سقوط خلافت عباسی؛ زمینه‌ساز رشد تشیع در ایران
کد خبر: 3924420
تاریخ انتشار : ۰۱ مهر ۱۳۹۹ - ۱۲:۲۰
در آغاز سالروز حمله مغول به ایران بررسی شد؛

سقوط خلافت عباسی؛ زمینه‌ساز رشد تشیع در ایران

عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه اصفهان بیان کرد: حمله مغول و سقوط حکومت عباسیان و سلجوقیان با کشتار، ویرانی گسترده و تبعات بلندمدتی همراه بود، اما در عین حال شرایط تازه‌ای را برای ایران به وجود آورد که مهم‌ترین آنها حیات سیاسی مستقل از خلافت و رشد و گسترش تشیع بود.

حمله مغول

حمله مغول به ایران در بین سال‌های ۶۱۶ تا ۶۵۴ قمری یکی از مهم‌ترین و تأثیرگذارترین وقایع تاریخی است که نه تنها به حکومت عباسیان و سلجوقیان پایان داد، بلکه باعث ویرانی شهرهای بزرگ و مکان‌های علمی، فرهنگی و تاریخی شد. این حمله زمینه انحطاط و عقب‌ماندگی جامعه ایران در زمینه‌های اقتصادی، علمی، اجتماعی و فرهنگی را به دنبال داشت که تبعاتش تا قرن‌ها بعد و حتی در اوایل دوره قاجار بر جای ماند. در دوره حمله مغول نوعی رویکرد جبرگرایانه در قبال حوادث و پدیده‌ها در میان برخی از مردم رواج داشت که به گفته برخی صاحب‌نظران چنین دیدگاهی مانع انسجام و وحدت ملی در مقابله با حمله مغول شد.

خبرنگار ایکنا اصفهان، در سالروز آغاز حمله مغول به ایران، گفت‌وگویی با فریدون الهیاری، عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه اصفهان و مدیرکل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری، این استان داشته است. به نظر وی حمله مغول علاوه بر ویرانی‌ها زمینه‌ساز رشد تشیع در ایران شد. متن این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید:

ایکنا ـ قبل از حمله مغول به ایران، کشور ما به لحاظ تمدنی و معیارهای توسعه در زمینه‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی چه وضعیتی داشت؟

ایران در دوره باستان یکی از تمدن‌های بزرگ و تاریخی جهان بود. بعد از ورود اسلام به ایران، وارد دوره شکوفایی از نظر فرهنگی و تمدنی شدیم که تقریباً می‌توان گفت قرن سوم و چهارم هجری قمری از دوره‌های شکوفایی فرهنگی و تمدنی در تاریخ ایران بود. بعد از قرن چهارم نیز دوره‌هایی را پشت‌سر گذاشتیم که این دوره‌ها اگرچه به لحاظ سیاسی، دوره‌های پرتلاطم و پرالتهابی در تاریخ ایران بود، ولی در مقاطعی که آرامش و ثبات به وجود آمد، زمینه رشد و رونق تمدنی فراهم شد. مثلاً در دوره سلجوقیان به خصوص در زمان وزارت خواجه نظام‌الملک طوسی و دوران الب‌ارسلان و ملکشاه سلجوقی، فرصتی دوباره برای رشد و رونق و شکوفایی تمدنی در ایران به وجود آمد و اصفهان به عنوان پایتخت سلجوقیان، به یکی از شهرهای مهم در حوزه تمدن اسلامی بدل شد.

در کنار رونق و شکوفایی تمدنی، در حیات فکری، سیاسی و اجتماعی با افول مواجه شدیم که تا آستانه حمله مغول به ایران تداوم پیدا کرد. آنچه موجب ناپایداری ایران و سرزمین‌های اسلامی در مقابل مغولان شد، به طور کامل به قدرت و توانایی مغولان برنمی‌گشت، بلکه بخشی هم به ضعف‌های درونی موجود در جامعه مربوط می‌شد و حاصل تجربه تاریخی‌ای بود که پشت‌سر گذاشته بودیم. از طرف دیگر، بین حاکمیت سیاسی و مردم شکاف به وجود آمده و حیات فکری ما به نوعی دچار تغییراتی شده بود که جامعه را به سمت ناپایداری سوق داده بود. در آغاز قرن هفتم هجری، حمله مغولان به ایران در سال 616 هجری قمری اتفاق افتاد و اگرچه مغولان قدرت نوپا و نوظهوری بودند که در سرزمینی دور از تمدن شکل گرفته بودند و آن سرزمین نه از نظر تمدنی رونقی نداشت و نه از نظر زمینه‌ها و پتانسیل‌های مادی خیلی قدرتمند بود، ولی حکومت‌ها و سرزمین‌های اسلامی با توجه به تجربه و دوران افولی که پشت‌سر گذاشته بودند، توان مقاومت در برابر مغول‌ها را نداشتند و این بود که بعد از تهاجم مغول، یکی از ضربات سخت و مهلک بر پیکره تمدن ایرانی و اسلامی وارد شد.

