علیاصغر باباصفری، مدرس سابق گروه ادبیات دانشگاه اصفهان، در گفتوگو با ایکنا از اصفهان، اظهار کرد: اگر شاعری توانمند باشد، در هر قالب شعری توانایی ارائه شعرش را خواهد داشت، البته برخی از قالبها برای بیان برخی مضامین مناسبتر هستند، مثلاً اشعاری که قصد بیان حوادث حماسی را دارند، باید در وزن «فعول فعول فعول فعل» بیان شوند. در مثال دیگر موضوعات عاشقانه بهتر است بر وزن «مفاعیل مفاعیل مفاعیل» سروده شوند. نوع قالب شعر نیز به نظر شاعر و موضوعی که بیان میکند، بستگی دارد.
وی ادامه داد: برخی شعر نو را ادامه شعر سنتی و البته با کمی تغییرات میدانند، اما بعضی معتقدند شعر نو مانند انقلابی در شعر است و اصلاً ربطی به شعر کهن ندارد. برخی نیز اعتقاد دارند شعر نو هم یک نوع قالب است که شاعر در چارچوب آن، مضمون مورد نظر خودش را بیان میکند. براساس این دیدگاه شعر نو یک قالب شعری به شمار میرود، نه یک نوع نگرش.
مدرس ادبیات دانشگاه اصفهان با اشاره به تفاوتهای ساختاری و محتوایی شعر نو و شعر کلاسیک، افزود: شعر نو از لحاظ ساختاری به چند دسته تقسیم میشود؛ یک دسته آن شعر نیمایی است که پیروان نیما یوشیج آن را دنبال میکنند. این قالب شعری هم وزن دارد، هم قافیه و هم ردیف. اما تفاوت آن با شعر کلاسیک این است که کاربرد وزن و قافیه و ردیف تحت اختیار شاعر است و او هرگاه دوست داشته باشد و لازم بداند از آن استفاده میکند و اینطور نیست که مانند شعر کلاسیک پایان هر بیت یا مصراع قافیه داشته باشد. در شعر نو امکان دارد، چندین بیت سروده شود، بدون اینکه قافیهای در کار باشد، یا اینکه چند بیت یک قافیه داشته باشند و ابیات دیگر قافیه دیگر. پس شعر نو نیمایی قافیه و حتی گاهی ردیف نیز دارد.
باباصفری ادامه داد: وزن این نوع شعر عروضی است، اما نه مثل وزن عروضی شعر سنتی، در شعر نو تکرار یک پایه عروضی وزن را تشکیل میدهد. به علاوه، در شعر نو تساوی مصراعها مانند شعر کلاسیک رعایت نمیشود.
شعر نو ادامه دهنده شعر کلاسیک است
وی گفت: در شعر کلاسیک اگر یک مصراع مثلاً ده هجا داشته باشد، مصراع مقابلش هم ده هجا دارد، ولی در شعر نو، قانون تساوی هجاها وجود نداشته و طول مصراع تابع نظر شاعر است. در این شعر هرجا سخن شاعر تمام شود مصراع نیز در همان جا تمام میشود.
این پژوهشگر ادبیات فارسی تصریح کرد: از لحاظ محتوایی نیز شعر نو با شعر کلاسیک تفاوتهایی دارد، مضامینی که در شعر کلاسیک مطرح شده موضعی مشخص دارد، مثلا در این شعر به موضوع حماسه، فکر، موارد اخلاقی و مدح و ستایش یا هجو و نکوهش و یا امثال اینها اشاره میشود. اما شعر نو محدودهای بسیار وسیعتر دارد، شعر نو تمام مسائل مربوط به محیط زندگی یا احساسات انسان را در بر میگیرد.
وی اضافه کرد: عدهای معتقد بودند با آمدن شعر نو، دوران شعر کلاسیک تمام میشود، ولی اینطور نشد و نخواهد شد. شعر نو در واقع ادامه شعر کلاسیک با شرایطی جدید است. شعر نو تاثیراتی بر فرهنگ و ادبیات ایران داشته است، اما جادویی که شعر کلاسیک در اثر قافیه و ردیف و قالب شعری بر خواننده و شنونده دارد، به گونهای نیست که به راحتی بتوان آن را کنار زد و چیز دیگری را به جای آن نشاند.
باباصفری بیان کرد: شعر نو نیمایی به دستههایی تقسیم شده؛ شعر سپید که سرآمد آن احمد شاملو است، و شعر آزاد که تفاوت آن با شعر نو این است که شاعر خودش را از قید و بند قافیه و ردیف کاملا رها کرده و تنها به عنصر تخیل در شعر میپردازد.
شعر کلاسیک هنوز جایگاه خود را از دست نداده است
وی در ادامه گفت: شعر نو تاثیراتی را در جریانهای شعر فارسی داشته است، اما اینکه چه میزان مخاطب پیدا کرده و چقدر از این تعداد مخاطب عام بودهاند مسئلهای مورد مناقشه است و میتوان اینطور گفت که مخاطب این دسته از اشعار افرادی خاص یا طیف روشنفکر جامعه هستند. یعنی عموم مردم لذت و دریافت بیشتری از شعر کلاسیک دارند و به همین دلیل شعر کلاسیک هنوز جایگاه خود را از دست نداده است.
این استاد ادبیات دانشگاه اصفهان تأکید کرد: بیشتر توجه جامعه ایران به سمت شعر کلاسیک است، خود ما نیز از شنیدن شعر کلاسیک و موسیقی و آرایههای ادبی موجود در آن لذت بیشتری میبریم. البته شعر نو نیز کم و بیش جایگاه و مخاطب خاص خود را دارد. افرادی مانند هوشنگ ابتهاج، شفیعی کدکنی، فروغ فرخزاد، اخوان ثالث، سهراب سپهری یا نیما یوشیج هم در حوزه شعر نو و هم در زمینه شعر کلاسیک، اشعار مختلفی دارند.
انتهای پیام