مطهری، درصدد احیای اندیشه و تفکر اسلامی بود/ مطهری قابل نقد است
کد خبر: 3711169
تاریخ انتشار : ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۰۹:۰۰

مطهری، درصدد احیای اندیشه و تفکر اسلامی بود/ مطهری قابل نقد است

گروه معارف ــ آیت‌الله مطهری فیلسوفی غیرموسس و یک رهبر فکری قائل به فقه پویا بود که از گذرگاه اندیشه او می‌توان به این مهم پی برد که درصدد احیای اندیشه اسلامی بود.

مطهری، درصدد احیای اندیشه و تفکر اسلامی بود/ مطهری قابل نقد است

به گزارش ایکنا از اصفهان، 12 اردیبهشت‌ماه سالروز شهادت آیت‌الله مرتضی مطهری به‌عنوان یکی از شخصیت‌های برجسته فکری در دوره معاصر است. چندی پیش خبرگزاری ایکنا اصفهان، میزگردی را به‌منظور بررسی آراء و اندیشه‌های آیت‌الله مطهری برگزار کرد. مهدی امام‌جمعه، عضوهیئت‌علمی گروه فلسفه و کلام دانشگاه اصفهان، حجت‌الاسلام مجتبی سپاهی، مدیرگروه معارف دانشگاه اصفهان و حجت‌الاسلام محمدوحید صافی، رییس مرکز تحقیقاتی بینش مطهر اصفهان در این میزگرد به بررسی دیدگاه‌ها و اندیشه‌های آیت‌الله مطهری پرداختند. اکنون متن این میزگرد را در ادامه می‌خوانید با این توضیح که دیدگاه‌ها و موضوعات مورد اشاره در این گفت‌وگو تنها نقطه نظرات مصاحبه شوندگان گرامی است و ایکنا در صدد تأیید و یا رد هیچ کدام از این مطالب نیست.

ایکنا: به عنوان اولین سوال بفرمایید شهید مطهری چه تحولی در اندیشه اسلامی ایجاد کرد و اصلا ایشان به لحاظ فکری و نظری، چه دستاورد جدیدی را از خود به یادگار گذاشتند؟ 

امام‌جمعه: اولین ویژگی که در آثار مرحوم مطهری جلب توجه می‌کند، تفکر نظام‌مند و روش‌مند ایشان است و برهمین اساس سیستمی فکر می‌کنند و می‌نویسند. ایشان علاوه براینکه رویکردی روش‌مند و نظام‌مند دارند، به آن چه در جامعه و جهان پیرامون خود در حال اتقاق افتادن می‌باشد نیز توجه دارند، و بحران‌ها و مشکلات را می‌بینند. در واقع برای شهید مطهری دین، حکمت و یا فلسفه در حد یک فرآیند ذهنی نیست، بلکه وی معتقد است که این‌ها یک فرآیندی هستند که در جهان امروز جواب می‌دهد و می‌تواند پاسخگو باشد. خود او نیز با چنین رویکری به سراغ دین، حکمت و فلسفه رفت؛ کمتر شخصیت‌هایی داشته‌ایم که چنین رویکردی داشته باشند. مرحوم مطهری دو استاد بزرگوار یعنی علامه طباطبایی و امام خمینی(ره) داشتند که هر کدام از این‌ها تاثیرهای زیادی بر ایشان داشتند. 

