در حکمت شماره 87 نهجالبلاغه امام علی(ع) آمده است: «وَ حَكَى عَنْهُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْبَاقِرُ [عليه السلام] أَنَّهُ قَالَ: كَانَ فِى الْأَرْضِ أَمَانَانِ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ وَ قَدْ رُفِعَ أَحَدُهُمَا فَدُونَكُمُ الْآخَرَ فَتَمَسَّكُوا بِهِ أَمَّا الْأَمَانُ الَّذِى رُفِعَ فَهُوَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) وَ أَمَّا الْأَمَانُ الْبَاقِى فَالِاسْتِغْفَارُ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ وَ ما كانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ. (33 انفال).
امام باقر(ع) از اميرالمؤمنين(ع) نقل فرمود: دو چيز در زمين مايه امان از عذاب خدا بود، يكى از آن دو برداشته شد، پس ديگرى را دريابيد و بدان چنگ زنيد، اما امانى كه برداشته شد رسول خدا (ص) بود و امان باقيمانده، استغفار كردن است كه خداى بزرگ به رسول خدا فرمود: «خدا آنان را عذاب نمىكند در حالى كه تو در ميان آنانى، و عذابشان نمىكند تا آن هنگام كه استغفار مىكنند».
این ایجاد آمادگی ذهنی و روحی برای استغفار و دور کردن امت پیامبر(ص) از نزول عذاب الهی پس از رفتن رسول(ص) نشانه چیست؟ آیا علی(ع) نشانههای وقوع عذاب استیصالی خداوند را در بین امت پیامبر مشاهده میکرده است؟ یا در پی برجسته کردن عنصر استغفار بهمنزله یک ویزگی اخلاقی تعالی بخش در بین انسانهاست؟ یعنی آیا او اینجا در کسوت یک واعظ و مربی اخلاق پند و موعظه میدهد یا در کسوت یک منذر اجتماعی، جامعه را از وقوع عذاب انذار میدهد و به رهایی از آن میخواند؟ تعالی یا رهایی؟ پرسش دیگر رابطه رسول(ص) با استغفار است؛ بین این دو چه ویژگی مشترکی وجود دارد که هر دو نتیجه یکسانی در ممانعت از نزول عذاب را در پی دارند؟
علی(ع) در این سخن به وضوح نجات و رهایی اجتماعی را به تعالی انسانی گره زده است. در دیدگاه او هر دو امر به یک اندازه مهم و حیاتیاند و غایت و هدف از حرکات و اقدامات اجتماعی نیز چیزی جز رشد و تعالی انسانها نیست، این است که او این دو حوزه را کاملا به هم مربوط میبیند و به تبعیت از قرآن، زمینههای تغییرات اجتماعی را در تغییر انسانها جستجو میکند و هدف و غایت حرکات اجتماعی را نیز رشد و تعالی انسانها مییابد. او همزمان و توامان هر دو عرصه را در نظر دارد و آنها را در داد و ستد و تأثیر و تاثر متقابل معرفی میکند.
در غیاب پیامبر(ص) که حضور مهربانانه و وجود رحمتللعالمینش و ضرورت ادامه ماموریتش، دلیل عدم نزول عذاب در جامعه بود، اینک دیگر آن چتر گسترده امنیت بر سر امتش برداشته شده و امت از آن بی بهره است، جامعه مسلمین به خود واگذار شده است و باید خود مشکلاتش را از سر راه بردارد و نتایج رفتارهایش را تجربه کند و ببیند؛ دیگر خبری از آن ایمنیها و سپرهای حمایتی خداوند که به سبب حضور محمد(ص) در مقابل آنان گرفته میشد نیست، تنها سپر باقیمانده، پاکسازی روابط معیوب و آثاری است که به بار آوردهاند. مردم باید ابتدا خود متفطن و متوجه این گناهان و نقش مخرب و عذاب آور آن بشوند و سپس تصمیم به پاکسازی آن بگیرند و از خداوند آن را طلب کنند. و خداوند خود تضمین کرده است که تا هنگامی که مردم از او طلب غفران و آمرزش کنند، عذاب کننده آنان نباشد.
