تلقی سنتی از زنان همواره آنها را در قاموس مادر و زن خانهدار نشانده و با حضور اجتماعی زنان و اشتغال آنها دچار چالش بوده است. با شکلگیری جنبشهای نوین و غلبه دیدگاههای مدرن بر دیدگاههای سنتی، زنان آرام آرام راه را برای حضور و نقش اجتماعی خود باز کردند و جامعه را واداشتند تا این نقش را برای آنها به رسمیت بشناسد، ولی همه چیز به این سادگی نبود و زنان در کنار ایفای نقش اجتماعی، باید نقش سنتی و تاریخی خود در قالب مادری و همسری را نیز انجام میدادند. این تعدد و بعضاً تقابل نقشها، سرآغاز یک سلسله مسائل و مشکلات تازه بود که زنان را در دستیابی به مطالباتشان، با چالش و بحران روبرو ساخت که تاکنون نیز حل نشده باقی مانده و مسئله زنان همچنان از مهمترین مسائل اجتماعی، بهخصوص در جوامع سنتی به شمار میرود. خبرنگار ایکنا در اصفهان بهمناسبت هشتم مارس، روز جهانی زنان، گفتوگویی با سیدمحمود نجاتی حسینی(خراسانی)، دینپژوه و مدیر گروه دین انجمن انسانشناسی ایران انجام داده است که متن آن در ادامه میآید، با این توضیح که مطالب مطرح شده در این گفتوگو، نظرات مصاحبهشونده است و ایکنا درصدد تأیید یا رد آنها نیست.
آنچه در این گفتوگو میخوانید:
کارناوالی از دیدگاهها راجع به زنان وجود دارد
دیدگاهها راجع به زنان اهل گفتوگو با یکدیگر نیستند
مطالبات زنان بعد از انقلاب، مدرنتر شده است
پروژه سنتگرایی به مدرنیزاسیون بیشتر جامعه ایران منجر شد
سنتیترین زنان ایرانی نیز دیدگاههای مدرن دارند
همه زنان مسلمان مطالبات مدرن پیدا کردهاند
غرب هنوز به وضعیت ایدهآل درباره زنان نرسیده است
زنان وضعیت نابرابر در بازار کار دارند
نگاه قرآن به زن، انسانگرایانه است
ایکنا ـ در کشور ما، چه رویکردهایی نسبت به جایگاه و نقش زنان وجود دارد؟
در ایران کنونی که ما در آن زندگی میکنیم، دیدگاههای متفاوت، متعدد و متکثری راجع به وضعیت، جایگاه، مسائل و چالشهای زنان و بحرانهای زندگی زنانه وجود دارد که از دیدگاههای روشنفکری و فمینیستی شروع میشود، تا دیدگاههای فقهی و حکومتی، افکار عمومی و حتی دیدگاههای شبکههای اجتماعی درباره زنان. این طیف متنوع و گسترده که من آن را کارناوالی از دیدگاهها راجع به زنان مینامم، هم سنتی است، مثل دیدگاههای فقهی، هم مدرن مثل دیدگاههای روشنفکری و فمینیستی و هم پست مدرنیست، مثل دیدگاههایی که در شبکههای اجتماعی بهخصوص تلگرام و اینستاگرام راجع به زنان وجود دارد.
این دیدگاههای متنوع، متعدد و متکثر که تعدادی از آنها در درون خود با تناقض مواجهند، میان آنها مخالفت وجود دارد و هر کدام نگاه خاصی نسبت به مسائل زنان در حوزه عمومی، حوزه خصوصی، جامعه مدنی، بروکراسی، بازار، فرهنگ، سبک زندگی، حقوق و رابطه زنان و سیاست دارند، آنگونه که شایسته و بایسته است، اهل دیالوگ و گفتوگو با یکدیگر نیستند و با هم گلاویز شدهاند، بدون اینکه با یکدیگر گفتوگو کنند. بنابراین، وجود همین دیدگاههای متنوع و متکثر راجع به زنان، به نظر من یکی از مهمترین مسائل این قشر در جهان اسلام و جامعه ایران است، بهویژه اینکه نمیتوانند با یکدیگر گفتوگو کنند.