سپاهی: شهید مطهری را می‌توان در ظل وجودی حضرت امام مطرح کنیم. به‌هرحال حوزه علمیه قم با رویکردهایی که حضرت امام داشتند، تغییر جهت داد و این باعث شد نسل جدیدی از افراد مانند شهید مطهری، شهید بهشتی و ... پا به عرصه بگذارند و در قالب حرکت سیاسی امام، رسالت داشتند تا جنبه فکری نهضت را در داخل ایجاد کنند. حرکت امام در این راستا بود که جامعه از آن رویکرد ایجاد شده بیرون بیاید که این مهم کار زیادی را می‌طلبید. من بیشتر اوقات با توجه به وضعیت موجود حس می‌کنم افرادی مانند شهید مطهری و یاران حقیقی حضرت امام، محتوای این حرکت را تحت عنوان یک نهضت فکری در جامعه دنبال کردند. حرکتی که مخصوصا توسط شهید مطهری ایجاد شد، در ساختن نسلی که بتواند عقبه فکری یک حرکت انقلابی را داشته باشد، تاثیرگذار بود. شاهد صحبت من این است که با مطالعه مجموعه آثار شهید مطهری حس می‌کنیم ایشان به دنبال طرح نوعی تفکر دینی است تا بتواند به ساختاری که یک حرکت اجتماعی را ایجاد کند، تبدیل شود. تفکراتی هم که در آن زمانه مطرح بوده است، در این زمینه تاثیر زیادی داشت. با مطالعه آثار ایشان می‌فهمیم که وی تلاش می‌کند بگوید اگر ما بتوانیم اسلام را آنگونه که هست مطرح کنیم، بزرگترین حرکت درونی و محتوایی را ایجاد خواهیم کرد. به همین خاطر ایشان در جبهه‌های مختلف فکری به مبارزه می‌پردازد تا بتواند آن فکر نابی را که از مرجعیت شیعه و مخصوصا حضرت امام و علامه طباطبایی و کسانی که بعد از سال‌ها توانستند جنبه‌های حیات‌بخش اجتماعی دین را پررنگ کنند، گرفته و بتوانند آن را نشانه‌گذاری و به مردم برسانند تا آنها بتوانند از این موضوع بهترین استفاده را داشته باشند. لذا شاید وجود حضرت امام در بعضی قسمت‌ها با وجود امثال شهید مطهری تکمیل می‌شود و این‌ها توانستند آن حرکتی که حضرت امام انجام دادند را با فداکاری فوق‌العاده‌ای که در داخل داشتند، به تکامل برسانند.
صافی: درمورد چرایی ترویج شهید مطهری و فارغ از اینکه در مورد چیستی و نیستی مطهری بخواهیم صحبت کنیم، ابتدا باید ببینیم چه چیزهایی ما را به این مسئله تشویق کرده و باعث می‌شود که در ذهن خود، میان وی و سایر اندیشمندان تمایز ایجاد کنیم. مطهری واقعا کیست و چه حرف‌هایی زده است؟ در مورد اینکه مطهری در فضای اندیشه اجتماعی و به طور عام در فضای اندیشه دینی ما کیست و چیست سه تلقی میان افراد وجود دارد: دسته اول کسانی هستند که مطهری را به عنوان یک مصلح اجتماعی مطرح می‌کنند، در واقع این‌ها معتقدند امام حرکتی را از دهه چهل شروع می‌کند که بازوهای اصلاح‌گرانه‌ای مثل مطهری و بهشتی داشت. دسته دوم مطهری را به عنوان دانشمندی که تعدادی گزاره و مفاهیم علمی با صبغه دینی تولید کرده است و در حل مسائل اجتماعی در حوزه‌های مختلف شرکت کرده، می‌شناسند. آن‌ها معتقدند که او با مسئله‌شناسی در حوزه سیاست، اقتصاد، اخلاق اجتماعی و خانواده نظریه‌هایی ارائه داده است. دسته سوم، مطهری را به عنوان یک آسیب‌شناس دینی معرفی می‌کنند. البته آنها وی را یک متفکر صاحب اندیشه دینی نمی‌دانند، بلکه فردی می‌دانند که آسیب‌شناسی دینی کرده است. وی کتاب‌هایی نیز در همین حوزه با عنوان ده گفتار، پانزده گفتار و بیست گفتار دارد که در هرکدام به آسیب‌شناسی موضوعی پرداخته، دغدغه‌هایش را مطرح کرده و راهکارهایی نیز ارائه داده است. پس این افراد به استناد این حرف‌های مطهری، او را به عنوان یک آسیب‌شناس دینی مطرح می‌کنند.
اما واقعیت امر این است که ما پس از سال‌ها کار و مطالعه در فضای شهید مطهری چه در حوزه تعلیمی و چه در حوزه ترویجی، اعتقاد داریم که مطهری هیچکدام از این‌ها نیست، و البته همه اینها هست؛ یعنی مطهری هم می‌تواند یک آسیب‌شناس باشد، هم می‌تواند مصلح باشد و هم می‌تواند یک دانشمند تولید کننده گزاره‌های معرفتی باشد. اما اگر بخواهیم مطهری را دقیق‌تر معرفی کنیم، به اعتقاد من وی فراتر از یک مصلح دینی، آسیب‌شناس، یا یک دانشمند معرفتی است. در واقع او را می‌توان یک «فیلسوف غیرموسس» دانست و این حرف می‌طلبد که ما بدانیم فیلسوف کیست، گونه‌های اندیشه‌ورزی فلسفی چیست و چرا ما ادعا می‌کنیم که مطهری در این فضا یک فیلسوف غیرموسس است؟
این فیلسوف غیرموسس ویژگی‌هایی دارد که سایر فیلسوفان غیرموسس، چه معاصر و چه قبل از آن، کمتر چنین ویژگی‌هایی داشته‌اند؛ اولین ویژگی ایشان، مستدل بودن اندیشه‌هایش است، یعنی می‌دانیم حرفی که ایشان بیان می‌کند کجای اسلام است. زمانی که وی را با اندیشمندان دیگر مقایسه می‌کنیم این مستدل و مطمئن بودن و اینکه اندیشه ایشان ناقص نیست را درک می‌کنیم.

مطهری، درصدد احیای اندیشه و تفکر اسلامی بود/ مطهری قابل نقد است

آثار شهید مطهری کاملا مطمئن است و نقصی ندارد. برای رجوع یا خوانش هر اندیشه‌ای راه‌هایی وجود دارد که یکی از مهم‌ترین آنها این است که به بن‌مایه‌های فکری که به آن اعتقاد داریم، رجوع کنیم. با رجوع به این بن‌مایه‌ها می‌بینیم که افراد قابل اعتمادی مثل امام، رهبری یا علامه طباطبایی به ایشان استناد می‌کنند.
اندیشه شهید مطهری ساده است که این، ویژگی عجیبی می‌باشد، مثلا مزاحی در مجامع دانشگاهی و حوزوی وجود دارد مبنی بر اینکه اگر می‌خواهی چیزی را بخواهی و نفهمی، اندیشه‌های آقای جوادی آملی را بخوان! ایشان یک فیلسوف غیرموسس و یک اندیشمند است که زبان بیان اندیشه توسط ایشان و شهید مطهری متفاوت است. شهید مطهری آن سختی بیان اندیشه‌ آقای جوادی آملی را ندارد. از آن طرف نیز سادگی پیچیده‌ای که در آثار علامه دیده می‌شود را هم ندارد. زمانی که آثار علامه مانند المیزان را می‌خوانیم، در نگاه اول بسیار ساده و روان به نظر می‌رسد. بنده مدتی المیزان را تدریس می‌کردم، تدریس بار اول این کتاب با بار دوم یا حتی دهم متفاوت است، هرچه آن را بیشتر می‌خوانی، بیشتر به سادگی پیچیده، و عمق آن پی می‌بری. آثار مطهری هم همین‌قدر عمیق است، اما به زبانی ساده و منطقی. ویژگی دیگر اندیشه ایشان کامل بودن آن است. کمتر پیدا می‌شود کسی در یک تعبیر در 13 یا 14 عنوان و در تعبیر دیگر در 92 عنوان اجتماعی و دینی اندیشه‌ورزی کند.
ایکنا: رابطه و نسبت دین و اخلاق از منظر شهید مطهری چگونه تعریف می‌شود؟
سپاهی: من معتقدم که اگر بتوانیم شهید مطهری را برای نسل امروز معرفی کنیم و آنقدر توانمند باشیم و به نسل امروز القا کنیم که اگر شما در وادی حیرت مانده‌اید و یک تلقی منطقی، همه جانبه‌نگر، جامع‌نگر و در عین حال حیات بخش می‌خواهید، ما می‌توانیم ویترین شهید مطهری را به شما معرفی کنیم. زمانی که فرد وارد این ویترین شد، نیازهای خودش را بر حسب آن پیدا می‌کند. اکنون نزدیک به چهل سال می‌باشد که شهید مطهری به مقام شهادت رسیده است، اگر بخواهیم پایگاهی را معرفی کنیم، من به عنوان فردی که در دانشگاه تدریس می‌کنم به دانشجوهایی که در این زمینه دغدغه دارند توصیه می‌کنم به آثار شهید مطهری مراجعه کنند. البته نسل امروز ما نباید حس کند که ما به جوان‌ها القا می‌کنیم، شهید مطهری انسانی کامل بود؛ این شاید روا نباشد. ما باید به نسل امروز بگوییم که شما اندیشه‌های شهید مطهری را بشناسید، و آن را نقد کنید. شهید مطهری و علامه طباطبایی هم قابل نقد هستند، اصلا هر متفکری که نوشته‌ای از خودش برای بشر ارائه داده، می‌تواند قابل نقد باشد. البته توصیه‌های بزرگان ما برای نشان دادن این است که می‌توانید از این پایگاه مطمئن استفاده کنید، اما مطمئن بودن، از اینکه فکر کنیم مثلا دیدگاه شهید مطهری درباره حجاب یا آزادی کاملا درست و غیر قابل بحث می‌باشد، متفاوت است. چنین تفکری با توجه به فضای ذهنی‌ای که ما از مرحله‌ای خاص عبور می‌کنیم، به نظر من درست نیست. اتفاقا اگر نسل امروز ما با شهید مطهری آشنا شود، هم فیلسوفانه و روشمند می‌اندیشد و فیلسوفانه و واقع‌گرایانه نقد می‌کند و آزاداندیشی را یاد می‌گیرد.
کتاب‌های مرحوم شهید مطهری به جوان امروز آموزش می‌دهد که چگونه اخلاق مداری را در بحث‌های علمی رعایت کند و آزاداندیشی را بیاموزد. اگر کسی در این وادی وارد شود، نسبت میان اسلام و مقتضیات زمان را متوجه می‌شود. مثلا شما میزگردی برگزار می‌کنید تا دیدگاه‌های شهید مطهری را درباره آزادی نقد، بررسی و تحلیل کنید. نظر من این است که ما امروز اینجا هستیم برای اینکه کلیت شهید مطهری و حقیقت اقدامات او را بررسی کنیم. شهید مطهری در مورد موضوعات مختلف حرف‌های زیادی دارد، آیا او واقعا فیلسوف است؟ متکلم است؟ مبلغ است؟ از نظر من شهید مطهری رهبری یک نهضت فکری در ضل حرکت سیاسی حضرت امام را داشت و عظمت وی هم به همین بود. کتب تخصصی شهید مطهری بسیار ویژه و عالمانه هستند و با این وجود سلاست خوبی دارند. تمام کتاب‌های او متناسب با نیازهای زمان است. کتاب اصول فلسفه و رئالیسم علامه طباطبایی را شهید مطهری مطرح کرد. ایشان معتقد است که قطعا اگر کسی دیندار باشد، به اخلاق می‌رسد و اگر کسی به معنای واقعی اخلاقی باشد، قطعا به توحید و دین دست پیدا می‌کند. یعنی اخلاق و دین نسبتی کاملا مستقیم دارند. اینگونه نیست که کسی دیندار شود تا بعد از آن بتواند به اخلاق برسد یا اخلاقی شود تا به دین برسد.

