فرمالیسم یا هنر اخلاقی؛ اصالت در چیست؟/ آیا قافیه را باخته‌ایم
کد خبر: 3851911
تاریخ انتشار : ۰۴ آبان ۱۳۹۸ - ۱۰:۴۹
طی نشستی با کارشناسان در ایکنا بررسی شد/

فرمالیسم یا هنر اخلاقی؛ اصالت در چیست؟/ آیا قافیه را باخته‌ایم

گروه هنر ــ درباره هنر و مسئولیت‌های اجتماعی و فرهنگی آن تعاریف گوناگونی مطرح است و کارکردهایی متفاوتی را برای آن در نظر گرفته‌اند، عده‌ای هنر را ابزاری برای دستیابی به مفاهیم بلندی چون اخلاق می‌دانند که انسان را به سوی کمال هدایت می‌کند و عده دیگری هنر را در خدمت هنر می‌دانند. برای اینکه درک درستی از این مفهوم داشته باشیم درصدد پاسخ به این پرسشیم که هنر اصیل چیست و چه معیاری به آن اصالت می‌دهد.

واژه «اصیل» از آن دست صفاتی است که تعاریف زیادی دارد و زمانی که در کنار  هنر قرار می‌گیرد، گویا انتظار و نگاه دیگری از واژه هنر برای مخاطبان ایجاد می‌کند، اینکه هنر اصیل چه نوع هنری است و خاستگاه این هنر کجاست و هنرمند اصیل به چه کسی اطلاق می‌شود از جمله سؤالاتی است که ایکنا را بر آن داشت تا درباره این موضوع نشستی با حضور اسماعیل بنی‌اردلان، اسماعیل شفیعی و بهشید حسینی برگزار کند. مشروح این نشست را در زیر می‌خوانید. 
 
ایکنا ــ دیدگاه‌های گوناگونی درباره هنر اصیل و اصالت هنری از نگاه آکادمیک و افراد صاحب‌نظر مطرح است. تعریف شما در این باره چیست؟
 
بنی اردلان: واژه هنر از قرن هفده میلادی و از دوران «کانت»، معنایی تازه به خود گرفت، اما آنچه ما به عنوان هنر از آن یاد می‌کنیم شباهتی به این معنا ندارد، زیرا تعریفی که از هنر در سنت ما صورت می‌گیرد در دوره جدید وجود ندارد. به همین جهت باید در ابتدا این تعریف صورت گیرد، اولین تعریفی که در سنت ما درباره هنر وجود دارد در ذیل مباحث وجودشناسی مطرح می‌شود. یعنی هنر با هستی، خرد، معرفت و اخلاق ارتباط دارد. در حقیقت هنر قابل تفکیک از واژه‌هایی که تعریف کردم نیست، درحالی‌که در دوره معاصر هنر با هستی کاری ندارد، هنر حتی از دیدگاه آن‌ها مستقل از مبانی اخلاقی و هستی‌شناسانه است. دوم هنر در سنت، مفهوم عام دارد یعنی هر تولیدی هنر محسوب می‌شود، البته در یونان نیز چنین است. با این توضیح هم در سنت هم در تعریف یونانی هنر؛ نجار، آهنگر، معمار و... همه اهل هنرند، اما در دوره جدید، هنر‌های زیبا هم مطرح شده‌اند. هنر بیشتر به هفت هنری که امروز آن‌ها را می‌شناسیم، تخصیص پیدا می‌کند.
 
در حال تکمیل
باید ببینیم وقتی از دوره جدید سخن می‌گوییم، منظورمان این است که دوره قدیم کارایی ندارد؟ این فکر اشتباه است، چون همچنان معنا و حقیقتی که ایرانیان از هنر استنباط کردند، می‌تواند در تعلیم و تربیت و تقرب جستن به خداوند کارکرد داشته باشد. این دوره‌ای که حقیقت در آن جاری است اصطلاحاً سوبژکتیویسم (به  Subjectivism» می‌گویند، هنری که اصالتش به تجربه ذهنی و فاعلش باز‌می‌گردد.

