رضا شریفی، عضو کمیسیون سبک زندگی شورای عالی انقلاب فرهنگی، در گفتوگو با ایکنا از اصفهان، با بیان اینکه از چند منظر میتوان به تعریف آرامش پرداخت، اظهار کرد: اولین مفهومی که میتواند بر معنای آرامش دلالت کند این است که وقتی انسان در حالت تعادل قرار داشته باشد، آرامش دارد و وقتی از حالت تعادل خارج شود، آرامش خود را از دست میدهد و این مکانیسم او را تحت فشار قرار میدهد تا آرامش خود را بازیابد. در واقع آرامش به معنای تعادل و انسان متعادل، انسان آرامی است.
وی ادامه داد: طبق یک طبقهبندی نیازهای انسان به پنج دسته فیزیولوژیک، امنیت، پیوند و تعلق با دیگران، احترام و خودشکوفایی تقسیم میشود و وقتی انسان درباره این نیازها کمبودی پیدا میکند، به طور ذاتی دچار تنش میشود و باید برای رفع این نیازها تلاش کند تا بتواند مجدداً آرامش را به دست آورد.
این استاد دانشگاه و پژوهشگر حوزه سبک زندگی افزود: از طرف دیگر، انسانی که تحت فشار و استرس قرار نداشته باشد، صاحب آرامش است. انسانی که تحت فشار قرار دارد و عامل تهدیدکنندهای امنیت او را به مخاطره میاندازد، نگران میشود و آرامش خود را از دست میدهد و در تلاش است تا دوباره آرامش را به دست آورد و آن عامل استرسزا را مدیریت کند.
سبک دلبستگی ایمن
شریفی با بیان اینکه از منظری دیگر میتوان آرامش را محصول رشد سالم شخصیت انسان تلقی کرد، افزود: برخی از انسانها آرامترند و برخی آرام نیستند. اینکه انسان شخصیت آرامی داشته باشد، به چند فاکتور زیربنایی بستگی دارد. اولین فاکتور، دلبستگی ایمن و رابطه امنی است که انسان در سالهای اولیه رشد و کودکی با مادر یا مراقب خود برقرار میکند. در واقع دلبستگی ایمن میتواند زمینهساز احساس آرامش بعدی انسان در زندگی باشد. همه انسانها سبکی از دلبستگی را تجربه میکنند که اگر این سبک ایمن باشد، میتواند در مراحل بعدی زندگی باعث آرامش او شود و اگر در جریان رشد روانی انسان و ارتباط نزدیک با مادر آسیب ببیند ممکن است گرفتار سبکهای ناایمن و آزاردهنده دیگری شود که عبارتاند از سبکهای ناایمن اضطرابی، اجتنابی یا ترکیبی از این دو، که متأسفانه این سبکها زمینه آشفتگی شخصیتی و اضطراب انسان را فراهم میکند و در روابط بین فردی برای انسان مشکلساز شده و او را تحت فشار و استرس قرار میدهد؛ در نتیجه انسان احساس امنیت نمیکند و این عدم احساس امنیت ناشی از سبک دلبستگی غیرایمنی بوده که از دوره کودکی در او رشد کرده است.
این روانشناس اظهار کرد: از سوی دیگر وقتی انسان به مرحله بلوغ رسیده و نوجوانی را پشت سر میگذارد، باید به هویتی منسجم و یکپارچه دست پیدا کند. افرادی که هویت منسجم و یکپارچهای ندارند، دچار اضطراب و آشفتگی شده، آرامش را تجربه نمیکنند و از شیوههای مختلفی برای به دست آوردن آرامش استفاده میکنند که سالم نیست. در یک نگاه آسیبشناسی وقتی انسان دوره نوجوانی را پشت سر میگذارد، به تدریج یک سبک و الگوی پایدارشخصیتی دست پیدا میکند که ممکن است سالم یا ناسالم باشد، یعنی شخصیت انسان چه سالم و چه غیرسالم از نوجوانی به بعد ظهور میکند. افرادی که شخصیت سالمی ندارند، یعنی دچار آسیبدیدگی هستند، ناآراماند و به اشکال مختلف که میتواند اختلال یا الگوهای رفتاری مشکلساز باشد، رفتارهای ناآرامی نشان میدهند که زیربنای آنها، اضطراب و فقدان آرامش است. افراد سالم متعادلاند و ثبات و آرامش روان دارند و انسانهای بیمار که شخصیت ناسالمی دارند، فاقد آرامشاند و باثبات نیستند.
