آینده فرهنگی ایران در گرو گفت‌وگو میان برش‌های فرهنگی است / فقدان گفت‌وگو باعث تجزیه فرهنگی می‌شود
کد خبر: 3948852
تاریخ انتشار : ۰۱ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۳:۲۳
در گفت‌وگو با ایکنا مطرح شد؛

آینده فرهنگی ایران در گرو گفت‌وگو میان برش‌های فرهنگی است / فقدان گفت‌وگو باعث تجزیه فرهنگی می‌شود

عضو هیئت‌ علمی دانشگاه آزاد اصفهان با بیان اینکه فرهنگ جامعه ایران از سه برش اصلی تشکیل شده است، اظهارکرد: آینده فرهنگی جامعه ما در گرو گفت‌وگو میان این سه برش قرار دارد. اگر این برش‌ها به مسیر وحدت‌بخشی برسند، آینده فرهنگی ایران متعالی خواهد بود، ولی اگر باب گفت‌وگو میان آنها بسته شود، دچار تجزیه و چندپارگی فرهنگی می‌شویم.

آینده فرهنگی ایران در گرو گفت‌وگو میان برش‌های فرهنگی است / فقدان گفت‌وگو باعث تجزیه فرهنگی می‌شود

دین و فرهنگ دو مقوله اساسی در تکوین و تعالی جامعه محسوب می‌شوند، این دو مقوله رابطه تنگانگ و گسست‌ناپذیری با یکدیگر دارند، به نوعی که دین پشتوانه فرهنگ و بسط‌دهنده آن است و متقابلاً فرهنگ می‌تواند هویت و آموزه‌های دینی را در متن جامعه نهادینه کند. خبرنگار ایکنا در اصفهان درباره رابطه دین و فرهنگ عمومی جامعه، گفت‌وگویی با رضا اسماعیلی، پژوهشگر فرهنگی و اجتماعی و عضو هیئت ‌علمی دانشگاه آزاد اصفهان داشته است که متن آن را در ادامه می‌خوانید: 

ایکنا ـ چه تعریفی از دو مقوله دین و فرهنگ وجود دارد و چه نسبتی میان این دو مقوله می‌تواند برقرار شود؟

در مورد مفهوم‌شناسی دین و فرهنگ و ارائه تعریف از این دو مقوله، بحث‌های طولانی شکل گرفته و دیدگاه‌ها و تعاریف متفاوتی مطرح شده است. مجموعه تعاریفی که از فرهنگ ارائه شده، بالغ بر 250 تعریف بوده و در مورد دین نیز بالغ بر 500 تعریف از سوی صاحب‌نظران و پژوهشگران این حوزه ارائه شده است. در دیدگاه مفهومی، اساساً فرهنگ را شامل دانش‌ها و ارزش‌ها، اعتقادات و باورها، هنجارها، رسوم و سنت‌ها می‌دانیم و به‌طور کلی، آنچه به زندگی انسان معنا می‌بخشد، اصطلاحاً فرهنگ نامیده می‌شود. مجموعه تعاریفی را که در حوزه فرهنگ مطرح شده است، می‌توان به دو دسته تقسیم کرد؛ دسته اول معتقدند فرهنگ شامل دستاوردهای مادی و معنوی انسان در طول زندگی اجتماعی است و دسته دوم بر این اعتقادند که فرهنگ صرفاً بُعد معنوی را شامل می‌شود و جنبه‌های مادی را ذیل حوزه تمدن به شمار می‌آورند، به همین دلیل بر این باورند که فرهنگ صرفاً چیزی جز معانی نیست.

دسته اول هر محصول و هر ساخته و پرداخته خارج از طبیعت را ذیل مقوله فرهنگ قرار می‌دهند. افرادی که فرهنگ را شامل دستاوردهای مادی و معنوی تلقی می‌کنند، تحت‌تأثیر آرای تایلور، انسان‌شناس انگلیسی قرار دارند که در سال 1871، کتابی با عنوان «فرهنگ ابتدایی» نوشت و هر دستاوردی را که خارج از طبیعت به وجود می‌آید و دست‌ساخته و ذهن‌پرداخته آدمی است، اصطلاحاً فرهنگ تلقی کرد. در سال 1982، یونسکو کنفرانسی در شهر مکزیکوسیتی برگزار کرد و با حضور صاحب‌نظران فرهنگ در حوزه‌های مختلف و از کشورهای متفاوت، به تعریفی از فرهنگ دست یافت که عبارت است از اعتقادات، باورها، دانش و حتی احساسات مردم و حقوق انسانی که برای نوع بشر وجود دارد.

