قوانین تبعیض‌آمیز به خشونت علیه زنان منتج می‌شود / خودآگاهی و مهارت‌افزایی؛ لازمه مقابله با خشونت
کد خبر: 3937299
تاریخ انتشار : ۰۵ آذر ۱۳۹۹ - ۱۱:۴۳
سمیه طهماسبی در گفت‌وگو با ایکنا:

قوانین تبعیض‌آمیز به خشونت علیه زنان منتج می‌شود / خودآگاهی و مهارت‌افزایی؛ لازمه مقابله با خشونت

فعال حقوق زنان معتقد است که قوانین تبعیض‌آمیز باید ابطال شود تا راه برای کسب بالاترین مناصب و جایگاه‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی برای زنان هموار شود، زیرا رفع تبعیض می‌تواند از میزان خشونت‌ها بکاهد.

خشونت علیه زنان

خشونت به مثابه نوعی رفتار مبتنی بر خشم، زور و اجبار است که فرد درصدد برمی‌آید از این طریق، خواسته‌های خود را به دیگران تحمیل کند و یا آسیب برساند. در طول تاریخ، انسان‌ها همیشه در معرض خشونت قرار گرفته‌اند که نماد بارز آن،‌ جنگ‌های متعدد بشر علیه یکدیگر است. خشونت در سطوح و اشکال مختلف و علیه جنسیت‌های متفاوتی اعمال شده و می‌شود، اما برخی بر این باورند که بیشترین خشونت علیه زنان صورت می‌گیرد و آن‌ها به خاطر ظرافت طبع و احساسات زنانه‌ای که دارند، بیشتر در معرض خشونت‌ هستند.

مجمع عمومی سازمان ملل متحد خشونت علیه زنان را «هر گونه عمل خشونت‌آمیز بر پایه جنسیت که بتواند منجر به آسیب فیزیکی (بدنی)، جنسی یا روانی زنان بشود» تعریف کرده‌ است که شامل تهدید به این کارها، اعمال اجبار، یا سلب مستبدانه آزادی ـ چه در اجتماع و چه در زندگی شخصی ـ می‌شود.

خبرنگار ایکنا اصفهان، در سالروز جهانی منع خشونت علیه زنان، گفت‌وگویی با سمیه طهماسبی، فعال حقوق زنان و استاد دانشگاه، داشته است که متن آن را در ادامه می‌خوانید: 

ایکنا ـ خشونت علیه زنان زاییده چه علل و عوامل تاریخی، فرهنگی و اجتماعی است؟

در طول تاریخ و در جوامع مختلف، خشونت علیه زنان تحت‌تأثیر عوامل تاریخی مثل نوع نگرش حکومت‌ها، سنت‌های اجتماعی و فرهنگ‌ها متفاوت بوده است. در هر جامعه‌ای که آزادی‌های اساسی و سیاسی بیشتری وجود داشته است، زنان نیز از جایگاه بهتری در خانواده، سیاست و اجتماع برخوردار بوده و توانسته‌اند فضا را به نفع خود تغییر دهند و خشونت‌ها علیه خود را به حداقل برسانند. متقابلاً در جامعه‌ای که خفقان و استبداد رأی بیشتری وجود داشته و فرهنگ و سنت‌ها در این جوامع بسته شکل گرفته است، زنان ابزار دست حاکمان، اربابان و برای لذت‌جویی مردان بوده‌اند. در چنین شرایطی خشونت علیه زنان متفاوت است. در واقع می‌توان گفت خشونت علیه زنان تابعی از نظم سیاسی، اجتماعی و فرهنگی حاکم در طول تاریخ بوده و این روند می‌تواند همچنان در اشکال مختلف ادامه پیدا کند. اگر بخواهیم خشونت علیه زنان متوقف شود، باید به این زمینه‌ها و مقوله‌ها توجه بیشتری داشته باشیم.