مطهری، درصدد احیای اندیشه و تفکر اسلامی بود/ مطهری قابل نقد است
شهید مطهری کتاب‌هایی در رابطه با فلسفه اخلاق و تعلیم و تربیت دارد. وی در کتاب انسان کامل، معتقد است انسان باید یک سیر و سلوک معنوی را شروع کند، و این سیر و سلوک معنوی او را به معنویت اصیل اخلاقی حیات بخشی در جامعه می‌رساند که بتواند سلوک فردی و اجتماعی داشته باشد. چیزی که ما امروزه نیاز داریم، طرح جامعیت شهید مطهری است. بعضی از روشنفکران ما، معتقد هستند که شهید مطهری متفکر است. اینکه بگوییم شهید مطهری یک فیلسوف غیرموسس است، چه هدفی دارد؟ فیلسوف غیرموسس بودن، مسئله شاخص یا هنرمندانه‌ای نیست. شهید مطهری یک رهبر فکری است. یک رهبر فکری هم از فلسفه استفاده می‌کند و هم از کلام. به بحث‌هایی که شهید مطهری در دوران غربتش در مورد فلسفه غرب مطرح کرده است، نگاهی بیندازید. البته حرف‌های او غیرقابل نقد نیست. بسیاری از صحبت‌های او در این مورد نهایتا از مرحوم آقای فروغی..! گرفته شده است. ولی همان تکیه کلام‌های ایشان فوق‌العاده تاثیرگذار است. او حتی با رعایت انصاف، می‌گوید که حرفش براساس کدام منبع است.
امام جمعه: استاد مطهری با توجه به شخصیتی که دارد، اخلاق و دین را مرتبط با حکمت می‌بیند. یعنی آنچه که در دین واخلاق معیار است، همان مبانی حکمی است. به زبان ساده بخش‌هایی از آن هستی‌شناسی و بخش‌هایی انسان‌شناسی است. یعنی ما بدون ورود در این دو موضوع نمی‌توانیم به دین یا اخلاق بپردازیم و این نکته‌ای برجسته در آثار استاد مطهری است. در آثار او نوعی عقلانیت و اخلاق پیشادینی وجود دارد. وقتی به حسن و قبح عقلی قائل شویم، به نوعی اخلاق پیشادینی نیز قائل می‌شویم. استاد مطهری در آثارشان اعتقاد دارند که این بحث باید حتی روی فقه ما پرتو افکنی داشته باشد. حسن و قبح عقلی و بحث عدل به عنوان یک اصل باید در فقه ما حاکم شود. وقتی اخلاق مطرح می‌شود، به نوعی بحث الگوشناسی یا الگوپذیری هم مطرح خواهد شد. به نظر من استاد مطهری ظرفیت‌ها و توانمندی‌های زیادی دارد که می‌تواند به‌عنوان یک الگو مطرح باشد. به خصوص یکی از مواردی که در آثار و اخلاق ایشان برجسته می‌باشد، بحث اخلاق تفکر است و وی در کتاب‌هایش تعلیم می‌دهد که ما باید تفکر داشته باشیم و این خود نوعی اخلاق و منش است.
ایشان در خطبه‌ای می‌گوید در تاریخ بشر افرادی که بیش از همه صاحب نظر بودند، کسانی بودند که کمتر درس گرفتند و بیشتر اهل مطالعه و تفکر بودند. امروزه دو فرایند و دو منش در جامعه، حوزه و دانشگاه ضعیف شده است: یکی مطالعه و دیگری تفکر. حال جالب است که اخلاق تفکر و اخلاق مطالعه بر روی دین پژوهی و تدین تاثیرگذار است. یعنی در قلمرو دین هم باید اهل تفکر و مطالعه باشیم تا کمتر گرفتار سطحی‌نگری و ظاهربینی شویم. ظاهربینی و سطحی‌نگری و در نقطه مقابل آن تفکر و مطالعه به عنوان یک اخلاق، تاثیر زیادی بر تلقی فرد از دین دارد.
ایکنا: منظور شما این است که ایشان بحث اخلاق را از یک مفهوم پیشادینی شروع می‌کند؟
امام جمعه: بله دقیقا. مبانی اخلاق پیشادینی، همان حسن و قبح عقلی است.
ایکنا: یعنی در اندیشه شهید مطهری، میان دین و اخلاق کدام یک بر دیگری تقدم دارد؟
امام جمعه: دقت کنید در واقع اخلاق در دو سطح وجود دارد؛ سطح پیشادینی و سطح پسادینی. یعنی زمانی که از خلال تفکر و اخلاق، به دین‌مداری برسیم، آن دین نهایت تاثیر را در تعالی اخلاق و تفکر ما دارد. رابطه میان دین و حکمت هم همین گونه است. در واقع نوعی عقلانیت پیشادینی داریم که حتی در قرآن هم استفاده شده است.
ایکنا: البته مفهوم تقوای پیش از دین هم داریم که علامه طباطبایی آن را ذیل آیه «هدی للمتقین» تفسیر می‌کند.
امام جمعه: بله، حتی نوعی عقلانیت پیشادینی هم داریم که از خلال آن به خود اصل دین، وجود خدا و نبوت می‌رسیم. اما زمانی که به اینها برسیم، اینها خود عقلانیت ما را تعالی می‌بخشند. پس نوعی عقلانیت پیشادینی و نوعی عقلانیت پسادینی داریم. مثلا در اخلاق و تقوا، اگر من اهل تعصبات قومی، خانوادگی و یا آداب و رسوم اجتماعی باشم، خود اینها مانع می‌شود که من به دین مورد رضایت برسم. حال زمانی که به دین رسیدم، خود دین بر تعالی اخلاق و عقلانیت من تاثیر می‌گذارد.
سپاهی: با توجه به فضای جامعه ما، این مسئله مطرح می‌شود که با وجود دین در سطح یک حکومت فقهی که به شریعت مربوط است، افرادی از این شرایط زده می‌شوند. در چنین شرایطی ما باید اخلاقی باشیم. تعبیری که از این اخلاق وجود دارد، اخلاق بدون دین یا سکولار است، یعنی باید اخلاق انسانی داشته باشیم؛ حقوق یکدیگر را رعایت کنیم و به هم احترام بگذاریم. شهید مطهری قطعا اخلاق سکولار را نمی‌پسندد. اخلاق سکولار یعنی تنها انسان و خلقیاتی که دارد، محور است؛ خلقیاتی که از فطرت آدمی ناشی شده یا او با خودش قرارداد کرده است، و هیچ ربطی به دین ندارد. در این حالت نیازی هم به تعهد به مسائل دینی وجود ندارد.
