به گزارش خبرنگار افتخاری خبرگزاری بينالمللی قرآن(ايكنا)، حجتالاسلام شهاب مرادی در جديدترين ياداشت خود در وبسايت شخصیاش در خصوص چشم زخم و آيه شريفه «وان يكاد ...» اظهار كرد: چشم زخم را رد نمیكنم؛ العين الحق، اما تلاوت يا نصب آيه شريفه «وان يكاد..» هيچ تأثيری در جلوگيری از چشم زخم ندارد.
وی عنوان كرد: چرا اينقدر اين آيه را همه جا میبينيم از كارت تبريك و پلاك طلا برای نوزادان و كودكان تا روی آثار هنری گوناگون از جمله همين تابلو فرشها و... اغلب مردم عزيز ما، در هر وضع و وضعيتی كه هستند؛ زيبا و زشت، غنی و فقير، از هر دَهك اقتصادی؛ بر اين باورند كه ديگران حتما آنها را چشم خواهند زد! اما چرا؟! گويی غباری از جنسِ خودپسندی و خود خاص پنداری بلند شده و بر سر و كله همه ما نشسته!
شهاب مرادی گفت: اين نگاه، فاصلهها را بين خانوادهها بيشتر كرده و بيشتر میكند. متأسفانه خيلی میبينم كه افراد معمولا موفقيتهای مالی و اقتصادی خود را حتیالمقدور از فاميل خود مخفی میكنند كه مبادا چشم زخم و حسادت و ساير مزاحمتهای احتمالی به آنها آسيب برساند، اما بدبختیها و نگرانیهایشان را راحتتر به اشتراك میگذارند! به قولی ختمها شلوغتر از عروسیهاست!
وی در اين نوشته آورده است: چرا اغلب، همين جماعتی كه هميشه در هراس، از بليه چشم خوردن نگران و هراسان هستند، به ديگران و نعمتهای خدا به آنها، يا به ديده تحقير و تمسخر نگاه میكنند يا حسادت و حسرت؟ به عبارتی با واكنش خود يا دل میشكنند يا ترسِ چشم زخم خوردن را در جان همنشين خود بيشتر میكنند. زيرا معمولا كسانی كه تنگ نظر هستند بيشتر نگران حسد و آفات آن هستند.
حجتالاسلام شهاب مرادی انتقاد كرده است كه: چرا در ادبيات عامه مردم در كوچه و بازار و فيلم و سريال عبارتهايی مؤثر و نورانی مانند سبحان الله، ماشاءالله و تبارك الله و ... كمتر شنيده میشود. مثلا شما در روز اگر با مردم، زياد معاشرت داريد چند بار «خسته نباشيد» میشنويد؟ و چند بار «ماشاءالله لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظيم» و يا حداقل «ماشاءالله»؟
وی در ادامه عنوان كرده است: بحث چشم زخم از لحاظ اجتماعی و فرهنگی بحث مهمی است و نقش باورها و اضطرابها و افكار وسواسی در آن بسيار اساسی است. كاشیهای سردر منازل را جوانها شايد كمتر به ياد داشته باشند ما هم از كودكی به ياد داريم كه نام پنج تن بر آنها بود يا حديث ولاية علی بن ابی طالب حصنی... و يا بسمالله و يكی از آيات كريمه قرآن اما در معماری امروزه ما به كلی فراموش شده. بچههای ما ديگر كاشیهای ادخلوها بسلام آمنين و يا هذا من فضل ربی و ... را ديگر نمیبينيد.
حجتالاسلام شهاب مرادی میگويد: چه شده كه خانمهای ايرانی كه در دوره پهلوی و قبل از آن و حتی در دربار قاجار، از گردنبند «الله» و پنج تن و شمايل(تمثال) آقا علی بن ابی طالب با عشق و ارادت استفاده میكردند، امروزه به سنگهای مثلا انرژیزا رو آوردهاند و ادبيات امروزشان مملو از كلماتی از جنس چاكرا و انرژی و انرژی درمانی و موج مثبت و يوگا و فنگشويی شده است.
وی اذعان میكند: راستی سختگيریهای شبهِ طالبانی برخی از دينداران، به دينداری مردم، كمك كرده يا در بیدينی و بیقيدی و التقاط برخی مؤثر افتاده؟ مثلا ايرادهای بنیاسرائيلی به خانمها كه گردن بند اسامی اهل بيت يا الله استفاده نكنيد چون شايد بیوضو باشی و ... از اين جور حرفها! خوب ملاحظه میفرمائيد چی شد؟ نمادهای بتپرستی و بوديسم جايش را گرفت!