شب قدر، لیله القدر؛ و تو چه می دانی چیست این شب؟ شب؛ بستری که محمل راز است و پنهانی، محیطی که در آن پنهان میشوند و زمانی که موجودات را میپوشاند (واللیل اذا یغشی)؛ محل و زمانی رازآمیز. و شب قدر، شبی پنهان؛ مفهومی پیچیده با راز! رازی که از دل قدر و اندازه بیرون میآید. عالمی (ملک) که از کوچکترین و ریزترین ذراتش تا عظیمترین کهکشانهایش، هندسه و اندازه دارد و بر این اندازهها و قدرهایش قوانین و روابطی حاکم است(ملکوت)، و صاحبی دارد(مالک) و به سوی هدفی روان است، لاجرم از سوی انسان و از دید او به عنوان شناسندهای مقدر و مقدور و واجد و مقیدِ اندازهها، با راز و رمز همراه خواهد شد؛ رمزهایی که گشودنیاند و رازهایی که ناگشودنی! رمزهایی که با هوش و علم و دانایی گشوده و ظاهر میشوند و به توانایی و ظرفیت او بر میگردند و رازهایی که به ذات هستی بر میگردند و پنهاناند چون به باطن عالم بر میگردند. که «راز، معنی باطن است» (استاد دینانی)؛ و باطن در مقابل ظاهر، آنچه ناپیداست و نمیتوانش گشود.
چرا برای این تقدیر، شب رابرگزیدهاند؟ شب قدر، یعنی قدرها و اندازهها را در دل این تاریکی رازآمیز گذاردهاند و این یعنی قدرها پنهانند، عیان نیستند، حتی در همین جهان مادی، قدر و اندازه زندگیها و طول و بعد و مدت و فرصت و تعداد و مقدار و ...این قدرها عیان نیستند و برای دانستنشان باید اندازه گیریشان کرد و آشکارشان ساخت و همین که بخواهی به دقت و مطابق واقع اندازه گیریشان کنی از تو رخ خواهند پوشاند و دور خواهند شد که برای اندازه گیری مجبوری در آنها مداخله کنی و آنها را به هم بزنی و بنابراین چیزی دیگرگون بدست آوری ! و از آن بیشتر عدم قطعیتی است که در ماهیت شناخت جهان است، مانند ذره یا موجی که اگر بخواهی موقعیتش را با دقت تعیین کنی اندازه انرژیاش را از دست میدهی و بالعکس؛ امری که از تاریکی فراگیر بر قدرها حکایت میکند. رازی که با این ترفندها راهی به گشودنش نیست؛ عنقاست اسیر هرکس نشود. آیا این قاموس هستی و تدبیر مالک آن نیست؟ ابهام و عدم تعیّن در قدرها و اندازهها از چشم انسان، و تو حتی اگر پیامبر هم باشی چه میدانی که این شب حاکم بر قدرها چیست؛ و ما ادریک ما لیله القدر! همین است که برای قدر، شب آمده است، شبِ ابهام و راز و پوشیدگی در مقابل روزِ وضوح و روشنایی و تعیّن؛ و تنها راه بازگذارده شده بر بشر همان راه وحی است و حاملان آن.
این قدرها ظاهر نیستند چون در باطناند؛ قدرهای متیقن در نزد او اما نامتعین در نزد ما؛ اندازههایی پوشیده و در حجاب. قدر هر چیز، بهرهایست که از وجود به او دادهاند و وجود، باطن است و در آثارش تجلی میکند و این است که خود در پسِ پرده میماند و در حجاب و از چشم ما در شب! اما درخشش وجود در باطن و در دل تاریکیِ شب! نقطه وقوع یک راز میشود، یک پنهانی ناگشودنی؛ راز فاطمه!
بیشتر بخوانید:
این شب را به فاطمه(س) تفسیر کردهاند و چه تفسیر زیبایی! سرّی مستور، شب و راز و پنهانی! اما چگونه میتوان چنان زهره درخشانی را به شب تفسیر کرد جز آنکه این شب شبِ قدر باشد؟ وجودی درخشان پنهان در دل شب. در او اسرار قدرها را گذاردهاند و او آنها را با عظمتی رازآمیز در خود نگاه داشته است. پوشیده است و حتی مدفنش را نیز پنهان کردهاند تا تاییدی دیگر شود بر مستوری این سرّ عظیم. او چون باطن است قدرها دراوست. حاملان قرآن، در دامان او متولد میشوند و در سپیده او به هستی سلام میدهند.
او چون به باطن هستی راه یافته، مستور شده است، که به شهادت قدر انسان و اندازههای او واستعدادهایش، انسان برای حرکت آفریده شده است و بنابراین هستی راه و مسیر حرکت او میشود و نه محل ماندن و تفریحش، و همین است که با این دید به هستی، در راه نباید گردی به پا کرد، باید گذارد تا هدف را ببینی و دیگران نیز ببینند و این با گرفتن چشمها به خود نمیسازد و به همین دلیل است که مستور و در حجاب میشود تا از حجاب بیرون آید! و گاه که به ظاهر و ظهور عالم و جامعه میآید تجلی ظهورش پردههای شبهای دیجور و ظلمانیِ ظلم را میدرد و تابشش آنها را میسوزاند و محو میکند حتی اگر به ضخامت هزار ماه رسیده باشند!
فاطمه(س) اندازه و قدر است، قدری که حد واقعی آن پوشیده و پنهان است. او اندازه یک فرزند است در مقابل یک پدر که تا مادریِ پدر رفعت و ظرفیت دارد، و قدر یک همسر است در مقابل شریک زندگیاش که میتواند تا یک مدافع فعال حقانیت او پیش رود و اندازه و حد اعلای یک مادر است در مقابل فرزندانش که از آنها امام و حاملان وحی تربیت میکند و دختری تربیت میکند که عرصه دفاع از حق را جانانه فرو نمیگذارد و در سختترین عرصههای اجتماعی حضور دارد. آری او قدر و اندازه یک انسان مسئول در مقابل اجتماعش، حد یک متفکر مسئول در مقابل سرنوشت آینده مکتبش و مردمش و قدرو اندازه یک انسان و نه فقط یک زن، و نه فقط در محیط خانه یا جامعه یا تاریخ که در عرصه گستردهتر و بینهایت هستی و وجود و در مقابل خداوند است. آری، فاطمه قدر انسان است؛ شب قدر هستی است!
برای شناخت هدف و دلیل وجود و سپس یافتن حقوق و وظایف هر موجودی، شناخت قدر و اندازهها و حدود او شرط اصلی است. وقتی که به امکانات و موجودی اتاقی نگاه میکنیم میتوانیم بفهمیم که برای چه منظوری است و از آن چه انتظاری میرود؛ ظرف و وسایل پخت و پز خبر از آشپزخانه میدهد و مبل و میز و... خبر از میهمان خانه و..؛ نگاهی به انسان و موجودیهایش که قدرت تدبر (جمع و گردآوری اطلاعات) دارد و حافظه (ذخیره اطلاعات) و همچنین تفکر(نتیجه گیری و حل مسئله و یافتن راه) و سپس تعقل (سنجش و ارزیابی) راه حلها و برخورداریش از میل کمال جویی و بهتر طلبی، ما را به این برداشت میرساند که این ترکیب خاص برای حرکت طرح ریزی شده و همین است که در طول تاریخ زندگیش درجا نزده و تمدنش را تا این نقطه رسانده است.
یادداشت از مرحوم داریوش اسماعیلی؛ معاون فرهنگی سابق جهاد دانشگاهی واحد اصفهان
انتهای پیام