وقتی از هنر ایرانی سخن می‌گوییم نمی‌توان آن را از هنر اسلامی تفکیک کرد، حتی قبل از اسلام نیز هنر ایرانی در حوزه توحیدی فعالیت می‌کرده است. ایرانی‌ها پیش از اسلام هم در مسیر وحدت و توحید حرکت می‌کردند و هنر ایران زمین متأثر از هستی‌شناسی آن‌هاست و در ادامه با آمدن اسلام این هستی شناسی عمق وسیع‌تری به خود گرفته است. نکته بعد این‌که بهترین روش برای انتقال حقیقت به دیگری، هنر است. این نکته اخیراً به اثبات رسیده است، ولی ایرانیان از مدت‌ها پیش به این امر باور داشتند. برای همین نزد ایرانی‌ها، هنر جنبه تبلیغی و تعلیمی دارد. 
 

برخلاف فلسفه، هنر قادر است با کل جامعه ارتباط برقرار کند. در ضمن هنر جنبه تقرب به حقیقت را هم داراست. یعنی بر پایه تعریفی که از هنر دادیم اگر در پی نزدیکی به خداوند هستم باید کار کنم، کاری که مبتنی بر دستورات دینی است. می‌توان گفت وقتی کار می‌کنیم در حال عبادت و تقرب جستن به حقیقتیم که از آن را کشف و شهود می‌نامیم. پس اگر فردی بتواند صفات خوب را در رفتار، گفتار و کردارش آشکار کند آن فرد هنرمند به معنای عام است. همانند انبیا و اولیاء که موفق شدند صفات خوب را در خودشان آشکار کنند. با مطالبی که بیان کردم هنر یک نوع فضیلت و تقواگزینی است که در سنت هنری ایرانیان از گذشته دور وجود دارد. البته این ویژگی در ادبیات کشورمان هم رخ داده است.

ایکنا ــ تعاریفی که استاد بنی اردلان درباره هنر مطرح کردند بیشتر هنر سنتی را دربرمی‌گیرد، اما در هنر‌های دیگر شاید این تعاریف متفاوت باشد. شما به عنوان یکی از اساتید هنر نمایش تعریفتان از هنر اصیل چیست؟

شفیعی: توضیحات آقای اردلان تعاریف پایه است، زیرا اگر تمام زمینه‌های هنری را بررسی کنیم می‌توانیم با هر نگاهی بخشی از آن چیزی که بیان شد را مشاهده کنیم. در اصالت هنر وقتی وارد می‌شویم نظرات را متفاوت می‌بینیم. چون برخی افراد هنر را ذاتاً اصیل می‌شمارند، چون خلق کردن اثر در آن وجود دارد. عده‌ای نیز از منظر خیر و شر به هنر نگاه می‌کنند. در این نگاه، حتی بخشی از هنر به سمت شر متمایل می‌شود، اما از نظر من هنر برگرفته از خیر است. 
 
در حال تکمیل
درباره هنر‌های جدید که سینما و تئاتر بخشی از آن است هم باید بگویم، تعریف جدیدی از این شکل هنر ارائه می‌شود. در این تعریف، سرگرمی هم بخشی از هنر است، هرچند عده‌ای مخالف این دیدگاه‌اند و هنر را سرگرم کننده نمی‌دانند ولی این اختلاف نگاه تنها به هنر ایرانی اختصاص ندارد، بلکه این تفاوت نگرش در کل جهان رایج است. برای مثال در آمریکا نگاهی که مایکل مور به سینما دارد کاملاً با دیدگاه اسپیلبرگ متفاوت است و دلیل آن به تفاوت زیبایی‌شناسی در افراد مختلف برمی‌گردد. در زمینه خیر و شر نیز همین‌گونه است و این تفاوت نظر‌ها وجود دارد. 

ایکنا ــ چرا جنس هنر‌های کلاسیک نظیر نقاشی و موسیقی تا این حد بین شرق و غرب تفاوت دارد؟ آیا برخی محدودیت‌های دینی در ایران باعث این تفاوت‌ها شده‌اند؟

شفیعی: من به تفاوت کیفیت هنر غرب و شرق چندان اعتقادی ندارم، بلکه باورم این است جنس آثار بیانگر این تفاوت‌هاست، البته اگر هم تفاوت‌هایی وجود دارد گاهی ناشی از ابزار است. قدمت شناخت ما از هنر‌هایی چون موسیقی یا نقاشی با غرب قابل قیاس نیست. نکته بعد این‌که، تعلیمات اسلامی پس از بنیان‌های فلسفی این کارهاست. یعنی اساس هنر از زمانی شکل گرفته است که اسلام هنوز وارد ایران نشده است. در دوران پس از اسلام هم دستوراتی به صورت مستقیم درباره نهی موسیقی و نقاشی نداریم. همچنین نظرات علمای دینی درباره هنرهایی چون موسیقی یا نقاشی متفاوت است. پس نمی‌توان به طور قطع درباره این اشکال از هنر اظهار نظر کرد.

