محبوبه ذوالفقارینژاد، مدرس زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اصفهان در گفتوگو با ایکنا، با اشاره به ۲۷ شهریورماه، روز شعر و ادب فارسی و بزرگداشت استاد شهریار و در پاسخ به این سؤال که چرا دیگر شاهد بروز و ظهور شاعران بزرگی مثل فردوسی، عطار، خیام، مولانا، حافظ و سعدی در ادبیات فارسی نیستیم، اظهار کرد: مقایسه کردن دوره کلاسیک ادبیات فارسی با دوره معاصر کار اشتباهی است. اگر به اشعار شاعران دوره معاصر مراجعه کنید، میبینید که برای مثال، بعضی از اشعار شاملو شعرهای خوبی هستند، همینطور شعرهای قیصر امینپور و خسرو احتشامی. علاوه بر این، میتوان به علی شیرانی (صحت) شاعر اصفهانی اشاره کرد که وقتی اشعارش چاپ و منتشر شود، میبینید که شاعری در حد و اندازه صائب محسوب میشود، ولی اخوان ثالث در حد خودش در شاعری بینظیر است.
وی افزود: در گذشته متناسب با اوضاع و شرایط اجتماعی و محیطی که مردم در آن زندگی میکردند، شاعرانی مثل سعدی و حافظ ظهور کردند. در واقع فضاهایی که در آن دوران وجود داشت، اقتضا میکرد که مردم دنبال عرفان باشند. عرفان در اوج و قله خودش بود و عموم شاعران از قرن ششم به بعد به شعر عرفانی تمایل پیدا کردند که آن هم به سبب پارهای از حوادث سیاسی و تاریخی مثل حملات به ایران بود که باعث انزوای درونی ایرانیان شد. وقتی اشعار امروز را بررسی میکنیم، میبینیم شاعری مثل سعدی، فردوسی، مولانا و حافظ پیدا نمیشود، ولی نمیتوان انتظار داشت که امروزه شاعری در حد و اندازه آنها یا مثل آنها باشد و این اصلاً امکانپذیر نیست.
مدرس زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اصفهان تصریح کرد: دوره معاصر، دورهای است که اقتضا میکند شاعران و نویسندگانش به مسائلی روی بیاورند که عموماً مسائل اجتماعی و مربوط به زندگی عادی مردم هستند و متناسب با نیازهای دنیای مدرن شکل گرفتهاند. اگر شاعرانی مثل سعدی و حافظ و مولانا در دوره ما بودند، قطعاً ساختار و محتوای شعر خود را تغییر میدادند؛ بنابراین نمیتوان انتظار داشت که شاعران امروز همانهایی را بگویند که شاعران بزرگ دوره کلاسیک ادبیات فارسی میگفتند و چنین انتظاری باطل است.
ذوالفقارینژاد در پاسخ به این سؤال که چرا ادبیات معاصر ایران به اندازه ادبیات دوره کلاسیک در سطح جهانی شناخته شده نیست، گفت: مقصر خود ما هستیم. من زمانی که در دوره دکترا تحصیل میکردم، اساتید زبان و ادبیات فارسی معتقد بودند که چیزی با عنوان گرایش ادبیات معاصر وجود ندارد و نگاهی منفی به شاعران معاصر داشتند و این نگاه عمیقاً میان آنها رشد کرده بود و به آن باور داشتند. در واقع ادبیات دوره معاصر در میان اساتید این رشته به رسمیت شناخته نمیشد.
وی اضافه کرد: اخوان ثالث در کتاب «صدای حیرت بیدار» خاطرهای را نقل میکند که من همیشه در کلاسهای ادبیات معاصر برای دانشجویان بازگو میکنم. وی در این کتاب میگوید از طرف دانشگاه مشهد به من پیغام دادند که تعدادی از دانشجویان خارجی این دانشگاه فارغالتحصیل شدهاند و قرار است به کشورهای خودشان برگردند. این دانشجویان میگویند ما با ادبیات کلاسیک شما بهخوبی آشنا شدیم، ولی کشوری که این همه شاعران بزرگ دارد، چگونه است که در دوره معاصر هیچ شاعری ندارد که از آن نام ببرد؟ در جواب آنها گفته میشود که ما شاعر بزرگی مثل اخوان ثالث داریم و جلسهای ترتیب میدهیم تا شما با ایشان گفتوگو کنید. آقای اخوان در ادامه میگوید با من تماس گرفتند و من گفتم دعوتنامه بفرستید، میآیم، ولی دعوتنامه زمانی برای ایشان رسیده بود که یک ماه از تاریخ برگزاری آن جلسه گذشته بود. در واقع حرف اخوان ثالث این است که در جامعه ما به هیچ وجه نمیخواهند قبول کنند که شاعر معاصر وجود دارد.
