«دیدن این فیلم جرم است» نخستین تجریه رضا زهتابچیان و محصول سازمان سینمایی سوره حوزه هنری است.
این فیلم موردپسند تماشاگران جشنواره سیوهفتم فیلم فجر قرار گرفت، اما به دلیل مضمون خاص و پرحاشیهاش از نگاه داوران مغفول ماند و اگر به آثاری که در دوره سیوهفتم جایزه داده شده نگاهی بیندازیم، متوجه خواهیم شد «دیدن این فیلم جرم است» نه تنها به لحاظ کیفی چیزی از آنها کم ندارد، بلکه یک سر و گردن بالاتر است.
داستان این فیلم درباره امیر؛ فرمانده یک پایگاه بسیج در تهران است، بعد از اینکه همسرش هانیه مورد تعرض یک گردنکلفت و تبعه انگلیسی قرار میگیرد و بچه در شکم مادر میمیرد، علیرغم میل نیروهای امنیتی، تبعه انگلیسی را در یک اتاق پایگاه بازداشت میکند...» این خلاصه قصه به روشنی دلایل برخورد نامهربانانه جشنواره دولتی فیلم فجر را با این فیلم نشان میدهد، چون در شرایطی که در بحث مذاکره با غرب از سوی برخی افراد مطرح میشد، چنین فیلمی میتوانست بازتابهای منفی به همراه داشته باشد!
نامهربانی نسبت به این کار تنها به جشنواره فیلم فجر هم خلاصه نشد، بلکه در اکران نیز برای آن سنگاندازیهای بسیاری پیش آمد. برای مثال عدم اجازه برای نمایش در نوروز 98 یکی از این اقدامات بود و در نهایت نیز نمایش در زمان سوخته اکران، سینما (ماه بهمن و اسفند در سینمای ایران زمان سوخته نامیده میشود) صورت گرفت. جالب اینکه در چنین موقعیتی باز هم فیلم توانسته فروش خوبی داشته باشد، بهنحویکه در ایام کرونایی که سینما یا تعطیل بوده یا خالی از تماشاگر این کار توانسته بیش از یک میلیارد تومان فروش داشته باشد.
فیلم توانسته به موضوعی بپردازد که تا امروز در کمتر فیلمی به آن توجه شده است. در این کار برخی زدوبندهای دولتی را میبینیم که تنها در سایه سیاستزدگی شکل گرفته است، البته عدهای از منتقدان بر این باورند چون این فیلم از سوی سوره حمایت شده، اجازه پیدا کرده که چنین حرفهایی را مطرح کند، اما این موضوع چندان اهمیتی ندارد، زیرا اگر هم چنین باشد کار اشتباهی صورت نگرفته، بلکه آنچه اهمیت دارد این است که حرف گفته شده به طرز خوبی بیان شود، وگرنه هستند کارهایی مانند «روزهای ابدی» و «دادستان» که با حمایت دولتی تولید شده اما کیفیتشان فاجعهبار بوده است.
نکته دیگر اینکه در این فیلم خوب یا بد بودن آدمها بر اساس عنوان یا سمتی که دارند شکل نمیگیرد، بلکه هر آدمی تنها با توجه به خصیصههای فردی خود، عکسالعمل نشان میدهد. برای مثال در سکانسی از فیلم تماشاگر توقع دارد روحانی فیلم در جهت حق حرکت کند اما میبینیم برای اولین بار چنین اتفاقی رخ نمیدهد و روحانی با طرف مقابل جوان بسیجی همراه میشود! این رفتار را در بسیجیان همراه قهرمان قصه هم میتوانیم مشاهده کنیم که در نقطه حساس دوست خود را تنها میگذارند!
این کار در انتخاب بازیگر موفق بوده است. نقش اول را مهدی زمینپرداز بازی میکند که در فیلم مهدویان بازیهای خوب وی را شاهد بودهایم، اما بازی غیرمتعارف امیر آقایی در قالب یک سردار از جمله اتفاقات خوب این فیلم است. در ادامه، دیگر انتخابها از جمله حسین پاکدل، حمیدرضا پگاه و محمود پاک نیت نیز اتفاقات خوبی را در فیلم رقم زدهاند.
بحث کارگردانی این فیلم هم جز امتیازات فیلم است رضا زهتابچیان به عنوان اولین کار خود در چیدن میزانسن و دکوپاژ موفق بوده است، همچنین دیگر بخشهای فنی نیز کیفیت خوبی دارند، اما فیلم را باید جز امتیازات ویژه فیلم محسوب کرد. آنجایی که کارگردان همه را شوکه کرد و با عملی که امیر آقایی انجام میدهد به مخاطب میگوید این قصه همچنان ادامه دارد.
درباره «دیدن این فیلم جرم است» یک نکته وجود دارد که در برخی نقدها میتوان آن را دید. آن هم قیاسی است که برای این کار انجام میدهند و آن را با «آژانس شیشهای» مقایسه میکنند. کار به لحاظ استانداردهای سینمایی قابلقیاس با فیلم حاتمیکیا نیست، اما توانسته در حد خود، نمونهای موفق برای یک کار اکشن و پرماجرا باشد. درضمن این فیلم نشان میدهد سینمای ایران ظرفیت کار اکشن را دارد به شرطی که فیلمساز این حوزه را بشناسد، وگرنه نتیجه مانند صحنههای اکشنی خواهد شد که در سریال «دادستان» شاهدش بودیم.
در انتها باید گفت این فیلم در جشنواره سیوهفتم فیلم فجر به گواه بسیاری دیده نشد و برای اکران نیز نسبت به آن سختگیریهای بسیاری رخ داد، اما مخاطب نشان داد اگر کاری خوب باشد، حتی در شرایط کرونایی نیز به دیدن آن خواهند رفت، اما تنها یک افسوس باقی میماند. وقتی با فیلمسازان جوانی که میخواهند در حوزه انقلاب کارهای جدید ارائه دهند چنین رفتار میشود دیگر نباید انتظار داشت آینده چنین تولیداتی روشن باشد!
به قلم داوود کنشلو
انتهای پیام