به گزارش ایکنا از اصفهان، جبار رحمانی، دانشیار پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی در نشستی با عنوان «ما و دانشجویان امروز» که روز گذشته، ۳۰ شهریورماه به همت سازمان دانشجویان جهاددانشگاهی واحد اصفهان برگزار شد، با بیان اینکه چالشهای دانشگاه مختص ایران نیست، اظهار کرد: بخشی از این چالشها، آموزشی است و به مفید نبودن آموزشهای ارائه شده در دانشگاه برای زندگی و بازار کار مربوط میشود و بخش دیگر چالشها، به فضای دانشگاه، پویا نبودن و رخوتانگیز بودن آن برمیگردد.
وی افزود: در جهان جدید، بدون مدرک دانشگاهی، موقعیت شغلی در اختیار افراد قرار نمیگیرد. بنابراین، حال که مجبور به مواجهه با دانشگاه هستیم، باید آن را به بهرهوری بالاتری برسانیم. دانشگاه عمدتاً موجب تغییر میشود و این تغییر بیشتر مربوط به فضای غیررسمی و روح زنده دانشگاه است که دانشجویان آن را میسازند، به تجربه زیسته آنها عمق میدهد و بسیار مهم و مؤثر است. از طرف دیگر، تجربه زندگی در اجتماع، مهمترین اثر دانشگاه محسوب میشود، مطالعات نشان میدهد که دانشگاه امکان تجربه زندگی طبق خواستهها و رؤیاها را به فرد میدهد و به او کمک میکند تا بخشی از آرزوهایش، اهداف و مسیرها را تغییر دهد و این اولین و مهمترین اثر دانشگاه است.
دانشیار پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی با بیان اینکه در بازار کار سیال، مهارتمحور و خلاقیتمحور امروز، دو دسته از افراد فعال هستند، گفت: یک دسته بهطور معمول، خلاق نیستند و دسته دیگر، با خلاقیت، انگیزه و انرژی کار میکنند؛ این خود فرد است که انتخاب میکند جزو کدام دسته از فعالان بازار کار باشد و اگرچه تغییر شرایط ساختاری در اختیار دانشجو نیست، ولی دانشجو باید تلاش کند و خلاق باشد، چراکه تلاش و پویایی از رخوت و خمودگی بهتر است.
وی ادامه داد: در هنگام بحران، دانشگاه و دانشگاهیان چند دسته کنش انجام میدهند؛ دسته اول، فعالیتهایی مثل پخت و توزیع غذا و امدادرسانی که ۹۰ درصد فعالیت دانشگاهیان را شامل میشود و با فعالیتهایی که افراد عادی انجام میدهند، تفاوتی ندارد. فعالیت دوم، به ارائه گزارشهای تخصصی مربوط میشود که اگرچه به کارکرد واقعی دانشگاه نزدیکتر است، ولی از این گزارشها چندان استفاده نمیشود و اغلب آرشیو میشوند. سومین و بهترین نوع فعالیت دانشگاهیان این است که به بررسی و شناخت سهم دانشگاه در بحران بپردازند و این سؤال را پاسخ دهند که چه نوع فعالیتی میتواند مانع تکرار بحران شود؟
رحمانی تأکید کرد: در دنیای امروز، علم تکساحتی نیست، بلکه حالت میانرشتهای دارد و رشتههای مختلف در ارتباط با یکدیگر هستند. از سوی دیگر، در جهان امروز، کسی موفق است که فعالیت و کار تیمی بلد باشد، باید یاد بگیریم که در ساحتهای بسته و تکرشتهای فعالیت نکنیم، افراد موفق با تیم کار میکنند و یکی از مشکلات ما این است که دانشجویان، اساتید و پژوهشگران فقط بر رشته تحصیلی خود تمرکز میکنند و در مراکز علمی، به شدت قبیلهگرایی رشتهای حاکم است، حال آنکه در کشورهای دیگر، فعالیتهای میانرشتهای رونق زیادی دارد. بنابراین، ما نیز باید با منطق میانرشتهای پیش برویم. مطالعات حاکی از آن است که زندگی در دانشگاه، سرمایه فرهنگی و اجتماعی فرد را توسعه میدهد و اکثر شبکههای بزرگ اقتصادی نیز از طریق همین سرمایه، تجربهها و ارتباطات مشترک ایجاد میشوند.
