شریعتی نگاهی تأویلی و دیالکتیکی به قرآن داشت/ روشنفکران دینی قرآن را کنار گذاشته‌اند
کد خبر: 3830329
تاریخ انتشار : ۰۶ مرداد ۱۳۹۸ - ۰۸:۴۸
رضایی در گفت‌و‌گو با ایکنا:

شریعتی نگاهی تأویلی و دیالکتیکی به قرآن داشت/ روشنفکران دینی قرآن را کنار گذاشته‌اند

گرو ه معارف ــ یک نویسنده و قرآن‌پژوه با بیان اینکه نهضت بازگشت به قرآن باید فعال و احیا شود، چرا که روشنفکران دینی امروز قرآن را کنار گذاشته‌اند، گفت: شریعتی نگاهی تأویلی و دیالکتیکی به قرآن داشت و به ویژه با درکی که از مفهوم انسان پیدا کرده بود، توانست وارد قلمرو انسان‌شناسی قرآن شود.

روشنفکران دینی امروز قرآن را کنار گذاشته‌اند

قرآن به عنوان‌ کتاب آسمانی مسلمانان از جمله متونی است که در طول تاریخ، قرائت و خوانش‌های متفاوتی از آن به عمل آمده که این خوانش‌ها در فرقه‌ها و نحله‌های مختلف فلسفی، کلامی و فقهی اهل سنت و شیعه نمود بیشتری داشته است. یکی از این رویکردها و قرائت‌های مدرن از قرآن که در اندیشه و بیان روشنفکران جامعه ایرانی تجلی پیدا کرد، نهضت قرآن‌گرایی و با شعار «بازگشت به قرآن» بود.

سیدجمال‌الدین اسدآبادی، سیدمحمود طالقانی، مهدی بازرگان، علی شریعتی و ... نمایندگان این جریان فکری بودند که قرآن را به عنوان کلام الهی، منبعی کارآمد و مؤثر برای سعادت دنیوی و اخروی بشر تلقی می‌کردند و معتقد بودند با عمل به آموزه‌های قرآن، می‌توان بر انحطاط و عقب‌ماندگی‌های جامعه غلبه کرد و علاوه بر سعادت فردی به سعادت اجتماعی و یا توسعه و پبشرفت همه‌جانبه نیز دست پیدا کرد. در این میان علی شریعتی به عنوان یکی از تأثیرگذارترین روشنفکران ایرانی معاصر، توجه متفاوتی به قرآن و عرصه قرآن‌پژوهی داشت که این نوع توجه خود را در قالب رویکرد تأویلی و دیالکتیکی به قرآن نشان می‌دهد.

اما در دو دهه اخیر، قرائت‌ها و خوانش‌های جدیدتری از قرآن ارائه شده که با تفاسیر سابق متفاوت است، این خوانش و فهم‌ جدید از قرآن که بیشتر از سوی برخی روشنفکران دینی در جهان عرب و ایران مطرح شده است، قرآن را نه کلام خداوند، بلکه کلام پیامبر(ص) می‌داند و دیگر منادی بازگشت به قرآن و جهان‌شمول بودن آن نیست و قرآن را تنها در برگیرنده یک‌سری آموزه‌ها و ارزش‌های اخلاقی و انسانی معرفی می‌کند که عمل به آن را برای سعادت فرد مؤثر می‌داند. این جریان فکری در جهان، منتقدان زیادی دارد.

خبرگزاری ایکنا اصفهان، در همین زمینه گفت‌وگویی با امیر رضایی، قرآن‌پژوه، نویسنده و از گردآورندگان آثار دکتر شریعتی و نویسنده کتاب کتاب «کاربرد آیات قرآن در اندیشه شریعتی» داشته است که متن آن را در ادامه می‌خوانید؛ با این توضیح که دیدگاه‌ها و موضوعات مورد اشاره در این گفت‌وگو تنها نقطه‌نظرات مصاحبه‌شوندگان گرامی است و ایکنا درصدد تأیید یا رد هیچ کدام از این مطالب نیست.