افرادی معتقد هستند که اصل دین اخلاق است، یعنی شریعت را کنار بگذارید و به آن تعصبی نداشته باشید. همین که انسان خوبی باشید، دروغ نگویید، تعصب نداشته باشید، خیانت نکنید و مراعات حقوق مردم را بکنید، کافی است. البته ما هم این را قبول داریم، انسان‌هایی با این ویژگی‌ها، انسان‌های بسیار خوبی هستند. اما این اخلاق، اخلاق انسانی یا سکولار است؛ اخلاقی که هیچ درون‌مایه دینی‌ای ندارد، طبیعتا بسیاری از حدود و مرزهای تعیین شده توسط دین را هم ندارد. امروزه بسیاری ادعا می‌کنند که اخلاق امر فراتری است و ما باید اخلاقی باشیم، نه لزوما دینی و اینکه دین یک امر فردی است و اخلاق حکم می‌کند به امور فردی کاری نداشته باشید! اینها با طرح این مسائل می‌خواهند احکامی مانند حجاب را تحت تاثیر قرار دهند. البته در اینکه ما به یک جامعه اخلاقی نیاز داریم، بحثی ندارم، اما سوال این است که آیا می‌توانیم اخلاق را جایگزین دین کنیم؟ کارکرد دین در این است که حوزه‌هایی را انسان نمی‌تواند در آن نکته‌ای داشته باشد، مطرح می‌کند و فضا را به عنوان فضایی فراتر از انسان نشان می‌دهد. شهید مطهری معتقد است که ما تلاش کنیم اسلام را آنگونه که است و به صورت شبکه‌ای و سیستمی مطرح کنیم، یعنی نمی‌توانیم بخشی از آن را بگیریم و بخشی را رها کنیم.
ایشان تنها 80 روز پس از انقلاب در قید حیات بودند و اگر عمرشان بیشتر بود، قطعا تفکراتشان را بیشتر نهادینه می‌کردند. ایشان معتقد بود که انقلاب اسلامی برای این است که اسلام را در تمام ابعاد حقوق فردی، اجتماعی، خانوادگی، و... اجرا کنیم. اعتقاد بسیاری امروزه این است که همه دین حاکم نیست، ما ظاهر دین را در بعضی جاها گرفته و روی آن تاکید می‌کنیم، اما حقیقت دین و دیگر آموزه‌های حرکت آفرین آن مانند عدالت و آزادی را نادیده می‌گیریم. همین‌جا برای یک جوان امروزی شبهه ایجاد می‌شود که اسلام باید در کلیت اجرا شود یا در هر جایی از آن که دلمان خواست؟ و فکر می‌کند که بهتر است جامعه اخلاقی شود، نه دینی. نتیجه دین ناقص همین است که در مقابل اخلاق قرار می‌گیرد. اما دین کامل به خودی خود اخلاقی است. منظور از سکولار این است که زیرساخت‌های آن تنها براساس انسان باشد.
ایکنا: شهید مطهری چه دیدگاهی در رابطه با فقه داشتند و از نظر ایشان، فقه اسلامی با چه چالش‌هایی مواجه است؟ اصلا از منظر شهید مطهری فقه اسلامی با توجه به اقتضائات زمان چگونه باید رشد پیدا کند تا بتواند پاسخگوی نیاز زمان باشد؟
امام‌جمعه: شهید مطهری در این زمینه بسیار صریح و بی‌پرده صحبت کرده است؛ ایشان قائل است به اینکه بعد از شکل گیری اخباری‌گری در قرن یازدهم به رهبری ملا محمد امین استرآبادی، جریانی در معارف و فقه دینی ایجاد شد که هم به شدت تقلیدگرایانه بود هم ظاهرگرایانه، و این جریان تمام دین را در فقه فروکاست و ایشان معتقد است این فرآیند تا امروز نیز ادامه دارد و باعث شده که در فقه ما اجتهاد به معنای واقعی کلمه کم رنگ شود. به طور کلی ذات و روح اجتهاد به مشکلات روز ناظر است. یعنی اگر قرار بود توجهی به مشکلات روز نداشته باشیم، اصلا چیزی به نام اجتهاد تعریف نمی‌شد. رویکرد اجتهاد به سمت وضعیت زمان و مکان است، یا به قول حضرت امام اجتهاد پویا، اما در قالب همان مبانی‌ای که تاریخ سنت ما به آن رسیده است. فقه ما امروزه بیشتر یک فقه فردی شده است و آن فقه اجتماعی مورد نظر را نداریم. علاوه بر این از نظر شهید مطهری، فقه ما مشکل دیگری دارد با عنوان رابطه حسن و قبح عقلی با فقه. همچنین ایشان روی اصل عدالت و جایگاه آن تاکید زیادی کرده است. آیا فقه ما باید به آنچه که عدل است حکم کند، یا آنچه که فقه حکم می‌کند همان عدل است؟ اگر ما به حسن و قبح عقلی قائل باشیم، قائل به تقدم اصل عدالت بر فقه هم خواهیم شد.
ایکنا: خودشان هم آن میزان قبول یا رد احکام را در مطابقت با عدالت بررسی می‌کنند.
امام‌جمعه: خوب این بحث بسیار مهمی است که متاسفانه توجه زیادی به صورت اثبات یا حتی انکار هم به آن نمی‌شود.
صافی: شهید مطهری در یکی از کتاب‌هایش می‌فرماید: «ایمان پشتوانه اخلاق است»، نگاه اصلی شهید مطهری نشان می‌دهد که او بن مایه اخلاق را دین می‌داند. شهید مطهری در کتاب فلسفه اخلاق به‌طور مفصل انواع نگاه‌ها و رابطه‌ها میان دین و اخلاق، اخلاق و علم، و اخلاق و فلسفه را بررسی می‌کند. در نظریه اخلاقی کانت، تحت عنوان وجدان اخلاقی، اعتقاد بر این است که امر اخلاقی، امری است که وجدان انسان او را به سمت آن کار هدایت می‌کند. به تعبیری اخلاق یعنی آنچه که وجدان می‌پسندد. یا در نظریه روح اخلاق افلاطون که شهید مطهری مطرح کرده، آمده، اخلاق چیزی است که روح آدمی آن را می‌پسندد و روح اخلاقی، ما را به سمت فعل اخلاقی می‌کشاند. وی همچنین نظریه عاطفی را مطرح می‌کند با این موضوع که اخلاق چیزی است که عاطفه می‌پسندد و عاطفه انسان به سمت اخلاق گرایش دارد. شهید مطهری از اخلاق مسیحیت تحت عنوان اخلاق محبت یاد می‌کند و از قول مسیحیان می‌گوید: (چنان با نیک و بد عرفی، به سر بر کز پس مردن/ مسلمانت به زمزم شوید و هندو بسوزاند)؛ یعنی اساس و مبنای مسیحیت بر مبنای محبت است. فلاسفه اسلامی نیز می‌گویند امر اخلاقی امری است که مبتنی بر اراده می‌باشد و اراده عقلانی انسانی به سمت آن پیش می‌رود و آن را انتخاب می‌کند. در نظریه اخلاق راسلی یا به بیان دیگر اخلاق بازاری نیز شهید مطهری عقیده دارد ما اخلاق را رعایت می‌کنیم تا دیگران هم آن را رعایت کنند.یعنی اگر در یک جامعه نیاز داشته باشی که با دیگران ارتباط برقرار کنی، برای اینکه دیگران حقوقت را رعایت کنند تو هم باید حقوقشان را رعایت کنی و این رعایت حقوق یعنی اخلاق. شهید مطهری همچنین نظریه حسن و قبح ذاتی اخلاق را مطرح و آن را نقد می‌کند؛ عده‌ای عقیده دارند فعل اخلاقی ذاتا فعل خوبی است که انسان آن را می‌پسندد و فعل غیراخلاقی فعلی است که ذات بدی دارد.