از طرف دیگر، مفهوم‌شناسی دین نیز یکی از بحث‌های جدی است و دین‌شناسان دیدگاه‌های متفاوتی مطرح کرده‌اند. تعریفی که نسبت به آن اجماع نظر وجود دارد، دین را نظامی از اعتقادات معرفی می‌کند که شامل شناخت‌ها، عواطف و احساسات و مناسک و مراسم است و پیامدها و نتایجی در زندگی آدمی دارد. یعنی زندگی آدمی که به صورت فردی و گروهی در جریان است، تحت‌تأثیر اعتقاد به موجودی ماورائی و احساس و عاطفه نسبت به ماوراء، مجموعه‌ای مشتمل بر آداب و رسوم و مناسک در قالب‌های دینی را دربر می‌گیرد. هر بحثی که در حوزه دین‌شناسی مطرح می‌شود، باید منتج به تأثیراتی بر زندگی آدمی باشد. آنچه موجب می‌شود دین در زندگی انسانی در قالب ایمان بروز و ظهور پیدا کند، تجلیات مختلفی دارد. به تعبیر حضرت علی(ع) که می‌فرماید: «الْإِيمَانُ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ وَ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْكَانِ؛ ايمان، شناخت با دل و اعتراف با زبان و كردار با اركان بدن است»، مهم‌ترین مؤلفه دین که همان ایمان به حساب می‌آید، یک اعتقاد قلبی، گفتار زبانی و تجلی در اعمال و رفتار آدمی است.

از این منظر، در نسبت میان حوزه فرهنگ و دین، مفهوم فرهنگ گسترده‌تر و وسیع‌تر از حوزه دین محسوب می‌شود، به این معنا که یکی از عناصر تشکیل‌دهنده فرهنگ، عقاید است. البته گستره وسیعی از اعتقادات نیز وجود دارد، مثلاً باورهای خرافی موجود در جامعه بخشی از فرهنگ هستند، ولی در حوزه دین جایگاهی ندارند، یعنی اعتقادات دینی که برخاسته از الهامات الهی است و بر انبیا نازل شده، در چارچوب اعتقادات الهی تعریف می‌شوند. به همین دلیل، فرهنگ مقوله‌ای بسیار وسیع‌تر است و اگر آن را شامل دانش‌ها، ارزش‌ها، هنجارها و نگرش‌های مردم به پدیده‌ها تلقی کنیم، این یک قلمرو اصلی در مجموعه است که بیشتر بر حوزه‌های اعتقادی، اخلاقی و رفتاری تأکید می‌کند. اینکه رابطه دین و فرهنگ در جامعه ایران چگونه است، بحث دیگری را شامل می‌شود. در جامعه ایران، اگر فرهنگ را مشتمل بر ابعاد مختلف تلقی کنیم، در هسته و مرکز آن دین قرار دارد، چون سایر عناصر فرهنگی به شدت تحت‌تأثیر دین و مؤلفه‌های دینی قرار دارند.

ایکنا ـ چه چالش‌هایی میان دین و فرهنگ می‌تواند وجود داشته باشد و این چالش‌ها در چه شرایطی به وجود می‌آید؟

دین و فرهنگ از جنس اعتقادات، اندیشه‌ها، باورها و شناخت‌ها هستند، ولی میان دینداران و متولیان دین با متولیان فرهنگ ممکن است چالش به وجود آید، مثلاً شعر و دین هر دو مقوله‌ای فرهنگی هستند و می‌توانند در ارتباط با یکدیگر به دادوستد بپردازند. یعنی عناصر فرهنگی از حوزه دین به حوزه شعر وارد شود و شعر بُعد دینی پیدا کند و یک ترکیب فرهنگی شکل بگیرد؛ ولی وقتی وارد عرصه نظام فرهنگی می‌شوند و مجموعه‌ای از انسان‌ها در پشت باورها و اعتقادات قرار می‌گیرند که بر یک باور تأکید دارند و اساساً در پی این هستند که قلمرو باورها و اعتقادات‌شان را گسترش دهند تا بر سایر حوزه‌ها تسلط پیدا کند، اینجاست که وارد بحث‌های چالشی می‌شوند. بنابراین، میان خود دین و فرهنگ نمی‌تواند چالشی شکل بگیرد و وقتی افراد، گروه‌های اجتماعی و حتی دولت‌ها و مجموعه‌های سیاسی در پشت این‌ها قرار بگیرند، می‌تواند وارد این چالش شود که کدام یک بر دیگری سیطره و برتری پیدا کند. اساساً تناقض‌ها و تعارض‌هایی که از این لحاظ میان دین و فرهنگ در جامعه به وجود می‌آید، موجب برداشت‌های متفاوت و شیوه‌های گوناگون می‌شود و بعضاً نیز موازی فرهنگی و دینی صورت می‌گیرد.