آنچه در این گفت‌وگو می‌خوانید:

شریعتی نگاهی تأویلی و دیالکتیکی به قرآن داشت
شریعتی به شدت متأثر از اقبال لاهوری بود
شریعتی آدم را نوع فلسفی انسان می‌داند
مواجهه شریعتی با قرآن مواجهه‌ای تأویلی - شهودی و یا عقلانی - شهودی است
بازرگان و طالقانی نگاهی افراطی و علم‌گرایانه به قرآن داشتند
نهضت بازگشت به قرآن باید فعال و احیا شود
روشنفکران دینی امروز قرآن را کنار گذاشته‌اند
شریعتی توانمندی فوق‌العاده‌ای در تفسیر و تأویل آیات متشابه از خود نشان می‌دهد
شریعتی حکمت را خودآگاهی انسانی معنا می‌کرد
شریعتی به دنبال انطباق آیات قرآن با نظریات علمی  نبود

ایکنا ــ دکتر شریعتی چه نوع فهم و قرائتی از قرآن داشت؟

شریعتی نگاهی تأویلی و دیالکتیکی به قرآن داشت و به ویژه با درکی که از مفهوم انسان پیدا کرده بود، توانست وارد قلمرو انسان‌شناسی قرآن شود. چیزی که در تفکر شریعتی در ارتباط با قرآن اهمیت بسیار زیادی دارد، همین انسان‌شناسی است. انسان‌شناسی قرآنی از نگاه شریعتی نوعی درک و دریافت عقلانی ـ شهودی بود و به همین دلیل توانست تفسیری تازه از هبوط آدم ارائه دهد که در تاریخ تفسیر نسبتاً کم‌نظیر بود، البته دکتر شریعتی در تفسیر انسان‌شناسی قرآنی به شدت متأثر از اقبال لاهوری بود و نخستین ایده را نیز از اقبال لاهوری گرفت، ولی به طور گسترده‌ای این ایده را بسط داد. یعنی مسئله‌ای که انسان‌شناسی قرآنی شریعتی را از همه انسان‌شناسی‌های ارائه شده توسط مکاتب و مذاهب فکری و فلسفی دیگر متفاوت می‌کند، دریافت تازه‌ای بود که ایشان از این انسان‌شناسی ارائه داد و موجب شد که نوعی استقلال فکری نسبت به دیگر مذاهب و مکاتب شکل بگیرد.

اگر دکتر شریعتی به نگاهی تأویلی ـ شهودی دست پیدا نکرده بود، شاید قادر به تفسیر انسان‌شناسی قرآنی به معنی واقعی کلمه نبود. دکتر شریعتی در این تفسیر، آدم را نوع فلسفی انسان می‌داند و معتقد است همه انسان‌های تاریخ برای رستگاری باید به نوعی سرنوشت آدم را پیدا کنند، یعنی رستگاری انسان‌ها مدیون حرکتی است که آدم انجام داد. در واقع آدم، نوع فلسفی تک‌تک ماست و با نزدیک شدن به آن ایده خودآگاهی که آدم به آن نزدیک شد، انسان هبوط می‌کند، هبوط به زعم اقبال لاهوری که شریعتی نیز به طور تلویحی به آن اشاره کرده است؛ یعنی ما از حالی به حال دیگری منتقل می‌شویم، مثلاً از حالی عقلانی به حالی عقلانی ـ شهودی وارد می‌شویم.

ایکنا ــ یعنی هر لحظه فراتر رفتن؟

بله؛ یعنی از وضع موجود فراتر رفتن و نوعی فراروی روحی، روانی و وجودی. در واقع هبوط در تلقی اقبال و شریعتی یعنی فراروی وجودی از بعدی که انسان در آن قرار گرفته، بنابراین مواجهه دکتر شریعتی با قرآن مواجهه‌ای تأویلی - شهودی و یا عقلانی - شهودی است.

