زندگی کردن را از کودکان بیاموزیم
کد خبر: 3760577
تاریخ انتشار : ۱۱ آبان ۱۳۹۷ - ۱۸:۴۲
یک اندیشمند حوزه اخلاق:

زندگی کردن را از کودکان بیاموزیم

گروه معارف - یک اندیشمند حوزه اخلاق گفت: فرزندان باید والدین خود را تعلم و تربیت دهند زیرا بچه ها به طبیعت و واقعیت نزدیک هستند چون هرچه بزرگتر می‌شویم، از طبیعت و واقعیت دور خواهیم شد.

زندگی کردن را از کودکان بیاموزیمبه گزارش ایکنا از خراسان رضوی مصطفی ملکیان شب گذشته 10 آبان ماه، در دوره اول درس گفتارهای اخلاق کاربردی در محل پژوهشکده تعلیم و تربیت عباس زادگان در خصوص اخلاق فرزند پروری یا اخلاق والدینی اظهار کرد: اخلاق والدینی یعنی وظایفی که والدین از جنبه اخلاقی نسبت به فرزندان خود دارند. هر انسانی در طول عمر خود هر فعالیتی که انجام دهد، به چند منظور است؛ یا برای کسب درآمد و دست مایه امرار و معاش یا برآورده سازی نیاز وجودی یا برای کمک به غیر خود بدون توقع پاداش و دستمزد است.

وی افزود: این سه فعالیت را همه انسان ها در طول عمر خود انجام می‌دهند و در آینده فرزندان آنان نیز به این فعالیت ها مشغول خواهند شد. در خصوص این سه فعالیت والدین دو نوع تعلیم و تربیت را باید به فرزندان خود بیاموزند؛ اول اینکه هیچکدام از این سه فعالیت جایگزینی ندارد و برای زندگی مطلوب باید زندگی به موازات این سه با هم انجام شود.

این اندیشمند حوزه اخلاق خاطرنشان کرد: معنای این سخن این نیست که دقیقا زندگی باید تقسیم بر این سه فعالیت شود بلکه به این معناست که وجود هر سه الزامی است و از ابتدای کودکی باید به فرزند آموخت که از هیچیک از این سه فعالیت برای رسیدن به زندگی کامروانه گریزی نیست.

ملکیان بیان کرد: نکته دوم که اهمیت زیادی دارد، این است که همه افراد نباید به یک شکل این سه فعالیت را انجام دهند؛ یعنی همه نباید دارای یک شغل و دارای نیازهای وجودی مشترک و فعالیت رایگان مشابهی انجام دهند.

وی اضافه کرد: این نکته دارای اهمیت زیادی است زیرا اکثر زندگی ها به دلیل تقلید در این سه فعالیت تباه می‌شود. هر فردی دارای سنخ روانی منحصر به خود است. اولین اولویت در انتخاب شغل، رشته تحصیلی و... سنخ روانی است و با شناخت سنخ روانی خود دیگر نیازی نیست خود را اذیت کرده و سبب رساندن فایده به جامعه باشیم.

این اندیشمند حوزه اخلاق تصریح کرد: سنخ روانی در آموزش و پرورش و آموزش والدین مفقود است و منجر به هدایت اشتباه فرزندان می‌شود. ما به فرزندان خود کمتر این آموزش را می دهیم که آنچه هستی به تو داده را باید به آن بازگردانی یعنی به فعالیت رایگان بخشی مشغول شود.

ملکیان تصریح کرد: خطای عمده والدین این است که به این سه فعالیت توجهی ندارند و برای انتخاب شغل یا رشته تحصیلی فرزندان فقط به بهره هوشی توجه دارند در صورتی که بهره هوشی فقط یکی از قوای ذهنی فرزندان است.

وی ادامه داد: دانشمندان اکنون دریافته اند که علاوه بر IQ  باید به EQ نیز توجه کرد اما همچنان برای انتخاب های مهم فرزندان فقط به میزان بهره هوشی آنان توجه می‌شود. خطای دوم آن است که والدین فکر می‌کنند اگر بچه‌ای توانایی انجام کاری را دارد، مسلما به آن علاقه نیز دارد.

این اندیشمند حوزه اخلاق یادآور شد: در این زمینه کتاب «آنچه با پول نمی‌توان خرید» را مطالعه کنید. در فرهنگ سنتی هند، چین و ژاپن عقیده بر این بود که اگر  تا 12 سالگی به دنبال شناخت سنخ روانی فرزندان باشید، چیزی را از دست نداده اید زیرا بحث بسیار با اهمیتی است.

ملکیان اظهار کرد: به طور کلی 32 سنخ وجود دارد و والدین باید کشف کنند که فرزند آنان دارای کدام سنخ روانی است. سقراط نیز در این زمینه گفته است که اول خودت را بشناس چون زندگی نیازموده ارزش زندگی کردن را ندارد. خودشناسی یعنی سنخ روانی خود را کشف کنید.

وی ادامه داد: کشف سنخ روانی بسیار اهمیت دارد و نه تنها والدین در پی کشف آن نیستند بلکه در مدارس نیز به آن نمی‌پردازند. ما باید اول سنخ روانی فرزندان را بشناسیم و بعد در جست و جوی علاقه و عشق آنان به انجام فعالیت ها باشیم. شناسایی آن هم بر عهده روانشناسان است و وظیفه پدر و مادر این است که در این مسیر در کنار فرزندان خود باشند.

