عبدالحمید معرفی در گفتوگو با ایکنا از اصفهان، در خصوص جایگاه اقتصاد ایران در جهان قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، اظهار کرد: قبل از انقلاب، اقتصاد ایران مبتنی بر نفت بود و برای تأمین مواد اولیه به جهان غرب وابستگی داشت، هر چند در حال حاضر نیز اوضاع تا حدودی همینگونه است. علت اصلی این مسئله نیز به وجود نفت برمیگردد که قسمت اعظم ذخایر ارزی ما را تأمین میکند.
وی ادامه داد: اتفاقی که انقلاب اسلامی آن را رقم زد، این بود که ساختار اقتصاد سیاسی را تغییر داد، البته ساختار اقتصاد از نظر توسعه تغییر چندانی نکرد و همان ساختار صنعتی و دموکراسی حاکم بر آن و نیز ساختار دولتی ادامه یافت، ولی ساختار اقتصاد سیاسی عوض شد؛ یعنی با تغییر ساختار سیاسی، رابطه اقتصاد و سیاست نیز تا حد زیادی تغییر کرد.
عضو هیئت علمی گروه اقتصاد دانشگاه اصفهان با اشاره به اینکه ایران قبل از انقلاب در کلیت خود با غرب متحد بود و به لحاظ نظامی، سیاسی و اقتصادی به آن وابستگی داشت، افزود: بعد از انقلاب، کشور توانست از نظر نظامی و سیاسی مستقل شود، یعنی جمهوری اسلامی ایران در حال حاضر توانایی دفاع از مرزهای خود را دارد و تصمیمهای سیاسیاش مبتنی بر عقلانیت موجود در این ساختار است.
استقلال اقتصادی محقق نشده است
معرفی خاطرنشان کرد: در حال حاضر در دنیایی زندگی میکنیم که باید پیوسته از نظر اقتصادی اصلاح شود. ما در به دست آوردن استقلال اقتصادی موفق نبودهایم و در بسیاری از اوقات محدودیتهایی برای ما وجود داشته است که برای نمونه میتوان به تحریمها اشاره کرد. میراث اقتصادی که از گذشته به ارث بردهایم، از این قرار است که پهلوی دوم با سیاست اصلاحات ارزی ساختار تولید را در ایران عوض کرد و ما از کشوری که خود نیازهای کشاورزیاش را تأمین میکرد، به کشوری وابسته به واردات محصولات کشاورزی تبدیل شدیم. بنابراین، ساختار سنتی اقتصاد کشاورزی ایران و خودکفایی در تولید محصولات غذایی تا حد زیادی از بین رفت، آن هم بدون اینکه چیزی جایگزین آن شود.
وی اضافه کرد: بعد از انقلاب، تلاش کردیم تا این استقلال را دوباره به دست آوریم، ولی علیرغم کوشش بسیار کمتر موفق بودیم، چرا که محیطزیست و به ویژه منابع آبی خود را از بین بردهایم. علاوه بر آن، قبل از انقلاب، یعنی در دهه 70 میلادی که برابر است با اواخر دهه 40 و اوایل دهه 50 شمسی و پس از وارد شدن شوک نفتی ناشی از جنگ اعراب و اسرائیل، قیمت نفت چندین برابر شد و درآمد نفتی کشور را به شدت افزایش داد. این اتفاق، اقتصاد ایران و تکنولوژی را تا حد زیادی به نفت وابسته ساخت، به علاوه، جامعه در آن زمان به جامعهای مصرفی تبدیل شد که کارکردن در آن موضوعیت چندانی نداشت و تمام اقلام مورد نیاز به راحتی وارد میشد و این باعث شد که ساختار جامعه ایران از نظر فرهنگی تغییر زیادی داشته باشد.
عضو هیئت علمی گروه اقتصاد دانشگاه اصفهان بیان کرد: گاهی مردم عادی به هنگام مقایسه دو دوره قبل و بعد از انقلاب، تصور میکنند که رفاه قبل از انقلاب بسیار بیشتر بود، مخصوصا در اواخر رژیم پهلوی قیمت نفت چندین برابر شد که نوعی احساس رفاه را در طبقات متوسط به بالای جامعه به وجود آورد و باعث شکاف طبقاتی عظیم و در ادامه حتی باعث انقلاب شد. بنابراین، این تصور رفاه به دلیل شکاف شدید طبقاتی چندان منطقی به نظر نمیرسد، چرا که تنها مختص گروه خاصی از جامعه بود. به علاوه، تولید نفت در اواخر دوره پهلوی در حدود 5 یا 6 میلیون بشکه نفت در روز بود که قسمت اعظم آن نیز صادر میشد، در حالی که جمعیت کشور حدود 30 میلیون نفر بود، ولی در حال حاضر جمعیت کشور حدود 80 میلیون نفر و میزان نفت صادر شده در بیشترین حالت کمی بیشتر از 3 یا 3 و نیم میلیون بشکه در روز است که بیشتر آن هم برای مصرف داخلی استفاده میشود.