ایکنا ــ پیرو اینکه گفتید روش تفسیری دکتر شریعتی و نگاهش به قرآن به نوعی تأویلی - شهودی و تأثیرپذیری از اقبال لاهوری بود، آیا ایشان در قرآن‌پژوهی نیز روش خاصی داشتند که ابداع و خاص خودش باشد؟

به نظر من شریعتی نگاه تازه‌ای پیدا کرد که معلول تحولی درونی بود، یعنی اگر شریعتی این تحول را پیدا نمی‌کرد، به این نگاه تازه نمی‌رسید. ایشان بصیرتی خاص به دست آورد که چشمانش را به روی معانی و مفاهیم قرآنی باز کرد، به هر حال روش دکتر شریعتی روشی عقلانی ـ الهامی یا تأویلی ـ شهودی است، به ویژه آن‌جایی که آیات قرآنی متشابه هستند، شریعتی توانمندی فوق‌العاده‌ای در تفسیر و تأویل این آیات متشابه از خود نشان می‌دهد. در رابطه با آیات محکم نیز مواجهه‌ای عقلانی دارد، ولی مواقعی که معنای آیات قرآنی اوج می‌گیرد، نشان می‌دهد شریعتی با نگاه تازه‌ای که در اثر تحول درونی به آن رسیده است، می‌تواند به آن تفسیر و معنای تازه برسد. اگر آثار دکتر شریعتی را مطالعه کرده باشید، می‌بینید معانی‌ که وی از کلمات و مفاهیم قرآنی تعبیر و تفسیر می‌کند، همه به نوعی نو و تازه است؛ مفاهیمی مانند ایمان، عبادت، تزکیه، فلاح و ... . در اینجا ناگهان با نوعی تحول معنوی و انقلابی مفهومی - معنایی در نگاه شریعتی نسبت به قرآن روبرو می‌شویم. البته این مربوط به استعداد ویژه و بصیرتی است که دکتر شریعتی به آن دست پیدا کرد و آن را معادل «حکمت» می‌داند. مفهوم حکمت در قرآن آمده و اغلب مفسران حکمت را مساوی با فلسفه می‌دانند، ولی ایشان تفسیر متفاوتی ارائه می‌دهد که به معنای خودآگاهی ویژه انسانی است.

نگاه شریعتی برخلاف نگاه مهندس بازرگان و مرحوم طالقانی که نگاهی افراطی و علم‌گرایانه به قرآن داشتند و تمام هم و غمشان این بود که آیات قرآن را با آخرین دستاوردها و نظریات علمی توجیه کنند، به دنبال انطباق آیات قرآن با نظریات علمی و اثبات حقانیت قرآن نبود، بلکه روش شریعتی به نوعی تأویلی و انسان‌شناختی بود، ولی همه این افراد دغدغه‌های مشترکی داشتند مبنی بر اینکه باید به قرآنی که در طی قرن‌ها متروک بوده است، بازگشت

در خصوص شریعتی با تلقی ویژه‌ای از قرآن مواجه هستیم که همه تفاسیر آن تازه بوده و تازگی خود را حتی تا به امروز نیز حفظ کرده است، مثلاً تفسیری که از آیات حج یا مشعر و منا می‌دهد، همگی تفاسیری نو و تازه هستند که با دو منبع درک و دریافت عقلانی - الهامی یا عقلانی - عرفانی خودش را قادر کرده است تا بتواند این تفسیر را از این مفاهیم داشته باشد، چرا که دین یا قرآن پدیده‌ای دو وجهی یا دو ساحتی است و برای اینکه بتوانیم تفسیر جامعی از دین ارائه دهیم، خود ما نیز باید از ساحت عقل و شهود برخوردار باشیم. اگر این دو ساحت در ما وجود داشته باشد، می‌توانیم به درک و دریافت دقیق‌تری از قرآن یا دین با یک لایه پنهان و یک لایه آشکار برسیم. دکتر شریعتی با شناخت وجه پنهان وجود خودش توانست به وجه پنهان قرآن و دین دست پیدا کند. به هر حال این مسئله اهمیتی ویژه دارد. اگر مواجهه دکتر شریعتی با قرآن تنها عقلانی بود، یک برداشت و یک تفسیر سطحی از قرآن پیدا می‌کرد، در حالی که قرآن و دین هم وجه عقلانی و هم وجه الهامی دارد و شریعتی در آثارش به کرات به این مسئله اشاره کرده است.

