سفر مومنانه
کد خبر: 3838182
تاریخ انتشار : ۰۷ شهريور ۱۳۹۸ - ۱۰:۲۲
حکمت‌های امیر/ برداشت 89

سفر مومنانه

گروه معارف - بر اساس حکمت ۸۹ نهج‌البلاغه، توجه به عشق و رحمت خداوند، حرکت و سپس بلا و امتحان، حاصل تفقه در دین یا همان جوهره اصلی دینداری محسوب می‌شود که نیازمند شناخت عمیق از خداوند است.

حکمت های امیر

به گزارش ایکنا از اصفهان، در حکمت شماره 89 نهج‌البلاغه امام علی(ع) آمده است: «الْفَقِيهُ كُلُّ الْفَقِيهِ مَنْ لَمْ يُقَنِّطِ النَّاسَ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ وَ لَمْ يُؤْيِسْهُمْ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ وَ لَمْ يُؤْمِنْهُمْ مِنْ مَكْرِ اللَّهِ.؛ فقيه كامل كسى است كه مردم را از آمرزش خدا مأيوس، و از مهربانى او نوميد نكند و از عذاب ناگهانى خدا ايمن نسازد».

فقیه: در لغت، از ریشه فقه و به معنای فهمیدن و دانستن است و به معنای درک امور مخفی نیز آمده است. راغب در مفردات، آن را پی بردن از معلومات حاضر به معلومات غایب(مجهولات) معنا کرده است. درک دقیق چیزی و درک منظور و هدف گوینده و سرعت انتقال ذهن و ... نیز در بیان این واژه آمده است. این واژه همچنین در وزن فعیل است. بین وزن‌های فعیل و فاعل تفاوت‌هایی وجود دارد. وزن (فاعل) تنها ثبوت صفت را برای ذات می‌رساند، مثل ثبوت صفت علم برای (عالم)، اما وزن (فعیل) علاوه بر اثبات صفت برای ذات، دوام و استمرار یا همان (تجربه و تخصص) را نیز می‌رساند. بنابراین (فقیه) به معنای متخصص و کسی است که مستمرا در موضوعی مداومت داشته و تخصص و تجربه یافته است. مانند طبیب (در وزن فعیل) که متخصص در طب است و یا حکیم که متخصص در حکمت است. در اصطلاح، نیز فقیه به کسی گفته می‌شود که قدرت استنباط و استخراج احکام شرعی و قوانین اسلام را از منابع چهارگانه کتاب و سنت و اجماع و عقل داشته باشد.

شهید مطهری در توضیح این واژه در بستر مفهومی قرآن و سنت، آن را علم وسیع و عمیق به معارف و دستورهای اسلامی بیان کرده است که به تعبیر ایشان به تدریج در اصطلاح علما، به فقه‌الاحکام اختصاص یافته (فروکاسته شده) است. علامه طباطبایی نیز مقصود از تفقه در دین را فهمیدن همه معارف دینی از اصول و فروع آن دانسته و نه خصوص احکام عملی که فعلا در لسان علمای دین کلمه فقه در آن اصطلاح شده است. واستناد خود را به آیه 122 سوره توبه کرده و تحذیر قوم را محتاج به اصول عقاید و نه فقه مصطلح، دانسته است:

وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ؛ و سزاوار نيست كه مؤمنان همگى رهسپار [جهاد] شوند، اما چرا از هر فرقه‌‏اى از آنان گروهى رهسپار نشوند كه دين پژوهى كنند و چون به نزد قومشان باز گشتند ايشان را هشدار دهند تا پروا پيشه كنند؟»(122/ توبه).

رَوح: نفَس یا نفَس خوش است، کنایه از نفَس راحتی است که پس از گشایش در سختی‌ها می‌کشند، سختی‌هایی که نوعی خفقان و اختناق برای انسان به وجود می‌آورد و با رهایی از آن سختی‌ها گویی نفس راحتی است که از پس آن خفقان ها می‌کشیم. همان فرج بعد از شدت است که از سوی خداوند می‌رسد.

مکر: به معنای تدبیر است، چه در کار خوب باشد یا در کار بد (مکر محمود و مکر مذموم)؛ در مفهوم مکر عنصر پنهانی بودن و غافلگیری وجود دارد؛ این واژه 43 بار در قرآن به کار رفته است و 5 بار به خداوند نسبت داده شده است. علت اینکه به مجازات و کیفر الهی مکر می‌گویند را آن دانسته‌اند که شخص معصیت‌کار متوجه نمی‌شود از چه ناحیه‌ای یا چگونه بلا بر او نازل شده است. مکر خداوند همان پاسخ پنهانی است که در نتیجه رفتار ما حاصل می‌شود و همان تدبیر خداوند و تقدیرهایی است که به عذاب بدکاران منجر می‌شود؛ پنهانی بودن و غیرمنتظره و غافلگیر کنندگی آن نیز به سبب غفلت و اعراض ما از این سنن و قوانین و قاموس‌های الهی است و به این سبب عنوان مکر بر آن می‌رود.

