کیومرث فرحبخش، عضو هیئت علمی گروه روانشناسی دانشگاه علامه طباطبایی(ره)، در گفتوگو با ایکنا از اصفهان، درباره عوامل زمینهساز انحرافات جنسی در جامعه، اظهار کرد: فرایند رشد جنسی مانند هر رشد دیگری اتفاق میافتد، یعنی همانطور که انسان برای راه رفتن و صحبت کردن یکسری مراحل رشد را طی میکند، رفتار جنسی نیز مراحل رشد خاص خود را دارد. در مرحله قبل از نوجوانی، فرد میل جنسی فعالی ندارد و چندان کنش جنسی خاصی دیده نمیشود، مگر بر اساس تقلید که به آن دوره نهفتگی میگویند. در دوره نوجوانی، غدد جنسی فعال میشود و در واقع میل و تحرکپذیری جنسی افزایش مییابد که در صورت مراقبت و تربیت جنسی و دریافت آموزش کافی، از تعمیمیافتگی جنسی به مرحله رشد انحصار جنسی میرسد، یعنی فرد به مرحلهای از توانایی جنسی دست مییابد که میل جنسیاش فقط معطوف به کسی میشود که اولا از جنس مخالف باشد و ثانیا پایدارترین، خصوصیترین، قانونیترین و عاطفیترین رابطه را با او دارد، در واقع در رابطهای متعهدانه قرار میگیرد.
وی افزود: در مرحله رشد انحصار جنسی، فرد دیگر تمایلی به ارضای نیازهای جنسیاش از طریق دیگران یا افراد متعدد ندارد و این تحقق پیدا نمیکند، مگر اینکه در مراحل متعدد رشد مراقبتهای تربیتی و آموزشی لازم به عمل آید. وجود هر نوع تجربههای جنسی با میل خود فرد یا بدون آن قبل از رسیدن به پختگی جنسی، میتواند موجب ابتلا به انواع آسیبها و انحرافات جنسی شود. اخیرا مطالعات زیادی در این زمینه انجام شده است و نشان میدهد افرادی که در سنین نوجوانی یا آغاز دوره جوانی وارد رابطه جنسی میشوند، بعدا در زندگی خود با مشکلات جسمانی و روحی روانی دستوپنجه نرم میکنند، یا دختران و پسرانی که در سنین نوجوانی روابط عاطفی و جنسی دارند، معمولا دچار افسردگی و مشکلات روحی و روانی میشوند که فرایند رشد را مختل میکند. به هر حال اگر فرایند رشد جنسی تحت مراقبت و آموزش از سوی خانوادهها قرار نگیرد و هنجارها یا نظام ارزشی مشخص و شفافی در این خصوص وجود نداشته باشد، بخشی از این نواقص باعث گرایش افراد به سمت انحرافات جنسی میشود.
رفتار جنسی سالم بر مبنای خود کنترلی درونی شکل میگیرد
عضو هیئت علمی گروه روانشناسی دانشگاه علامه طباطبایی(ره) بیان کرد: رفتار جنسی باید بر مبنای خود کنترلی و کنترل از درون انجام شود و هر فردی در پروسه دوران رشد خود و به خصوص در آستانه بلوغ باید با شیوههای مختلف از سوی والدین و جامعه مورد تربیت قرار بگیرد تا بتواند خودش را کنترل کند، یعنی خود کنترلی درونی داشته باشد. دلیل اینکه بلوغ جنسی نسبت به سایر نیازهای انسان در سنین بالاتر یعنی نوجوانی اتفاق میافتد، این است که انسان به مرحلهای رسیده باشد که بتواند خودش را کنترل کند، چون اگر خود کنترلی نباشد، تحریک جنسی باعث آسیبهای جدی میشود.
فرحبخش با بیان اینکه مهمترین علت آسیبهای رفتار جنسی در جامعه به فرایند مراقبتی و تربیتی برمیگردد، گفت: اگر مراقب افراد در سنین کودکی و نوجوانی نباشیم، ممکن است بازیهایی با هم انجام دهند که آنها را به سمت انحرافات جنسی سوق دهد، یا اینکه پدر و مادر یکسری ملاحظات را در خانواده رعایت نکنند، مثل پخش فیلمهای مستهجن و یا صحنههای زنندهای که فرزندان شاهدش هستند و تصور میشود تحت تأثیر قرار نمیگیرند، ولی در واقع ذهن و روح آنها را تحت تأثیر قرار میدهد و دیر یا زود آنها را به انحراف جنسی میکشاند. طبق مطالعات علمی و روانشناختی، اگر پدر و مادر یا هر کس دیگری در حضور فرزندان رفتار جنسی انجام دهند یا صحنههایی از رفتار جنسی را پخش کنند، نوعی بدرفتاری با کودک به حساب آمده و باعث آسیب روحی و روانی به آنها میشود.