ایکنا ـ به موضوع افول حیات فکری در ایران و سرزمین‌های اسلامی اشاره کردید. چه چیزی باعث افول حیات فکری شد؟ زمانی که مغول‌ها به ایران حمله کردند، چه عوامل و زمینه‌های فکری در اذهان عمومی جامعه وجود داشت که باعث شکست در برابر حمله مغول شد؟

بحث پردامنه‌ای است. همان‌طور که می‌دانید، اسلام وقتی وارد ایران و سرزمین‌های تازه شد، به لحاظ ظرفیت‌هایی که داشت، زمینه‌های شکوفایی و رویش‌های تازه و رشد و رونق خردگرایی را فراهم کرد و علوم و دانش‌ها در حوزه تمدن اسلامی، فرصتی برای شکوفایی پیدا کردند؛ ولی به تدریج با توجه به سیاست‌هایی که حاکمان اسلامی در پیش گرفتند و به نوعی می‌خواستند از دین برای تقویت پایه‌های حاکمیت خود استفاده کنند، دامنه آزاداندیشی و خردگرایی را محدود کردند و قشری‌‌گری حاکم شد. با حاکم شدن قشری‌گری در پهنه سرزمین‌های اسلامی، به تدریج آن نشاط و پویایی که در سده‌های اولیه اسلامی به وجود آمده بود، از بین رفت و از طرف دیگر، یکی از نمودهای مهمی که داعیه حاکمیت بر جهان اسلام داشت، نهاد خلافت مستقر در بغداد بود که پس از تجربه‌ای که به لحاظ تاریخی پشت‌سر گذاشته بود، به تدریج مشروعیت خود را از دست داد و اگرچه زمانی به عنوان یک نهاد معنوی به آن نگاه می‌کردند، ولی با توجه به عملکرد و کارکردش در تاریخ اسلام، باورمندی‌ها نسبت به آن سست شد و نهادهای قدرتی که در جهان اسلام شکل گرفته بودند، مثل حکومت خوارزمشاهیان و غوریان و تعاملاتی که میان خود و با خلافت عباسی داشتند، با گذشت هر چه بیشتر زمان نشان داد که باورمندی جدی نسبت به منافع اسلام و جامعه اسلامی وجود ندارد و قدرت‌ها به نوعی دنبال قدرت‌طلبی هستند. همه این‌ها باعث شد که انسجام لازم میان نهادهای قدرت در جهان اسلام وجود نداشته باشد و باورمندی‌های مردم به نهاد خلافت و سلطنت سست شود و به شدت آسیب ببیند. این آسیب باعث شد که هماهنگی و انسجام اجتماعی لازم شکل نگیرد.

از طرف دیگر، پهنه گسترده‌ای از جهان اسلام در اختیار قراختائیان قرار داشت، یعنی امپراتوری بزرگی که اگرچه مسلمان نبودند، ولی بر پهنه گسترده‌ای از جهان اسلام حاکمیت داشتند. سلطان محمد خوارزمشاه پس از پیروزی‌هایی که در برابر غوریان به دست آورد و توانست بر قلمرو گسترده‌ای از جهان اسلام تسلط پیدا کند، یکی از اقدامات مهمش حمله به قراختائیان و تصرف سرزمین‌های تحت حاکمیت این امپراتوری بود که بخشی از آنها، سرزمین‌های آسیای مرکزی کنونی بود یا سرزمین‌هایی که در آن زمان با عنوان ترکستان یا ماوراءالنهر شناخته می‌شد. سلطان محمد خوارزمشاه در پیروزی بر  مغولان از همکاری یکی از قبایل مغول که با چنگیزخان رابطه خصمانه‌ای داشت، استفاده کرد و بر منطقه‌ای به نام ترکستان شرقی تسلط پیدا کردند که حوزه سرزمین‌های اسلامی محسوب می‌شد و آنچنان حاکمان ترکستان شرقی در کاشغر با مسلمانان بدرفتاری کردند که مسلمانان این منطقه زمانی که چنگیز به این سرزمین‌ها حمله کرد، او را به چشم منجی‌ای می‌دیدند که می‌خواهد مسلمانان را از دست این حاکمان نجات دهد. در واقع انسجام سیاسی و اجتماعی و باورمندی‌ها از بین رفته بود و حیات فکری که زمانی با پویایی و نشاط، ظرفیت‌ها و زمینه‌های تبلور تمدنی شکوفا را فراهم کرده بود، دچار تغییر شده بود و در این دوران افول، مغول‌ها به ایران و جهان اسلام حمله کردند.