مطهری، درصدد احیای اندیشه و تفکر اسلامی بود/ مطهری قابل نقد است
شهید مطهری در کتاب فلسفه اخلاق، نظریات مختلف در حوزه اخلاق را مطرح و نقد می‌کند و بعد نظریه مختار خودش را تحت عنوان نظریه پرستش بیان می‌کند که تا قبل از او، کسی آن را بیان نکرده بود. این نظریه عقیده دارد انسان‌های سکولاری که اخلاق را رعایت می‌کنند، کاری به جز عادت و پرستش ناآگاهانه انجام نمی‌دهند. شهید مطهری در کتاب تعلیم و تربیت به طور مفصل بحث عادت را مطرح کرده است. او اعتقاد دارد انسان به دلیل حسن و قبح الهی و فطری درونش به فعل اخلاقی عمل می‌کند. به تعبیر دیگر، فطرت الهی و دین پشتوانه اخلاق هستند. شهید مطهری می‌گوید ایمان پشتوانه اخلاق است و اخلاق بدون ایمانی که مردم در جوامع غربی دارند ( اخلاقی است که قوانین اجتماعی آن را حفظ می‌کند)؛ در واقع نوعی اخلاق راسلی است. البته امکان دارد، بن‌مایه‌هایی از فطرت آدمی را هم داشته باشد، اما اخلاق زمانی ارزشمند است که پشتوانه آن ایمان باشد. شهید مطهری در جمله‌ای می‌گوید «تا زمانی که خیانت و بی‌اعتمادی وجود دارد، قانون هیچ کارایی‌ای ندارد». یعنی هرچقدر هم که قانون بنویسیم، تا زمانی که در درون بشر خیانت و میل به سرکشی و تمرد وجود دارد، قانون سودی ندارد.
ایکنا: سوالی که مطرح شد این بود که شهید مطهری چه دیدگاهی در رابطه با فقه داشتند و از نظر ایشان، فقه اسلامی با چه چالش‌هایی مواجه است؟ اصلا از منظر شهید مطهری فقه اسلامی با توجه به اقتضائات زمان چگونه باید رشد پیدا کند تا بتواند پاسخگوی نیاز زمان باشد؟
صافی: شهید مطهری در یکی از کتاب‌هایش بحث نیازهای ثابت و متغیر را مطرح می‌کند. و یک نظام فکری را ارائه می‌دهد. شهید مطهری در مقدمه کتاب سرنوشت، 27 عنوان را به عنوان علل انحطاط جامعه فعلی مطرح می‌کند. بعد در داستان راستان مثلا درمورد شانس و اقبال داستانی را با نگاه صحیح دین مطرح می‌کند و در جای دیگر مثلا در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران از بعد داستانی این موضوع را نقد می‌کند و در کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم ، مقاله‌ای با موضوع شانس و اقبال دارد. یعنی انواع موضوعات فکری در اندیشه مطهری همین گونه است. ایشان در بحث فقه اسلامی از تاریخچه و آسیب‌های آن می‌گوید و نقد می‌کند. اما در نگاه اصلی شهید مطهری درباره فقه و نقدهای او بر روحانیت در ده گفتارش برخی ساختاری و شکلی است، اما اصل نقد آن محتوایی است. شهید مطهری سه دسته تحلیل دارد: ساختاری، برنامه‌ای و فردی. شهید مطهری درباره جدایی نسل جوان در بحث رهبری نسل جوان می‌گوید جدایی سازمان روحانیت و سازمان دین از نسل جوان به فضای فقهی آنها بازمی‌گردد و می‌گوید که ما فقه کاربردی و متناسب با نیازهای متغیر زمانه نداریم. در جای جای اندیشه او، این هجمه از جنس هجمه‌های امام در منشور روحانیت، به حوزه سنتی وجود دارد. وی می‌گوید که فقه ما یک فقه پویا نیست و نمی‌تواند پاسخگوی نیازهای زمانه باشد.
ایکنا: آیا اصلا مطهری به فقه پویا معتقد بوده؟
صافی: بله قطعا. فقه پویایی که مطهری در ذهن دارد با فقه پویای دیگران متفاوت است. ما شهید مطهری را یک فیلسوف غیرموسس می‌دانیم. به تعبیر خود شهید مطهری مطلق دانش‌های روحانی در مقابل مطلق دانش‌های غیر روحانی است. دانش‌های برهانی مانند حکمت نظری و حکمت عملی و حوزه طبیعیات، الاهیات، ریاضیات، اخلاق و سیاست است. شهید مطهری فقه را به عنوان یک دانش غیربرهانی که در پازل فلسفه، مانند فلسفه اجتماعی و حقوق، عدالت و آزادی باید بیاید، می‌بیند. یعنی فقهی آمیخته با دانش برهانی مدنظر شهید مطهری است. اولین کسانی که در راه احیای این معنا از تفکر فلسفه اجتماعی هستند، شهید مطهری، امام(ره)، علامه طباطبایی و همشاگردی‌های آنها هستند. به تعبیری آنها روش تولید علم با نگاه فلسفی- فقهی را به ما آموزش می‌دهند. فقه پویای مدنظر شهید مطهری روش تولید علم با مکانیزم فلسفی- فقهی است. البته شهید مطهری هم در حیطه خودش این کار را می‌کند؛ مثلا شهید مطهری نمی‌آید درباره علوم اجتماعی و یا درباره عدالت نظریه ارائه دهد، بماند که اکنون برخی می‌گویند نظریه شهید مطهری درباره عدالت، در صورتی که خود مطهری چنین ادعایی ندارد،  بلکه درباره فلسفه عدالت و یا فلسفه اخلاق بحث می‌کند. این فلسفه اخلاق آبشخورش کجاست؟ اشتباه می‌کنند کسانی که می‌گویند صرفا فقه یا صرفا فلسفه.
مطهری از لحاظ ساختاری و برنامه‌ای نقد می‌کند و پیشنهاد می‌دهد؛ او در پیشنهادهایش که در یادداشت‌هایش آمده است، از «فقه مضاف» صحبت کرده است و این کار بسیار بزرگی است که کسی در آن زمان از چنین چیزی صحبت کند. در واقع می‌توان گفت که  مراد او از تعبیر فقه مضاف، پرداختن به فقه ارتباطات و فقه رسانه، فقه سیاست و فقه اقتصاد بوده است. 
ایکنا: آقای سپاهی شما در خصوص دیدگاه مطهری درباره فقه و چالش‌هایی که فقه اسلامی با آن مواجه است نظرتان را بفرمایید.
سپاهی: از آروزهای بزرگ جامعه ما این بود که ایشان بعد از انقلاب تداوم وجود داشته باشند که متاسفانه گروه‌های التقاطی ایشان را  از میدان به در کردند و به درجه رفیع شهادت رساندند.  شهید مطهری همه علوم را در یک کلیت و نگاه جامع می‌بیند. در آثاری که از وی به جا مانده است می‌بینیم که ایشان از رویکرد فقهی حاکم بر حوزه‌های زمان رضایت نداشتند. شاید یکی از علت‌های اصلی هم که ایشان که باعث شد بحث‌های فلسفی را مطرح کنند این بود، ما باید به سراغ نسلی که در اجتماع ما زندگی می‌کنند و با انواع و اقسام شبهات مواجه است، برویم و آنان را نجات دهیم.
شهید مطهری در رابطه با روش فقهی و کاری که بسیاری از فقها انجام می‌دادند و با وجود ارزش کارشان، اعتقاد داشت اگر کار آنها نتواند معضلی را از جامعه حل کند، فایده‌ای ندارد. قطعا اگر همان اندازه که شبهات شناختی و معرفتی در آن زمان مطرح بود و جوانان ما را منحرف می‌کرد، فرضا شبهات فقهی مطرح بود، قطعا شهید مطهری در آن وادی وارد می‌شد. شهید مطهری درس‌هایی از مارکسیسم را می‌نویسد تا آن را نقد کند و آن روش معرفت‌بخش فلسفه اسلامی را مطرح می کند. او وقتی می‌بیند که یک مسئله فقهی در یکی از مجلات زنان در آن روز زیر سوال رفته است، بلافاصله به آن جواب می‌هد. یعنی احساس می‌کند بسیاری از زنان با خواندن چنین مجلاتی ممکن است حس کنند حقوق زن در اسلام بی‌اهمیت شده است. در ادامه مقالات شهید مطهری در همان مجله چاپ می‌شود. بسیاری از متحجرین حوزه به شهید مطهری طعنه می‌زدند که مقالاتش را در مجله زنان چاپ می‌کند و پس از آن مطهری، کتاب حقوق زن را می‌نویسد.

