به گزارش ایکنا، آیتالله محمدهادی یوسفیغروی، شب گذشته، 12 مرداد، در ادامه سلسله درسگفتارهای تخصصی عاشورا که به همت موسسه آموزش عالی حوزوی امام خمینی استان فارس برگزار میشود، با موضوع «بررسی مقتل ابومخنف» به ایراد سخن پرداخت. متن سخنان این عاشوراپژوه و محقق را بخوانید؛
ابومخنف در قبائل ازدیها بود و میدید که خیلی از افرادی که در مهمانخانههای این قبائل شرکت میکنند، از ماجرای کربلا اطلاع دارند و این وقایع را بازگو میکنند و اگر هم خودشان در معرکه حاضر نبودند، افرادی که حاضر بودند را درک کرده بودند. او دید زمینه آماده است تا این اخبار را به صورت مصاحبههایی ثبت و از آنها کتاب جامعی تدوین کند. چه اینکه پیشتر کتابی در زمینه محاصره خلیفه سوم نوشته بود و به عنوان کتاب مقتل عثمان تحویل داده بود و در ادامه به فکر این افتاد که مقتل الحسین را بنویسد.
وی کهنترین کسی است که این کار را کرده و از امام سجاد(ع) تا امام کاظم(ع) را نیز درک کرده و از امام سجاد(ع) به صورت مستقیم نقلی ندارد و از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) نقل مستقیم دارد و 10 سال از امامت امام کاظم(ع) را نیز درک کرده است اما خبری به صورت مستقیم از امام کاظم(ع) هم ندارد و شاید به این دلیل باشد که اهل کوفه است.
«مخنف» نیز به معنای کسی است که صدایش در بینی است و ظاهرا در وقت ولادت نیز به این صورت بوده است و از اینرو مخنف نامیده شد و کنیهاش نیز معروف و مکرر نبوده بلکه کنیه غریب و کمیابی بوده و در مقام معرفی نیز قوت تعریفش بیشتر است و به همین ابومخنف معروف شده است.
اما به سال 450 هجری میرسیم که در بغداد، نجاشی، از همدورههای شیخ طوسی و سیدمرتضی را داریم. وقتی ترکان حنفی سلجوقی وارد بغداد شدند، موضع مخالف با شیعه گرفتند و این موجب شد تا کرسی تدریس شیخ طوسی، از طرف امیران دیلمیان، از او گرفته شد. وقتی ترکان سلجوقی وارد بغداد شدند این کرسی درس را آتش زدند و کتابخانهای مشتمل بر هشتاد هزار کتاب را نیز به آتش کشیدند، چون این کتابخانهها غیرحنفی بود و آنها نسبت به شیعه موضع خوبی نداشتند. از اینرو شیخ طوسی به ناچار از بغداد به جوار مرقد امام علی(ع) رفت. این خبر به دیگران نیز رسید و برخی عالمان به تدریج به جوار مرقد امام علی(ع) رفتند و به این صورت اولین پایگاه حوزه علمیه نجف شکل گرفت.
شیخ طوسی 12سال در نجف حیات داشت و در این دوران چند کتاب از ایشان نوشته شده و در همانجا نیز وفات کرد. او وصیت کرد منزلش به عنوان مسجد جامع نجف وقف شود و در عین حال مرکز درسهای طلاب شیعه نجف اشرف باشد و همچنان این مسجد در نزدیکی صحن امام علی(ع) هست.
اما شیخ طوسی اولین کتاب رجال شیعه را نوشت، او دو کتاب دارد؛ یکی رجال و دیگری فهرست. در رجال، راویان اخبار ائمه(ع) را معرفی کرده است تا قوت و ضعف آنها به دست آید، اما در کتاب فهرست، مصنفین و کتب آنها معرفی شدهاند. وقتی این کتاب منتشر شد و به بغداد و نجاشی رسید، به نظرش رسید که گویا شیخ طوسی در برخی موارد دچار شتابزدگی شده است، از اینرو نجاشی کتابی به نام فهرست اسماء مصنفی الشیعه نوشت. مرحوم نجاشی از حیث تسلط قویتر از شیخ طوسی شناخته شد. نجاشی وقتی به لوط بن یحیی، یعنی ابومخنف رسیده او را اینطور معرفی کرده که او شیخ اصحاب کوفه بود؛ یعنی بزرگمرد افرادی بوده که در اخبار تاریخی دستی داشتند و کسی بوده که اخبارش در دست متخصصینِ اخبار تاریخی، به عنوان اخبار قابل اعتماد شناخته میشده است.