ایکنا ـ اگر بخواهیم در مورد جامعه ایران صحبت کنیم، فکر می‌کنید چه چالش‌هایی میان متولیان دین و متولیان فرهنگ وجود دارد؟ این چالش‌ها چقدر جدی است و می‌تواند آسیب‌زا باشد؟

یکی از ویژگی‌های فرهنگی جامعه ایران در ادوار مختلف تاریخی و برش‌های فرهنگی که در این سرزمین وجود دارد، اعم از ایران باستان، ایران بعد از اسلام و ایران در دوره مدرن، این بوده که دین همواره یکی از عناصر و مؤلفه‌های تشکیل‌دهنده فرهنگ محسوب می‌شده است. در ایران باستان، روحانیون کیش‌های مختلف برحسب باورهای خود همیشه در زمره صاحبان قدرت و متنفذین حوزه‌های اجتماعی و فرهنگی بودند، مثلاً در دوره ساسانیان، رهبران روحانی زرتشتی جایگاهی والا و نقشی تعیین‌کننده داشتند. با ورود اسلام به ایران، جامعه تحت‌تأثیر آموزه‌های دیگری قرار می‌گیرد و این روند ادامه پیدا می‌کند تا اینکه در دوره صفویه نیز حکومتی دینی تشکیل می‌شود. اساساً در سه دوره تاریخی، حکومت دینی به وجه غالب داشته‌ایم؛ دوره ساسانیان، دوره صفویه و ایران بعد از انقلاب اسلامی. به همین دلیل، دین در همه ادوار تاریخی نقش تعیین‌کننده داشته است، بعضاً در مرکز قرار داشته و اگر هم در مرکز قرار نداشته، از اهمیت و اعتبار بالایی برخوردار بوده است.


بیشتر بخوانید: 


دین و فرهنگ وقتی حالت چالشی پیدا می‌کنند که پای عنصر سومی به نام قدرت به میان بیاید و این قدرت است که قلمروها و نظام ارتباطات میان دین و فرهنگ را تعیین می‌کند. چون انقلاب اسلامی به تعبیر یک متفکر و تحلیل‌گر این حوزه، انقلابی به نام خدا با آموزه‌های مذهبی و رهبری یک فرد روحانی بود، بعد از پیروزی، اساساً دینی کردن جامعه و حوزه فرهنگ، اقتصاد و سیاست مبنا و محور قرار گرفت. در این انطباق‌بخشی، چالش‌هایی بروز کرد، به این معنا که بخش‌های مختلف حوزه فرهنگ و به طور مشخص، حوزه موسیقی با رهبران عرصه دینی دچار این چالش شد که حدود و قلمرو حوزه موسیقی در محیط‌های فرهنگی چگونه است. میان رهبران روحانی در خصوص این قلمرو اجماع نظر وجود ندارد، برخی بر نفی آن تأکید دارند و برخی حضور آن را با ابعاد دینی می‌پذیرند، به طوری که در ترویج و اشاعه دین نقش تعیین‌کننده داشته باشد و برخی دیگر این دو را در عرض هم قرار می‌دهند، یعنی معتقدند هر دو دارای قلمرو و روش‌های خاص خودشان هستند و در کنار هم به زیست فرهنگی ادامه می‌دهند.

بنابراین در اینجا با سه نوع رویکرد مواجه هستیم. اگر رویکرد اول که مبتنی بر دینی‌سازی همه امور و به خدمت گرفتن ابزارهای فرهنگی است مبنا قرار گیرد و عناصر، متولیان و اهل فرهنگ در این چارچوب قرار بگیرند، هیچ چالشی وجود ندارد، ولی اگر در تعارض قرار گیرند، یا این تعارض بر اثر اختلاف‌هایی باشد که نزد متولیان و صاحب‌نظران دینی وجود دارد، آن وقت چالش‌ها بروز پیدا می‌کند و بعضاً ممکن است وارد نزاع‌های مختلفی نیز بشود. اگر دیدگاه منعطف‌تری مطرح شود که این دو قلمرو با محتواهای متفاوت و روش‌های گوناگون، ولی به عنوان دو مؤلفه اصلی فرهنگ در کنار هم به حیات خودشان ادامه دهند، چالشی نیز بروز نخواهد کرد و هیچ قلمرویی خواهان تضعیف قلمرو دیگر نخواهد شد و هر دو به آرامی به حیات خود ادامه می‌دهند.