ایکنا ــ معماری در ایران ریشه‌ای چند هزار ساله دارد که تخت جمشید یکی از نمونه‌های آن است، اما آنچه امروز در معماری شهر‌ها مشاهده می‌کنیم، چندان متکی بر آموزه‌های ملی و اسلامی نیست. درباره این موضوع توضیح دهید؟

حسینی: این‌که چرا امروز کمتر نشانی از معماری ایرانی – اسلامی در کشورمان دیده می‌شود از آنجا نشئت می‌گیرد که در برهه‌ای از تاریخ معاصر روشنفکران ما شیفته غرب شدند، اتفاقی که سبب شده ترجمه‌های صحیحی هم در این زمینه انجام نشود. با این توضیح می‌خواهم اندکی به عقب‌تر برگردم و معماری ایران قبل از اسلام را ارزیابی اجمالی کنم. تمدن و در ادامه معماری ایران در قبل از اسلام به ویژه در دوره هخامنشیان و قبل از آن، تحت تأثیر معماری مصر بود، چون به واسطه گستردگی ایران این دو تمدن به هم نزدیک بودند، حتی معماری هخامنشی هم تا حدی تحت تأثیر «اورارتور‌ها» که در شهر وان فعلی ترکیه ساکن بودند، شاهدیم. چون آرامگاه‌های باستانی آن‌ها بسیار شبیه آرامگاه‌های پادشاهان هخامنشی است.
 
در حال تکمیل
درباره کیفیت معماری در دوران ساسانی همین اندازه بگویم پلی که آن‌ها در ۲۰۰۰ سال پیش ساخته‌اند در سیل امسال خراب نشد، اما پل‌های جدید با امکانات امروز  ساخته شده‌اند، به راحتی تخریب شد، در آن دوران معماری بر اساس اصول سنجیده‌ای انجام می‌شد مثلاً آن‌ها پل‌ها را با ارتفاع 25 متر می‌ساختند اما پل‌های امروزی تنها 5 متر ارتفاع دارند. نکته دیگری که باید ذکر کرد معماری مساجد در صدر اسلام است که تحت تأثیر معماری ایران بود، چون در صدر اسلام چیزی تحت عنوان معماری وجود نداشت و اماکنی، چون آتشکده اردشیر به الگویی برای ساخت مساجد تبدیل شدند.
 

درباره معماری باید نکته‌ای را بیان کنم. معماری همانند موسیقی، تئاتر یا نقاشی نیست که در برهه زمانی کوتاه نتیجه دهد، بلکه برای آن باید وقت کافی صرف کرد. در دور معاصر این اتفاق رخ نمی‌دهد، حتی در دوره پهلوی اول هم به معماری توجه نشد، جزء در مقطعی از حکومت پهلوی اول که ما نمود‌های از معماری را شاهدیم و بنا‌های اطراف میدان حسن آباد یکی از این نمادهاست. درباره معماری در زمان حال همین باید بگویم در شرایط فعلی آن چیزی که به عنوان معماری در سطح شهر‌های بزرگ شاهدیم تحت تأثیر الگو‌های ایرانی – اسلامی نیست، بلکه ریشه آن در معماری رومی مشاهده می‌شود.

ایکنا ــ به نظر می‌رسد که هنر ایرانی ـ اسلامی دچار آسیب شده‌ است. برای گذر از این شرایط چه راهکاری را می‌توانید ارائه دهید؟ 

بنی اردلان: آسیب در مقوله هنر و فرهنگ به اواخر دوره قاجار باز می‌گردد، زیرا ما در مواجهه با غرب هیجانی برخورده کرده‌ایم و کمتر به عقل تمسک می‌جوییم. برای مثال وقتی از مبدا آشنایی‌مان با تئاتر یا هنر‌های تجسمی سخن می‌گوییم به روشنی شاهدیم که مواجه عقلانی با غرب صورت نگرفته است. به همین جهت است که اصالت خودمان را رها کرده‌ایم و با فرهنگ طرف مقابل هم به خوبی آشنا نشده‌ایم. پیشنهاد من این است که باید معارف خودمان را مجدانه دنبال کنیم، زیرا بدون تردید معارف و هنر ایرانی پاسخگوی نیاز امروز ماست.
 
