آیتالله سیدمحمود علایی طالقانی، از روحانیون مبارز و آزادیخواه در جریان نهضت اسلامی مردم ایران بود. وی که در مدارس علمیه تهران، قم و نجف تحصیل کرد و اجازه اجتهاد از شیخ عبدالکریم حائری و اجازه نقل حدیث از آیتالله مرعشی نجفی و شیخ عباس قمی داشت، پس از پایان یافتن تحصیلاتش، به ارشاد و تبلیغ معارف دین مشغول شد و در همین راستا، «کانون اسلام» را برای نشر معارف قرآن و عترت در تهران تأسیس کرد. برپایی جلسات تفسیر قرآن در مسجد هدایت تهران که عمده مخاطبان آن را جوانان، دانشجویان و قشرهای تحصیلکرده تشکیل میدادند، از دیگر اقدامات آیتالله طالقانی برای نشر و گسترش معارف اسلام بود و شهید چمران، این جلسات را مانند کشتی نجاتی توصیف کرده است که «در طوفان حوادث سیاسی آن زمان، افراد را از خطر انحراف به گردابهای چپ و راست حفظ میکرد.» مرحوم طالقانی در جریان مبارزه با رژیم پهلوی، چند نوبت در سالهای 41، 42، 50 و 54 به زندان افتاد و سرانجام در آبان 1357، در آستانه به ثمر نشستن نهضت اسلامی مردم ایران از زندان آزاد شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز مسئولیتهایی چون نماینده مردم تهران در مجلس خبرگان قانون اساسی و امامت جمعه تهران را بر عهده داشت. پرتوی از قرآن، اسلام و مالکیت، به سوی خدا میرویم، توحید از نظر اسلام و مقدمه و توضیح بر کتاب تنبیهالامة و تنزیهالملة علامه نایینی، از مهمترین آثار ایشان بهشمار میرود. خبرنگار ایکنا در اصفهان بهمناسبت سالروز درگذشت این روحانی مبارز و مجاهد، گفتوگویی با حجتالاسلام محمد سلطانی، عضو هیئت علمی گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه اصفهان انجام داده است که متن آن را در ادامه میخوانید.
ـ آیتالله طالقانی چه خوانش و قرائتی از دین داشت؟
برای اینکه کنشها و واکنشهای یک شخصیت را درک کنیم، باید بدانیم چه فضای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی را تجربه کرده، با چه کسانی همنشین بوده و چه رویدادهایی را دیده و شنیده است. مرحوم آیتالله سیدمحمود طالقانی در دوره بسیار پر فراز و نشیب و پرتنشی از تاریخ ایران میزیسته؛ ایشان دوره استبداد رضاخانی، جنگ جهانی دوم، پادشاهی محمدرضا پهلوی، نهضت ملی شدن نفت، کودتای ۲۸ مرداد و خفقان پس از آن و حرکتهای سیاسی گوناگونی را تجربه کرده و شخصیتهای بزرگ حوزوی و غیرحوزوی، همانند آیتالله کاشانی و آیتالله بروجردی را دیده و از محضر آنها بهره برده بود.
از سخنرانیها و آثار ایشان، برمیآید که آنچه بیش از همه، آیتالله طالقانی و البته دیگر اندیشمندان همعصر او را آزار میداده، درد بیدرمان دیکتاتوری و استبداد، بهویژه استبداد خشن بوده است. ایشان در چند نوبت و در هر بار، چند سال به زندان افتاد و این زندانی شدن خارج از هر قاعده و قانونی بود. حتی مدتها در زندان انفرادی با شکنجههای جسمی و روحی به سر برد. حبس و زندانی کردن قطعاً خود گونهای شکنجه است، چه برسد به حبس انفرادی. مرحوم طالقانی در انتهای جلد اول تفسیر پرتوی از قرآن مینویسد: «خواننده عزیز، اگر در مطالب این مقدمه و قسمتی از کتاب، اشتباه یا لغزشی یافتید، تذکر فرمایید و معذورم بدارید، زیرا در مدتی نگارش یافته که از همه جا منقطع بوده و به مدارک دسترسی ندارم و مانند زندهای در میان قبر به سر میبرم.