در ایران بعد از انقلاب، شاهد رویکردهای مختلفی در این زمینه بوده‌ایم. چون دولت متولی تحقق اهداف اسلامی است، بعضاً در قالب فعالیت‌هایی وارد حوزه فرهنگ می‌شود، قانون‌گذاری، سیاست‌گذاری و بودجه‌ریزی می‌کند و چون قلمرو دین برخاسته از آرای اندیشمندان و متون دینی مثل قرآن، احادیث و روایات و سنت و سیره رهبران دینی و اولیای الهی است و روحانیون به عنوان نهاد ترویج‌دهنده و تبلیغ‌کننده دین مطرح‌اند، وارد بحث‌های تعارض‌گونه و چالش‌هایی در جامعه شده‌ایم، مثل حرمت موسیقی و تحریم کردن آن، از فرهنگ حلال و حرام سخن گفتن و از منظر فقهی به فرهنگ نگاه کردن.

ایکنا ـ با توجه به چالش‌ها و تعارض‌هایی که به نمونه‌ای از آنها اشاره کردید، آینده این چالش‌ها و تعارض‌ها را چگونه پیش‌بینی می‌کنید؟ اگر برای حل آنها چاره‌ای اندیشیده نشود، فرهنگ جامعه در آینده چقدر متأثر از آموزه‌های دینی خواهد بود؟

فرهنگ جامعه ایران از سه برش اصلی تشکیل شده است؛ ایران باستان، ایران اسلامی و برش مدرن. چالش‌هایی که در این زمینه شکل گرفته، بخشی به چالش مدرنیته و فرهنگ دینی برمی‌گردد، بخشی مربوط به چالش مدرنیته با فرهنگ و آداب و رسوم باستانی است و بخشی از چالش‌ها نیز در ارتباط میان فرهنگ ایرانی و فرهنگ اسلامی از منظر فقهی قابلیت بررسی دارد. آینده فرهنگی جامعه ایران در گرو گفت‌وگو و بحث و مجادله میان این برش‌های مختلف است. اگر این برش‌های فرهنگی ضمن اختلاف‌ها نسبت به دو عنصر محتوا و قالب که بعضاً در این زمینه‌ها دچار تفاوت‌ها و تعارضاتی هستند، در تعامل با یکدیگر، به مسیر وحدت‌بخشی برسند، به طوری که عناصر موجود در این زمینه‌ها با هم انسجام پیدا کنند، آینده فرهنگی جامعه ایران متعالی خواهد بود.

در صورتی که پنجره‌های گفت‌وگو میان این برش‌های فرهنگی بسته شود، چون ارتباطات وسیع فیزیکی و رسانه‌ای وجود دارد و تعاملات فرهنگی در قالب محتواها و مضامین مختلف ادامه پیدا کند، این تعارضات موجب می‌شود که دچار چندپارگی فرهنگی شویم. بنابراین، چندپاره شدن فرهنگ و از دست رفتن انسجام فرهنگی، یکی از مشکلاتی است که در این زمینه حاصل می‌شود. مشروط بر اینکه متولیان حوزه‌های فرهنگی به جای گفت‌وگو، به ستیز و نزاع با هم بپردازند و تأکید خاصی بر شکل‌گرایی یا فرمالیسم فرهنگی داشته باشند و از محتواهای مشترکی که در این حوزه میان عناصر و مؤلفه‌های مختلف وجود دارد، دوری کنند، وارد تجزیه فرهنگی می‌شویم که در دوره‌های مختلف، تجربه‌های متفاوت آن را داریم. تأکید پهلوی اول بر باستان‌گرایی یا تأکید خاص بر عناصر فرهنگ اسلامی بدون توجه به ویژگی‌های فرهنگی جامعه موجب می‌شود که نوعی دوقطبی فرهنگی در جامعه به وجود بیاید که نه برای فرهنگ ایران مفید بودن را به ارمغان می‌آورد و نه برای فرهنگ اسلامی.

انتهای پیام
captcha