در حال تکمیل
شاید این تصور پیش آید که تأکید روی معارف به معنای بازگشت به گذشته است. درک معارف هنری تاریخ مصرف ندارد و هرگز کهنه نمی‌شود. در ایران باستان از این موضوع به عنوان خرد جاویدان نام می‌بردند و تأکید من بر معارف ایرانی، توجه به همین خرد جاویدان است. حرام یا حلال بودن اقسام هنری چون موسیقی به موسیقی فاخر باز نمی‌گردد بلکه موسیقی سخیف و بی‌ارزش در این حیطه می‌گنجد و می‌توان گفت که مدنظر علماست. این نگاه حتی در غرب هم وجود دارد. برای مثال افلاطون معتقد است موسیقی‌‌‌ای که تحت تأثیر احساسات است در مدینه فاضله جایگاهی ندارد، حتی باید گفت اگر افلاطون در زمان حال موسیقی امروز را می‌شنید اکثریت آن‌ها را رد می‌کرد. نکته مهم‌تر این‌که در اسلام به روی تلاوت قرآن با ترتیل و صدای خوش تأکید شده است، پس چگونه می‌توان به طور قاطع گفت اسلام با اساس موسیقی مشکل دارد.
 
درباره نقاشی هم باید بگویم ایرانی‌ها در گذشته به نقاشی قائل نبودند، زیرا به این بازنمایی معتقد نبودند. آن‌ها می‌خواستند امری معنایی را در ماده متجلی کنند، پس لزومی برای بازنمایی آن نمی‌دیدند، هرچند در اواخر صفویه پرتره نگاری رونق گرفته است. 

ایکنا ــ خط‌کشی هنر به عنوان هنر فاخر و نازل شاید از منظر بسیاری از افراد صحیح نباشد. آیا بر مبنای اصالت هنر این تفکیک صحیح است؟
 
شفیعی: من چندان با عناوینی نظیر هنر خوب یا بد موافق نیستم، بلکه بیشتر قائل به هنر اصیل و غیراصیلم. زیرا وقتی خوب یا بد را مطرح می‌کنیم به نوعی وارد اخلاق می‌شویم، ولی در بحث اصالت، موضوع زیبایی‌شناسی پیش می‌آید. درباره شرایط حاکم بر هنر امروز هم باید بگویم آنچه امروز شاهد آنیم تنها ناشی از عملکرد جمهوری اسلامی ایران نیست، بلکه حاصل اتفاقی است که از اواسط پهلوی اول در کشور رخ داده است. متأسفانه ما در اصطکاک فرهنگ‌ها قافیه را به غرب باخته‌ایم.
 
در حال تکمیل
جدا از این از خودباختگی در حوزه فرهنگ و هنر دچار تشتت آرا هستیم. برای مثال وقتی از عنوان هنر دینی سخن می‌گوییم نظرات متفاوتی درباره آن مطرح است. عده‌ای مانند من معتقدند هر آنچه خلق می‌شود هنر دینی است، زیرا اگر قرار باشد دین را محدود به تاریخ و روایت کنیم در حقیقت به آن معنا جفا کرده‌ایم و برخی تصورات دیگری دارند. در خاتمه، ساده انگاری ما در اصطکاک با غرب تا حدی سطحی شده که فکر می‌کنیم اگر به موبایل بگویم، تلفن همراه در مقابل فرهنگ غرب ایستاده‌ایم.

ایکنا ــ معماری اصیل را چگونه می‌توان با مدرنیته همخوان کرد؟ آیا مدرن‌سازی معماری به معنای الگو‌برداری از معماری جهانی است؟

حسینی: اگر بخواهیم تنها به گذشته متکی باشیم، ساکن خواهیم بود، همچنین اگر بخواهیم تنها به زمان حال اتکا کنیم و گذشته را به حال خود رها کنیم، همانند معماری مدرن، جهانی خواهیم شد که هیچ نگاهی به سرزمینمان ندارد. برای مثال از ساختمان سازمان ملل، الگوبرداری می‌شود تا ساختمانی نظیر آن در بلوار کشاورز (وزارت کشاورزی سابق) ساخته شود که نتیجه خوبی در پی نخواهد داشت، به همین جهت در معماری باید علاوه بر نگاه به معماری ایرانی، معماری امروز را هم در نظر گرفت و آن‌ها را باهم همخوان و همساز کرد تا به وضعیت مطلوب دست یافت. 
 
 
گفت‌و‌گو از داوود کنشلو
انتهای پیام
captcha