در ادامه، میخواهم به جامعهشناسی تاریخی مسئله زنان در ایران و حتی در جهان اسلام اشاره کنم. ما با مسئلهای مهم مواجهیم که همچنان وجود دارد و تغییری نیز در آن ایجاد نشده و اتفاقاً یکی از گلوگاههایی است که مسئله زنان را در جهان اسلام بهطور عام و در ایران بهطور خاص بغرنج و پیچیده کرده، ولی البته قابل حل است. در واقع، از ابتدای شکلگیری دولت مدرن در ایران یا همان حکومت پهلوی اول تاکنون، این مسئله خودش را به دو صورت نشان داده، یعنی اگر از منظر جامعهشناسی تاریخی مسئله زنان در ایران نگاه کنیم، در دوره پهلوی اول و دوم، پنج درصد از زنان مدرن که در حکومت، پارلمان و نهادهای فرهنگی حضور داشتند، میخواستند برای ۹۵ درصد زنان که سنتی بودند، برنامهریزی کنند. این پنج درصد زنان مدرن و ۹۵ درصد زنان سنتی که هیچ دیالوگی با هم نداشتند و دسته اول نمیتوانستند سبک زندگی زنان سنتی که اکثریت را قبل از انقلاب تشکیل میدادند، درک کنند، خود یک بحران پیچیده بود.
۹۵ درصد زنان که سنتی بودند، دیدگاهها و سبک زندگی خاص خودشان را داشتند و همینها بودند که به نمایندگی از زنان، به کنشگر انقلاب تبدیل شدند، ولی بعد از انقلاب اسلامی که دیدگاههای فقهی و اسلامی راجع به زنان ترویج و توسعه پیدا کرد، این مسئله خودش را بهصورت برعکس نشان داد و پنج درصد زنان سنتی که در پارلمان و دولت حضور دارند، میخواهند برای ۹۵ درصد زنان ایرانی که قبل از انقلاب سنتی بودند و اکنون مدرن شدهاند، برنامهریزی کنند.
در هر دو حالت، با اقلیتی مواجهیم که خودش را نماینده اکثریت میداند و در اینجا، مسئله زنان بغرنج شده است، یعنی زنان مدرن و سنتی سبک زندگی خاص خودشان را دارند، بدون هیچگونه دیالوگ و تعامل با یکدیگر که گاهی نیز به تقابل منجر میشود، با این تفاوت که قبل از انقلاب، پنج درصد زنان مدرن برای ۹۵ درصد زنان سنتی برنامهریزی میکردند و اکنون، پنج درصد زنان سنتی برای ۹۵ درصد زنان مدرن برنامهریزی میکنند. این مسئلهای مهم است که بخشی از آن از طریق گفتوگو حل میشود و بخش دیگر باید در سیاستگذاریها مورد توجه قرار گیرد، تا جایگاه زنان به سمت بهبود و پیشرفت عزیمت کند.