ایکنا ـ عده‌ای از تحلیل‌گران معتقدند یکی از عواملی که باعث شکست در برابر حمله مغول شد، تفکر جبرگرایی حاکم بر جامعه ایران بود. یعنی اتفاقی که در حال رخ داد تقدیر الهی است و در برابر آن نمی‌توان کاری انجام داد. نظر شما در این خصوص چیست؟

زمینه‌های فکری ابعاد گسترده‌ای دارد که یک بعد آن می‌تواند همین باشد. وقتی متون و منابع تاریخی را نگاه می‌کنیم، می‌بینیم جامعه به جای اینکه کنش‌گری فعال در برابر تهاجم خارجی داشته باشد، برخی با تفکر تقدیرگرایی تسلیم این شرایط شدند و این تسلیم در برابر شرایط، بهانه و دلیلی است برای اینکه مقاومت شکل نگیرد و فعالیت و تلاش اتفاق نیفتد. تبیینی که در متون و منابع تاریخی وجود دارد، این است که هم برخی از عالمان و صاحبان اندیشه و هم افراد معمولی جامعه بر پایه گرایش و تفکر تقدیرگرایی، بهانه لازم را برای تسلیم و عدم مقاومت در برابر دشمن توجیه می‌کردند. البته در یک اتفاق بزرگ تاریخی مثل تهاجم مغول و شکست ایران و جهان اسلام در برابر مغول‌ها، عوامل متعددی مؤثرند و در آن متن، این گرایش و تفکر نیز می‌تواند تأثیرگذار باشد.

ایکنا ـ حمله مغول چه تأثیری بر روند تمدن ایرانی اسلامی به جا گذاشت و دامنه تبعات آن تا چه زمانی در ایران و سرزمین‌های اسلامی ادامه پیدا کرد؟ عده‌ای از صاحبنظران معتقدند که حمله مغول باعث زوال و انحطاط اندیشه و تفکر در جامعه ایران شد که تا دوره مشروطه نیز گریبان‌گیر جامعه ما بود.

تأثیر تهاجم مغول و پیامدهای آن بسیار گسترده و متنوع است و نمی‌توان یک نسخه برایش پیچید و از یک منظر به موضوع نگاه کرد. طبیعی است که حاکمیت پیدا کردن جامعه‌ای دور از تمدن و بادیه‌نشین و صحرانشین که حامل اندیشه بلندی نیز نبودند و از نظر سبک زندگی، سطح تمدنی و باورها و اعتقادات دینی و فکری در سطح بسیار نازلی نسبت به سرزمین‌های اسلامی و ایران قرار داشتند، پیامدهای مثبتی به دنبال ندارد و حداقل جنبه‌هایی از حوزه‌های تمدنی و فکری دچار افول جدی و حتی تعطیلی می‌شوند، ولی در برخی از حوزه‌ها نیز زمینه‌هایی برای توجه بیشتر فراهم می‌شود. آنچه مسلم است اینکه وقتی متون و منابع تاریخی را نگاه می‌کنیم، می‌بینیم نوع برخوردی که آنها با تمدن ایرانی و اسلامی و مراکز علمی و آموزشی و فرهنگی داشتند، برخورد وحشتناکی بود. در بسیاری از شهرها، مساجد، مدارس و مراکز علمی و فرهنگی را تخریب و تعطیل کردند که بازتاب زیادی در حوزه فرهنگی و تمدنی ایران داشت.

