به گزارش ایکنا؛ صدو پنجاه و نهمین شماره «مدیریت ارتباطات» به مدیرمسئولی امیرعباس تقیپور و سردبیری علی ورامینی روی پیشخوان مطبوعات قرار گرفت. در این شماره پرونده ویژه، درباره سناریوهای پیش روی توییتر سابق و «X» جدید تحت مالکیت ایلان ماسک است که راه رفتن روی سیم، پرونده در قفس و آینده توییتر در چهار سناریو از جمله عناوین مطالبی است که در این پرونده آمده است.
درباره ماسک و توییتر آمده است؛ ایلان ماسک تاکنون توانسته دستکم پنج صنعت را دگرگون کند؛ حملونقل خودرویی و حملونقل ریلی، سفرهای فضایی، ارتباطات فضایی، نوروساینس و سیستم پرداخت. او مدتی است برای صنعت رسانه خیز برداشته است. آن هم مهمترین رسانه اجتماعی جهان که توییتر نام داشت و ماسک آن را «X» نامید. سیطره ماسک، با سابقهای که از او سراغ داریم، بر این شبکه اجتماعی مهم این هراس را ایجاد میکند که سمتوسوی مورد نظر او بر ماهیت توییتر سایه افکند.
موضوع دیگری که در این ماهنامه منتشر شده، این است که؛ آیا میتوان تأکید مدام سیاستمداران بر نقش شبکههای اجتماعی و تأثیرگذاری آن بر معترضان را استراتژی محو کردن معضلات اصلی قلمداد کرد، این سؤالی است که ناصر فکوهی، مردمشناس، نویسنده و مترجم در گفتوگویی با عنوان نسبت شبکههای اجتماعی و اعتراضات، با تأکید بر مورد فرانسه به آن پاسخ داده است.
رضا شاهنظر، پزشک و برنامهنویس نیز در پاسخ به اینکه «کار با دادهها را از کجا شروع کنیم» با تأکید بر اینکه تحلیل داده یک فرآیند چندمرحلهای است، به این فرآیند و اهمیت آن در مدیریت دادهمحور پرداخته است. همچنین محمدجواد صحافی، پژوهشگر و منتقد نیز با نگاهی به فعالیتهای اجتماعی هنرمندان و بررسی میزان کنشگری آنها در عصر جدید از لزوم آسیبشناسی رفتار فعالان حوزه هنر در قبال رخدادهای اجتماعی نوشته است.
سعید صدقی، جستارنویس در مطلبی با عنوان «فناوری رؤیاساز» به نسخه آرتور شوپنهاور، فیلسوفی آلمانی که با اختلاف بدبینترین فیلسوف تاریخ نسبت به سرشت و ذات انسانی میخواندش برای کاستن از احساس بدبختی پرداخته است. در بخشی از این مطلب آمده است؛ تا رسیدن به چنان فناوری عمیقی، البته نمیشود دست روی دست گذاشت. میشود به تربیتی ذهنی و نگاهی عقلانی رسید که در آن گاهی هم به داشتهها توجه کرد. به چیزهای باارزشی که میتوانستند نباشند. حتی میشود درد و رنج زندگی را طوری نگاه کرد که آنقدرها بزرگ و فاجعه به نظر نرسد. ما صاحبان ذهنهایی هستیم که میتوانند موضوعی کوچک را به فاجعهای بزرگ تبدیل کنند و برعکس و احساس رضایت یا نارضایتی از زندکی مشروط به همین شیوه نگریستن و عملکرد ذهنی است. نگاهی که در آن باید بر عادت پیش فرض تکاملی مغز غلبه کرد و امور مطلوب و داشتههای ارزشمند را، نه لزوماً همیشه و همه وقت، بلکه هر چند وقت یک بار هم که شده، وارد آگاهی و ادراک روزمره کرد. اعتیاد ما به نارضایتی ناشی از میراث تکاملی مغز ماست و لازمه ترک آن، تمرین و تربیتی ذهنی است و شاید هم از صدقه سر فیلسوف تلخی مثل شوپنهاور فناوری و دستگاه خیالی رؤیاساز.
«سفره صد فرهنگ» یادداشتی از نیوشا طبیبی، نویسنده و پژوهشگر حوزه غذاست که با تمرکز بر جنوب ایران به خوراکیها و غذاهای این بخش از کشورمان پرداخته است.
مصطفی سلیمانی در مقالهای با عنوان «راستی آزمایی تبلیغ دین در دوراهیهای اخلاقی» نوشته است؛ اساسیترین وظیفه یک مبلغ و معلم دینی، بیان و انتقال صادقانه مفاهیم و مبانی دین به مخاطبان است. این رسالت مهم، آنچنان که باید، از جانب شخص مبلغ ایفا نمیشود؛ چرا که غالب مبلغان بر سر دو راهیها و مرزهای باریک مسائل اخلاقی نمیتوانند به درستی از پس چالشهای پیش روی خود برآیند. در نتیجه خواسته یا ناخواسته، بر تنه صداقت خود خدشه وارد میکنند و در کمال تأسف، اسباب بی اعتمادی مخاطبان را برای خود و دین فراهم میآورند. این چالشها در سه عنوان خلاصه شدهاند؛ نگرش سطحی مبلغ نسبت به مسائل دینی، تعارض منافع شخصی مبلغ با رسالت تبلیغی او و ناکافی بودن توانمندیها و شایستگیهای مبلغ.
گرچه هیچ مبلغی حق ندارد در برخورد با مسائل و مناسک دینی به صورت سلیقهای و ذوقی اقدام کند و نیازمند آن است که از میان دوراهیهای اخلاقی، راه درست را برگزیند، اما گاه یک مبلغ باتجربه، با نگاه کارشناسانه و اشراف اجتهادگونه خود بر سخنان و سیره معصومان میتواند مسائل معرفتی و دینی را با توجه به ظرفیت مخاطبان خود و استفاده از سیاست گام به گام تبیین کند و تصمیمات منحصربه فردی برای تبلیغ محتوای دین در دوراهیهای اخلاقی بگیرد؛ همچنان که متخصصان خبره و زبدهای، چون آیتالله العظمی بهجت، در سبک و سیاق تبلیغی و تربیتی خود، همواره به این شیوه عمل کردهاند.
انتهای پیام