ایکنا ـ چه اتفاقی افتاد که آن ۹۵ درصد زنان سنتی به ۹۵ درصد زنان مدرن تبدیل شدند؟
این اتفاق نیز ریشهها و خاستگاههای جامعهشناسی خودش را دارد، یعنی تحولی که در نگرش زنان اتفاق افتاد و اتفاقاً پروژه مدرنگرایی که جمهوری اسلامی بهعنوان نماینده سنتگرایی در حوزههای اقتصاد و فرهنگ دنبال کرد، منجر به این شد که آن ۹۵ درصد زنان سنتی قبل از انقلاب که در حوزه خصوصی بودند، در آستانه انقلاب وارد حوزه عمومی شوند، از طریق تظاهرات، میتینگها و حتی حضور در نهادهای انقلابی بهعنوان زنان مبارز و مانند آن و بعداً نیز حضور آنها در بروکراسی، دانشگاه و... . اگر به آمارهای در دسترس نگاه کنیم، متوجه میشویم که میزان ورود زنان به دانشگاهها و بروکراسی نسبت به قبل از انقلاب، چندین برابر شده و همین، به مدرن شدن زنان کمک کرده است. یعنی هر چه زنان، آگاهتر و ورودشان به حوزه عمومی بیشتر و موانع و گلوگاههای قبلی برطرف شده که خود جمهوری اسلامی نیز آنها را برطرف کرده است، این زنان مدرنتر شدهاند و خواهان مطالباتی هستند که فمینیستها میگویند، یعنی تساوی، برابری، داشتن حق رأی، آزادی عمل، داشتن دستمزد برابر با مردان، حق ارتقای برابر با مردان و مانند آن. در حالی که جامعه قبل از انقلاب، سنتی بود و فقط بخش دولتی و حکومتی آن حالت مدرن داشت و منجر به این شد که اکثریت زنان، سنتی بمانند، ولی بعد از انقلاب و در پروژه سنتگرایی جمهوری اسلامی ایران، به طرزی عجیب و غیرقابل باور و پیشبینی، جامعه ایران مدرنتر شد.
در واقع، میخواهم این ایده را مطرح کنم که پروژه سنتگرایی در عمل، به مدرنیزاسیون بیشتر جامعه ایران تبدیل شد، یعنی با نوعی مدرنیزاسیون مضاعف و افراطی مواجه شدیم که منجر به این شده که اکثر زنان سنتی حتی اگر متعلق به خانوادههای سنتی نیز باشند، دیدگاههایشان مدرن باشد. سنتیترین زنان ایرانی نیز با این تفاوت جامعهشناسی که پیدا کردهاند، به نظر من، دیدگاههای مدرنی دارند و این دیدگاههای مدرن، فمینیستی است، حتی اگر خودشان ندانند که فمینیست هستند، یا نخواهند خودشان را فمینیست بنامند. نشانگرهای آن را در مطالبات زنان راجع به طلاق، ارث، مسافرت و حتی نوع پوشش میبینیم. حتی به نظر من، مسئلهای که برخی زنان ایرانی با موضوع پوشش دارند، بخشی از آن به همین دیدگاهها و مطالبات فمینیستی برمیگردد که خودش را در سبک زندگی مدرن آنها نشان میدهد و به زنان تحمیل کرده است و بدون اینکه آنها بخواهند، فمینیست شدهاند و این، کار را بسیار سخت کرده است. بنابراین، آن پنج درصد زنان سنتی که به نهادهای دولتی وابستهاند و میخواهند برای ۹۵ درصد زنان دیگر برنامهریزی کنند، این برنامهها را فقط روی کاغذ دارند، مثلاً یک روز زن سنتی بر اساس تقویم رسمی کشور و یک روز زن مدرن بر اساس تقویم جهانی وجود دارد که میتوان بررسی کرد کدام یک بیشتر در سبک زندگی زنان جامعه نمود دارد.