«رحمت و رَوح و مکر» خدا! چرا این سه صفت در این سخن برجسته شده‌اند؟ و چرا به تفقه در دین نسبت داده شده و به فقیه توصیه شده‌اند؟ آیا این‌ها همان وظیفه فقیه پس از بازگشت به میان مردم و مفاد تحذیریه آنان نیست؟ و آیا وقتی کار فقیه شناخت دقیق دین است، نتیجه این تلاش علمی و دقیق و مستمر را که در این سه جمله و در قالب وظیفه فقیه خلاصه شده است، نباید نتیجه و جوهره و حاق دین به شمار آورد؟

این سه جمله به سه مرحله از مسیر حرکت به سوی خداوند و سلوک مومنانه بشر نظر دارند. اولی برای انسانی است که با توجه به «رحمت» عام و مهربانی خداوند باید حرکتش را آغاز کند، این توجه دادن عشق به او را در دل‌ها می‌نشاند و نقطه شروع این حرکت می‌گردد. خدایی که فقیهان باید معرفی کنند خدای رحمت است و مهربانی؛ خدای متفقهانه، خدای لطف است و محبت و عشق، تا دل‌ها را به سوی او متمایل کند و انگیزه حرکت دهد و سلوک انسان به سوی خدا را آغازگر شود.

و دومی برای انسان‌هایی است که مسیرشان آغاز شده و برای تقرب به آن خدای مهربان و رحیم به حرکت افتاده‌اند و در مسیر این حرکت به موانع و سختی‌ها و بلاها دچار شده‌اند، سختی هایی که گاه راه گلوها را می‌‎بندد و می‌فشارد وحس خفقان و مرگ می‌دهد. اینجا بزرگترین خواسته‌ها، گشایش است و نفس راحت (رَوح) از آن فشارهای سنگین و خفه‌کننده است.

و سومین جمله به مسیر سالک الی الله در دوران آرامش و پیروزی و برخورداری و راحت او مربوط می‌شود، که نباید غفلت کند و دنیا او را بفریبد. این ایمن نشدن، هشیاری و تیزبینی می‌دهد و خواب غفلت را در مسیری که دزدان و راهزنان ایمان‌مان در هر نقطه‌اش کمین کرده‌‎اند از چشمان‌مان می‌رباید تا در دنیا فرو نرویم و قانون‌های حرکت را فراموش نکنیم و تن به آلودگی نسپاریم که این قوانین و قاموس‌های الهی در کمین خواب رفتگان نشسته‌اند و ناگهان بر ما فراموش‌کاران فرود می‌آیند. اینها تدابیر خدایند، همان مکرهای پنهان او که پنهانی‌شان به دلیل غفلت‌های ماست.

آری این‌ها سه ساحت اصلی حرکت بشر به سوی خداوندند؛ توجه به رحمت و عشق و آغاز حرکت و سپس درگیری و سختی و بلا و امتحان و خالص شدن و آنگاه امتحان بزرگتر! رسیدن گشایش‌ها و راحتی‌ها و بلای دوران راحتی و برخورداری؛ و غفلت و فراموشی و غرور ناشی از طی مراحل قبل و خود را قوم برگزیده خداوند دانستن و ایمن دانستن خود از گرفتار شدن به بلایایی که اقوام گنهکار و ظلم کننده سابق گرفتارش شده‌اند.

این‌ها از دید علی(ع) حاصل تفقه در دین است یا شاید همان جوهره اصلی دینداری است. شناخت متفقهانه دین به شناخت عمیق از خداوند محتاج است و به آن می‌انجامد و علی(ع) در این حکمت خدای این دین را به ما معرفی می‌کند. صفات ذاتی (رحمت عام و افاضه وجودش به هستی که همه ممکنات را در بر می‌گیرد و همه را شامل است) و صفات فعلی او و گشایندگی سختی‌ها و تدبیر کنندگی‌اش را متذکرمان می‌شود و نظم و قانون‌مندی‌های جهان هستی را در چهره تدابیر پنهان او فرایادمان می‌آورد و به آن تحذیرمان می‌دهد. برداشت‌هایی از خداوند و انسان و جهان؛ خدای رحمت و لطف؛ انسان درگیر در سختی و رنج، اما امیدوار و جهان مرتبط و قانونمند، اما بدون تعارف و تخلف‌ناپذیر؛ این است دین‌شناسی متفقهانه و دینداری فقیهان.

یادداشت از داریوش اسماعیلی / معاون فرهنگی جهاد دانشگاهی واحد اصفهان

انتهای پیام 

captcha