ایکنا ــ شریعتی در آثارش چه تصویری از انسان و ساختار وجودی او و انسانیت ارائه می‌دهد که متأثر از نگاه قرآنی است؟

شریعتی انسان را موجودی با دو ساحت عقل و قلب می‌داند، حتی در آیه‌ای از قرآن آمده است: «کسانی که با قلب‌هایشان می‌اندیشند». انتخاب برعهده خود انسان است، می‌تواند آن ساحت مثبت و خدایی را بر ساحت شیطانی و منفی خودش غالب کند. شریعتی معتقد است قرآن نیز انسان را دوبعدی یا دوامکانی می‌داند، یک امکان شر و یک امکان خیر. فرد باید توانایی غلبه دادن امکان خیر بر امکان شر را داشته باشد. شریعتی معتقد است اگر انسان بتواند با امر قدسی و نامتناهی ارتباط برقرار کند، امکان رستگاری‌اش فراهم می‌شود. در قصه هبوط نیز آن درختی که خداوند آدم را از نزدیک شدن به آن منع می‌کند، درخت خودآگاهی می‌داند که در قرآن با عنوان «شَجَرَةِ الْخُلْدِ» یا درخت جاودانگی به آن اشاره شده است. به نظر می‌رسد نزدیک شدن به این درخت به عنوان یک نماد، نزدیک شدن به نفس خودمان است. با آشنا شدن با نفس خودمان می‌توانیم به جاودانگی دست یابیم. هبوط به یک معنا یعنی «نسبت پیدا کردن میان نفس فرد و خدا». اگر این نسبت برقرار شود، به قول اقبال لاهوری فرد در انرژی خلاق الهی وارد می‌شود. من فکر می‌کنم رستگاری منتج از این ارتباط نفس با خداست. داستان هبوط در دیدگاه شریعتی بسیار گسترده بوده، ولی به طور خلاصه قصه هبوط عبارت است از: ارتباط نفس انسان با خدا.

ایکنا ــ شریعتی به همراه افرادی مانند سیدجمال، طالقانی و بازرگان به نوعی متعلق به نهضت بازگشت به قرآن تلقی می‌شود، این بازگشت به قرآن در اندیشه شریعتی تا چه اندازه محقق شد و فهم او در این زمینه در مقایسه با دیگر افراد چگونه بود؟

این تفاوت آشکار است. نگاه شریعتی برخلاف نگاه مهندس بازرگان و مرحوم طالقانی که نگاهی افراطی و علم‌گرایانه به قرآن داشتند و تمام هم و غمشان این بود که آیات قرآن را با آخرین دستاوردها و نظریات علمی توجیه کنند، به دنبال اثبات حقانیت قرآن از طریق انطباق آیات قرآن با نظریات علمی نبود، بلکه روش شریعتی به نوعی تأویلی و انسان‌شناختی بود، ولی همه این افراد دغدغه‌های مشترکی داشتند مبنی بر اینکه باید به قرآنی که در طی قرن‌ها متروک بوده است، بازگشت. این افراد معتقد بودند قرآن باید در مرکز توجه قرار گیرد. شریعتی، مهندس بازرگان، مرحوم طالقانی، مرحوم سحابی، استاد محمدتقی شریعتی، سیدجمال و حتی اقبال لاهوری معتقد بودند قرآن کتاب زنده‌ای است که می‌تواند در زندگی ما جاری شود و نقش تعیین کننده‌ای داشته باشد. دکتر شریعتی در آثارش به آیات 94 سوره از 114 سوره قرآن استناد کرده و این کار بر مبنای تأویل و تفسیر انجام شده است.