ایکنا ـ از صحبتهای شما اینطور برداشت میشود که هر دولتی در ایران روی کار میآید و هر پروژهای که پیگیری میکند، جامعه و بهخصوص زنان میخواهند خلاف آن عمل کنند. یعنی اگر حکومت پهلوی پروژه مدرنگرایی را دنبال میکرد، ولی ۹۵ درصد زنان جامعه، سنتی باقی ماندند و سپس، پروژه سنتگرایی دنبال شد، ولی ۹۵ درصد زنان جامعه، مدرن شدهاند، آیا به این معناست که جامعه به نوعی میخواهد استقلال خود را از آن سبک زندگی که برایش تجویز میشود، نشان دهد؟
این یک روایت هژمونیک و غالب است. در گسترهای بزرگتر، مسائل زن مسلمان ایرانی فارسی زبانی که فرهنگ ایران باستان را در پشت سر دارد، با زن عرب تونسی، مراکشی، الجزایری، مصری، عربستانی، کویتی، بحرینی و حوزه خلیج فارس، مشترک است، خصوصاً از ۲۰۰۰ به بعد که سونامی جهانی شدن، فرهنگ، اقتصاد، دین، اخلاق و معنویت را درنوردیده و حتی فمینیسم و مطالبات زنان را زیر و رو کرده، همه زنان مسلمان مطالبات مدرن پیدا کردهاند؛ چه زن عربستانی که دنبال حق رانندگی بهعنوان بدیهیترین حق بوده و چه زن ایرانی که دنبال حق ورود به ورزشگاه است که به نظر من، کمترین مسئله برای زنان باید باشد و آنها مسائل بسیار مهمتری دارند، ولی بر اثر فشار افکار عمومی و پروپاگاند شبکههای ماهوارهای فارسیزبان و همچنین شبکههای اجتماعی داخلی، بهعنوان مسئلهای بسیار مهم تلقی شده و مسائل مهمتر شامل ارث، برابری، شأن، حرمت، کرامت و... است.
سیاستهای فقهی و دینی در مصر، عربستان و دیگر کشورهای اسلامی نیز مطرح است، برخلاف تصوری که در ایران وجود دارد و فکر میکنند این نوع سیاستها فقط در کشور ما حاکم است، منتها در آن کشورها چون حکومت داعیه دینی بودن ندارد، این سیاستها به نوعی دیگر و از طریق ابزارهای خاص خودش پیش میرود.
اینکه چرا آن اتفاق عکس رخ میدهد، این اصل جامعهشناسی فوکویی به کار میآید که هر جا قدرت وجود دارد، مقاومت نیز هست. یعنی بر اساس اصل فلسفه اجتماعی، جامعهشناسی سیاسی و جامعهشناسی قدرت که میشل فوکو، بهعنوان برجستهترین فیلسوف پساساختارگرا و بزرگترین نماینده پستمدرنیسم در دوره معاصر بیان کرد، چون سیاستهای اجتماعی، فرهنگی، حقوقی و اقتصادی که از جانب حکومت اعمال میشود، جنس، آلیاژ، نقطه عزیمت، فرآیند و روند آن مبتنی بر قدرت است، هر جا قدرت وجود داشته باشد، مقاومت نیز در برابر آن وجود دارد. جامعه و فرهنگ مقاومت میکند و اتفاقاً از دل همین مقاومت است که از دهه ۱۹۷۰، یک جریان فمینیستی قوی شکل میگیرد که البته سابقه آن به مبارزات زنان در ۱۸۵۰ و حتی قبل از آن، به مبارزات زنان برای رهایی، آزادی و تساوی در فرانسه، بعد از انقلاب ۱۷۸۹ برمیگردد که اعلامیه حقوق شهروندی زنان، انجمن ملی حق رأی زنان، جنبش حق رأی زنان و جنبش احقاق حقوق زنان شکل میگیرد و حتی کتاب احقاق حقوق زنان نوشته میشود. همه اینها ناشی از همین اصل فوکویی است، یعنی قدرت مردانه در غرب و قدرت فقهی در جهان اسلام که میخواهد بر سایر سیاستها غلبه پیدا کند، به مقاومت زنان منجر شده و علیرغم اینکه با این مقاومت از سوی دولت و بروکراسی فقهی مخالفت میشود، ولی باز هم به صورتهای گوناگون خود را بروز میدهد.