ایکنا ـ نوع مواجهه ادیان با مسئله خشونت علیه زنان چگونه بوده است؟ آیا می‌توان گفت برخی تفسیرها و قرائت‌های دینی  خشونت علیه زنان را تشدید کرده است؟

احکام این موضوع در ادیان مختلف متفاوت است. در برخی از ادیان، به وضوح مشخص است که جایگاه زنان، فرودستانه است. درباره دین اسلام باید گفت که اصل دین از قرائت‌های دینی که از آن‌ صورت می‌گیرد، جداست، زیرا آنچه در دین اسلام محوریت دارد، پُررنگ بودن جنبه رحمانیت الهی، عقلانیت، معنویت، رحمت، عطوفت، صلح، همزیستی سالم و صلح‌طلبانه است، اما برخی شناخت‌های ناقص و تک‌بعدی و سوء‌گیرانه که به دخالت زمان و مکان در فهم از دین بی‌توجه هستند، این امکان را فراهم کرده است که در برخی سطوح و در مقاطعی خشونت‌ورزان و طرفداران خشونت، به قرائت خاصی از دین و یا آیه‌ و روایتی چنگ زنند و از این طریق، رفتار و کنش خود را توجیه کنند. در زمانه خودمان به وضوح با چنین قرائت‌هایی که به قرائت خودشان جنبه ایدئولوژیک می‌بخشیدند و آن را در ایدئولوژی سیاسی خود وارد می‌کنند، مواجه هستیم؛  نمونه آن، گروه داعش و نوع رفتاری است که با زنان داشتند.

ایکنا ـ خشونت علیه زنان چه پیامدها و آسیب‌های فردی و اجتماعی به دنبال دارد؟

مهم‌ترین پیامد خشونت علیه زنان، از هم‌گسیختگی و اختلال در روابط خانواده و به تبع آن در روابط اجتماعی است. روابط معقول و عاطفی بین زن و مرد، برادر و خواهر، همسران و ... از خشونت تأثیر می‌پذیرد و جنگ و جدال و جدایی جایگزین این نوع روابط می‌شود.

افسردگی، ناامیدی، علائم اضطرابی نظیر ترس و وحشت، سلب اعتماد به نفس، اختلالات روان‌تنی مثل اختلال در گوارش، سرطان‌‌ها و به هم ریختن هورمن‌‌هایی که باروری را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد و باعث سقط جنین می‌شود و یا به جنین و مادر در طول بارداری ضربه می‌زند، پیامدهای روانی و جسمی است که به زنان لطمه وارد می‌کند و اصطلاحاً اختلال‌های روان‌تنی محسوب می‌شود. در چنین شرایطی آسیب‌های دیگری مثل گرایش به الکل، سیگار و مواد مخدر و روان‌گردان به وجود می‌آید و در نهایت مجموع این خشونت‌ها باعث شکل‌گیری چرخه خشونت بین فرد خشونت‌دیده با هر فرد ضعیف و بی‌پناه می‌شود. در چنین شرایطی، فرد خشونت دیده با همه چیز و همه کس به صورت خشن برخورد می‌کند. یعنی چون خشونت دیده است، انگیزه انتقام‌جویی دارد و بنابراین با افراد ضعیفی که تحت سلطه او هستند، با خشونت برخورد می‌کند که نتیجه آن افزایش جرم و جنایت و ناهنجاری بیشتر در جامعه است.

ایکنا ـ اشاره کردید که در جوامع دارای استبداد و خفقان، خشونت علیه زنان بیشتر است. وضعیت جامعه ایران را از نظر خشونت علیه زنان چگونه ارزیابی می‌کنید و در مقایسه میان جامعه ایران با سایر جوامع در زمینه خشونت علیه زنان، چه تفاوت‌هایی میان آنها وجود دارد؟

ما کشوری در حال توسعه‌ایم و نمی‌توانیم بگوییم توسعه‌یافته هستیم، بنابراین مؤلفه‌هایی که به رفع توسعه‌نایافتگی کمک می‌کند، هنوز در کشور ما بنیان‌های قوی پیدا نکرده است، در واقع توسعه‌یافتگی در رفتار که نماد آن، رفع خشونت علیه بی‌پناهان و از جمله زنان است، به بسترهایی نیاز دارد که در مسیر توسعه شکل می‌گیرد. به نظر نمی‌رسد کشور ما در این زمینه وضعیت مطلوبی داشته باشد.