مطهری، درصدد احیای اندیشه و تفکر اسلامی بود/ مطهری قابل نقد است
ایکنا: در مورد انتقادهایی که مرحوم مطهری به نهاد روحانیت دارد هم اشاره‌ای بکنید.
سپاهی: شهید مطهری در ظل حرکت سیاسی امام حرکت می‌کند و قرار است که ما در این مسیر قرار بگیریم و نهضت فکری‌ای که بر عهده شهید مطهری قرار دارد را در جامعه پیاده کنیم. شهید مطهری همانگونه که فقه و منابع آن را بسیار غنی می‌داند و خودش سالیان سال بر آن کار کرده و به درجه اجتهاد رسیده است، اعتقاد دارد که این فقه باید فلسفه عملی زندگی مردم شود و بتواند به شبهاتی که از جاهای مختلف مطرح می‌شود، جواب دهد.
ایکنا: اکنون برخی اینگونه مطرح می‌کنند که چرا ما دیگر شاید بروز و ظهور شخصیت‌های تاثیرگذار و برجسته‌ای همچون علامه طباطبایی، آیت‌الله مطهری، آیت‌الله طالقانی، شهید بهشتی و ... از دل حوزه‌های علمیه نیستیم. 
سپاهی: چشم‌انداز اصلی شهید مطهری، تمدن‌سازی بن‌مایه‌های دینی اسلام است؛ یعنی شهید مطهری معتقد است که اگر بن‌مایه‌های فکری اصیل دینی خوب مطرح و جامعه توانمند شود، می‌توان تمدن قبلی اسلام را احیا کرد. شهید مطهری می‌گوید ما باید به این سمت و سو حرکت کنیم، طبیعتا رفتن به این سمت، لوازم خاص خود را دارد، یعنی شما باید هم با تحجر مبارزه کنید و هم با التقاط و هم با تفکرات وارداتی مبارزه کنید. حال سوال مطرح می‌شود چه زمانی می‌توان با این‌ها مبارزه کرد؟ در جواب باید گفت وقتی که از استقلال فراگیر برخودار باشیم. از نظر شهید مطهری حوزه در یک زمینه‌هایی نقاط قوت فراوانی دارد، مثلا ایشان معتقدند که سبک اجتهادی که از علمای شیعه آمده، بسیار فوق‌العاده غنی است. اما ایشان می‌گوید حوزه برای آنکه بتواند هم در جبهه مبارزه با تحجر، با التقاط و تفکرات وارداتی مبارزه کند، باید بتواند از لحاظ سازمانی و ساختاری، نهادی کاملا مستقل باشد، یعنی اینکه وابسته به جایی نباشد، وابسته به حاکمیت نباشد. شهید مطهری می‌فرماید: حتی در حکومت اسلامی، نهاد روحانیت باید مستقل باشد، چرا که قرار است نهاد روحانیت بر دولت‌مردان اسلامی و حکومت اسلامی نظارت کند». مطهری می‌گوید در حکومت اسلامی باید یک مرجعیتی باشد و بر حکومت نظارت بکند که مثلا اگر این حکومت در جایی دچار خطا، اشتباه، فرسودگی، انحراف و تحجر شد؛ این نهاد بتواند بر این‌ها نظارت کند و به حاکم اسلامی هشدار بدهد. به نظر شهید مطهری، این نهاد باید از لحاظ فکری  مستقل باشد، یعنی فکری به آن تزریق و تحمیل نشود، نباید احساس جبریتی بکند که نتواند فکر خودش را آزاد بکند؛ بلکه باید امنیت داشته باشد، منظور از امنیت هم، داشتن امنیت شغلی، روانی، اجتماعی و فکری است؛ این امنیت نیز زمانی برقرار می‌شود، که ارتزاق منِ روحانی به جایی وابسته نباشد. شهید مطهری می‌گوید روحانیت باید استقلال همه‌جانبه داشته باشد که بتواند حرفش را بزند. ایشان باز می‌گوید: همانطور که حوزه‌های علمیه از لحاظ مالی نباید وابسته به دولت باشند،  به وجوهات شرعی مردم هم نباید وابسته باشند، زیرا این نوع وابستگی‌ها، یک نوع عوام‌گرایی به همراه می‌آورد. 
در واقع شهید مطهری با بیان این موضوع، هشداری به جامعه روحانیت می‌دهد. بعضی‌ها معتقدند گرایش شهید مطهری به طرف دانشگاه هم به دلیل آن بوده که می‌خواستند از لحاظ مالی مستقل باشند، درست است که دانشگاه آن زمان هم به دولت وابسته بوده، ولی با این حال دولت وقت برخوردهای متفاوتی با روحانیت داشت. یکی از آسیب‌هایی که امروزه در حوزه‌ها شاهد آن هستیم، این است که حوزه‌های ما از حریت همه‌جانبه برخوردار نیستند. این نبود حریت، در عرصه‌های سیاسی، اجتماعی، مالی مشکل ایجاد کرده‌است. من به این حرفی که امروزه گفته می‌شود چرا دیگر امثال شهیدمطهری‌ها، بهشتی‌ها و ... نداریم، یک نقد روشی دارم، اول اینکه مگر قرار است که همیشه شهید مطهری‌ها و بهشتی‌ها باشند؟ چرا ما امروز داریم، امروز  آنقدر علم گسترش پیدا کرده که لازم نیست در همه رشته‌ها قهرمان داشته‌ باشیم. امروز می‌گویند که فلانی فقط در رشته خاصی از مباحث دینی در حوزه علمیه مجتهد است. البته به نظر من اگر آن حریتی که درباره آن بحث شد، وجود داشته باشد چنین اتفاقی خواهد افتاد. 
صافی: یک نکته مهم که لازم است به آن اشاره کنم، این هست که چه کسی گفته کسانی مانند شهید مطهری، طالقانی و بهشتی و‌‌‌... خروجی‌های حوزه بودند؟ اتفاقا به نظر من این‌ها اخراجی‌های حوزه بودند.‌ الان بعضی‌ها می‌گویند حوزه افول کرده و یا تغییراتی در آن انجام شده است؛ بله، حوزه نقاط ضعف و قوت جدیدی پیدا کرده است که مثلا نقاط قوت فعلی آن نقاط ضعف گذشته بود و یا بالعکس.
سپاهی: ارتباط با بیرون تاثیرگذار بوده است.
امام‌جمعه: ساختار و سیستم حوزه، فقه و اصول است. اکنون نیز همین‌طور است. یعنی الان هم اگر یک طلبه بخواهد در سیستم حوزه بماند، 99 درصد کار او حول محور فقه و اصول است. یکی از نارسایی‌های حوزه این است که در آن به قرآن، نهج‌البلاغه و معارف اهل‌بیت(ع) آن‌طور که باید و شاید توجه نمی‌شود. مثلا می‌گویند فلسفه یونانی است؛ اما باید از آنها پرسید که آیا نهج‌البلاغه هم یونانی است؟ توحید صدوق و یا اصول کافی هم یونانی است؟! خب این‌ها چرا در حوزه مطرح نیست!؟ به نظر من بخشی عظیمی از شخصیت علامه طباطبایی و علامه مطهری، ناشی از معارف اهل‌بیت (ع) است. اگرچه احکام هم در آن وجود دارد. در اینجا باید گفت هم معارف اصل است و هم احکام؛ در واقع سعادت بدون یکی از این‌ها امکان‌پذیر نیست. اما اکنون باید سوال کرد که چرا حوزه‌ها صد درصد کار خود را روی احکام اهل‌بیت(ع) متمرکز کرده‌‎اند و معارف اهل‌بیت(ع) به‌طور کل مغفول واقع شده است. پس این‌ها که نام بردید خروجی حوزه نیستند، چون خروجی حوزه اگر هم صورت بگیرد، در حیطه فقه و اصول است.