ایکنا ـ به لحاظ نقشآفرینی، مشارکت سیاسی و اجتماعی و موضوع اشتغال، زنان در جامعه ایران با چه چالشهایی مواجهند و چرا هنوز نتوانستهاند به وضعیت مطلوب و ایدهآل خود دست پیدا کنند؟
دستیابی به وضع مطلوب و ایدهآل، از ادعاهای پروژههای فمینیستی بود که علیرغم گشایشها، گشودگیها و پیشرفتهایی مثل حق رأی زنان، دستمزد برابر، ارتقای بروکراتیک برابر، ورود به آموزش عالی و... که در ۱۹۰۰ نبود و در ۱۹۵۰ نیز بسیار کم بود و زنان از ۱۹۷۰ در غرب به دست آوردند، هنوز به آن وضعیت ایدهآل در غربی که مدعیست و پیشینه جنبشهای زنان بسیار جلوتر از غیر غرب و از جمله جهان اسلام و ایران بوده، نرسیدهاند.
اگر واژه ایدهآل را جامعهشناسانه تعریف کنیم، نه معنوی، اخلاقی و فلسفی، میتوان گفت زنان مثلاً در ۱۳۵۷، در بازار، فرهنگ، آموزش عالی، حوزه خصوصی و حوزه عمومی چه جایگاهی داشتند و اکنون چه جایگاهی دارند. آمارهای اینها موجود است و این مقایسه، زیاد هم سخت نیست، منتها ترسیم آن وضعیت ایدهآل دشوار است، ولی وضعیتی که از نظر جامعهشناسی، مناسب و برابر باشد، دربرگیرنده تساوی، برابری و حفظ شأن، کرامت و حرمت حقیقی و مطلوب زنان است که از این منظر، چند حوزه و وجه باید مورد توجه قرار گیرد.
یکی از حوزههایی که زنان در آن به شدت چالش دارند، حوزه عمومی کار و فعالیت بیرون از خانه است، چون از نظر جامعهشناسی زنان بهطور خاص و جامعهشناسی به معنای عام آن، همه ما بهعنوان کنشگر اجتماعی دارای یک سری نقشها هستیم، یعنی انتظاراتی که جامعه از ما دارد و باید به مسئولیتهایمان عمل کنیم. ما با تعدد، تکثر و تنوع نقشها مواجهیم که این موضوع درباره زنان پیچیدهتر است، چون زنان یک نقش سنتی، اجتماعی و فرهنگی بسیار مهم دارند که تاریخی بوده و آن نقش مادری و همسری است که در جامعه مدرن، نقش کنشگر اجتماعی در حوزه عمومی نیز به آن اضافه شده، چیزی که در جامعه سنتی وجود نداشت و زن در پستو و حوزه خصوصی بود. بنابراین، یکی از چالشهای زنان، نوع، نحوه و تبعات ورودشان به حوزه عمومی و بازار است.
در حال حاضر، بازار به اصطلاح فمینیستها، مردانه است. اگرچه جامعهشناسان کار، اقتصاد و زنان از کار زنانه نام میبرند، یعنی کاری که زنان انجام میدهند و ماهیت کاری که بر عهده آنها گذاشته شده، ولی بازار کار همچنان مردانه است. اگر آمارهای متأخر در ایران، مثل میزان اشتغال و نرخ بیکاری زنان را با نرخ اشتغال مردان مقایسه کنید، تفاوت بسیار عظیم است. پس اولین مسئله این است که زنان در بازار کار وضعیت نابرابر دارند، ضمن اینکه به نظر میرسد، وضعیت نسبت به ۴۰ سال پیش بهتر شده است.
مسئله دوم، حضور زنان در حوزههای فرهنگی مثل آموزش، آموزش عالی و مانند آن است که به نظر میرسد نسبت به 50 سال پیش در این حوزه به پیشرفتهایی دست پیدا کردهاند، چنانکه زنان عضو هیئت علمی، دانشجو، پژوهشگر، کارشناس، مدیر و سیاستپیشه کم نیستند، ولی درصد آن همچنان در مقایسه با مردان بسیار کمتر است و حتی به سطح ۱۰ تا ۱۵ درصد نیز نرسیده و آمارهای آن موجود است.