انسانهای آرام اهداف منطقی تعیین میکنند
عضو کمیسیون سبک زندگی شورای عالی انقلاب فرهنگی با اشاره به اینکه آرامش را میتوان با اهداف انسان و انتظاراتش از زندگی نیز مرتبط دانست، اضافه کرد: هرچه اهداف انسان سادهتر، دستیافتنیتر و منطقیتر باشد، آرامتر است و هرچه این اهداف گستردهتر، دستنیافتنی و غیرمنطقی باشد، مضطرب میشود. طبیعتاً انسانهای متعادل کسانی هستند که اهداف منطقی و دستیافتنی برای خود تعریف کرده و میتوانند به آرامش دست یابند.
وی ادامه داد: از منظری دیگر، انسان نمیتواند تنها زندگی کند و باید در ارتباط با دیگران باشد و این موضوع از نظر برخی از روانشناسان به این معنا است که انسان در ارتباط با دیگران تعریف میشود و انسان تنها، انسان بیمار است. اینکه انسان در ارتباط با دیگران چقدر میتواند احساس آرامش و امنیت کند، بخشی از آن به خودش و بخش دیگر به سبک ارتباطاتی برمیگردد که با دیگران برقرار میکند. انسان میتواند در جریان ارتباط سالم با خانواده خود، آرامش را تجربه کند. خانوادههایی که آشفته و مضطرب بوده و اضطراب و عدم امنیت را به فرزندانشان منتقل میکنند، بچههایی تربیت میکنند که ناآراماند و چون خانواده، مهمترین سلول اجتماعی قلمداد میشود اگر از کارکرد سالمی در پرورش نسلهای جامعه برخوردار نباشد، به منبع تولید اضطراب و ناامنی در جامعه تبدیل میشود. از طرف دیگر، زمانی که فرزندان از خانواده خود مستقل میشوند، باید ازدواج کنند که این ازدواج میتواند آرامبخش باشد یا آرامش را از آنها بگیرد. این قضیه در مورد سایر موقعیتهای زندگی نظیر کار و روابط اجتماعی نیز صادق است.
مشخصههای جامعه مدرن
این روانشناس بیان کرد: زمانی که انسانها در جامعه سنتی زندگی میکردند، پیچیدگیهای کمتر باعث میشد که آرامش بیشتری داشته باشند، اما هر چقدر به جامعه مدرن و پیشرفته و حتی پسامدرن نزدیک میشویم، پیچیدگیها و شرایط سخت زندگی موقعیتهایی به وجود میآورد که میتواند برای انسان اضطرابزا باشد و آرامش او را تحلیل ببرد. جامعه مدرن در مقابل جامعه سنتی بیشتر به مرکزیت انسان گرایش دارد و مرکزیت انسان با اصولی نظیر فردیت، لذت و راحتی بیشتر، فوریت در دستیابی به نیازها، دینگریزی و سکولاریسم شناخته میشود. طبیعتاً در چنین جامعهای، انسان دچار احساس تنهایی، پوچی، اضطراب و محرومیت از منابع آرامبخش شده و هر چقدر به عنوان انسانی تنها و فردگرا زندگی کند، به جای دریافت آرامش، دچار اضطراب خواهد شد و به خصوص در بعضی از موقعیتها میتواند احساس پوچی در انسان به وجود آورد؛ به همین دلیل، افسردگی و اضطراب در جوامع غربی زیاد گزارش شده و در واقع، این دو مقوله از مشخصههای جامعه مدرن محسوب میشود.
وی ادامه داد: در کشور ما در شهرها بزرگ و مراکز استان که طی سالهای اخیر بدون الگوی مناسب فرهنگی گسترش یافتهاند زندگی در آنها خیلی سخت و پیچیدهتر شده است. به عبارتی در مقایسه با روستاها و محیطهای سادهتر انسانها اضطراب و افسردگی کمتری را تجربه میکنند و نقشهای انسان در جوامع سنتی خیلی کمتر و آسانتر است. بر این اساس انسان هر چه به سمت پیچیدگی جامعه پیش رفته و نقشهای پیچیدهتری را تجربه کرده بیشتر تحت فشار و ناآرامی قرار گرفته است و بیشتر آرامش طبیعی خود را از دست میدهد و بیشتر اضطراب و افسردگی را تجربه میکند.
عضو کارگروه ملی کنترل و کاهش طلاق دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی تصریح کرد: باید این واقعیت را بپذیریم که روند عبور از جامعه سنتی به سمت صنعتی و مدرن اجتنابناپذیر است و در واقع انسانها مجبورند که در فرایند تحول جوامع آماده زندگی در شرایط پیشرفتهتر و مدرن شوند؛ لذا مسئله انتخاب بین سبک زندگی سنتی و مدرن نیست که یکی را انتخاب کنیم، بلکه این است که چه سبک زندگی را انتخاب کنیم تا ما را بیشتر به آرامش برساند، حتی جامعه اگر در جامعه مدرن زندگی میکنیم. لذا باید به این سؤال بپردازیم که چگونه متناسب با بافت فرهنگی بومی میتوان مدرن ولی در آرامش زندگی کرد و من فکر میکنم فرهنگ بومی ایرانی ـ اسلامی ما و ارزشهای آن، میتواند به خوبی انسانها را به آرامش برساند.