شرح این هجران و این خون جگر، این زمان بگذار تا وقت دگر. فرج الله عن الاسلام والمسلمین بمنه و فضله و رحمته. ربیعالاول ۱۳۸۳ هجری قمری، مرداد ۱۳۴۲، سیدمحمود طالقانی.»
شاید همین دو سه خط برای توصیف زندگی یک مبارز و آزادیخواه کافی باشد که سخنرانی میکند، مینویسد، آگاهی میدهد، در مقابل استبداد خشونتبار و تمامیتخواه میایستد، به زندان انفرادی افکنده میشود و در نبود هیچ گونه منبعی، شروع میکند به تدوین تفسیر قرآن.
ـ آیا تجربه زیسته آیتالله طالقانی در زندانی شدن و مبارزات آزادیخواهانه، بر قرائت و فهم ایشان از دین تأثیر داشت، یا اینکه خوانش و فهم آیتالله طالقانی از دین، به مبارزات آزادیخواهانه و سیاسی انجامید؟ کدام یک بر دیگری تأثیر گذاشت؟
بیشک، ذهن و دل هیچ انسانی ظرف خالی نیست، نمیتوان فردی را در خلأ در نظر گرفت و مدعی شد که بدون تأثیرپذیری از محیط خانواده، فرهنگ زمانه و جغرافیای زیستیاش، یک دین یا مکتب یا فلسفهای را دریافت میکند. هر ذهنی مانند ظرفی است که در طول زمان پدید میآید و رنگ و بویی به خود میگیرد. مفاهیمی که افراد دریافت میکنند، ممکن است یکسان باشد، ولی محصول آن متفاوت خواهد بود.
در پاسخ به این سؤال باید گفت، رابطه مذکور کاملاً دوسویه است؛ هم فکر و ذهن و دل ما تأثیر پذیرفته از مفاهیم دینی، اجتماعی و... است و هم ویژگیها و خصایص شخصی و خانوادگی ما بر دریافتهایمان از این آموزهها تأثیر میگذارد. مرحوم طالقانی از سویی، زاده زمانه خودش است، بزرگان مشروطه و وقایعی مثل نهضت ملی شدن نفت را درک کرده، در آرزوهایی که ایرانیان بابت آزادی، تشکیل جمهوری واقعی و رهایی از بند استعمار انگلیس و دیگر قدرتهای جهانی داشتند، مشارکت داشته و شاهد کودتای ۲۸ مرداد، کنار زدن مرحوم دکتر مصدق و خفقان بعد از کودتا بوده است. از طرف دیگر، مفاهیم دینی در حوزه علمیه قم، تهران و نجف را نیز دریافت کرده و قطعاً این دو بر هم تأثیر داشتهاند و آثاری که از ایشان به جای مانده، برآمد همه این عوامل و رخدادهاست.
ـ به تفسیر پرتوی از قرآن اشاره کردید؛ این تفسیر چه ویژگیهایی دارد و وجوه تمایز و تشابه آن با دیگر تفسیرهای معاصر در چیست؟
پرتوی از قرآن نشاندهنده تلاطم، ناآرامی و بیقراری زندگی مرحوم طالقانی است. این تفسیر در شش جلد تدوین شده و سورههای حمد، بقره، آلعمران، ۲۲ آیه از سوره نساء و جزء سیام قرآن را دربر میگیرد. این نشان میدهد که مرحوم طالقانی مستقر نبوده و زمانه به ایشان اجازه نداده است تا ترتیب خاصی را پیش ببرد. واقعاً هم کمبود منابع در تفسیر ایشان آشکار است و همانطور که در جلد اول نوشته، کاملاً مشاهده میشود که به منابع ارجاع نداده، چون در دسترساش نبودهاند، آن هم در فضای آن زمان که منابع همه چاپی، اندک و دور از دسترس بودند.