ایکنا ـ منظور از بسترهایی که در مسیر توسعه شکل می‌گیرد، چیست؟

این بسترها در واقع در بحث راهکارها مطرح می‌شود که طیف وسیعی از فعالیت‌ها و اقدامات را دربرمی‌گیرد، از نهادهای آموزشی گرفته تا نهادهای حمایتی که در نهایت دروازه‌بان خشونت‌ها هستند. اصل تغییر باید در قالب آموزش و از سنین پایه یعنی در مهدکودک‌ها و آموزش و پرورش پیگیری شود، چون در حوزه آموزش است که باور و نگرش تغییر می‌کند. در کنار آموزش و پرورش، دست‌اندرکاران فرهنگی نیز باید در این زمینه فعال شوند و فرهنگ در این قلمرو نباید کالایی دست چندم به حساب بیاید، از جمله دست‌اندرکاران سینما، تلویزیون و کتاب در همه سنین و نیز هنرمندان این عرصه‌ها باید در این زمینه فعالیت داشته باشند.

آموزش‌های حقوقی بسیار مهم است و هم خود زنان و دختران باید به حقوق‌شان آگاه باشند و هم دیگر آحاد جامعه باید این آموزش‌ها را ببینند، مثلاً دختران و پسران باید بدانند که متلک انداختن نوعی تفریح نیست، بلکه یک جرم است. یا اسیدپاشی صرفاً ابزاری برای انتقام گرفتن نیست، بلکه اسید آلت جرم در دست اسیدپاش است. پسران باید در مدارس آموزش ببینند که خشونت لازمه مردانگی نیست، بلکه در هر شکلی جرم محسوب می‌شود. زنان باید به این خودآگاهی برسند که رهبر معنوی جامعه هستند و خودشان باید در خط مقدم و محوریت خانواده، با خودآگاهی قطع‌کننده چرخه خشونت باشند.

مهارت‌های زندگی که مهم‌ترین آن در حیطه خشونت، کنترل خشم است، باید به مردان آموزش داده شود تا بدانند که قدرت یک مرد در برقراری آرامش در محیط خانواده است، نه قدرت‌طلبی، زورگویی و دستیابی به خواسته‌ها به هر قیمتی. خدمات روانشناختی، پزشکی و روان‌پزشکی باید به سهولت در دسترس افراد خشونت‌دیده یا افرادی که در معرض خشونت هستند، قرار گیرد. قبل از ازدواج حتما برای زوجین تست سلامت روان تعیین شده و شکل قانونی به خود بگیرد. آموزش‌های خانواده برای کسانی که قصد ازدواج و تشکیل خانواده دارند، باید ارائه شود. زنان و دختران آسیب‌دیده و حتی مردانی که آسیب دیده‌اند، به دلیل اینکه روحیه خشونت در آنها به صورت یک قابلیت و پتانسیل وجود دارد، باید از جانب نهادهای مرتبط پایش مستمر شوند.

یکی دیگر از راهکارهایی که می‌تواند به توسعه در این زمینه کمک کند، کمک به اعتباربخشی و فعال شدن سازمان‌های مردم‌نهادی است که از وضعیت و حقوق زنان حمایت می‌کنند. تقویت نهادهای گفت‌وگو محور به منظور ترویج فرهنگ گفت‌وگو در خانواده‌ها، می‌تواند راهکاری دیگر باشد، همین‌طور تقویت اورژانس اجتماعی به مثابه پناهگاهی امن با مأموران و مشاوران دلسوز و آموزش‌دیده و به دنبال آن، تأمین خانه‌های امن با مسئولان آموزش‌دیده و با محوریت عطوفت و سرپرستی دلسوزانه و در نهایت، قوانین بازدارنده و تعهدآور و در کنار این قوانین، مجریان دلسوز تا از این طریق بتوان حقوق انسانی را به زنان و دختران در کنار سایر آحاد جامعه اعطا کرد. قوانین تبعیض‌آمیز در عمل باید مورد ابطال قرار گیرد تا غل و زنجیر از دست و پای زنان برای کسب بالاترین مناصب و جایگاه‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی باز شود که نمود بارز آن، باز کردن راه برای رسیدن زنان به مناصبی چون ریاست قوای سه‌گانه و هم‌عرض آن است و می‌تواند به تکثیر الگوهای موفق در بروز شایستگی‌های زنان کمک کند و در نهایت با رفع تبعیض می‌توان از میزان خشونت‌ها کاست.