این مدرس دانشگاه ادامه داد: من خودم این تعصب را سالها پیش در انجمن صائب مشاهده کردم که شاعران بزرگ اصفهان در آنجا حضور داشتند. اگر جوانی میخواست شعر نو بخواند، با چشم حقارتآمیزی به او نگاه میکردند، ولی برای اینکه ناامید نشود، از او میخواستند که شعرش را بخواند، اما از صحبتهایشان معلوم بود که تمایلی به شعر نو ندارند. بسیاری از بزرگان ما مثل ملکالشعرای بهار نیز مخالف شعر نو بودند. در واقع نیما در تغییر و تحول شعر فارسی از کلاسیک به نو واقعاً زحمت کشید و آن شرایطی را که برایش به وجود آمد، تحمل کرد و این خود ما بودیم که استقبال نکردیم. امروز نیز در محافل ادبی، شاعران اگر خانم باشند، تقلیدی از شعر فروغ فرخزاد میکنند و دیگران تقلیدی از شعر شاملو، ولی اینکه بخواهند تکنیک شعر را دنبال کنند، این کار را انجام نمیدهند. شاید یکی از دلایل افت ارزش و اعتبار شعر فارسی همین باشد که جوانان تکنیک شعر را جدی نمیگیرند و بزرگان ادب نیز متأسفانه جایی برای این تحولات باز نمیکنند و هنوز هم بعد از نیما و اخوان و شاملو شاهد این درگیریها هستیم. من زمانی که در دانشگاه تحصیل میکردم، فقط یک استاد با گرایش ادبیات معاصر وجود داشت، بقیه مخالف ادبیات معاصر بودند و سرانجام نیز این گرایش حذف شد.
وی بیان کرد: فکر میکنم علت عمده نگاههایی از این قبیل، سیاسی بودن شاعران معاصر است. شاملو و اخوان شعر سیاسی میگفتند و اخوان هم قبل و هم بعد از انقلاب به زندان رفت. یکی از شاخصهای ادبیات معاصر، نگاه بدبینانه به دین است و این موضوع در شعر عموم شاعران این دوره وجود دارد. تناقض اخوان را میتوان در شعر نماز این شاعر مشاهده کرد و عموم شعرهای شاملو نوعی رویگردانی از دین و مذهب است. اینها شاخصهای دنیای معاصر است و نمیتوان حذفشان کرد. من در جایی گفتم به هیچ وجه نمیتوان شاعرانی مثل شاملو، فروغ، اخوان و نیما را حذف کرد، طرفداری نمیکنم و نگاه صرفاً مثبتی هم ندارم، ولی حرف من این است که اگر چاپ دیوان این شاعران ممنوع شود، جوانان در پستوی خانههایشان یا در میان کتابهای قدیمی کتابخانهها دنبالش میگردند، هر چند ممکن است تا به حال آن را نخوانده باشند یا علاقهای هم نداشته باشند، ولی وقتی عنوان حذف به خود میگیرد، گرایش به آن نیز بیشتر میشود. باید فضا را باز کرد تا این متون نقد شده و درستی یا نادرستی آنها مشخص شود. چرا فلان شاعر نگاهش به دین و مذهب متناقض بوده و اینگونه نگاه میکرده است؟ ما همیشه در قبال این متون خصمانه رفتار میکنیم و این رفتار خصمانه باعث ایجاد علاقه مفرط و بدون اندیشه در جوانان و نوعی گریز از سوی دینباوران میشود، یعنی نوعی جنگ سرد میان این دو گروه به وجود میآید، بدون اینکه پایه اصولی داشته باشد.