پرتوی از قرآن با این حال که تفسیر کامل قرآن نیست، ولی ویژگی مهمی دارد که امتیاز بزرگی برای آن محسوب میشود و آن این است که بر پایه تقلید و نقل از تفاسیر پیشین و حکایت گفتههای مفسران گذشته، بنا نشده است. یکی از بزرگترین آسیبهایی که در تفاسیر قرآن میبینیم، این است که بخش عمدهای از آنها برگرفته از تفاسیر پیشین بوده، مفسر سخن جدیدی از خودش ندارد و به نقل روایات و سخنان صحابه و تابعین پرداخته است. این نقص بزرگی محسوب میشود، ولی یکی از تفاسیر معاصر فارسی که تا حدی از این آسیب دور مانده، تفسیر مرحوم طالقانی است. به تعبیری، ایشان در عرصه تفسیر، تولید علم کرده، البته از منابع اندکی که در دسترس داشته، بهره برده و تحت تأثیر تفاسیر معاصر مصر بوده است، ولی با این حال، در آیات میاندیشیده و گذشته از نقل حکایات، اندیشه و تفکر و تأمل موجب میشود تا تفسیر پربار شود.
نکته دیگری که در تفسیر پرتوی از قرآن به چشم میخورد، آزاداندیشی مرحوم طالقانی است. ایشان در قید و بند پیروی مطلق از یک مکتب یا مدرسه خاص نبود تا به فرض در هر شرایطی، از تفسیر غالب در شیعه پیروی کند؛ بلکه میاندیشید و بر پایه اندیشه خود، آیات را تفسیر میکرد.
نمونه قابل ملاحظه آن، تفسیر آیات نخستین سوره عبس است. بهدلیل آنچه راوی بزرگوار، علی بن ابراهیم قمی در تفسیر خود ذکر کرده و همچنین مطلبی که سیدمرتضی در کتاب تنزیه الانبیاء نوشته، بیشتر مفسران شیعه آیات نخستین این سوره را درباره پیامبر اکرم(ص) نمیدانند و معتقدند درباره شخص دیگری روی داده است. البته شماری از مفسران شیعه نیز معتقد بودند که این آیات درباره پیامبر اکرم(ص) نازل شده و عتابی که در این آیات وجود دارد، متوجه ایشان است. مرحوم طالقانی از معدود مفسران شیعه بهشمار میرود که به صراحت میگوید این آیات درباره پیامبر(ص) است و ادله خود را نیز ذکر میکند که البته قابل توجه به نظر میرسد. معتقدم این آزاداندیشی است که افراد در عرصه فکر و اندیشه و فرهنگ، مرعوب اکثریت، قدرت غالب و پسندها و ناپسندهای عموم نشوند و آنچه روشمند است و آنها را از نظر علمی قانع میکند، همان را پیگیری کنند. این موضوع در مواضع دیگر مرحوم طالقانی نیز دیده میشود.
ـ اشاره کردید که آیتالله طالقانی در تفسیر پرتوی از قرآن، تولید علم انجام داده، آیا منظور این است که ایشان در تفسیر خود، نوآوریهایی نیز ارائه داده است؟
بله، ولی این نوآوری به معنای بدعت و سخنی خارج از چارچوب دین نیست و یا اینکه نامستند و بدون دلیل، سخن گفته شود. وقتی تعبیر نوآوری در علوم اسلامی را بهکار میبریم، این آسیبها و لغزشها را نیز باید در نظر بگیریم. نوآوری یعنی اینکه در چارچوب اصول دین و اخلاق و بر پایه دلیل، سخن نوینی گفته شود، وگرنه صرف اینکه کسی حرف نویی بزند و نامستند یا خلاف اصول و قواعد دینی و اخلاقی باشد، مزیتی ندارد. همه پژوهشگران عرصه قرآن و علاقهمندان معارف دینی را دعوت میکنم تا آثار مرحوم طالقانی را مدنظر قرار دهند، بعضی از موضوعات پیگیری شده و آثار متعددی در این خصوص در محیطهای حوزوی و دانشگاهی پدید آمده است، ولی جا دارد که آثار ایشان باز هم مورد بررسی قرار گیرد.
