در حکمت شماره 77 نهجالبلاغه امام علی(ع) آمده است: «وَ مِنْ كَلَامٍ لَهُ (عليه السلام) لِلسَّائِلِ الشَّامِيِّ لَمَّا سَأَلَهُ أَ كَانَ مَسِيرُنَا إِلَى الشَّامِبِقَضَاءٍ مِنَ اللَّهِ وَ قَدَرٍ بَعْدَ كَلَامٍ طَوِيلٍ هَذَا مُخْتَارُهُ :
وَيْحَكَ لَعَلَّكَ ظَنَنْتَ قَضَاءً لَازِماً وَ قَدَراً حَاتِماً وَ لَوْ كَانَ ذَلِكَ كَذَلِكَ لَبَطَلَ الثَّوَابُ وَ الْعِقَابُ وَ سَقَطَ الْوَعْدُ وَ الْوَعِيدُ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ أَمَرَ عِبَادَهُ تَخْيِيراً وَ نَهَاهُمْ تَحْذِيراً وَ كَلَّفَ يَسِيراً وَ لَمْ يُكَلِّفْ عَسِيراً وَ أَعْطَى عَلَى الْقَلِيلِ كَثِيراً وَ لَمْ يُعْصَ مَغْلُوباً وَ لَمْ يُطَعْ مُكْرِهاً وَ لَمْ يُرْسِلِ الْأَنْبِيَاءَ لَعِباً وَ لَمْ يُنْزِلِ الْكُتُبَ لِلْعِبَادِ عَبَثاً وَ لَا خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَيْنَهُمَا بَاطِلًا (ذلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّار».
«از سخنان آن حضرت عليهالسّلام است (در باره قضاء و قدر) به مرد شامىّ كه از آن بزرگوار (پس از بازگشت از جنگ صفّين) پرسيد: آيا رفتن ما به (جنگ اهل) شام بقضاء و قدر از جانب خدا بود؟ و این گزیدهای از آن سخن طولانی است :واى بر تو شايد قضاء لازم و قدر حتم را گمان كردهاى، اگر چنين باشد پاداش و كيفر باطل بود، و نويد و تهديد عاطل. خداى سبحان بندگان خود را امر فرمود ـ و در آنچه بدان مأمورند ـ داراى اختيارند، و نهى نمود تا بترسند و دست باز دارند. آنچه تكليف كرد آسان است نه دشوار و پاداش او بركردارِاندك، بسيار. نافرمانيش نكنند از آنكه بر او چيرند، و فرمانش نبرند از آن رو كه ناگزيرند. پيامبران را به بازيچه نفرستاد، و كتاب را براى بندگان بيهوده نازل نفرمود و آسمانها و زمين و آنچه ميان اين دو است به باطل خلق ننمود. «اين گمان كسانى است كه كافر شدند. واى بر آنان كه كافر شدند از آتش».
قضا و قدر، جزا و سزا، نویدها و تهدیدها، جبر و اختیار، آسانی و سختی تکالیف، نحوه پاداش دهی الهی و بازیچه نبودن و نابیهودگی ارسال پیامبران و انزال کتب و ابطال بطالت آفرینش آسمانها و زمین؛ اینها پاسخهای علی(ع) است به پیرمردی شامی که در سپاه او از صفین بازگشته است و بر اجر و مزد خویش در این راه بیمناک و در تردید است. اینها پاسخگوییهای امام است به شبهات فکری سربازانش؛ به او عتاب و پرخاش نمیکند، او را از سوال نهی نمیکند، با او استدلال میکند.
جنگ تمام شده است و او به دست برخی از همین سربازانش مجبور به پذیرش حکمیت شده و شده است، آنچه شده است! در این موقعیتها معمولا حوصله و حالی برای بحثهای کلامی و فلسفی نمیماند، اما علی(ع) با حوصله کامل (که فقط برخی از جملاتش در اینجا گزینش شده و به دست ما رسیده) با او به بحث نشسته است.
این سؤالات نشان میدهد که در همان سالهای ابتدایی، زمینه این بحثهای کلامی وجود داشته است و این سؤالات البته در معرکههایی که افراد جان خود را به میدان میآوردهاند، بیشتر زمینه طرح پیدا میکرده، چرا که افراد دغدغه بهشت و دوزخ و قبولی طاعات و اعمال خود را داشتهاند، خصوصاً در وقتی که جان شان را گرو عقایدشان میگذاردهاند و علی (ع) این واقعیت روانی اصحاب را درک میکند و به آن احترام میگذارد و علیرغم شرایط ناسازگار، روی از پاسخ بر تمیتابد و در قامت یک مرشد و معلم به سوالات، پاسخ میدهد. جنگ و معرکه مرگ و زندگی زمینههای واقعی روانی و محل رویش این سوالات است. رویشگاه اجتماعی- روانی طرح این سوالات همین جاست.