ایکنا ـ آیا در کشور ما، به اندازه کافی قوانین بازدارنده از خشونت علیه زنان وجود دارد؟

متأسفانه قوانین ما در این زمینه خیلی شفاف نیست و به نظر نمی‌رسد بازدارندگی آنها قوی باشد. در کشورهای توسعه‌یافته، به محض اینکه زنان به نهادهای قانونی اعلام می‌کنند که از طرف مردان مورد خشونت قرار گرفته‌اند، اظهارات آنها شنیده می‌شود و این مردان هستند که باید پاسخگو باشند؛ ولی براساس قوانین کشور ما، این زنان هستند که برای تحمل خشونت در خلوت خانه‌های خود، از آنها مطالبه شهود می‌شود و در بعضی موارد، خود فرد خشونت‌دیده متهم شده و همین مانع از این می‌شود که زنان به راحتی بتوانند برای احقاق حقوق‌شان که از خشونت‌دیدگی خدشه‌دار شده است، به دادگاه‌ها مراجعه کرده و به حقوقی که شایسته آنهاست، دست پیدا کنند. اگر نتوانند خشونت را ثابت کنند، خودشان مجرم تلقی می‌شوند و همین باعث می‌شود که خشونت در خانواده‌ها حالت آموزش‌دیده به خود گرفته و در نتیجه، مضاعف شود. همین مسئله معضلی بر سر راه زنان به وجود می‌آورد که راه مبارزه با خشونت را مسدود می‌کند.

ایکنا ـ چه تفاوت‌های دیگری میان ایران با جوامع توسعه‌یافته در خصوص خشونت علیه زنان وجود دارد؟

در جوامع توسعه‌یافته، آموزش‌های قوی در زمینه‌های مختلف وجود دارد، از جمله کنترل خشم و ترویج فرهنگ گفت‌وگو و تلاش‌های بیشتری برای کاهش تبعیض‌های جنسیتی انجام می‌شود. یکی از مسائل مهم در این جوامع، کمک به زنان برای تقویت استقلال مالی و اقتصادی آنهاست. در واقع برای زنان این زمینه فراهم می‌شود که بیشتر بتوانند روی پای خودشان بایستند و حقوق آنها در زمینه اشتغال و پیشرفت‌های اقتصادی لحاظ می‌شود. همچنین مشوق‌هایی وجود دارد که زنان را در این زمینه قوی می‌سازد، در نتیجه آنها به هر دلیلی مجبور نیستند تحت خشونت زندگی کنند و جایی که احساس کنند از نظر روحی، روانی و جسمی مورد ظلم و خشونت هستند، به دلیل وابستگی مالی به مردان خانواده، مجبور به تحمل سختی و خشونت نیستند.

ایکنا ـ این در صورتی است که در جامعه ما در راه استقلال مالی و اقتصادی زنان بسیار سنگ‌‌اندازی می‌شود و نمونه بارز آن، زنان شاغلی هستند که بعد از ازدواج با مخالفت همسران‌شان برای ادامه اشتغال مواجه می‌شوند.

بله، این‌ها زمینه‌های فرهنگی و اجتماعی و عدم حمایت قانون در این خصوص است و نیز یک‌سری سنت‌های اجتماعی و فرهنگی که زنان را وادار می‌کند به اینکه از موقعیت اجتماعی، شغلی و اقتصادی خودشان عقب‌نشینی کنند.

انتهای پیام
captcha