صرفنظر از تفسیر پرتوی از قرآن، یکی از آثار قابل توجه مرحوم طالقانی، مقدمه، توضیح و تعلیق بر کتاب تنبیهالامة و تنزیهالملة علامه نایینی بهعنوان یکی از مهمترین آثار شیعه در حوزه مردمسالاری و نفی استبداد و دیکتاتوری است. شاید اکنون بیش از هر زمان دیگری، ما نیازمند بازاندیشی و تأمل مجدد در اصول جمهوریت و نامشروع بودن نظام دیکتاتوری باشیم.
ـ این نوآوریها در تفسیر پرتوی از قرآن، چه مواردی را شامل میشود؟
معتقدم این نوآوریها، سرچشمههایی داشته است و اگر این سرچشمهها را مورد توجه قرار دهیم، مهمتر از مصادیق آن خواهد بود. از جمله آنها، اصالت دادن به متن قرآن است. مرحوم طالقانی متن قرآن را برتر از متون پسینی میدانست و آن را در اسارت روایات، سخنان صحابه یا نظرات مفسران قرار نمیداد. ایشان متن قرآن را با همان منابع محدودی که در دسترس داشت، واشکافی میکرد و همانطور که در تفسیر پرتوی از قرآن مشاهده میشود، در تفسیر تکتک آیات، به واژگان و در حد امکان، آرایههای بلاغی میپردازد و سعی میکند از درون متن قرآن، معنا را استخراج کند. این اصالت بخشیدن به متن قرآن تا آنجا پیش میرود که ایشان حتی به اصواتی که در سورههای مختلف بهکار رفته است، توجه میکند. نمیدانم پیش از مرحوم طالقانی، کسی متوجه این نکته ظریف شده یا ایشان، نخستین کسی بود که به این نکته توجه کرد که تکرار یک حرف در یک سوره، با پیام آن هماهنگ است. برای نمونه، تکرار حرف «س» در سوره ناس، تداعیکننده وسوسه و نفوذ نیروهای شر در وجود انسان محسوب میشود و خیلی نافذ در گوش جان انسان مینشیند، چنانکه این سوره بر دوری جستن از این گرایشهای پنهان ناپسند تأکید میکند.
ـ با توجه به اینکه یکی از درونمایههای فکری آیتالله طالقانی، ایده بازگشت به قرآن بود، ایشان چه منظور و مقصودی از این ایده داشت و با توجه به زمانهای که در آن به سر میبرد، ایده مذکور چقدر با شرایط زمان به منظور برونرفت از مشکلات متناسب بود؟
این باور و اندیشه بسیار دیرپا که حتی برخی آن را به فلسفه یونان نسبت میدهند و در اندیشه اسلامی نیز آمده، این است که همواره هر راه درست و هر فضیلت اخلاقی در میانه دو راه نادرست و رذیلت قرار گرفته، چنانکه امیرالمؤمنین(ع) نیز به زیبایی، به این موضوع تصریح میکند و میفرماید: «انسان نابخرد همواره یا در افراط است و یا در تفریط»، یعنی همواره این دو مسیر انحرافی را دنبال میکند، چون نادان و نابخرد است و اگر دانا و خردمند بود، مسیر میانه را برمیگزید.
درباره مرجعیت قائل شدن برای قرآن نیز شاهد افراط و تفریط هستیم، یعنی دو مسیر انحرافی و نابخردانه در اینجا وجود دارد. در طول تاریخ اندیشه اسلامی و حتی هماکنون، افرادی بوده و هستند که میگویند قرآن قابل استفاده نیست، نمیتوان آن را فهمید، فهم قرآن برای ما دشوار و آیات آن همگی متشابه است. شخصاً با این مسئله در دانشگاه مواجهم که برخی از دانشجویان تحت تأثیر این القائات قرار میگیرند و قرآن را یک متن گنگ میشمارند که بدون روایات، فهم نمیشود. تعبیر من این است که قرآن را اسیر روایت میدانند و در این صورت، قرآن تعطیل میشود، چون روایات در مقایسه با قرآن اندک است و همه این تعداد اندک نیز معتبر نیست. در نتیجه، بسیاری از آیات قرآن را باید کنار گذاشت و فقط به تلاوت آن بسنده کرد. این سوی تفریط است.