همانطور که در حدیث، چهار کتاب اولیه داریم که اولین کتابهای روایتی شیعه هستند و عبارتند از کافی، من لا یحضره الفقیه، تهذیب و استبصار، در رجال هم چهار کتاب معتبر داریم که عبارت از رجال نجاشی، فهرست و رجال شیخ طوسی و خلاصه الرجال علامه حلی هستند. البته برخیها به جای این کتاب، رجال ابن غضائری را شمردهاند که همدوره شیخ طوسی و نجاشی بوده و از طبقه شاگردان شیخ مفید در بغداد بوده و وفاتش 411 هجری است.
اما در باب کتاب ابومخنف باید بگوییم که نسخه اصلی آن به دست ما نرسیده است؛ چون برای سال صد هجری است، اما با یک واسطه این کتاب رسیده است که این واسطه هشام بن محمد بن صائب کلبی بوده است. وی همعصر امام رضا(ع) بوده است و در کوفه نزد ابومخنف شاگردی کرده بود و به نقل از او، طبری این مقتل را نقل کرده است. در این کتاب وقتی به حوادث سال 60 هجری میرسد، مطالب مربوط به معاویه را مطرح میکند و ولایتعهدی یزید را میآورد. یزید در اولین کار خود به ولید نامه نوشت و از او خواست که دو بیعت بگیرد، یکی بیعت عمومی از مردم برای ولایتش و دومی بیعت از خواص اصحاب که فرزندان خلفا بودند.
طبری، این حوادث را از طرق مختلف نقل کرده است، اما بیشترین کسی که مورد توجه بوده و مورد اعتماد بوده است، ابومخنف است که به واسطه شاگرد ابومخنف این اخبار توسط طبری دریافت شده و در تاریخش آورده است. صد سال پس از طبری نیز، شیخ مفید به بغداد آمده که به شیخ الاسلام معروف بوده است. شیخ مفید بسیاری از تواریخ شرعی اسلامی شیعی را برای مردم نوشت و کتاب ارشاد را نیز به رشته تحریر درآورد. همچنین مزارات ائمه(ع) را هم برای شیعه نوشت و مزارهای ائمه(ع) در این دوران آزاد شد. بخش وسط این کتاب مقتل امام حسین(ع) است و شیخ مفید نیز در ابتدای اخبار این بخش میگوید؛ این اخبار را از مورخین مانند کلبی و واقدی و ... نقل میکنم، اما کلبی اخبار استادش ابومخنف را نقل کرده است و من این کار را در طول بیست سال انجام دادم.
باید توجه کنیم که این کتابی که به نام ابومخنف در نجف اشرف ارائه میشود، محرف است و باید گفت یک کتاب ابومخنف صحیح داریم و یکی هم مقتل محرف ابومخنف و باید توجه کرد که اخبار معتبر تاریخ مقتل ابومخنف، در تاریخ طبری است.
همچنین مرحوم محدث قمی یا برخی دیگر غفلت کردهاند از اینکه متن ارشاد شیخ مفید هم همان متن تاریخ طبری است، با این تفاوت که طبری اسناد را آورده اما شیخ مفید بنا بر اختصار، اسناد را نیاورده است و هیچ مقتلی را نداریم که به کسی برسد که ناظر جریان باشد و راوی بگوید که خودم دیدم که چنین و چنان شد. اما این را ابومخنف جرات دارد بگوید و نام آن اشخاص را آورده و طبری نیز نامها را آورده اما شیخ مفید میگوید هر کسی محقق باشد، میتواند به تاریخ طبری مراجعه کند، از اینرو در ارشاد نیاورده است. همچنین به انگیزه اختصار برخی اخبار را نیز مختصر کرده است.
بنده نیز پس از اینکه این اخبار را جمعآوری و مقابله و بررسی کردم که تا کجای این اخبار را شیخ مفید آورده، سپس به سراغ دیگر کتب قبل از قرن ششم هجری و قبل از حمله مغول رفتم و چون در حمله مغولها بسیاری از کتب از بین رفته است، از اینروست که میتوان گفت کتب قبل از این حمله به اعتبار نزدیکتر است.
انتهای پیام