در دعای روز بیست و پنجم ماه مبارک رمضان آمده است:
بِسمِ ِاللّهِ الرَّحمنِ الرِّحیم
اَللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِیهِ مُحِبّاً لِأَوْلِيَائِك
خدايا! مرا در اين ماه دلبسته اولیاء خویش قرار ده
وَ مُعَادِیاً لِأَعْدَائِك
و دشمن دشمنانت
مُسْتَنّاً بِسُنَّةِ خَاتَمِ أَنْبِيَائِك
و آراسته به راه و روش خاتم پیامبرانت
يَا عَاصِمَ قُلُوبِ النَّبِيِّين
اى نگهدارنده دلهای پيامبران
سنت: بنا به تعریف اصولیون، قول، فعل و تقریر صادرشده از ناحیه پیامبر اکرم(ص) را سنت گویند؛ عملی که قابل استناد به شریعت نبوی باشد. خلاف آن، بدعت است. برخی به گفتار، کردار و سکوت پیامبر، صفات ایشان را هم افزودهاند.
عاصم: بازدارنده و منعکننده از خطا.
امروز از خداوند عشق و دوستی یاران و دوستداران او را میطلبیم و دشمنی با دشمنانش را و همچنین یافتن روش و شیوهای که خاتم پیامبران بر آن شیوه و روش زندگی کرده است و در پایان خداوند را میخوانیم به نام بازدارنده قلبهای پیامبران از خطا.
الگو گرفتن از روشی که خاتم پیامبران بر آن بوده است و استواری بر راه و شیوه او که همانا ایستادگی بر منهج عدل و حق است، قطعاً به دستهبندیهای اجتماعی متناسب با روح و هدف آن شیوهها خواهد انجامید. این دستهبندیها عبارتاند از: پذیرندگان (مؤمنین)، پذیرندگانی که از حق اعراض و با اینکه به حقانیتش باور دارند نسبت به آن چشمپوشی میکنند (کفار) و فرصتطلبانی که میخواهند در هر شرایطی از مواهب هر وضعیتی منتفع شوند و در مقابل حق، رفتاری لرزان و ژلهای دارند (منافقین) و معاندین (دشمنان) و ناپذیرندگان لجوج و مقابلهگر.
سنت رسول(ص)، محبت با مؤمنین و جمع دلدادگانِ پیام توحید است و نرمخویی در دعوت؛ و البته شدت در مقابل کفار که حق را یافتهاند، اما بنا به منافع خویش آن را انکار میکنند. شیوه ایشان تحمل و صبر و عشق به رستگاری مردم بوده است تا حدی که خداوند به آن اشاره کرده است. «لَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ أَلاَّ یَكُونُوا مُؤْمِنینَ» (شعراء/۳). گویا تو «باخِعٌ نَفْسَكَ»؛ میخوری خودت را. چرا؟ «الّا یَكونوا مُؤمِنین» برای اینكه مردم ایمان نمیآورند. «لَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ» به این معناست که داری خودت را میخوری، دارد دلت میسوزد. «فَلا تَذْهَبْ نَفْسُكَ عَلَیْهِمْ حَسَراتٍ» (فاطر/۸). اینقدر روحت برای مردم حسرت نخورد، چه قدر آه میكشی؟ چقدر حرص میخوری؟ «حَریصٌ عَلیكُم»؛ پیغمبر حرص میخورد برای شما. «حریص»، حرص میخورد. «حَسَراتٍ»، حسرت میخورد. «باخِعٌ نَفْسَكَ»، خودت را میخوری. «لِتَشْقى»، خودت را به مشقت میاندازی.
اینها سنت پیامبر است در مواجهه با مردم و برای پیشبرد توحید. در این راه نمیتواند و نمیخواهد از جبر و زور استفاده کند، چرا که «و ما اَنتَ عَلیهِم بِجَبار» (ق/۴۵).
و در راه دعوت مردم، مأموریت او جز ابلاغ چیست؟ «ما عَلَی الرَّسول الّا البَلاغ» (مائده/۹۹).
و او بر مردم سیطرهای نمیجوید «لَستَ عَلیهِم بِمُصَیطر» (غاشیه/۲۲).
و خود را وکیل آنان نمیشمارد «و ما اَنتَ عَلیهِم بِوَکیل» (انعام/۱۰۷)
و نه حفیظ آنان است «و ما جَعلناکَ عَلیهِم حَفیظا» ( انعام/۱۰۷).
باورش سخت است! اما دین و پذیرش آن، در حوزه اختیار انسان، معنا و ارزش پیدا میکند و اینها همه شیوهنامه حفظ اختیار انسان است که در سنت و روش پیامبرِ آخرین، بدان تصریح شده و قابلشناسایی است. سنت او، همین شیوههاست؛ نه کپی ناشیانه و موبهمو و بدون تأمل از زندگی ایشان؛ چراکه برخی از شیوهها، تابع شرایط جغرافیایی یا تاریخی و منطقهای خود بوده است. باید اهداف و روشها را استخراج کرد؛ باید شیوهها را دریافت و نه شکلها را.
از طرفی سنت رسول(ص) پس از شکلگیری دعوت و گروهبندیهای پس از آن، محبت با گروندگان و درگیری با معاندان است؛ که «مُحَمَّدٌ رَسولُ اللَّهِ ۚ وَالَّذینَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَى الكُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم »(الفتح/۲۹).
سنت پیامبر، از یک طرف دوستی و عشق نسبت به آنانی است که معنای دوستی را فهمیدهاند و دوستداران خدا هستند (اولیائک)، همانان که اولیاء و دوستداران خدا، یعنی منشأ و نهایت زیباییها و خوبیهایند. دوستداشتن خداوند، یعنی دوستداشتن همه خوبیها و دلسپردگی به منبع همه آن زیباییها و نیکیها؛ و آیا چنین انسانهایی که دل در گرو او بستهاند را میتوان دوست نداشت؟ حتی گاهی فقط وجود یک فضیلت در یک فرد، جمع کثیری را شیفته و مدهوش او میکند؛ چگونه خواهد بود حال او که دوست و قرین همه آن نیکوییهاست؟
باده دردآلودمان مجنون کند
صاف اگر گردد ندانم چون کند(مولانا)
و سنت پیامبر از سوی دیگر، شدت با کسانی است که دشمنان خداوندند (اعدائک)؛ یعنی کسانی که دشمن همه آن خوبیها و زیباییهایند؛ و مگر این دسته را میتوان دوست داشت؟
این سنت پیامبر خاتم است که این دستهبندیها را باعث میشود و میتوان در زیر این نور، آن اولیاء و آن اعداء را دید و تشخیص داد.
نوشته زنده یاد داریوش اسماعیلی
انتهای پیام