به گزارش
خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا) از اصفهان، در حکمت شمار7 نهجالبلاغه آمده است «الصَّدَقَةُ دَواءٌ مُنْجِحٌ، وَ أَعْمالُ الْعِبادِ فِى عاجِلِهِمْ نُصْبُ أَعْيُنِهِمْ فِى اجِلِهِمْ؛
صدقه دارويي است درمانبخش و کردار بندگان در دنياي آنان پيش ديدههاشان بود در آخرت ايشان هر چه را در اين جهان کنند، در آن جهان بينند».صدقه: واژه صدقه از صدق به معنای راست گرفته شده که دلیلی برصحت ایمان شخص به ادای شکر خداست. به وسیله صدقه، صداقت و راست گویی خود را به خدا ثابت میکنیم. مهر زنان را هم صداق میگویند که نشانه صداقت مرد در ادعای دوست داشتن همسرش است.
منجح : کامروا، کامیاب، نجات بخش، رهاننده .
عاجل : شتابنده، دارای عجله،به معنای دنیا .
آجل : با مهلت،تاخیر کننده،دیرنده، ضد عاجل و به معنای آخرت در مقابل دنیا
عاجل نبود مگر شتابنده هرگز نرود زجای خویش آجل.
صدقه موجب زیادتی مال، دفع بلا و سبب شفا میشود و بر آن شرایطی است که از اموال حلال و خوب و سالم باشد، مخفی و بدون آزار و منت باشد، و با خلوص نیت همراه و از چیزی باشد که به آن علاقه داریم و این که خود را مالک حقیقی آن ندانسته بلکه فقط وسیله بدانیم؛ مستحب است انسان زیاد صدقه بدهد و بویژه در اوایل شب (شاید تا مانع تلاش فرد در روز و باعث تنبلی او نشود و یا شاید تا فرد صدقه گیرنده شب دست خالی و با خجالت با خانوادهاش مواجه نشود).
آری، صدقه نشانه صداقت مومن به خداست و ایمانش به حضور و دخالت او در امورکه شنیدهایم که گیرنده صدقه خداست و باید با نهایت ادب داده شود همچنین مستحب است انسان دستی را که با آن صدقه داده است ببوسد! .
الصّدقه لا تقع فی ید العبد حتی تقع فی ید الرّب -امام سجاد (ع)
صدقه در دست بنده نمیافتد مگر اینکه قبلا در دست خدا قرار بگیرد؛ یعنی نخست به دست خدا و بعد به دست بنده میرسد.
از بعضی از احادیث استفاده میشود که پیشوایان معصوم گاهی پیش از آنکه صدقهای را به شخص نیازمند بدهند نخست دست خود را بعلامت احترام و تعظیم میبوسیدند سپس آن را به نیازمند میدادند، و یا اینکه نخست آ ن را به نیازمند می دادند بعد از او می گرفتند و آن را می بوسیدند و می بوئیدند و به او باز می گردانیدند، چرا؟ که با دست خدا روبرو بودند! و آن را حس میکردند ،گرمی دست خدا را از دستان فقیر لمس میکردند و بوی خدا را از آن استشمام میکردند. لطیفترین و مهربانانهترین صحنه تجلی خداوند این بار اما نه بر کوه که بر دستان انسانی نیازمند جلوه گرمی شود ! و تو همچون موسی درمقابل خداوند ایستادهای و شکوه تجلی زیبایی و جمال و مهر او را در دست یک انسان مینگری .
دو عامل توجه به مرگ و آخرت از قوی ترین عوامل آگاهیِ اخلاقی و بیش از آن اخلاق-آگاهی اند.اخلاق-آگاهی به منزله حضورِ با توجه و تفطن در عرصه زیست اخلاقی است؛ این که دائما متذکر وضعیت اخلاقی خویش باشی و از آن غفلت نداشته باشی. برای ما که دنیایمان مرتعی سرسبز است که به خود مشغولمان کرده است و هیچ غم غربتی در آن نداریم و به عالم غیبی ورای این دنیا نمیاندیشیم و با کوچ و هجرت بیگانه شدهایم و به دیوارهای این قفس عادت کردهایم و اساسا آزادی و بیرون از این زندان را نمیشناسیم، تنها این عامل قویِ یاد مرگ و عوالم و مراحل و منازل آخرت است که می تواند بساط این میهمانی مستانه در این فراموش خانه را بر هم زند؛ دارویی تلخ لازم است تا سُکر و خمار این افیون را از روح مان بیرون کشد و زهر کشنده این مار را تریاق شود.
داروی صدق که نجات بخش است و رهاننده؛ گویی این جهان کارش فریب است و ما گرفتار و بیمارِ فریب آن شدهایم داروی این بیماری صدق است و راستی، صداقت است که پرده این فریب را میدرد و ما را نجات میبخشد؛ صدق با خود و با خدای خود، تا دست از فریب خویش نکشیم گرفتار خواهیم ماند؛ این سرّ گرفتاریهای ماست و صدقه نشانه صدق است و تصمیم ماست به این که دیگر خود را فریب ندهیم و خداوند اول کسی است که این دست صدق ما را خواهد فشرد پیمانی است که با او میبندیم و با هم دست میدهیم و پیمانی بین انسان با خدا بسته میشود! همین که از فریبِ خود خواهی و دنیا زدگی و گم کردن جایگاه خود و هدف خویش در این عالم بیرون بیاییم و حاکمیت وظیفه را به جای سلطه غریزه بنشانیم کافی است تا او دست مان را در دستانش بگیرد و از بیماری نجات دهد، حاکمیتِ وظیفهای که اولین جلوهاش را در دیدن و یاری کردن انسانی نیازمند نشان میدهد و در مقابل تعهد او به شفا و دفع بلا و زیادت اموال از مفاد این تفاهم نامه زیباست، مگر علت بسیاری از بیماریهایمان غفلت از سلامتی و افراط ناشی از حاکمیت غریزه نیست؟!
ین جهان، جهانی شتابنده و در تعجیل است همه چیزش عجله دارد، زود میگذرد و شتاب میکند هیچ فرصتی نمیدهد شبها و روزهایش پشت سر هم و به سرعت میگذرند و فرصتی برای ماندن نمیگذارند؛ سرایی شتابنده و ناپایداراست؛ آن چه در این جهان نا پاینده و ناپایدارفراهم آوری به سرعت خود را به آن سرای دیگر خواهد رساند و در انتظار تو خواهند ماند تا در مقابل دیدگانت حاضر شوند از آنها گریزی نیست؛ نامه فردایت همین امروزخواندنی است!
یادداشت از داریوش اسماعیلی/ معاون فرهنگی جهاددانشگاهی واحد اصفهان