اقتصاد ایران بلاتکلیف است
وی در خصوص دلایل ناکامی در کسب استقلال اقتصادی گفت: یکی از دلایل آن این است که ما نتوانستیم در ساختار سیاسی خود به یک اجماع دست پیدا کنیم، مبنی بر اینکه قصد انجام چه کاری را داریم، آیا میخواهیم در اقتصاد جهانی ادغام شویم یا با دنیا تعاملی مطابق با آرمانهای انقلاب داشته باشیم؟ ما میخواهیم در حوزه سیاسی و نظامی کاملا مستقل باشیم، ولی هنوز در مورد اقتصاد تصمیم قاطعی نگرفتهایم.
معرفی افزود: بعد از انقلاب و مخصوصا بعد از جنگ، با سیاستهای دولت سازندگی، تصمیم بر این شد که در اقتصاد جهانی ادغام شویم و طبق فرمولهای بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول، مانند دیگر کشورهای دنیا به سمت بازار آزاد حرکت کنیم، ولی این تصمیم نه با ساختار سیاسی و نه با شعارهای انقلاب سازگاری نداشت و اساسا در ساختار اقتصادی وابسته به نفت، امری غیر ممکن بود. در واقع پس از انقلاب، سیاست و اقتصاد کشور با یکدیگر همخوانی نداشت و با آزمون و خطا پیش رفتیم و حتی هنوز هم به یک اجماع کلی نرسیدهایم. در ساختار اقتصادی ما از گذشته تاکنون، نفت مبنا قرار گرفته و به تولید توجهی نداشتهایم، اقتصاد نیز به جای خودکفایی به سمت تجارت پیش رفت.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: در حوزه سیاسی، به دموکراسی و بازار آزاد معتقد است و تلاش میکند که آموزههای بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول را اجرا کند، در اجرای این آموزهها نیز بخش خصوصی و آزادسازی اقتصادی نقش مهمی دارد، یعنی تجارت با دنیا باید آزاد باشد و در داخل نیز منابع و امکانات به بخش خصوصی واگذار شود.
خصوصیسازی درست اجرا نمیشود
وی با بیان اینکه این روش با عدالت مطرح شده در شعارهای انقلاب همخوانی ندارد، گفت: شعارهای دیگر نیز درست اجرا نمیشود، ما دم از خصوصیسازی میزنیم، ولی آن را شفاف نمیکنیم و آنچه در قالب منابع طبیعی یا سرمایههای طبیعی، ملک مشاع همه مردم ایران است به افراد خاصی واگذار میشود، آن هم با وجود سیستم بانکی غیر شفاف و فاسدی که پولهای متعلق به مردم را در اختیار افرادی خاص قرار میدهد. اگر چه خصوصیسازی سیاست خوبی بوده و بهتر است کار مردم را خود مردم انجام دهند و وظیفه دولت تنها نظارت باشد، ولی این تنها یک شعار است و اموال متعلق به همه مردم از طریق کانالهایی خاص در اختیار افرادی قرار میگیرد که معلوم نیست قدرت خرید خود را از کجا به دست آوردهاند، پس این سیاست اجرا شده عملا فسادآمیز است و حتی کسانی که به بازار آزاد اعتقاد دارند، قواعد آن را به درستی اجرا نمیکنند.
معرفی ادامه داد: تا زمانی که در رابطه با سیاستهای مربوط به بازار آزاد شفافیت وجود نداشته باشد، این سیاستها عملا به فساد تبدیل میشود. دولت کار را به بخش خصوصی واگذار میکند که لزوما کاراتر نیست، بلکه تنها مالکیت تغییر کرده و منافعی که قبلا به خزانه دولت وارد میشد، به جیب عدهای دیگر میرود که کارایی اقتصاد را افزایش نمیدهد. بنابراین صرفنظر از اینکه آیا آموزههای اقتصاد آزاد در این مقطع میتواند ما را به عدالت برساند یا نه، حتی اجرای درست آنها نیز محل سوال و ابهام است. در واقعیت، این انتقال مالکیت از دولت به بخش خصوصی، تولید را نیز افزایش نداده و فقط افراد یا نهادهایی خاص را به مالکان بزرگ تبدیل کرده است.
عضو هیئت علمی گروه اقتصاد دانشگاه اصفهان با اشاره به تئوری اقتصاد اسلامی که اوایل انقلاب مطرح شد، گفت: این موضوع فقط در حد تئوری باقی ماند و اینکه بتواند نهادهای خود را به وجود آورده و آن نهادها عملکرد اقتصاد را تغییر داده باشند، این اتفاق نیفتاد و نمونه بارز آن، بانکداری اسلامی است که کارکرد بانکهای معمول سرمایهداری را دارد و سودهایی با نرخ بسیار بالاتر از بانکهای دنیا دریافت میکند و به واسطه فساد موجود در آن، پول مردم به یکسری افراد یا نهادهای خاص واگذار میشود. اقتصاد اسلامی نه تنها در عمل موفق نبوده، بلکه در تئوری نیز شکست خورده است، در واقع یک نظریه منسجم و عاری از اشکالات متدولوژیک و فلسفی شکل نگرفت.
انتهای پیام