مبانی علم‌شناسی با معرفت‌بخشی از قرآن کریم در «اسلام و مطالعات اجتماعی»
کد خبر: 3956889
تاریخ انتشار : ۱۱ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۳:۴۰

مبانی علم‌شناسی با معرفت‌بخشی از قرآن کریم در «اسلام و مطالعات اجتماعی»

سی و یکمین شماره از فصلنامه اسلام و مطالعات اجتماعی به صاحب امتیازی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم منتشر شد.

به گزارش ایکنا، در این شماره از فصلنامه اسلام و مطالعات اجتماعی مقالاتی با عناوین «تأملاتی معرفت‌شناختی در باب عدالت فرهنگی»، «الگوی مبانی علم‌شناسی در علوم انسانی با معرفت‌بخشی از قرآن کریم»، «بررسی مکتب انتقال و مکتب تولید و مبادله معنا با رویکرد قرآنی»، «گفتمان زن در شیعه و سلفیه و دلایل تحول آن در گفتمان شیعه»، «آسیب‌‌‌‌‌‌‌‌شناسی اخلاق اجتماعی جامعه اسلامی و راه‌‌های برون‌‌رفت از آن بر اساس سوره بقره»، «بررسی تأثیر ارزش‌های اخلاقی بر تمایل مردم به رفتارهای خیرخواهانه در بستر ویروس کرونا (مورد مطالعه: کرمانشاه)» و «تبیین جامعه‌شناختی رابطه الگوهای دینداری و متغیرهای جمعیتی با رواداری اجتماعی (مورد مطالعه: قومیت‌های ساکن در شهرستان کازرون)» منتشر شده است.

تأملاتی معرفت‌شناختی در باب عدالت فرهنگی

در چکیده مقاله «تأملاتی معرفت‌شناختی در باب عدالت فرهنگی» می‌خوانیم: دغدغه بسط عدالت در حوزه فرهنگ، در کنار عدالت اقتصادی، عدالت سیاسی و... ما را با ترکیب عدالت فرهنگی روبه‌رو می‌کند. مفهوم عدالت فرهنگی به‌معنای عادلانه یا ناعادلانه‌خواندن کنش‌ها، سیاست‌ها، توزیع کالاهای فرهنگی و به‌طور کل، نظام فرهنگی، مفهومی به‌غایت پیچیده است که کشف چیستی آن و تعیین معیارها و شاخص‌هایش متوقف بر پرسش‌های اساسی معرفت‌شناختی است. این تحقیق با روش توصیفی-تحلیلی درصدد است پرسش‌های مهم معرفت‌شناختی عدالت فرهنگی را تبیین کند. نتایج حاصله، ما را به این سمت می‌برد که در تأمل درباره «درک مبدأ عدالت فرهنگی»، انطباق انتخاب‌های فرهنگی با ذات فرهنگ راه‌گشا است. در پرسش دوم، توجه به اصالت فرهنگ ما را از درافتادن به نسبی‌انگاری در عدالت فرهنگی نجات می‌دهد. ذیل مقوله «روش دستیابی به معیارهای عدالت فرهنگی»، باید به‌دنبال پاسخ به چیستی ماهیت فرهنگ و امکان کنترل‌پذیری آن بود. تکثرگرایی در عدالت فرهنگی و لزوم غایت‌گرایی، دو اصل دیگر عدالت فرهنگی خواهد بود که مقاله بدان می‌پردازد.

الگوی علم‌شناسی با معرفت‌بخشی از قرآن

نویسنده مقاله «الگوی مبانی علم‌شناسی در علوم انسانی با معرفت‌بخشی از قرآن کریم» در طلیعه نوشتار خود آورده است: هدف پژوهش ارائه الگوی مبانی علم‌شناسی در علوم انسانی با معیار قرآن کریم است. این پژوهش از نوع تحقیقات بنیادی است و جهت تحلیل داده‌ها از روش تحلیل محتوای مضمونی به شیوه توصیفی-تحلیلی و با لحاظ احتمالی‌بودن نتایج در جهت پرهیز از تفسیر به رأی قرآن استفاده شده است. در این پژوهش از ارتباط عقلایی بین علوم، الگویی برای مبانی علم‌شناسی در علوم انسانی با معرفت‌بخشی از قرآن کریم استفاده شده است. نتایج به‌دست‌آمده از پژوهش، مبانی علم‌شناسی با تأکید بر قرآن شناختی را به‌صورت یک سیستم نشان می‌دهد که اجزای آن شامل سه گونهٔ علوم وحیانی، علوم جهانی و علوم انسانی است. در مبحث علوم انسانی در سه بعد خدا، جهان و انسان، می‌توان به مبانی علم‌شناختی رسید که مبدأ و مقصد آن، شناخت انسان است. مبانی علم‌شناسی در علوم انسانی را می‌توان با شناخت و معرفت انسان به خداوند، از طریق شناخت صفات ذاتی، ثبوتی، و حقیقی الهی، با رویکرد تفسیر صادق، شناخت انسان به جهان از آن جهت که جهان کاشف فعل خداوند متعال است، با رویکرد علم نافع و ارزشمند جامع، و شناخت انسان به انسان را از طریق شناخت صفات افعالی، اضافی و خبری با رویکرد علم ثمین غایت‌محور استنتاج کرد.