در سوی افراط که همچنان نیز با آن مواجهیم، افرادی هستند که بدون ارائه هیچ دلیلی، بر این نکته پافشاری میکنند که همه چیز در قرآن وجود دارد و قرآن دارای همه علوم انسانی، تجربی و حتی ریاضی است. این ادعا به جای آنکه قرآن را عزیز بدارد، آن را در جایگاه خودش بنشاند و توجه عموم مردم و اندیشمندان را به خود جلب کند، به زیان قرآن تمام میشود، چون ادعایی نادرست است. حتی بزرگانی از شیعه مانند سیدمرتضی در مقابل این ادعا واکنش نشان دادند و اعلام کردند که اینگونه نیست و بسیاری از علوم به عقل و تجربه انسان واگذاشته شده است، قرآن نیامده تا برای مثال، چگونگی کشاورزی، تجارت و حکومتداری را به انسان بیاموزد، بلکه آمده است تا او را در اصل گزینش و راهیابی، هدایت کند و یکسری راهنماییهای کلی در عرصه زندگی به انسان بنمایاند. بنابراین، اگر مرجعیت قرآن به معنای تکرار این ادعای بزرگ بیمبنا باشد، به قرآن ضرر میرساند. از سوی دیگر، اگر مرجعیت قرآن به معنای نفی سنت، روایات اهل بیت(ع)، سخنان صحابه، تابعین و مفسران پیشین، علوم عربیت و یافتههای علمی و تجربی بشر در طول تاریخ باشد نیز نادرست است.
تعجب میکنم که کسانی بر مرجعیت قرآن تأکید میکنند، در حالی که این کتاب آسمانی در آیات ابتدایی سوره ملک، به علوم تجربی حواله داده و عموم انسانها را دعوت کرده است تا همواره طبیعت را بنگرند و تجربه کنند. قرآن، علوم تجربی را بزرگ داشته و انسان را مأمور کرده است تا به طبیعت، بهعنوان کتاب خداوند و آفرینش حقتعالی بنگرد. بنابراین، اگر مرجعیت قرآن به این بینجامد که شاخههای دیگر علوم اسلامی، از جمله حدیث، فلسفه، کلام و اخلاق کنار گذاشته شود یا شاخههای دیگر علوم انسانی و تجربی، کمرنگ و بیارزش جلوه داده شود، قطعاً افراط در این زمینه خواهد بود.
میانه این افراط و تفریط آن است که قرآن کریم را بهعنوان متن راهنما و هدایتبخش از سوی پروردگار به رسمیت بشناسیم، آن را دارای معنا بدانیم، بر پایه علوم زبان عربی، در جستجوی معنا و مفهوم آن باشیم و با کمک روایات، سنت مفسران پیشین و یافتههای علوم انسانی و تجربی، سعی کنیم بیشترین بهره را از این متن آسمانی ببریم.
ـ موضع آیتالله طالقانی نسبت به مرجعیت قرآن چگونه بود؟
یافتن مصادیق به جستجو نیاز دارد، ولی رویه کلی که ایشان در تفسیر خود پیگیری کرد، یکی اصالت بخشیدن به متن قرآن بود، اینکه متن قرآن را بر احادیث و سنت تفسیر مقدم بداریم و آن را اسیر متون پسینی قرار ندهیم. از طرف دیگر، مرحوم طالقانی درباره تفسیر قرآن بر پایه یافتههای علوم نوین نیز همین موضع را داشت، یعنی قرآن را اسیر یافتههای علوم نوین قرار نمیداد، البته که به آن نظر داشت. وقتی قرآن کریم از خورشید به سراج وهاج (چراغ تابان و شعلهافکن) تعبیر میکند، با توجه به پیشرفت حیرتانگیز علم نجوم و بهویژه شناخت خورشید و تصاویر بسیار نزدیکی که از این ستاره در اختیار داریم، شناخت بهتری بهدست میآوریم و از این تعبیر، بیشتر استفاده میکنیم. آیتالله طالقانی نیز در زمانه خودش به این آیات توجه داشت، آیاتی که یادآور بعضی از حقایق علمی بود، ولی میبینیم که ایشان در تفسیر خود، مرعوب کشفیات یا نظریات نوین نمیشود.
گفتوگو از محبوبه فرهنگ
انتهای پیام