مسئله دیگر، کنشگری زنان در رسانهها و شبکههای اجتماعی است که به نظر میرسد بیشتر از قبل شده، ولی همچنان چالش وجود دارد که مهمترین آن، سلطه دیدگاهها و سیاستهای مردانه در اقتصاد، فرهنگ، سبک زندگی و حوزه عمومی است. این چالش معمولاً حل نشده باقی مانده و در کنار آن، مسائل حقوقی زنان و مشکلات زنان بیسرپرست، بدسرپرست و سرپرست خانوار نیز بهعنوان مسئله اجتماعی مهم همچنان وجود دارد. اینها باید حلوفصل شود تا بتوان گفت وضعیت زنان نسبت به قبل ارتقا پیدا کرده است. حتی مسئله خشونت علیه زنان نه تنها نسبت به قبل کمتر نشده، بلکه بیشتر هم شده و آمارهای آن موجود است، یعنی اختلافاتی که بهدلیل حضور زنان در حوزه عمومی پیش میآید، یا اختلافات حوزه خصوصی زنان با مردان و مانند اینها که به تفاوت نگرش زنان درباره خودشان در مقایسه با نگاه مادران و مادربزرگهایشان برمیگردد و حتی منجر به ایجاد نوعی نزاع در حوزه خصوصی میان آنها با مردان اعم از همسران، پدران و حتی برادران شده است و این مشکلات وقتی پای قومیت و مسائل محلی به میان میآید، خودش را بیشتر نشان میدهد، چنانکه در مناطق سنتی ایران، مسائل زنان مثل خودسوزی، خودکشی، ضرب و شتم، قتل و تجاوز حادتر است، ولی هر چه جامعه مدرنتر بوده و فرهنگ تساهل بیشتری داشته باشد، مسائل کمتر است یا شدت کمتری دارد.
ایکنا ـ معمولاً گفته میشود اسلام دیدگاهی متعالی نسبت به زن دارد که نظیر آن را نمیتوان در جای دیگری سراغ گرفت، همچنین حقوق ویژه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی نیز در کنار نقش مادری و همسری برای زن قائل است. آیا این حقوق مدنظر اسلام در جامعه به لحاظ عملی رعایت میشود، یا صرفاً جنبه خاصی از این حقوق را برجسته و پررنگ میکنند و جنبههای دیگر فقط بهصورت نظری مطرح است؟
اخیراً موفق به انجام پژوهش مختصری راجع به فراروایت قرآن درباره جایگاه و شأن زنان و نهاد خانواده شدم که برای همایش پژوهشگاه حوزه و دانشگاه با عنوان «یافتههای نوین مناسبات دین و خانواده» انجام دادم. طی این پژوهش، با دیدگاههای اسلامی مواجه و متوجه شدم که چقدر این دیدگاهها متعالی است، البته از منظری که به آن نگاه کردم، یعنی مراجعه به متن مقدس و آیات مرتبط با زنان با نگاهی جامعهشناسانه. در این پژوهش، با فراروایتی مواجه شدم که در آن برداشت قرآن از جایگاه و شأن زنان تا اندازهای متفاوت از چیزی است که در سنت، فقه و حتی ادبیات مدرن کنونی که مدعی ارتقای جایگاه زنان بوده، وجود دارد که باید واکاوی شود.
نگاهی که قرآن در این فراروایت نسبت به زنان دارد، نگاهی انسانگرایانه است، بهویژه اگر از منظر جامعهشناسی تاریخی نیز بررسی کنیم، در دوره جاهلیت عرب و صدر اسلام که قرآن نازل میشود، وجود چنین دیدگاه انسانگرایانهای، در حکم انقلاب بوده است، یعنی نه تنها حقوق زنان در ازدواج باید محترمانه و با کرامت رعایت میشده، بلکه حتی درباره طلاق نیز چنین دیدگاه انسانگرایانهای وجود داشته است.