سوءاستفادههای جنسی؛ زمینهساز انحرافات جنسی
وی ادامه داد: بخش دیگری از آسیبها به این مسئله برمیگردد که افراد در سنین کودکی یا نوجوانی مورد سوءاستفاده جنسی واقع شوند. این اتفاق معمولا در اثر غفلت پدر و مادر یا خوش خیالی آنها رخ میدهد که ممکن است فرزند خود را به فردی غیر قابل اعتماد بسپارند و آن فرد، کودک را به انحاء مختلف مورد سوءرفتار جنسی قرار دهد. کسانی که در کودکی یا نوجوانی به نحوی مورد سوءرفتار جنسی قرار میگیرند، احتمال اینکه در جوانی و بزرگسالی دچار انحرافات جنسی شوند یا مشکلات جنسی برایشان به وجود آید، بسیار زیاد خواهد بود.
عضو هیئت علمی گروه روانشناسی دانشگاه علامه طباطبایی(ره) علت دیگر انحرافات جنسی را هنجارهایی دانست که بعضا در جامعه تبلیغ میشود و اضافه کرد: عدهای با رویکردهای روشنفکرانه و این نگرش که انسان در هر زمینهای آزاد است، به صورت پنهانی به تبلیغ اندیشههای لیبرالی جنسی میپردازند. بر اساس این نوع رویکردها، انسان حق دارد به لحاظ جنسی هر طور که مایل است، رفتار کند و این آسیبزاست. شاید برخی فلاسفه و روشنفکران که تابع برخی رویکردها هستند، این حرف را نپذیرند، ولی واقعیت این است که رویکردهای آزادمنشانه یا خارج از چارچوب که برخی آن را تبلیغ میکنند، باعث رواج مشکلات جنسی میشود.
وی بیان کرد: یکسری مشکلات جنسی است که بعد هنجارشکنی دارد، یعنی چارچوبهای روابط جنسی را میشکند و باعث بروز انواع رفتارهای زودتر از موعد یا خارج از روابط زناشویی یا بیحساب و کتاب میشود. یکسری دیگر از مشکلات جنسی به اختلالات نورولوژیک و بیولوژیک برمیگردد، یعنی ساختار مغز فرد مشکل دارد یا ناشی از واکنشها و شرایط بدنی، نوع تغذیه، اختلالات هورمونی، کمکاری غدد درونی و عدم رشد دستگاههای جنسی فرد است.
فرحبخش با بیان اینکه بخشی از آسیبهای رفتار جنسی به هویت جنسی فرد و هویتی که برای خودش قائل است برمیگردد، افزود: ممکن است فردی از جنسیت خودش راضی نباشد و به همین دلیل دست به رفتارهای پر خطر بزند، مثل تمایل به انجام رفتارها، حرکات و وضعیتهای جنس مخالف. این مشکل به شرایط روحی و روانی فرد برمیگردد. بعضی مشکلات رفتارهای جنسی به اختلالات روانی برمیگردد که فرد مبتلا به آنهاست، مثل گرایشهای ضد اجتماعی که فرد را وامیدارد بیبندوبارانه وارد روابط جنسی با افراد مختلف شود، یا اختلال دو قطبی که باعث میشود میل جنسی فرد به طور ناخودآگاه افزایش یابد و دچار هیجانهای جنسی شود یا فکر کند که عاشق است و عاشق افراد خاصی شود. در بیماران افسرده، میل جنسی به طور طبیعی کاهش پیدا میکند. بنابراین بسته به نوع اختلالی که فرد به آن مبتلا میشود، وضعیت کنش و رفتار جنسیاش تغییر میکند.
انحصار جنسی در چارچوب ازدواج؛ ضامن سلامت جنسی جامعه
وی تصریح کرد: اگر روابط جنسی در چارچوب قواعد و ارزشهای جامعه یعنی همان ازدواج باشد، خیلی خوب است و در قدیم نیز همینطور بود، یعنی افراد در سن پایین و در چارچوب هنجارهایشان ازدواج میکردند، جامعه حد و حدود داشت و حریم رفتاری هر کس مشخص بود، نه اینکه افراد ازدواج کنند و نگاهشان جای دیگری باشد. یکی از بنیادیترین قواعد زندگی خانوادگی و زناشویی این است که انحصار جنسی وجود داشته باشد، اگر در جامعهای این انحصار شکسته شود، ساختارها به مرور به سمت تخریب و آسیبدیدگی میرود. مسلم است که سن ازدواج نمیتواند خیلی پایین باشد، ولی اگر وضعیت جامعه به لحاظ اقتصادی، فرهنگی، هنجاری و حمایتهای خانوادگی به گونهای بود که افراد در سن پایین ازدواج کرده و میتوانستند نیاز جنسیشان را برطرف کنند، قطعا بسیار ایدهآل بود، ولی چنین چیزی در شرایط امروز بسیار سخت است، به دلیل شرایط اقتصادی و اجتماعی و تحولات شدید هویتی در نوجوانان و جوانان امروز که بسیاری از آنها هنوز هویت خود را پیدا نکردهاند. اگر کسی هویت خود را پیدا نکرده باشد و ازدواج کند، بعد از مدتی که سنش افزایش یافت و هویت خودش را پیدا کرد، با این مسئله مواجه میشود که آیا شریک زندگیاش واقعا همسر واقعی اوست و شاید شخص دیگری را دوست داشته باشد. در واقع این بحران را بارها و بارها مشاهده میکنیم.
