ردپای رواقی‌گری در روانشناسی و فرهنگ دینی
کد خبر: 4078796
تاریخ انتشار : ۲۶ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۵:۴۹

ردپای رواقی‌گری در روانشناسی و فرهنگ دینی

مکتب رواقی‌گری که در پی یافتن معنای زندگی شکل گرفت، یکی از راه‌های کنار آمدن با احساسات ناشی از اندوه را تصور حوادث غم‌بار قبل از وقوع آنها می‌داند، راهکاری که ردپای آن را در علم روانشناسی امروز و حتی آموزه‌های دینی نیز می‌توان مشاهده کرد.

نشست گفت‌وگو درباره کتاب فلسفه‌ای برای زندگی

به گزارش ایکنا از اصفهان، «فلسفه‌ای برای زندگی؛ رواقی زیستن در دنیای امروز»، عنوان کتابی نوشته ویلیام اروین و ترجمه محمود مقدسی است که جمعی از دوستداران کتاب را به همت معاونت فرهنگی جهاددانشگاهی واحد اصفهان، روز گذشته، 25 مردادماه در باشگاه ورزشی فیتنس کلاب گردهم آورد تا درباره آن به گفت‌وگو بپردازند.

علیرضا رفیعی، روانشناس و روان‌درمانگر در این نشست، اظهار کرد: کتاب ضمن اشاره به مطالب مختلف، بخشی مرتبط با مبانی روانشناسی دارد و آموزه‌های رواقی‌گری را توضیح‌ می‌دهد. این کتاب را باید از انتها به ابتدا مطالعه کرد، چون در فصل‌های پایانی مطالب مناسبی برای طرح مسئله بیان می‌کند.

وی ادامه داد: ویلیام اروین، استاد دانشگاه در رشته فلسفه روانشناسی است که در فصل ۱۷ کتاب، مسئله‌ای را که خود به‌صورت عینی تجربه کرده است، بیان می‌کند؛ به این ترتیب که در خلال کار با گروهی از جوانان در محدوده ۲۰ سالگی مواجه می‌شود که ضمن شور و شوق فراوان، طبق تصاویر ذهنی‌ای که از زندگی دارند، تصمیم‌هایی می‌گیرند و این تصمیم‌ها در نهایت باعث می‌شود گمان کنند دنیا فرش قرمزی پیش پای آنها پهن کرده و در آینده قرار است با کسب موقعیت‌های خاص، شهرت یا ثروت به خوشبختی برسند.

این روانشناس و روان‌درمانگر تصریح کرد: فضای ذهنی جوانان این است که در آینده، از راه هنر، موسیقی، خوانند‌گی یا مسیرهای علمی، به جذابیت‌هایی از قبیل قدرت، شهرت و مسائلی که مفهوم خوشبختی را به ارمغان می‌آورد، دست پیدا کنند. آنها بعد از ورود به این عرصه، با سختی بیشتری مواجه می‌شوند و سعی می‌کنند با تلاش و تکاپو به اهدافشان دست یابند.

وی درباره فضای روحی در محدوده 30 سالگی، توضیح داد: جوانان در این سن احساس می‌کنند، اهدافی که دنبال می‌کردند، به نتیجه نسبی رسیده و در آینده با کمی تلاش مضاعف، آنچه را که می‌خواهند، می‌یابند. آنها بعد از مدتی با وجود اینکه به شرایط مادی نسبتاً خوب یا حتی جایگاه اجتماعی قابل احترام دست یافتند، گمان می‌کنند خوشبختی چنانکه انتظار داشتند، حاصل نشده است.  

رفیعی با بیان اینکه این احساس باعث ایجاد سؤالات بنیادین در ذهن جوانان می‌شود، اظهار کرد: آنها سؤالاتی از این قبیل می‌پرسند که «آیا همه زندگی همین بود؟» و بعد از آن شروع به تحلیل می‌کنند که این تحلیل ممکن است درست یا غلط باشد. اگر درست باشد، مصداق این شعر مولانا خواهد بود که «جمله بی‌قراریت از طلب قرار توست/ طالب بی‌قرار شو تا که قرار آیدت» و در نهایت، انتخاب مسیر درست را در پی دارد، ولی غالباً این اتفاق نمی‌افتد و نتیجه‌گیری‌ها غلط از آب درمی‌آید.