بررسی مکتب انتقال و تولید معنا با رویکرد قرآنی

در طلیعه نوشتار «بررسی مکتب انتقال و مکتب تولید و مبادله معنا با رویکرد قرآنی» آمده است: مکتب انتقال و مکتب تولید و مبادله معنا، دو مکتب مطرح در ارتباطات هستند که از ضریب نفوذ و تأثیر بالایی در نظریه‌ها و مباحث ارتباطی برخوردارند. این دو مکتب با استمداد از قرآن و به‌کارگیری روش استنطاق موردبررسی قرار گرفت. از منظر قرآن، نه اثبات‌گراییِ مکتب انتقال و نه تفسیرگرایی مکتب تولید و مبادله معنا (به‌صورتی که این مکتب بیان‌گر آن است) پذیرفته است؛ بلکه از منظر قرآن، فهم و تفسیر مهم دانسته شده و تولید معنا در جامعه ایمانی و در قرآن در چارچوب خطوطی که در قرآن مشخص شده مجاز و معتبر دانسته شده است؛ به‌گونه‌ای که تولید معنا در راستای قصد فرستنده حرکت خواهد کرد و نسبیت و بی‌اعتمادی به پیام را به‌دنبال نخواهد داشت. از طرف دیگر می‌توان به رویکرد هنجاری، انتقادی و به بیانی دیگر، اخلاقی قرآن اشاره کرد که این دو مکتب در این زمینه حرفی برای گفتن ندارند. سرانجام قرآن بازیابی معنا را در کنار تولید معنا به رسمیت می‌شناسد و آن را به کار می‌بندد، و بازیابی را نتیجهٔ به‌کارگیری روش‌هایی همچون انذار، موعظه و توبیخ می‌داند؛ روش‌هایی که به‌دنبال علم‌آموزی نیست، بلکه با استمداد از زبان روح به‌دنبال یادآوری است.

گفتمان زن در شیعه و سلفیه و دلایل تحول آن

در طلیعه نوشتار «گفتمان زن در شیعه و سلفیه و دلایل تحول آن در گفتمان شیعه» آمده است: هدف ما در این پژوهش بررسی چرایی تحول و عدم‌تحول وضعیت زنان در دو گفتمان سلفی و شیعه است. ما در این پژوهش با استفاده از روش تحلیل گفتمان لاکلا و موفه نشان خواهیم داد که اگرچه در گذشته و در گفتمان شیعه، همانند دیگر گفتمان‌‌های سنتی اسلامی زنان دارای جایگاه فرودست‌‌تری نسبت به مردان بودند،اما گفتمان شیعی با استفاده از نهاد اجتهاد توانست در وضعیت زنان تحول ایجاد نماید و بسیاری از نابرابری‌‌های موجود بین زن و مرد را از بین ببرد. این گفتمان شیعی توانست بسیاری از دال‌‌های گفتمان مدرن همچون آزادی، برابری، حق مشارکت و... را حول دال مرکزی عفاف گردآوری و در درون خود جذب نماید و از این طریق به معنادهی مجدد به این دال‌‌ها بپردازد. بر این اساس زنان در گفتمان تحول‌یافته شیعه بسیاری از حقوق همچون حق آزادی، مشارکت، برابری، و... را همچون مردان برخوردار گشتند و معانی این دال‌‌ها نیز دچار تغییراتی گشت؛ به‌عنوان مثال منظور از آزادی، آزادی‌ای است که با عفاف منافاتی نداشته باشد. گفتمان شیعی همچنین توانست تحولی عظیم در حوزه زنان ایجاد نماید، ولی گفتمان سلفی به‌دلیل دال‌‌های آن نتوانست به این مهم دست یابد.

انتهای پیام
captcha