ذوالفقارینژاد در خصوص علت نامگذاری روز بزرگداشت استاد شهریار بهعنوان روز شعر و ادب فارسی، گفت: شهریار با ما زندگی میکند و شعرش در تمام وجود ما جاری است. اگر کسی احساساتی یا غمگین شود یا نتواند حرفش را مستقیم بزند، از شعر شهریار استفاده میکند. اگر با شعر شهریار مأنوس باشید، میبینید که شعر او در تمام امور زندگی وجود دارد. شعر شهریار، شعر مردم و شعر احساس و عاطفه و زندگی است و چون ما عموماً مردمی عاطفی هستیم و شاخصه شعر شهریار، عاطفه و عشق است، دلیل عمده شهرت شعر وی را میتوان عاطفی بودن آن به حساب آورد، وگرنه تکنیک و پشتوانه علمی خاصی در شعرش دیده نمیشود. احساس وی در شعرهای ترکیاش هم دیده میشود. شعر حیدربابا آنقدر عمیق و زیباست که میان مردم ترکزبان رواج پیدا کرده و ترجمه آن از سوی حسین منزوی نیز شهرتش را دو چندان کرده است. در واقع زبان ساده و صمیمی و احساس و عاطفه شهریار، وی را به این شهرت رسانده، من خیلی موافق این نامگذاری نبودم، چون شاعران برجستهتری در دوره معاصر بودند که روز شعر و ادب فارسی میتوانست به نام آنها نامگذاری شود.
وی عاطفی بودن ایرانیان را دلیل فراوانی حس شاعرانگی در جامعه بیان کرد و افزود: دلیل دیگر این قضیه، تمایل داشتن به سخن موزون است. اگر با کودکی بهصورت ریتمیک حرف بزنیم، خوشش میآید و میخندد. در تاریخ آمده است که امیر نصر سامانی از بخارا به هرات رفته و در آنجا ماندگار میشود، رودکی نیز همراه او بوده و همانطور که میدانید، وی علاوه بر شاعری، موسیقی نیز مینواخته است. همراهان امیر از رودکی میخواهند که کاری کند تا امیر به بخارا برگردد. رودکی نیز بوی جوی مولیان را برای امیر میخواند و مینوازد. وقتی این شعر را میخواند، امیر بدون اینکه موزه به پا کند، روی اسب پریده و به طرف بخارا حرکت میکند. در واقع این تأثیر موسیقی و کلام موزون از گذشته در فرهنگ و ادب ما وجود داشته و عموم داستانهای ما نیز از آغاز به شعر بوده است.
این مدرس دانشگاه در خصوص تأثیرپذیری شاعران فارسیزبان از قرآن و آموزههای قرآنی، گفت: فردوسی شاعری بود که به ارزشهای ملی خیلی اهمیت میداد، ولی یکی از منابع وی برای سرودن شاهنامه، قرآن کریم بود. بقیه شاعران تا دوره معاصر نیز همینگونه بودند. در دوره معاصر، اگر شاعری حرفی میزند که به نظر ضددین میرسد، معنایش این نیست که کاملا به دین پشت کرده است. شهریار شاعر دینی و مذهبی نیز بوده، شعر «علی ای همای رحمت» وی اگرچه جنبههای دیگری نیز دارد، ولی بسیار معروف بوده و از اشعار مذهبی وی نیز استقبال زیادی شده است؛ ولی شاعری مثل شاملو کلامش عموما بوی مذهب نمیداده، اگرچه در اواخر عمر تا حدودی به مذهب گرایش پیدا میکند. در واقع شاعران دوره معاصر را از این نظر میتوان به چند دسته تقسیم کرد؛ شاعرانی که به دین تمایل داشتند، ولی در کلام خود به طور مستقیم به آن اشاره نکردند، شاعرانی که به طور مستقیم به دین اشاره کردهاند و شاعرانی که نه تنها به دین اشاره نکردهاند، بلکه حتی با مسائل دینی و اندیشههای فقهی جنگیدهاند و این ناشی از تأثیر ادبیات مدرن و جهان غرب و تعامل با اندیشههای فلسفی غرب است.
انتهای پیام