وی مسیر ناشی از تحلیل غلط را این‌گونه توضیح داد: این افراد احساس می‌کنند که نادیده گرفتن اهداف کوتاه‌مدت یا لذت‌های کوچکی که شاید از آنها غافل بوده‌اند و رسیدگی به اهداف بلندمدت، مانع رسیدن به خوشبختی شده است. بنابراین، در این مقطع با ایجاد شرایط جدید به اهداف کوتاه‌مدت رسیدگی می‌کنند، ولی بعد از مدتی شرایط جدید نیز نمی‌تواند آنها را راضی کند.

این روانشناس و روان‌درمانگر گفت: در این مرحله که تقریباً میانسالی است، سؤالات اصلی درباره معنای زندگی برای افراد مطرح می‌شود. البته بعضی از افراد میان‌سال ممکن است دچار این بحران نشوند و در سنین پیری، یعنی در هنگام نزدیک شدن به افق مرگ با این سؤالات مواجه شوند. در آن زمان متوجه می‌شوند که باید اهداف درستی برای زندگی تعریف کنند. چقدر خوب است که به جای دوران پیری، در زمان زودتری به این نتیجه می‌رسیدند، ولی متأسفانه جریان زندگی از همین روندی که گفته شد، تبعیت می‌کند و ما با اهمیت یافتن معنای زندگی در این برهه از زمان روبرو می‌شویم. در این هنگام، سؤالی که مطرح می‌شود، این است که چه نوع فلسفه‌ای می‌تواند معنای درست زندگی را برای ما به ارمغان بیاورد؟

وی با اشاره به اینکه اندیشمندان قبل از میلاد نیز درصدد پاسخ دادن به این سؤال بودند، افزود: فصل‌های ابتدایی کتاب در خصوص فلسفه یونان و جهان توضیح می‌دهد و به نظر می‌رسد شش قرن قبل از میلاد، اتفاق شگرفی در جهان رخ داد، به این ترتیب که فیثاغورث، آناکسیماندروس و تالس در یونان، کنفوسیوس در چین و بودا در هند، در یک محدوده زمانی به فلسفه پرداختند. در واقع، فلسفه برای جهان به موضوعی جدی تبدیل شد و همه اندیشمندان علی‌رغم تفاوت‌های جزئی به فلسفه‌ورزی پرداختند، ولی رواقی‌گری که مورد توجه ماست، به یونان برمی‌گردد. در حقیقت، یونان با آناکسیماندروس و سقراط جهش خاصی در زمینه فلسفه داشت و هنوز شخصیت، زندگی و مرگ سقراط مورد توجه ویژه قرار دارد.

رفیعی با تأکید بر اینکه شاگردان سقراط بعد از وی به دو دسته تقسیم شدند، گفت: دسته اول به دنبال شیوه فلسفی و نظری سقراط و دسته دوم به دنبال زیست فلسفه‌گونه او، یعنی معنا و تلاش برای زندگی‌ بودند. از اینجا به بعد، دسته‌ای که سراغ نظریه‌پردازی رفتند، مانند افلاطون شدند و مکاتب و مدارس مختلفی بر اساس این شیوه ایجاد شد؛ از جمله کلبیون که بی‌اعتنایی خاصی به زندگی داشته و به حداقل‌ها اکتفا می‌کردند و اپیکوریان که بنیان‌گذار فلسفه لذت‌گرا بودند.

وی بیان کرد: رواقی‌گری در میانه این دو دسته از مکاتب قرار دارد، به‌گونه‌ای که نه به‌طور کامل به زندگی بی‌اعتنا بوده و نه صرفاً لذت‌گراست. رواقیون نگاهی پارادوکس‌گونه به زندگی دارند، به‌طوری که هم از آن اجتناب می‌کنند و هم به آن گرایش دارند. یعنی تلاش می‌کنند در عین جست‌وجوی خوشبختی و سعادت، از جنبه‌های دیگر زندگی باز نمانند.

