس و تصحیحِ جهت‌گیری درستشان، اما هنوز این کافی نیست؛ باید علم آموخت و از گفتن این که نمی‌دانم شرم نداشت تا بتوان قدم به سوی آموختن برداشت و با آموختن و علم و آگاهی بسوی هدف قدم برداشت. صبری که عامل بهره وری ایمان می‌شود، باید به همین علم و آگاهی تکیه داشته باشد و الا ایمان بدون آن و آن بدون این! راه به جایی نخواهد برد.
باید خود را همیشه بر پشت آن مرکب نشاند و در کار حرکت بود. این‌ها رزقِ راه افتاده‌هاست و لطف خدا به این بندگان مهاجرش؛ علی (ع) همچون یک مربی دلسوز و ماهر، ما نوسفران را بر پشت کوهان این حکمت نشانده است، در انتظار سیهدین، سرود انی ذاهب الی ربی را در پشت سرمان می‌خواند و پاهای‌مان را به بغل‌های این مرکب می‌زند(پنج بار)؛ چشمان نگرانش ما را دنبال می‌کند؛ آیا به راه می‌افتیم؟

انسانِ متشخص، خداوارترین تصویر خداست

(*) و این‌ها تصاویری انسانوار از خدا نیست تا مورد تشکیک واقع شویم بلکه انعکاس تصاویری خداوار از صفات انسان است! پایین کشیدن خداوند نیست، برکشیدن انسان است.همه عالم تصویری خداوار دارد (علی قدر مراتبهم) و انسان و صفات او، خداوارترین تصویر و مَثَل و وجه و صورت خداست که با آن آشکار می‌شود و سزاوارترین‌اش هم؛ عکس روی اوست که در آینه جام ما افتاده و صفات حسنای او را باز تاب می‌دهد. انسان، تجلی صفات و اسماء الهی در روی زمین است و او ما را و صفات ما را بر صورت صفات و اسماء حسنای خویش آفریده است. (او ما را بر صورت خویش آفریده است) مشکل ما این است که به دیدن انسان‌ها در پیرامونمان عادت کرده‌ایم و وقتی «صفات موجود در انسان» را می‌بینیم آنها را «صفات انسانی» به معنای فقط مخصوص انسان و لا غیر می‌پنداریم. اشتباهی است که بر اثر کثرت دیدن انسان والبته ندیدن خداوند! در ما به‌وجود می‌آید. ما نازله‌ای از صفات خداوند را در خود داریم و این کرامت ماست. واین با اندکی تامل عقلی به‌دست می‌آید؛ خداوند عالی‌ترین و زیباترین است و وجود محض و محض وجود است، انتظار از او که زیباترین و... است این است که در گاهِ آفرینش و خلق، نیز زیباترین خلقت را داشته و زیباترین مخلوق را بیافریند و این زیباترین و کامل‌ترین، قطعا به زیباترین موجود هستی یعنی خداوند نزدیک‌ترین مشابهت را خواهد داشت، چون زیبایی و کمالِ محض، خداست و هرچه مخلوق زیباتر و کامل‌تر، به این سرچشمه نزدیک‌تر و شبیه‌تر؛ و این شباهت نه در تجسیم و تشبیه پیکر و جسم بلکه در صفات و اسماء حسنای الهی است، همان‌ها که خداوند به آن‌ها آشکار می‌شود. به هرجا بنگرم کوه و در و دشت/ نشان از قامت رعناته بینم. انسانِ متشخص(کامل)، خداوارترین تصویر خداست.

captcha