ایکنا: بفرمایید مرحوم مطهری چه نوع نگاه و رویکردی به فلسفه اسلامی داشتند؟ آیا مرحوم مطهری یک فیلسوف به معنای واقعی کلمه بودند یا یک شارح فلسفی آثار ابن‌سینا و ملاصدرا بودند؟ و اینکه مرحوم مطهری در کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم، چه انتقاداتی را به نگرش فلسفی علامه طباطبایی وارد می‌دانستند؟
امام‌جمعه: اتفاق بسیار مهمی در اصول فلسفه و روش رئالیسم رخ داد و با توجه به اینکه شرح علامه مطهری بر اصول فلسفه و روش رئالیسم، جایگاه این کتاب را نشان داد. چند اتفاق نوین در فلسفه اسلامی و حکمت متعالیه از رهگذر کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم رخ داد. اولین نکته، معرفت‌شناسی بود که برای اولین بار معرفت شناسی فلسفه اسلامی به‌نحوی مستقل مورد توجه و مورد بحث قرار می‌گرفت. اصول فلسفه و روش رئالیسم که با شرح استاد مطهری مشتمل بر پنج جلد شد، جلد اول و دوم آن حول محور معرفت شناسی و سایر جلدهای آن حول محور بحث فلسفه است. علامه طباطبایی خیلی موجز و مجمل بحث را پیش برده، ولی مرحوم مطهری در این کتاب، بحث معرفت‌شناسی را خیلی مفصل پیش برده است. دومین نکته، بحث روش است که در عنوان کتاب هم آمده است. نکته سوم، رویکرد فلسفی است که آیا این رویکرد رئالیستی است یا خیر؟ در فلسفه اسلامی، ارتباط میان نظریه و واقعیت، مورد نظریه‌پردازی واقع نشده ‌است، اما در اصول فلسفه و روش رئالیسم شاهد پیگیری این مسئله هستیم، مضاف بر اینکه در این کتاب آنچه مطرح می‌شود، بحث ادراکات اعتباری است که بحث بسیار مهم و رهگذر فلسفه اسلامی و ارتباط آن با مباحث مربوط به فرهنگ، جامعه و زندگی اجتماعی و سیاسی است که در همین بخش، اختلافاتی میان علامه طباطبایی و علامه مطهری به‌وجود می‌آید. بحث ادراکات اعتباری و ارتباط آن با سیاست، اخلاق و تحولات اجتماعی و تمدن متاسفانه پیگیری نشده است.

