سرسپردگی به نظریات فلسفی اشتباه است / چرا به دین نیاز داریم؟
کد خبر: 3957926
تاریخ انتشار : ۱۶ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۶:۳۹

سرسپردگی به نظریات فلسفی اشتباه است / چرا به دین نیاز داریم؟

محمدحسین حشمت‌پور با اشاره به اهمیت ورود به فلسفه بیان کرد: لازم است به این علم پرداخته شود اما باید بدانیم فلسفه هرچه هست، وحی نیست، بلکه برداشت‌های بشری است و احتمال اشتباه در آن هست و نباید فلسفه را به عنوان وحی منزل بدانیم، بلکه احتمال خلل می‌دهیم، هرچقدر افراد فیلسوف مهم بوده‌اند، اما معصوم نبودند و برداشت‌هایی از وحی داشتند.

به گزارش ایکنا؛ محمدحسین حشمت‌پور، دانشیار گروه فلسفه و كلام اسلامی دانشگاه قم، جمعه 15 اسفندماه، در هفتمین دوره علمی - پژوهشی مشکات که به همت انجمن علمی دانشجویی الهیات دانشگاه امام صادق(ع) برگزار شد، به ایراد سخن پرداخت که متن آن را در ادامه می‌خوانید؛

توجه به روایات ائمه(ع) در آثار فلسفی نیز قابل توجه است. ابن سینا در نمط نهم اشارات که بحث عرفانی دارد، به کلمات ائمه معصومین(ع) احتمالاً رجوع داشته است، البته که سعی دارد چیزی را بروز ندهد، چون ایشان فیلسوف است و باید به نظر عقلی بپردازد، اما ایشان برداشت‌های عقلی خود از روایات را مد نظر قرار داده است و ملاصدرا هم به آیات و روایات تصریح می‌کند و در اسرارالآیات مطالب فلسفی را می‌آورد و سپس به آیات قرآن اشاره می‌کند تا نشان دهد فلسفه ما با آیات قرآن مخالفتی ندارد. در مورد آیات نیز آیه را می‌آورد و به مخاطب واگذار می‌کند و می‌گوید شما قضاوت کنید و ببینید آنچه ما از فلسفه گفتیم، در قرآن پیدا می‌کنید یا خیر.

دو شرط ورود به وادی فلسفه

او حتی در بخش‌های منطقی نیز از قرآن استفاده می‌کند. مثلاً ما پنج نوع استدلال داریم؛ سه شکل در اقترانیات داریم و دو قیاس منتج نیز در استثنائیات داریم که همه را از آیات قرآن استخراج کرده است و می‌گوید قیاس‌های اقترانی را حضرت ابراهیم(ع) در قضیه پرستش ستاره و ماه و ... از آن استفاده کرده است و قیاس استثنایی دیگر را خود خدا استدلال کرده که فرمود: «لَوْ کَانَ فِیهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا»، یعنی نشان می‌دهد که منطق ما نیز با قرآن ارتباط دارد.

با این ترتیب معلوم می‌شود خواندن این علوم به عنوان مقدمه لازم است، اما دو شرط باید در این مسئله رعایت شود و بدون این‌ها نباید وارد فلسفه شویم؛ شرط اول اینکه خدا استعداد درک فلسفه را به ما داده باشد. البته اگر این استعداد را نداریم، نباید مأیوس باشیم، چون استعدادهای دیگر را به ما داده است، اما اگر استعداد داریم، می‌توانیم وارد شویم و عمدتاً کسانی که می‌توانند ریاضی را حل کنند، استعداد فلسفی نیز دارند، اما کسانی که ریاضی حل نمی‌کنند یا علاقه ندارند نیز گاهی استعداد دارند، اما باید وارد گود شوند و ببینند از عهده برمی‌آیند یا خیر.

شرط دوم اینکه فلسفه هرچه هست، وحی نیست، بلکه برداشت‌های بشری است و احتمال اشتباه در آن هست و نباید فلسفه را به عنوان وحی منزل بدانیم، بلکه احتمال خلل می‌دهیم، هرچقدر افراد فیلسوف مهم بوده‌اند، اما معصوم نبودند و برداشت‌هایی از وحی داشتند. البته که وحی اشتباه نیست، اما احتمال اشتباه این برداشت‌ها هست. لذا باید با دقت فلسفه را خواند. باید به این نظریات اهتمام داشت، اما نباید به این نظریات سرسپرده باشیم.

تکامل انسان از دین می‌گذرد

استفاده فلسفه کم نیست و امروزه اشکالاتی که برخی‌ها بر برخی از اعتقادات ما می‌گیرند، با فلسفه پاسخ داده می‌شود، بنابراین منفعت فلسفه قابل انکار نیست، اما سرسپردگی کار درستی نیست که فکر کنیم اینها قطعاً درست می‌گویند. لذا روشن شد که فلسفه چه ارزشی دارد و ارزش آن را کسانی می‌دانند که از آن بهره‌مند شوند. اما نکته دیگر اینکه چه لزومی دارد علوم دینی را بخوانیم که فلسفه یکی از آنها است. خداوند ما را برای تکامل آفریده است که قائم به عمل است و علم و عمل نیز در دین پیدا می‌شود، لذا دین لازم است و دین یکی هم بیش نیست؛ یعنی آنچه مطابق با واقع است، یکی است. پیامبر(ص) یا فرستاده شده یا نشده است. اگر فرستاده شده، دین حق همان است که پیامبر اسلام(ص) آورده است، چون خاتم انبیا است. بالاخره دین یکی است و اینطور نیست که برداشت‌های مختلف از دین تمام دین باشد.