وی با تأکید بر اینکه ویژگیهای مثبت جامعه مدرن مثل امکانات زندگی و تکنولوژی باید در خدمت انسان باشد، افزود: متأسفانه در شرایط فعلی جامعه ما برخی محصولات تکنولوژی مثل رسانه و موبایل به جای اینکه منبع رفاه و آرامش انسان باشند، بیشتر برای او تنش به وجود میآورد. البته مشکل در خود تکنولوژی نیست، بلکه در نحوه استفاده از آن است و چون این روشهای مورد استفاده مدیریت نمیشود، میتواند به منبع اضطراب، تهدید و آسیب تبدیل شود.
مذهب و عقاید مذهبی آرامشبخش است
وی ادامه داد: ما متناسب با فرهنگ اسلامی خودمان نیازمند این هستیم که از مبانی دینی استفاده کنیم، چون دین یکی از منابعی است که میتواند برای انسان آرامبخش باشد. در تعالیم دینی ما آمده است: «أَلا بِذِكرِ اللَّهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ»؛ در واقع نماز، قرآن و دین از مؤلفههای بسیار ارزشمندی است که میتواند برای انسان آرامش ایجاد کند. تحقیقات نیز نشان داده که افراد مذهبی معمولاً آرامش بیشتری دارند و سبک زندگی آنها به گونهای است که متعادلتر زندگی کرده و از منبعی آرامشبخش بهره میبرند که میتواند برای آنها در مقابل احساس تنهایی، پوچی و بیپناهی اطمینان خاطر ایجاد کند.
شریفی درخصوص راهکارهای عملی حفظ آرامش در دنیای مدرن متناسب با فرهنگ اسلامی و بومی اظهار کرد: دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی برای ترویج سبک زندگی ایرانی ـ اسلامی و ارائه الگو در این زمینه تلاشهایی انجام داده است، اما باید این اقدامات تبدیل به برنامه ملی و نقشه راه شود تا متناسب با سبک زندگی ایرانی و اسلامی آحاد جامعه به آرامش و رضایت از زندگی برساند. امیدواریم این نقشه راه در حوزههای مختلف زندگی فردی اجتماعی ما زودتر بهدست آید و عملیات اجرایی آن از سوی نهادهای مدیریتی کشور هدایت شود، اما در سطح فردی، ضروری است هر فردی بتواند فلسفه و معنایی برای زندگی خود متناسب با فرهنگ اسلام تعریف و بر اساس آن عمل کند.
وی بیان کرد: فرصتهای زیادی در زندگی دینی وجود دارد که به ما کمک میکند تا آرامش داشته باشیم. نماز و مناسک دینی، منابعی هستند که میتوانند بخشی از فرهنگ زندگی روزانه ما باشند و در تصمیمگیریها و مدیریت زمان به ما کمک کنند. وقتی انسان متناسب با تعالیم دینی، طمع و آزمندی را در وجود خود متعادل و مدیریت کند، قناعتورزی و توکل کردن را پیشه خود سازد، زندگیاش را به گونهای مدیریت کند که سالم و پاکدامن باشد و بتواند اهداف دستیافتنی و مشروعی برای خود تعریف کند، همه اینها میتواند آرامشبخش باشد. در مقابل، اگر انسان ولع داشته، لذتجو بوده، دنبال فردیت خود باشد و ارتباطش با منابع دینی را قطع کند، اینها میتواند به منشأ اضطراب تبدیل شود. تربیت دینی یکی از راهکارهایی است که خانوادهها میتوانند آن را به عنوان یک نهاد در جامعه منتشر کنند و این امر مستلزم این است که والدین آن را عمیقاً درک کرده باشند، به شکل متعادل اجرا کرده و سپس به فرزندان خود منتقل کنند.
این روانشناس تصریح کرد: نکته حائز اهمیت این است که ما کدام سبک زندگی را انتخاب میکنیم؛ اگر لذت، راحتی، فردیت، خودخواهی و فوریت را انتخاب کنیم، ما را به سمت اضطراب سوق خواهد داد و اگر متقابلاً جمعگرایی، تأخیر در لذتها و به دست آوردن لذتهای سالمتر، راحتی خود و دیگران و تحمل داشتن برای دستیابی به اهداف را برگزینیم، اینها میتواند الگوهایی باشد که در زندگی به ما کمک میکند.
انتهای پیام