نهضت بازگشت به قرآن باید فعال و احیا شود، چرا که قرآن می‌تواند منبع فهم دائمی برای روشنفکران دینی باشد. روشنفکران دینی امروز قرآن را کنار گذاشته‌اند

ایکنا ــ کلاً روش دکتر شریعتی تفسیری نبوده، آیا ایشان روش پژوهش تأویلی - شهودی دارد؟

بله، این نشان می‌دهد که قرآن نقشی بسیار مهم در اندیشه دکتر شریعتی داشته است. متأسفانه پس از انقلاب، روشنفکران و نواندیشان دینی آن توجه روشنفکران پیش از انقلاب مانند مرحوم بازرگان، طالقانی و شریعتی را نداشتند. نهضت بازگشت به قرآن باید فعال و احیا شود، چرا که قرآن می‌تواند منبع فهم دائمی برای روشنفکران دینی باشد. روشنفکران دینی امروز قرآن را کنار گذاشته‌اند. نهضت بازگشت به قرآن که از سیدجمال شروع شد، در کشورهای عربی بازتاب زیادی داشت و به ایران پیش از انقلاب رسید، ولی پس از انقلاب این توجه به غایت کمرنگ شد.

ایکنا ــ قبل از انقلاب در اندیشه شریعتی، طالقانی یا بازرگان با رویکرد بازگشت به قرآن مواجه بودیم، ولی بعد از انقلاب برخی روشنفکران دینی نوعی چرخش متقابل با طرح ایده‌هایی مانند رویای رسولانه یا کلام نبوی ایجاد کردند و «بازگشت به قرآن» به نوعی به «بازگشت از قرآن» تبدیل شده است. شما در نقد چنین دیدگاه‌هایی چه صحبتی دارید؟

روشنفکران پیش از انقلاب هم در لفظ و هم در معنا قرآن را نازل شده از کانون روحانی هستی می‌دانستند و اعتقاد داشتند قرآن تماماً وحی است که بر قلب پیامبر(ص) نازل شده، ولی روشنفکران پس از انقلاب تلقی متفاوت یا حتی متضادی نسبت به روشنفکران پیش از انقلاب دارند. از نظر من این تلقی‌ها مورد چالش و منازعه است و نمی‌توان به کلی اثبات کرد که قرآن رؤیای رسول بوده یا تفسیر پیامبر از هستی.

ایکنا ــ چه اتفاقی افتاده که چنین خوانشی از قرآن به وجود آمده است؟ با توجه به اینکه حدود چهار یا پنج دهه از آن دوران می‌گذرد، چگونه چنین چرخش فکری نسبت به قرآن اتفاق افتاده است؟

شاید یک دلیل این باشد که تصور این افراد این است که تناقضاتی در قرآن وجود دارد که برای حل‌و‌فصل آن به این سمت کشیده شدند که خداوند هرگز دچار خطا و اشتباه نمی‌شود، پس این تناقضات ناشی از اشتباه بشر است، شاید به تصور این افراد، چون پیامبر(ص) نیز بشر بوده، اشتباه کرده و تناقضات رخ داده در قرآن ناشی از اشتباهات پیامبر(ص) است؛ ولی روشنفکران پیش از انقلاب ناسخ و منسوخ می‌کردند، مثلاً دکتر شریعتی اعتقاد دارد زبان قرآن در موارد زیادی زبانی نمادین است. اگر زبان قرآن را نمادین در نظر بگیریم، جایی که می‌گوید «خورشید در یک سیاه‌چاله فرو می‌رود»، نباید این‌طور در نظر گرفت که خورشید واقعاً به سیاه‌چاله می‌رود. یا جایی که قرآن بیان کرده است: «زمین صاف و مسطح است»، نباید زمین را مسطح تلقی کرد. از منظر انسانی ممکن است زمین مسطح باشد، ولی از منظر خدایی نیست. شاید این افراد مفهوم سمبلیک  یک‌سری از آیات و کلمات قرآن را درک نکرده و در نتیجه فکر کرده‌اند قرآن دچار تناقضاتی شده است.

ایکنا ــ این چرخش فکری ناشی از عوامل و زمینه‌های اجتماعی و فرهنگی است یا نوعی نگاه فکری - معرفتی که فهمی دیگر از قرآن را می‌رساند؟