از نظر فرایندهای تاریخی، اگرچه حمله مغول با کشتار و ویرانی همراه بود، جمعیت کشور به شدت کاهش پیدا کرد، یعنی همان نیروی انسانی که عامل حیات و رونق فرهنگی، تمدنی، اقتصادی و اشتغال است و شبکه‌های آبیاری نابود و راه‌های تجاری ناامن شدند، ولی از منظرهای دیگر ما را وارد مرحله تازه‌ای از تاریخ کشور و سرزمین‌مان کرد، به گونه‌ای که وقتی راجع به تاریخ ایران بعد از اسلام صحبت می‌کنیم، یکی از برش‌های مهم آن، تهاجم مغول‌ها به سرزمین ایران است که تأثیرات بلندمدت خود را در تاریخ سرزمین ما داشته، ولی از منظری دیگر شرایط تازه‌ای را در کشور ما به وجود آورد. مثلاً یکی از پیامدهای حمله مغول برای ایران، سقوط خلافت عباسیان بود. در واقع گفتمان غالبی که به لحاظ سیاسی در جهان اسلام وجود داشت، نظریه خلافت بود. بخش مهمی از جامعه اسلامی بر این تصور بودند که خلافت جزء الزامات و ضرورت‌های تداوم حیات جامعه اسلامی است و شاید تا سال 656 هجری قمری که خلافت بغداد ساقط شد، جامعه اسلامی تجربه حیات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و فکری بدون خلافت را نداشت؛ ولی در سال 656 جهان اسلام وارد شرایط تازه‌ای شد که از نظر سیاسی و فکری باید با طرح اندیشه‌های نو مواجه می‌شد.

برای ایران این فرصت از این منظر مهم بود که در ایران بعد از اسلام، عمده حکومت‌هایی که روی کار آمدند، با وجود اینکه برخی از آنها از اقتداری برخوردار بودند که خلافت عباسی را در حاشیه قرار می‌داد، مثلاً امپراتوری بزرگ سلجوقیان با محوریت و مرکزیت ایران آن‌چنان قدرتمند بود که حتی خلیفه عباسی نمی‌توانست از بغداد نیز محافظت کند و سلجوقیان بودند که بغداد و خلیفه را از دست متعرضان نجات می‌دادند، ولی به لحاظ نظری هم خلافت رهبری و سیادت جهان اسلام را در سایه خودش تصور می‌کرد و هم سلجوقیان و سایر حکومت‌ها در ایران برای کسب مشروعیت خود را تابع خلیفه اعلام می‌کردند. با سقوط خلافت عباسیان، ایران وارد دوره جدیدی شد که هم به لحاظ نظری و هم به لحاظ عملی، حیات تازه‌ای را مستقل از خلافت آغاز کرد که در تجدید و بازسازی هویت ایرانی، اتفاق مهمی محسوب می‌شد. یعنی وارد مرحله‌ای شدیم که نام ایران بسیار بلندآوازه می‌شود و فرصت جدیدی در تاریخ کشورمان بعد از حمله مغول به وجود می‌آید. بنا نبود مغولان این کار را برای ما انجام دهند، ولی یکی از پیامدهای تهاجم مغول، فرصت جدید تاریخی برای ایران بود. از طرف دیگر، در دوره اسلامی ایران همواره یکی از پایگاه‌های مهم تشیع محسوب می‌شد و رهبران و قیام‌کنندگان شیعه همیشه به آن پناه می‌بردند. در واقع تشیع در ایران وجود داشت، ولی حکومت‌هایی که در ایران حاکمیت داشتند، به ویژه آنهایی که با تفکر قشری‌گری جامعه را اداره می‌کردند، با اندیشه‌های مختلف به ویژه تشیع دشمنی شدید داشتند و شیعیان را به شدت تحت فشار قرار می‌دادند؛ ولی زمانی که مغولان حمله کردند و خلافت ساقط شد، چون در ابتدا به هیچ کدام از مذاهب اسلامی گرایش خاصی نداشتند، شرایط تازه‌ای به وجود آمد که موجب رشد و گسترش تشیع در ایران شد، به گونه‌ای که می‌توان گفت زمینه‌های جدید تاریخی در آینده ایران که فراگیری و رسمیت یافتن مذهب تشیع و حاکمیت صفویان در ایران بود، از این زمان شروع شد.

انتهای پیام
captcha