اینجا باید به مطابق با واقع اعتقاد یابیم که یکی است. باید از این یک دین دفاع کنیم و اشکالات را دفع کنیم. نکته دیگر اینکه امروزه مردم به دین نیاز زیادی دارند و وظیفه ما نیز بسیار سنگین است و باید بدانیم اگر انجام وظیفه کردیم پاداش ما نیز بیشتر است، پس نباید در علم و علوم و ترویج دین کوتاهی کنیم، به این دلیل که مردم را به سمت کمال سوق می‌دهیم و چه بهتر که اگر به کمال رسیدیم، دیگران را نیز به کمال برسانیم. خداوند این علاقه را در بشر قرار داده که دلش می‌خواهد هم‌نوع خود را به کمال برساند. حتی اگر ببینیم کسی مریض است، غصه می‌خوریم و در دین نیز همین است، لذا هرکسی دوست دارد دیگران را به حق دعوت کند و از این‌رو بشر از همراهی با دیگران راضی است.

پس باید سعی کنیم که دین را بخوانیم و به مردم نیز خدمت کنیم. اما نحوه خواندن این علوم نیز مهم است. خداوند قدرت جذب علم را به همه انسان‌های سالم داده است. علم را باید جذب کنیم و سعی کنیم اگر کتابی را می‌خوانیم طوری باشد که پس از تمام کردن آن بتوانیم تدریسش کنیم. هیچ وقت به این فکر نباشیم که شاید در آینده مشکل ما حل شود، بلکه باید در همان جلسه مشکل را حل کنیم. نباید به این فکر باشیم که کتاب‌های بعدی مشکل ما را حل می‌کند و چه‌بسا توفیق خواندن دیگر کتب نصیب ما نشود. همچنین باید مطالب را در ذهن مرور کنیم تا انس بگیریم و بعد صحت آن را بررسی کنیم.

البته در ابتدا حق نظر نداریم و باید بفهمیم و بعد به درجاتی می‌رسیم که قدرت نظر دادن هم خواهیم داشت، اما در ابتدا باید فقط بخوانیم و اگر در آینده خلافش ثابت شد، باید رد کنیم، اما در بادی امر باید بپذیریم تا در آینده قضاوت کنیم. برخی از مطالب بسیار روشن و پذیرش آن قطعی است، اما آنها که نمی‌توانیم در ابتدا قبول کنیم را باید به آینده موکول کنیم تا خدا نیز به ما توانایی فهمش را بدهد. اما کتاب‌هایی که در این زمینه خوانده شود نیز مهم است. کتاب‌هایی که اکنون در حوزه‌ها و ... معرفی می‌شوند خوب هستند و روش نیز مطلوب است، اما مسئله این است که قدری تلاش کم شده است. کتاب‌های ما کم نیستند و مطرح‌اند، اما اگر تلاش خود را زیاد کنیم با قدیمی‌ها فرقی نداریم و شاید در برخی از زمینه‌ها از آنها امکانات بیشتری هم داشته باشیم. امروز ما امکاناتی داریم که با یک دکمه مطلب را می‌توانیم حاضر کنیم.

البته نباید اینطور باشد که همه چیز را قبول کنیم، بلکه می‌توانیم داوری هم بکنیم، اما به شرط اینکه به صلاحیت لازم برسیم. چه اینکه برخی‌ها صلاحیت لازم را کسب نکردند و به داوری پرداختند و می‌بینیم اصلا اصل فلسفه برای اینها روشن نشده و داوری آنها خطا است. اینها فلسفه را رد کردند و معتقد شدند که فلاسفه نیز نفهمیدند و وقتی نظر خود را بیان می‌کنند، مشخص می‌شود خودشان متوجه نشده‌اند. لذا داوری کردن نیز آسان نیست و نباید چنین تصور کرد که هر کسی از راه رسید می‌تواند ابن سینا را رد کند. رد کردن اینها کار آسانی نیست و حتی برای کسانی که به درجات عالی رسیدند، کار دشواری است.

اصل احتیاج به فلسفه و علوم دینی، نیاز به بحث ندارد و همه می‌دانیم که به اینها نیاز داریم و جهان ما نیز نیاز دارد. افراد حتی اگر دانش عالی هم داشته باشند، برخی مسائل را نمی‌دانند. مثلاً فردی در ریاضیات قوی است، اما در علوم دینی قوی نیست و باید طوری وارد شویم که نیاز اینها نیز برطرف شود. مغرضین نیز زیاد هستند و دنیا آنها را فریب داده است و باید به صورت دقیق با اینها نیز مقابله کنیم. پس باید افراد مستعد را حفظ کنیم و همچنین نباید به کم قناعت کنیم.

حرص انسان باید به مسائل اخروی سوق داده شود

خدا انسان را حریص آفریده و این حرص نیکو است، این ما هستیم که مسیرش را منحرف کرده‌ایم و به سمت دنیا آورده‌ایم. راه این است که آن را به سمت آخرت و علوم ببریم. هرچقدر که علم و عمل به دست آوردیم، باید حرص بزنیم و بیشترش کنیم. ما آن را منحرف کرده و به سمت دنیا برده‌ایم، اما خدا حرص را آفریده که بگوییم «وَ قُل رَّبِّ زِدْنِی عِلْمًا» یا بگوییم «رَبِّ هَبْ لِی حُكْمًا وَأَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ». برخی از طلاب و دانشگاهیان را می‌بینم که آرام نیستند و هرچه یاد می‌گیرند، دوباره دوست دارند بیاموزند و وقتی به من می‌رسند، رها نمی‌کنند و می‌خواهند به نتیجه برسند و من نیز استقبال می‌کنم. گاهی سر کلاس، کسی اشکال می‌کند و تا قضیه را حل نکند، رها نمی‌کند. درست است وقت می‌گیرد، اما کار درست همین است.

انتهای پیام
captcha