برای من تلقی روشنفکران امروز که قرآن را محصول خود پیامبر می‌دانند، چه در شکل رؤیا و چه در شکل تفسیر پیامبر، معنا ندارد، ولی معتقدم دلیل روشنفکران برای این نوع نتیجه‌گیری ممکن است شرایط اجتماعی باشد. دلیل دیگر نیز می‌تواند همان تناقضات باشد. این تلقی در نگاه افرادی مانند مهندس بازرگان، مرحوم طالقانی یا شریعتی نیست. این افراد هرگز به نقص و ضعف یا تناقض در آیات اشاره‌ای نداشته‌اند، ولی برخی روشنفکران دینی پس از انقلاب معتقدند این آیات ضعف و نقص و کاستی دارد و برای حل‌وفصل آن از رؤیای رسول و تفسیر صحبت می‌کنند. بخشی از دلایل به تلقی و رویکرد آنها به قرآن مربوط می‌شود. دلیل دیگر می‌تواند تأثیر روشنفکران عرب باشد، مثلاً من تأثیر نصر حامد ابوزید را در تئوری رؤیای رسول می‌بینم. البته ابوزید در کتاب «معنای متن» اشاره می‌کند که تعدادی از آیات قرآن می‌تواند رؤیای رسول باشد، ولی وی هرگز تمام قرآن را رؤیای رسولانه نمی‌داند. یا مثلاً یک متفکر اهل ترکیه معتقد است قرآن تفسیر محمد(ص) از هستی بوده، چرا که محمد(ص) استعدادی در درونش پیدا کرد که این استعداد منطبق با عالم هستی بود.

یک سری از آیات جنبه نظری و وجودی دارد که با زبانی نمادین صحبت می‌کند. پس آیات دو دسته هستند؛ آیاتی که ریشه در واقعیت زمان پیامبر(ص) دارد و دسته‌ای که ریشه در واقعیت نداشته و درس‌هایی است که چون می‌خواهد ماندگار باقی بماند، در قالب زبان نمادین مطرح شده است

ایکنا ــ البته نمی‌توان چنین نگرشی را به همه روشنفکران تعمیم داد، چون بحث رؤیای رسولانه خیلی هم مورد توافق روشنفکران نیست و انتقادهای جدی به آن وارد است.

بله این مسئله مورد انتقادهای جدی حوزویان قرار گرفت. اگر این نظریه، انسجام درونی و اصالت داشت، مطمئناً جایگاه خودش را پیدا می‌کرد، ولی من کسی را ندیدم یا اگر هم دیدم، بسیار انگشت‌شمار بودند افرادی که متأثر از این رویکردها باشند.

ایکنا ــ آیا می‌توان گفت نوعی تأثیرپذیری از روشنفکران عرب مثل نصر حامد ابوزید و محمد آرگون در مواجهه با قرآن وجود داشته است؟
بله دقیقاً.

ایکنا ــ این تأثیرپذیری تقلیدی است یا نوعی همسویی با آنها؟

البته در تاریخ حتی کشورهای عربی نیز نظیر نداشته که تمام قرآن رؤیای رسول تلقی شود. ابوزید هم معتقد بود پاره‌ای از آیات رؤیای رسول است، یعنی چند گام از برخی متفکران عرب جلوتر رفته، در واقع این نگاه متأثر از دیدگاه متفکران عرب نیز بوده است، هر چند که آنها همواره در زمینه پژوهش‌های مربوط به قرآن از ایرانیان چند قدم جلوتر بوده‌اند، ولی درباره اینکه این مسئله تقلیده بوده یا تأثیر، نمی‌توانم اظهار نظر کنم.

ایکنا ــ تلقی دکتر شریعتی از وحی چه بود؟

شریعتی فقط در حدی که وحی در لغت به معنای اشاره است و هما‌نگونه که بر پیامبر(ص) وحی شد، بر زنبور عسل نیز وحی شده، سخن گفته و وارد مکانیسم آن نشده، چرا که وحی مسئله‌ای الهی است.

ایکنا ــ این هم ناشی از همان نگاه تأویلی - شهودی است.

این مسئله دو نوع است، نوع زبانی و نوع حسی. وقتی رابطه انسان و خدا حالت زبانی و قولی پیدا کند، همان وحی است که تنها مختص پیامبران ابراهیمی بوده، ولی حالت شهودی دیگر زبانی نیست، در واقع رابطه‌ای است که انسان با یک امر نامتناهی و الهی برقرار کرده و تجلی خداوند در جانش را مشاهده می‌کند.