عضو هیئت علمی گروه روانشناسی دانشگاه علامه طباطبایی(ره) با بیان اینکه نگاه به امر جنسی در میان گروههای مختلف مردم متفاوت است، گفت: آنچه مسلم است اینکه همه به طور طبیعی غریزه جنسی را دوست دارند، ولی عدهای آن را در چارچوب هنجارهای جامعه میخواهند و عده دیگر اینطور فکر نمیکنند که خوشبختانه تعدادشان کمتر است، یعنی میخواهند آزادی باشد تا هر وقت خواستند به هر چیزی دسترسی داشته باشند، ولی این شدنی نیست، انسان برای غذا خوردنش هم چارچوبی دارد و در هر جایی و به هر طریقی غذا نمیخورد. برخی فکر میکنند باید انسان را آزاد گذاشت تا هر طور که میخواهد رفتار کند، در این صورت تفاوت ما با سایر موجودات چه میتواند باشد؟ اساس تکامل آدمی در این است که غرایز خود را در چارچوب قرار دهد. شهید مطهری کتابی دارد با عنوان «اخلاق جنسی در غرب» که مطالعه آن توصیه میشود. در اسلام، غریزه جنسی امری پذیرفته شده است و نیاز اساسی انسان به حساب میآید و راههایی نیز برای ارضای آن ذکر شده و محدود نشده است.
وی گفت: درباره کسانی که به ازدواجهای غیررسمی و بیرون از چارچوب ازدواج قائل هستند باید گفت که این طرح بیاساس و غیر منطقی است. کسانی که این حرفها را بیان میکنند، خانواده را با یک گروه اشتباه گرفتهاند و آرام آرام این موضوع را مطرح میکنند که چه اشکالی دارد گروهی از زنان و مردان با هم زندگی کنند و سپس جدا شوند. اساس خانواده بر مبنای تداوم است، کسانی که این حرفها را بیان میکنند، حتی اگر بخواهند بر اساس نظریه تکاملی داروین هم حرف بزنند، فارغ از چارچوبهای دینی و مذهبی، هر چقدر مرحله تکاملی موجودات بالاتر میرود، دوره تربیت فرزند پیچیدهتر میشود و بقای موجود زنده به فرایند تربیتی بیشتر ارتباط پیدا میکند. در موجودات سطوح پایینتر، یک کره اسب طی دو سال به یک اسب کامل تبدیل میشود، فقط کافی است مادرش دو سال از وی مراقبت کند. اگر قرار باشد کودکی رشد کند و به مراحل بالاتر بیاید، به بیست تا بیست و پنج سال زمان نیاز دارد، یعنی به یک بستر پایدار عاطفی نیاز است تا کودک بتواند رشد کند و بالا بیاید.
فرحبخش ادامه داد: در یک رابطه موقتی که زن و مرد مدتی با هم باشند، سپس جدا شوند، سراغ شخص دیگری بروند و بچهها را در جامعه رها کنند، آسیبهای روانی و اجتماعی به طرزی وحشتناک در جامعه زیاد میشود. کسانی که قائل به چنین دیگاهی هستند، دیدگاه لیبرال جنسی دارند و فکر میکنند زندگی در نیاز جنسی خلاصه میشود، بر این اساس که زن و مرد چند روزی با هم باشند و خوش بگذرانند و بعد از مدتی سراغ یک نفر دیگر بروند، پس سرنوشت بچهای که حاصل این ازدواج است، چه خواهد شد؟ حتی از دیدگاه روانشناسان تکاملی، تربیت و رشد یک انسان به این است که بیست تا بیست و پنج سال را در یک بستر ارتباطی خانوادگی سپری کند؛ در غیر این صورت، خودکشی، اعتیاد، سوءمصرف الکل، بحران هویت و احساس تنهایی در جامعه افزایش مییابد.
انتهای پیام