محمود رئوفی، عضو هیئت علمی گروه علوم اجتماعی دانشگاه هرمزگان، در گفتوگو با ایکنا از اصفهان، با بیان اینکه رویکرد مردم ایران به انتخابات، رویکردی سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی است، اظهار کرد: در رویکرد سیاسی، از آنجا که نظام جمهوری مبتنی بر انتخابات است، طبقه متوسط بر این عقیدهاند که با شرکت در انتخابات میتوانند در سرنوشت سیاسی جامعه مؤثر باشند و در راستای گردش نخبگان گام بردارند.
وی افزود: در رویکرد فرهنگی، آن دسته از طبقات اجتماعی که وجه سنتی و مذهبی پررنگتری دارند، نگاهشان این است که نظام جمهوری اسلامی مبتنی بر اسلام بوده و تکلیف شرعی آنها این است که در انتخابات شرکت کنند. بخشهای دیگر جامعه رویکرد اجتماعی و اقتصادی به انتخابات دارند، به دنبال بهبود معیشت خود هستند و میگویند اگر جریان اصولگرا برای ما کار اقتصادی نکرد، به سمت اصلاحطلبان میرویم و اگر جریان اصلاحطلبی نتوانست برای ما کاری انجام دهد، به سراغ جریان اصولگرا میرویم.
عضو هیئت علمی گروه علوم اجتماعی دانشگاه هرمزگان تصریح کرد: چون در ایران سازوکار نهادینه شده حزبی، تشکیلاتی و مدنی به معنای دقیق جامعهشناختی کلمه وجود ندارد، متأسفانه در خصوص رویکردهای غالب توده مردم به انتخابات نمیتوان پیشبینی دقیقی داشت. در یک دوره، مردم استقبال زیادی از انتخابات نشان میدهند و در دورههایی، این استقبال اندک است که یکی از عوامل کلیدی این مسئله، فقدان تحزب در جامعه ایران بهشمار میرود.
رئوفی بیان کرد: انتخابات مجلس با انتخابات ریاستجمهوری متفاوت است و نرخ مشارکت در کلان شهرها با شهرهای کوچک و روستاها فرق میکند. با توجه به اینکه در انتخابات مجلس، جنبه قومی، اجتماعی و محلی پررنگتر از انتخابات ریاستجمهوری است، مشارکت در شهرهای کوچک و روستاها بیشتر از شهرهای بزرگ خواهد بود.
وی گفت: افت سرمایه اجتماعی موضوعی است که در ده سال اخیر از سوی محققان، روزنامهنگاران، جامعهشناسان، اساتید علوم سیاسی و حتی فعالان حوزه علمیه مطرح شده و در افزایش میزان آن، عوامل مختلفی دخیلاند، مثل اعتماد، مشارکت و روابط عاطفی مردم با یکدیگر؛ یعنی لزوما نمیتوان گفت یک عامل سیاسی باعث افت سرمایه اجتماعی شده، ولی به هر حال عامل سیاسی یکی از پارامترهای مهم در این زمینه محسوب میشود.
عضو هیئت علمی گروه علوم اجتماعی دانشگاه هرمزگان اضافه کرد: چون در کشورهای در حال توسعه مثل ایران، حکومت نقش تعیینکنندهای در تمام فرایندهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و خانوادگی ایفا میکند، خودش باید برای افزایش میزان سرمایه اجتماعی پیشقدم شود و نخبگان، احزاب سیاسی، نهادهای مدنی و روشنفکران باید به عنوان واسط میان مردم و حاکمیت عمل کنند. به نظر من، یکی از راههای مناسب برای بالا بردن کموکیف سرمایه اجتماعی، اعتماد کردن به مردم، شفاف بودن اخبار و رویدادها و مشارکت دادن مردم در همه امور است؛ برای مثال میتوان به وقایع بنزینی آبان 98 اشاره کرد که اگر دولت از قبل اطلاعرسانی کرده و با مردم، نخبگان و نمایندگان تشکلهای مدنی گفتوگو میکرد، شاید مردم اعتراض میکردند، ولی به این وضعیت خونبار منجر نمیشد. در واقع مردم متوجه شدند که مسئولان ارزش و اعتباری برای آنها قائل نیستند، وگرنه هیچ وقت یکباره و بدون اطلاع، آن هم ساعت 12 شب، نرخ بنزین را سه برابر نمیکردند. اینها نکات سادهای بود و باعث تعجب است که چگونه اتاق فکر رئیسجمهور به صورت خلقالساعه و یک دفعه این تصمیم را عملیاتی کردند.
رئوفی با بیان اینکه دو جریان اصولگرا و اصلاحطلب دچار بحران جانشینی هستند، افزود: نسل اول این دو جریان نتوانستهاند نسل دوم را تربیت کنند و به نوعی خودشان دچار همان خصلتهایی شدهاند که ناقدش بودهاند. یکی از انتقاداتی که به نظامهای استبدادی نظیر پهلوی وارد میشود، این است که این نظامها دچار بحران جانشینیاند و در دو جریان اصولگرا و اصلاحطلب نیز هنوز پیران قوم هستند که حرف میزنند، اظهار نظر میکنند و تصمیم میگیرند و جوانان اصلا محلی از اعراب ندارند و اگر هم داشته باشند، بیشتر به عنوان پیرو و مقلد مطرح هستند. نکته دیگر اینکه این دو جریان حرفهایی میزنند که دیگر زمان آنها گذشته و نسل جدیدی که دنبال تغییر و تحول است، احساس میکند که نه جریان اصلاحطلب رسمی و نه جریان اصولگرای رسمی توان پاسخگویی به مطالبات مردم را ندارند و این مسئله را در شعارهای مردم نیز میتوان شاهد بود.
وی تصریح کرد: زیرکی جریانها و جناحهای سیاسی و فرهنگی در این است که مطابق با اقتضائات روز عمل کنند. هر حزب و جناحی تا زمان خاصی میتواند اندیشه خود را به منصه ظهور برساند و این دو جریان با اسامی و عناوین مختلف چهل سال است که قدرت را دست به دست میکنند، هر دو از بدو پیروزی انقلاب شکل گرفتهاند و عنوانشان در هر دورهای تغییر کرده، ولی محتوایشان همین بوده است. من خودم را یک چهره سیاسی و فرهنگی اصلاحطلب میدانم و هر چند از این جریان انتظار بیشتری برای پایبندی به دموکراسی، تحزب، جامعه مدنی، مردمسالاری و جوانگرایی میرود، ولی در واقع چنین نیست و افراد مدام تکرار میشوند. توینبی میگوید تمدنهایی که برای سوالات جدید پاسخهای کهنه را تکرار میکنند، مدام در معرض اضمحلال و ضعف و نابودی هستند. در مقابل سوالات جدید باید پاسخهای جدید ارائه داد تا رشد و تحول اتفاق بیفتد.
انتهای پیام