ایکنا ــ شما در خصوص سمبلیک بودن برخی کلمات قرآن صحبت کردید. آیا فکر نمی‌کنید قرآن بسیاری از واقعیت‌های هستی را با زبان سمبلیک بیان می‌کند؟

بله. شریعتی در این خصوص صحبت کرده و می‌گوید چون زبان نمادین است، ما نباید آن را واقعی بگیریم. در ادامه نیز مثال می‌زند که شاعر می‌گوید: «مرغ دلم به آسمان پر کشید»، حال این کلمات بیان کننده احساس عمیق شاعر است. مثلاً در قرآن نیز تصویرسازی‌هایی وجود دارد که این تصویرسازی‌ها بعضاً نمادین است. 

ایکنا ــ فکر نمی‌کنید این نوع نگاه به قرآن باعث شود که قرآن به صورت سمبلیک دیده شود؟ مثلاً داستان اصحاب کهف واقعیتی بوده که در برهه‌ای از تاریخ رقم خورده است.

مسائلی در قرآن هست که شأن نزولی دارد و اتفاق افتاده، مثل جنگ‌ها. در داستان اصحاب کهف پیامی از طریق مسئله‌ای سمبلیک منتقل می‌شود، ولی جایی که شأن نزول وجود دارد، مسائلی واقعی است که در تاریخ اتفاق افتاده و دیگر جنبه نمادین ندارد. پس آیاتی منطبق بر زندگی واقعی پیامبر(ص) است که ایشان آنها را تجربه کردند. یک سری از آیات جنبه نظری و وجودی دارد که با زبانی نمادین صحبت می‌کند. پس آیات دو دسته هستند؛ آیاتی که ریشه در واقعیت زمان پیامبر(ص) دارد و دسته‌ای که ریشه در واقعیت نداشته و درس‌هایی است که چون می‌خواهد ماندگار باقی بماند، در قالب زبان نمادین مطرح شده است.

ایکنا ــ در قرآن مفهومی به عنوان «غیب» مطرح شده و آیاتی در این خصوص وجود دارد که به جهان غیب ایمان بیاورید. این جهان غیب نوعی جهان فراعقلی است و مانند بهشت یا جهنم. فکر نمی‌کنید این نگاه سمبلیک به قرآن باعث نادیده گرفته شدن این واقعیت‌ها و جهان غیب می‌شود؟

دکتر شریعتی تفسیر دیگری از جهان غیب دارد؛ یک مفهوم غیب این است که به عنوان جایگاه خداوندی در نظر گرفته می‌شود و مفهوم دیگر به عقیده شریعتی این است که غیب نسبت به انسان است، به میزانی که انسان می‌تواند غیب را آشکار کند، این غیب به شهادت تبدیل می‌شود. غیب و شهادت نسبت به انسان دو قلمرو هستند، مثلا کشفیات اخیر جهان مبنی بر وجود ماده تاریک تا پیش از این یک غیب برای انسان بوده، ولی اکنون یک شهادت است. 

ایکنا ــ در مورد کتاب «کاربرد آیات قرآن» که سال پیش نوشته‌اید، توضیح مختصری بفرمایید.

سال 63 من و دکتر مجید شریف در زمینه تدوین آثار دکتر شریعتی فعالیت می‌کردیم و 35 جلد از آن را تدوین کردیم. سپس متوجه شدم که گنجینه‌ای به نام تفسیر قرآن در آثار شریعتی وجود دارد که بهتر است آن را به یک کتاب تبدیل کنم، بنابراین براساس فهرست مفاهیمی که در پایان کتاب بود یا فهرستی که خودم از کتاب استخراج کردم، تفسیرهای ایشان را بر اساس نظم قرآن تدوین نمودم، یعنی این کتاب از سوره فاتحه شروع شده و تا سوره ناس ادامه می‌یابد. شریعتی به آیات حدود 94 سوره استناد کرده است که من تفاسیر مربوط به آن آیات را از کتاب‌های شریعتی استخراج و منظم کردم. اولین چاپ این کتاب در سال 64 بود که همواره مورد توجه قرار گرفته است.

انتهای پیام

captcha