علی(ع) متناسب با این وضع روحی سوال کننده نوع و شیوه پاسخگویی خود را انتخاب کرده است. چه بسا در این جنگ، این سؤالکننده مسن هم صدمات و سختیهایی را متحمل شده و هم نزدیکان و دوستانی را از دست داده است، تازه نتیجه جنگ را هم باختهاند و در وقت شکست، سوالها بیشتر طرح میشوند و طلبکاریها و نق زدنها رخ مینمایند. در وقت پیروزی، سرخوشیِ پیروزی و غنایم و... جایی برای طرح سوال نمیگذارد، سوالات و اشکالها آن هم از فرماندهان در وقت شکستهاست که پیدا میشوندف گویی افراد در پی تلافی سختیهایی که متحمل شده و تازه شکست هم خوردهاند، میخواهند با این سوالات خود را تخلیه و یا از فرماندهانشان تلافی کنند. نوعی سرزنش و علتهای روانی-اجتماعی باعث طرح آنها میشود. این است که سوالهای او را میتوان آمیخته با نوعی حس طلبکاری و در لفافه خطاب آمیخته به عتاب دانست؛ عتابی پنهان. لذا پاسخهای اسکاتی و داغ و عکسالعملی او را آرام نخواهند کرد، علی(ع) باید شک و تردید او را اقناع کند و هم زمان برزخم درونش مرهم گذارد، به نحوی که او نسبت به این شرایط سختی که با علی(ع) و برای او متحمل شده توجیهه عقلی و احساسی کافی بدست آورد و آلامش آرامش و زخمهایش مرهم و آسایش یابند. اینکه علی در پاسخاش اشارهای به حادثه جاری جنگ نمیکند و اما در عوض در سوال آن فرد، به این رویداد اشاره میشود، ناشی از درک علی(ع) از شرایط مخاطبش است، او سعی میکند تا فرد را از علتهای داغ و زخمی و ملتهب روانی و اجتماعی طرح سوالش جدا کند و به سوی فضای سرد وآرام و منطقی و استدلالی سوق دهد و در پاسخهایش به سراغ موادی میرود که بتواند هم تزلزلها و تردیدها را بزداید و هم آن علتهای پنهان را مرتفع سازد. با این زمینهها به پاسخهای امام نگاه میکنیم.
قرآن؛ کتابی که قطعاً آن سؤالکننده به آن اعتقاد دارد و سر نیزه رفتنش این جمع را فریفته است، میتواند ماده اصلی به کار گرفته شده در پاسخ باشد، چرا که قطعا او نیز به اهمیتش باور دارد؛ میماند اینکه دلیل نزولش را به او یادآور شود و اینکه اگر قضا و قدر به معنی چیزی بود که او مطرح کرده است، دیگر ضرورتی برای نزولش نمیماند.
رسول(ص) نیز به همچنین؛ اینها مسلمات و پذیرفته شدنیهای یقینی طرفین مخاصمه بوده است؛ و خلق آسمانها و زمین و لغو و بازیچه شدن اوامر و پاداشها و کیفرهای وعده داده شده خداوند نیز چنین است. این دلایل تردیدها را میزدایند، هم عقل را آرام میکنند و هم پای حواس و محسوسات را در میان باز میکنند. بازگرداندن توجه به خلقت آسمانها و زمین و چرخاندن نگاهها به معقولاتی که در محسوساتی عظیم تجسد یافتهاند، راه دیگری است که علی(ع) در پاسخ خویش دنبال میکند، زیرا نگاه به آن محسوسات عظیم غیرقابل انکار، بلاواسطه و بلافاصله نظم و هدف و را به فرد متذکر میسازد و از سریعترین راه فرد را به هدفداری هستی میرساند و سپس او را به هدفداری در خویش فرا میخواند، این راهی است که علی(ع) از قرآن و نحوه مواجهه آن با انسانِ تردید کننده و روحیههای شکاک و متزلزل، آموخته و اینجا آن را برای رفع تردیدها و تزلزلهای سربازانش به کار میگیرد. از طرفی به پاداشهای بسیار خداوند بر این سختیهای تحمل شده در راهش نوید میدهد و او را شاد و امیدوار میسازد و این هنر علی(ع) است.
پس از آن، پیرمرد خوشنود از جاى برخاسته، گفت: أنت الإمام الّذى نرجو بطاعته/ يوم النّشور من الرّحمن رضوانا/ أوضحت من ديننا ما كان ملتبسا / جزاك ربّك عنّا فيه إحسانا؛ يعنى تو امام و پيشوايى هستى كه با پيروى از تو روز رستخيز رضا و خوشنودى خداوند بخشنده را اميدواريم، آنچه از دين و كيش ما پوشيده بود آشكار ساختى، پروردگارت از جانب ما در اين خدمت بتو پاداش نيكو عطا فرمايد.
یادداشت از داریوش اسماعیلی/ معاون فرهنگی جهاددانشگاهی واحد اصفهان
انتهای پیام