این روانشناس و روان‌درمانگر با اشاره به اینکه زنون، مکتب رواقی‌گری را در یونان تأسیس کرد، ادامه داد: چهار نسل بعد از او، رواقی‌گری به رم منتقل و دستخوش تغییراتی شد. این مکتب به اخلاقیات، فیزیک و منطق می‌پرداخت، ولی در رم از جنبه‌های فیزیکی و منطقی آن کاسته شد و اخلاقیات نیز تغییر کرد. آنچه در پیدایش این مکتب اهمیت داشت، یافتن معنای زندگی بود. بر این اساس، زنون زندگی فضیلت‌مند همراه با حس شادکامی را با سرشت و طبیعت انسان منطبق می‌دانست.

وی اظهار کرد: انسان در غرایز با حیوانات برابر است، ولی اندیشه و تفکر باعث تمایز او از حیوانات می‌شود. هدف اصلی زندگی فضیلت‌مند، زیستن بر اساس تعقل و عقل‌گرایی است. در این سبک از زندگی، بعضی از منافع مبتنی بر اجتماع است و در نتیجه، ضمن عقل‌گرایی، اجتماعی بودن نیز حائز اهمیت است. برای مردم رم، مفهوم زندگی فضیلت‌مند چندان آشنا نبود، ولی زندگی همراه با آرامش برای آنها ملموس به نظر می‎‌رسید. به همین دلیل در مکتب رواقی‌گری، مفهوم زندگی همراه با آرامش جایگزین زندگی فضیلت‌مند شد.

به گفته رفیعی، بخش دوم کتاب به راهکارهای روانشناختی می‌پردازد. همه ما از ابتدا تا انتهای زندگی با رنج و محنت‌های زیادی مواجه می‌شویم که هر کدام می‌تواند باعث آشفتگی ما شود. روانشناسان در دو، سه قرن اخیر، یعنی از بدو علمی شدن این علم، برای کنار آمدن با احساسات منفی مثل غم و رنج دستورالعمل‌هایی ارائه داده‌اند، در حالی که رواقی‌ها قبل از میلاد مسیح برای کنار آمدن با این احساسات، راهکارهایی ارائه دادند که اولین آنها، تصور یک حادثه قبل از وقوع آن بود، مثل حادثه تصادف یا از دست دادن یکی از نزدیکان که رنج زیادی به دنبال دارد.

وی در توضیح این روش، یعنی مواجه شدن با واقعه در ذهن، بیان کرد: این تکنیک باعث کاهش سختی‌های ناشی از وقوع یک حادثه می‌شود و در علم روانشناسی، یکی از شیوه‌های مواجهه با حوادث به‌شمار می‌رود. حضرت علی(ع) در نهج‌البلاغه نیز سفارش می‌کند که «خودت را در آنچه از آن فرار می‌کنی، فرو ببر»؛ این جمله، دقیقاً همان تکنیک مواجهه در روانشناسی است و برای غلبه بر ترس و اندوه کاربرد دارد.

این روانشناس و روان‌درمانگر تأکید کرد: این تکنیک شاید در نظر عده‌ای، غیرقابل پذیرش باشد که چرا باید به چیزی که اتفاق نیفتاده است، فکر کنیم و این فکر چه حسی در ما ایجاد می‌کند؟ اولین تأثیر این تفکر، پیشگیری است. مثلاً، فکر کردن به یک تصادف تلخ می‌تواند باعث کاهش سرعت اتومبیل شود. تأثیر دوم، غنمیت شمردن و دریافت حس خوب از داشته‌های مثبت است، مثل خوشحال شدن از رخ ندادن یک تصادف. شاید عکس‌العمل ما نسبت به یک اتفاق ناگوار بسیار شدید باشد و این آموزه رواقی‌گری باعث می‌شود که از داشته‌های‌مان لذت ببریم.

زهراسادات مرتضوی

انتهای پیام
captcha