امت رسول(ص) اگر نمیخواهد تا به سرنوشت سایر جوامع و امتهایی که به نزول عذاب دچار شدند دچار شود، باید نشان دهد که حال که پیامبر در بینشان نیست، اما راه و رسم او در بینشان باقیست. باید بلوغ اخلاقی و رشد و تعالی انسانی خود را نشان دهند و خود امتی رسول و پیام آور گردند و یکی از نشانههای این رشد یافتگی و اثبات این بلوغ، استغفار است.
استغفار در دل خود واجد مفاهیم مفروض پیشینی بلندی است؛ اینکه خداوند و قدرت و مهربانی او را پذیرفته است، این که به کردههای گناه آمیز خود واقف است و از آن پشیمان است، اینکه به نتایج زیانبار این گناهان در تخریب هدف زندگی و غایت آن و سعادت اخرویش آگاهی دارد و قبل از آن به زندگی اخروی و حساب و کتاب آن و تاثیر و تاثر اعمال خود در این دنیا با آن دنیا اعتقاد و باور دارد، اینکه غریزه بهترطلبی و انگیزه کمال طلبی او هنوز باقیست و مخدوش و منعزل نشده و در مسیر درست خود کار میکند، اینکه هنوز رابطهاش را با خدا قطع نکرده است و با انجام گناه باز هم از ان پشیمان میشود و به سوی او باز میگردد، اینکه... و اینها همه یعنی خدا هست و مهربان است و ما را دوست دارد و همه قدرتها در دست اوست و از همه چیز و همه کس حتی از گناهان ما بزرگتر است! و همه قدرتها در دست اوست و ما دوستش داریم و به سویش باز میگردیم و ... و مگر پیام رسول(ص) غیر از همینها بود؟ و مگر این محتواهای مفروض در دل استغفار معنای محصلی به جز امنیت در خود دارند؟ این پیامها امن و امان روحی ما و تکیه گاه ماست ما را از نومیدی و یاس و در مقابل عواقب گناهانمان امنیت میدهد ما را در حریم دوستی و محبت آن قدرت مطلق، سکونت و جای و قرار میدهد و مگر برای امن و امان، جایی بهتر از آغوش خداوند میتوان پیدا کرد؟
در این آیه (33 انفال)، خداوند رسول و استغفار را همراه هم کرده است، شاید تا عطر حضور محمد(ص) را برای همیشه در بین امت او زنده نگاه دارد. گویی این دو جنسشان و پیامشان و کارکردشان و عطر وجودی شان، یکی است آیا اگراو در بین ما بود جز این پیامها را از ما میخواست؟ گویی استغفار ما، او را در بین امتش زنده نگاه میدارد! و به همین علت، چتر امنیتش بر سر ما باز میگردد. محمد(ص) در دل استغفار امتش زنده است و حضور دارد و با ما گفتوگو میکند! تا انسان هست خطا و ذنب و گناه برای او ممکن است و از آن مصونیت مطلقی وجود ندارد، به همین دلیل نیاز به استغفار نیز برای بشر نیازی همیشگی است. استغفار، موجودی! همپای انسان و ماندگار با اوست اگرکه میخواهد تا از سطح غریزه بالاتر بیاید و با پاکسازی خویش و جامعهاش به سوی خدا حرکت کند و مگر نقش رسول در همراهی با انسان جز این است؟
بذر استغفار در دل کاشته میشود و در زبان جوانه میزند و در دستها و اعمال ما ثمر و میوه میدهد، باید آن را پرورش داد و تا انجا که میتوان همراهش شد و همراهیش کرد. رسالت استغفار بر دوش امت ِرسول همان ادامه رسالت محمد(ص) است و رسولِ امت، پیشاپیش و در دل استغفار امتش حضور دارد و امن و امان ماست. شاید اگر استغفار در چهره انسانی جلوهگر میشد، بیشترین شباهت را با محمد(ص) میداشت! اگر محمد(ص) در بین ما میبود آیا نیمه راه رهایش میکردیم و یا چشم و دل از او میبریدیم؟
یادداشت از داریوش اسماعیلی؛ معاون فرهنگی جهاددانشگاهی اصفهان
انتهای پیام