وی با بیان اینکه افراد موفق جسارت سرک کشیدن به بخشها و حوزههای مختلف را دارند، ادامه داد: امروز افسانه موفقیت فردی بیمعناست، موفقیت امری جمعی است و دانشگاه، جایی برای ارتقای بینشها و مهارتهای فرد؛ به گفته پوپر، علم همچون بنایی است که ستونهای آن در ماسههای ساحل است و با هر موج تغییر میکند. بنابراین، دانشجو همواره نیازمند تغییر و ارتقاست، اگرچه ذهن انسان سعی دارد مسیر معمول و همیشگی خود را بدون تغییر طی کند، ولی کسی که منطق میانرشتهای نداشته و ریسکپذیر نباشد، در سیستم متغیر و سیال امروز طرد میشود. بر همین اساس، دانشجو نباید از مواجهه با عرصههای علمی و مهارتی جدید هراس داشته باشد. بهطور کلی، دو فعالیت مهمی که دانشجویان باید انجام دهند، یکی این است که شیوه آموختن را اصلاح و منطق میانرشتهای را جایگزین تکساحتی بودن کنند و در مرحله بعد، شیوه عملکرد خود را تغییر دهند و در عین داشتن پایگاه رشتهای مشخص و ثابت، با رشتههای دیگر مرتبط باشند، چراکه هیچ فرد تکرشتهای در دنیای امروز موفق نیست.
دانشیار پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی افزود: دانشگاه به بهینه کردن زندگی کمک میکند و اگر این اتفاق نیفتد، فرصت بزرگی در زندگی از دست رفته است، ولی افرادی از دانشگاه و فرصت تحصیل در آن بهتر استفاده میکنند که بذر استفاده درست را قبلاً در خورد پرورانده باشند و حتی اگر دانشگاه مهارتهای زندگی را به فرد ارائه نمیدهد، دانشجو باید آنها را بهدست بیاورد.
وی تصریح کرد: در دنیای امروز، دسترسی بینهایت به علم میتواند افراد را ابله تربیت کند. بنابراین، مهارت پیدا کردن و بهدست آوردن دانشهای معتبر از میان اقیانوس مطالب، مهارتی مهم و اساسی است.
رحمانی با اشاره به الگوهای مدیریت فرهنگی، اظهار کرد: اولین الگو، مدیریت نهادی از بالاست که در آن، تشخیص بهوسیله یک نهاد از بالا انجام میشود. دومین الگو، مدل آمریکایی است که بر اساس آن، هر ایدهای فرصت بروز پیدا کند، برنده است، ولی این مدل مناسب نیست، چون ممکن است ایده اشتباه و ناصوابی برنده شود. نوع سوم که بهترین الگوی مدیریت فرهنگی است، مدل اسکاندیناوی نامیده میشود و در آن، نهادها تسهیلگر، زمينهساز و حمایتکننده برای رشد ایدههای برتر هستند و ایدههای برتر نیز از طریق گفتوگو و ارتباط با بدنه جامعه شناخته میشوند. سیستمهای فرهنگی اگر در این مسیر قرار نگیرند، دوام نمیآورند و به همین دلیل، نهادهای مدنی در کشور ما پیشرفت و توسعه بیشتری نسبت به نهادهای دولتی داشتهاند، چراکه در تعامل و ارتباط مداوم با بدنه جامعه و مردم قرار دارند. در واقع، مدیران فرهنگی باید از جایگاه خدایگانی خود پایین آمده و با مردم مرتبط شوند، در غیر این صورت، محکوم به شکست هستند.
پریسا عابدی
انتهای پیام