صافی: نگاه به اندیشه‌پردازان فلسفی متفاوت است؛ ما یک فیلسوف، یک حاشیه‌نگار فلسفی و یک آموزگار فلسفی داریم. حاشیه‌نگار فلسفی یعنی کسی که شارح و ناقد اندیشه‌های تولیدی دیگر فیلسوفان است. آموزگار فلسفی نیز کسی است که خوانش همدلانه از یک تفکر فلسفی ارائه می‌دهد. شهید مطهری فیلسوفی است از نوع غیر موسس، بدین معنا که فلسفه تاسیسی ارائه نمی‌دهد. فیلسوف موسس کسی است که قالب گذاره‌های زیربنایی را با یا یک روش جدید و گزاره‌ها و مفاهیم جدید ارائه می‌دهد. اما فیلسوف غیرموسس کسی است که مبتنی بر گزاره زیربنایی، گزاره‌های روبنایی جدیدی ارائه می‌دهد. اگر انسان و انسان‌شناسی از کتاب‌های شهید مطهری حذف شوند، دو سوم از کتاب‌های ایشان حذف می‌شوند. کتاب‌های شهید بیشتر شامل انسان و سرنوشت، انسان و قرآن، انسان و فطرت، انسان و ایمان می‌شود. اگر علامه طباطبایی را یک فیلسوف غیرموسس بدانیم، شهید مطهری هم فردی در رده ایشان است که هرکدام خلاقیت خاص خود را دارند و مکمل یکدیگرند.
انتهای پیام

captcha