این اندیشمند حوزه اخلاق اظهار کرد: نکته بعدی اقتدار پدر و ‌مادر بر فرزند است. فرزندان دو چیز را در والدین خود مشاهده می‌کنند. توانایی مادی و قدرت و دیگری نفوذ معنوی است که به آن اقتدار می‌گویند. نفوذ مادی به فیزیک افراد بستگی دارد و استفاده زیاد از قدرت سبب کاهش اقتدار می‌شود. 

ملکیان بیان کرد: بین اقتدار و حکومت باید تعادل وجود داشته باشد و قدرت از آن ثروتمندان و حکومت مداران و اقتدار از آن کسانی است که دارای احترام و آبرو بوده و در نزد مردم محبوب هستند. ریموند می گوید نرون در اواخر عمرخود هیچ دشمنی نداشت زیرا قدرتش را از دست داد و هیچ دوستی هم نداشت زیرا اقتدار خویش را از دست داده بود.

وی افزود: فرزندان از سن 3 سالگی به بعد قدرت را تشخیص می‌دهند و زمانی که به او بگوییم چون درس نخوانده ای برایت دوچرخه نمی‌خرم، از قدرت استفاده کرده ایم که همین سبب کاهش اقتدار خواهد شد. چیزی که اهمیت دارد این است که والدین در امر تعلیم و تربیت باید از اقتدار استفاده کنند.

این اندیشمند حوزه اخلاق گفت: یکی از نیروهای معنوی عشق است و عشق همراه با شرط دارای آثار مخربی است. عشق به فرزندان نباید مشروط به شرط باشد؛ اگر عشق بدون شرط باشد، فرزند شما خواهد دانست که توصیه های شما بر اساس عشق و صلاح فرزند است.

ملکیان بیان کرد: عشق مشروط انسان های برده را به وجود می‌آورد و عشق غیرمشروط انسان های آزاد را پرورش می‌دهد. نکته دیگر این است که تعلیم نباید همراه با عجب و کبر باشد؛ عجب به معنای غرور است؛ یعنی چون من دوست دارم این کار را انجام دهی تو نیز ملزم به انجام آن هستی. نکته دیگر نیز استبداد است. استبداد یعنی قدرت صاحب عقیده را به جای دلیل عقیده قبول کنیم.

وی اضافه کرد: نکته مهم دیگر بی ثباتی است. در جهان هیچ چیز ثابتی وجود ندارد و همه چیز دستخوش تحول است و ما باید این را به فرزندان خود بیاموزیم. یک فیلسوف امریکایی در کتاب حکمت بی قراری می گوید تو باید آماده زیست در جهانی پر از بی‌ثباتی باشی. او در مقدمه کتاب خود این سخن از مولانا را می گوید که « جمله بی قراریت از لب قرار توست/طالب بی قرار شو تا که قرارت آیدت».

این اندیشمند حوزه اخلاق تصریح کرد: نکته دیگر در زمینه تعلیم و تربیت این است که از ابتدا باید فرزندان خود را کم توقع پرورش دهیم؛ یعنی کم توقع عشق بورزند و جویای جواب نباشند.

ملکیان عنوان کرد: در زبان ریاضی و فلسفه اینگونه بیان می‌شود تلاش و کوشش ما شرط لازم موفقیت است ولی شرط کافی نیست؛ یعنی بدون کار و کوشش محال است موفق شویم و اگر کار و کوشش داشته باشیم، حتما هم موفق نخواهیم شد.

وی ادامه داد: اگر فرزندان شما به رویاپردازی می پردازند و فکر می کنند جهان هستی لاتاری است، باید بدانند که بدون تلاش به موفقیت نمی رسند. حافظ می گوید «گرچه وصالش نه به کوشش دهند/ هر چقدر ای دل که توانی بکوش». جامی نیز در این راستا می گوید «از رنج کسی به گنج وصلش نرسید/ وین طرفه که بی رنج کسان گنج ندید». یعنی رنج شرط کافی نیست اما شرط لازم است. هر دوی این واقعیات باید مدنظر فرزندان باشد که بدون رنج به گنج نخواهند رسید.

این اندیشمند حوزه اخلاق تصریح کرد: نکته دیگر این است که فرزندان باید والدین خود را تعلم و تربیت دهند زیرا بچه ها به طبیعت و واقعیت نزدیک هستند چون هرچه بزرگتر می‌شویم از طبیعت و واقعیت دور خواهیم شد. به این نظریه در فلسفه اخلاق و روانشناسی تعلیم و تربیت می گویند. ادله گهواره یعنی به بچه های گهواره نگاه کن و طرز زندگی درست را ببین زیرا زمانی که از گهواره دور شدی از واقعیات نیز دور خواهی شد.

ملکیان گفت: بچه‌ها نعمت یافته را فدای نغمت نایافته نمی کنند. آن ها دروغ نمی گویند زیرا زندگی آنان با صداقت زیباست و به فطرت خود باقی مانده اند. هچنین برای کودکان حضور و غیاب دیگران اهمیتی ندارد یعنی بچه ها ساده و طبیعی زندگی می کنند.
وی افزود: 17 ویژگی در کودکان وجود دارد که روش زندگی سالم است. والدین این ویژگی هارا از دست داده و درصدد باز پس گیری آن از فرزندان خود هستند که یکی از آن ها کنجکاوی است. کودکان حقیقت طلب هستند و بی قرار برای دانستن حقیقت اما در بزرگسالی هرگز به آن توجهی نمی شود.
 
انتهای پیام

captcha