بنابراین، میتوان گفت نگاه اسلام به زن مثل دیگر ادیان ابراهیمی، نگاه خاصی است که بعداً در طی تاریخ و زمانی که شریعت و فقه شکل میگیرد، به نگاه سنتی تبدیل میشود که به نظر عدهای، این نگاه با نگاه اسلام متفاوت بوده و بیشتر رأی فقها و عرف زمانه، تعیینکننده سياستهای دینی راجع به زنان است.
نکته دیگر اینکه، حتی در غرب نیز آنچه روی کاغذ در قالب اعلامیه حقوق شهروندی زنان و... آمده، حاوی نگاه متعالی به زنان، به معنای غربی و مدرن آن بوده، ولی در عمل است که مشکلات خود را نشان میدهد. بنابراین، باید در نظر داشت که حتی اگر قائل به دیدگاه متعالی دین نسبت به زنان باشیم، بر اساس روایت و متنخوانی که قرآنپژوهان و دینپژوهان انجام دادهاند، در عمل مشکلات زنان همچنان وجود دارد.
به نظر میرسد، همانطور که جامعهشناسی فمینیستی توانست به گزارش، روایت و تدوین کردن مسائل اجتماعی زنان در غرب کمک کند و حتی در شرق تا اندازهای موفق بود و همچنین، بهعنوان یک نظریه و استراتژی به ارتقای حقوق زنان کمک کرد و از این طریق، جنبش شهروندی زنان راه افتاد، اگر در جهان اسلام و بهویژه ایران، فقه زنان شکل بگیرد، با حضور زنان مجتهدهای که بتوانند به جریان فقاهت وارد شده و ملازمتی میان دیدگاههای فمینیستی و فقهی با حفظ گوهر دینی و رعایت مقتضیات فقهی ایجاد کنند، به حل چالش و بحرانی که راجع به دیدگاهها درباره زنان در جهان اسلام و ایران وجود دارد، بسیار کمک میکند، مشروط به اینکه جریان غالب، قوی و هژمونیک فقه سنتی اجازه دهد که فقه زنان شکل بگیرد، در این صورت میتوان انقلابی در دیدگاههای فقهی راجع به زنان شاهد بود؛ در غیر این صورت، مسائل زنان همچنان همان مسائل گذشته خواهد بود و حتی شاید حادتر و بیشتر شود.
ایکنا ـ در حال حاضر، چیزی با عنوان فقه زنان وجود ندارد؟
با توجه به اینکه یکی از حوزههای کاری من، جامعهشناسی فقه است و تا جایی که تفحص و رصد کردهام، جریان فقه اجتماعی و تفسیر اجتماعی با توجه به ادعاهایی که دارد، میتواند به شکلگیری فقه زنان کمک کند، البته بعید میدانم فقه سنتی اجازه شکلگیری این فقه را بدهد و این فقط مختص به ایران هم نیست، یعنی الازهر نیز چنین اجازهای نمیدهد، ولی فقه اجتماعی ظرفیت ایجاد چنین گشایشی را دارد که به شکلگیری فقه زنان کمک کند.
ایکنا ـ در جامعه، چقدر تلاش میشود تا زمینه تحقق حقوق مدنظر اسلام برای زنان فراهم شود؟
بهطور مختصر، گشایشها و رهایشهایی اتفاق افتاده است، حتی فقه سنتی که در حقوق سنتی و نظام حقوقی کشور نهادینه شده، نسبت به قبل گشایشهایی درباره ارث، طلاق، دیه و مانند اینها داشته، ولی انتظار اینکه این گشایشها از نوع مدرن، فمینیستی و پستمدرن باشد، هنوز زود است و فعلاً باید منتظر باشیم تا گشایشهایی در فقه نوین و فقه زنان ایجاد شود، چون تا زمانی که دانش و جریان عقیدتی فکری به نام فقه زنان نداشته باشیم، بعید است که جریان احقاق حقوق زنان و گسترش حقوق آنها بتواند موفق باشد.
انتهای پیام