«مقایسه میزان اثربخشی فرزندپروری چندبعدی معنوی خداسو و فرزندپروری مثبت بر حرمت خود، خودکارآمدی و خودمهارگری کودکان دارای والدین پراسترس» عنوان مقالهای پژوهشی به قلم ناهید جولاییها، مسعود جانبزرگی، احمد علیپور و عباس پسندیده است که شهریورماه سال جاری در مجله تحقیقات علوم رفتاری وابسته به دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، دوره 19، شماره دوم، منتشر شد. خبرنگار ایکنا در اصفهان در خصوص موضوع مورد پژوهش در این مقاله و نتیجه حاصل از آن، گفتوگویی با ناهید جولاییها، روانشناس، مدرس دانشگاه و کارشناس سلامت روان شبکه بهداشت و درمان شهرستان ری انجام داده است که متن آن را در ادامه میخوانید:
ایکنا ـ منظور از درمان چندبعدی معنوی خداسو چیست؟
همانطور که اطلاع دارید، رویکردهای درمانی متفاوتی در رواندرمانی وجود دارد. از زمانی که تغییر در روان انسانها به منظور بهبود رفتار رایج شد، رویکردهای متفاوتی در رواندرمانی شکل گرفت و این رویکردها مدام متحول شده و پایههای تئوریکی آنها تغییر کرده است. در واقع، فراز و نشیبهای بسیار زیادی در این حوزه وجود داشته که از جمله آنها، میزان توجه یا عدم توجه به مذهب در بهبود روانشناختی انسانها بوده است. این مسئله بعضاً با اقبال بسیار کمی مواجه شده و حتی گفته میشد که میتواند باعث ایجاد مشکل و بیماری شود. این رویکرد بعدها تغییر کرد و اکنون شاهد شکلگیری رویههایی هستیم که به مذهب توجه دارند.
اگر بخواهیم به بحث معنویت بپردازیم، مسئله اینجاست که در رواندرمانی نمیتوان معنویت و بهطور اخص، مذهب افراد را نادیده گرفت. بیتوجهی به بعد معنوی باعث ایجاد مشکل میشود، یا اینکه افراد وقتی احساس میکنند نوعی تعادل نسبی در رفتارشان ایجاد شده است، دنبال معنویت میگردند. بنابراین، در حال حاضر، بهدلیل آن مسائل واقعی که در زندگی انسانها ایجاد شده است، به معنویت توجه میشود.
البته توجه به معنویت نیز در سطوح متفاوتی دنبال میشود، یا به تعبیر دیگر، کسانی که به معنویت توجه دارند، از دیدگاههای متفاوتی به آن نگاه میکنند. برخی ممکن است معنویت را بهعنوان یکی از ابعاد انسان در نظر بگیرند، مثل تعریفی که سازمان جهانی بهداشت دارد و میگوید: «انسان موجودی زیستی، روانی، اجتماعی و معنوی است». نگاه دیگری وجود دارد که درمان چندبعدی معنوی خداسو به آن توجه میکند و آن اینکه، معنویت، یک بعد در کنار ابعاد دیگر نیست، بلکه اصالت بسیار زیادی دارد و ابعاد دیگر را تحت تأثیر خودش قرار میدهد. این دیدگاه با همین پیشفرض، به درمان انسانها میپردازد و دو بعدی را که درمانهای روانشناختی دیگر تاکنون از آن غفلت کردهاند، یعنی بعد مبدأ و معاد ادراک شده(که انسان از کجا آمده است و به کجا میرود)، مورد توجه قرار داده و براساس این ابعاد، مراحل درمان را طی میکند و انسانها در طی این درمان، حالت تعادل و تعالی را تجربه میکنند.
ایکنا ـ مبدع این رویکرد چه کسی است؟
مسعود جانبزرگی، از نویسندگان این مقاله و عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه که سالها در دانشگاههای علوم پزشکی نیز فعالیت داشته، مبدع این رویکرد است.
ایکنا ـ این رویکرد از چه زمانی مورد استفاده قرار گرفته است؟
آغاز این رویکرد به زمانی برمیگردد که دکتر جانبزرگی مشغول کار بر رساله دکترای خود، زیر نظر مرحوم پریرخ دادستان، از اساتید دانشگاه تهران بود و سپس بهتدریج، طی تجربههای بالینی متوجه این نقص و محدودیت شد که به معنویات توجه نمیشود، یا اگرچه معنویت مهم است، ولی پشت اتاق درمان باقی میماند. اولین کتاب ایشان با عنوان «اصول درمانگری و مشاوره با رویکرد اسلامی» در سال 1395 چاپ شد، ولی استفاده از این رویکرد از قبل آغاز شده بود و روندی طولانی را گذرانده است، چون اعتباریابی شده و تمام مراحلی را که یک رویکرد درمانی باید بگذراند تا اعتبار علمی پیدا کند، کاملاً بهصورت دقیق طی کرده است.
ایکنا ـ چرا این رویکرد برای موضوع مقاله، یعنی بحث فرزندپروری انتخاب شد؟
تقریباً 15 سال است که کارمند وزارت بهداشت هستم و بهعنوان کارشناس سلامت روان فعالیت میکنم. یکی از سرفصلهای وزارت بهداشت، آموزش مهارتهای فرزندپروری است که عناوین مختلفی را شامل میشود. در این خصوص، با رویکردهای بسیار متفاوت از جمله Triple P یا فرزندپروری مثبت که در مقاله به آن پرداخته شده، کار کردم و طی تجربههای متعددی که با مادران داشتم، میزان اثربخشی رویکردها را در آنها مشاهده میکردم. در طی این سالها، با درمان چندبعدی معنوی خداسو نیز آشنا شدم. خودم این درمان را گذراندم و آن را با رویکردهای درمانی دیگر مقایسه کرده و متوجه شدم کیفیت تأثیر آن با درمانهای دیگر متفاوت است. در کنار این تجربه، همزمان که دانشجوی دوره دکترا بودم، مادر شدم و طی پروسه تحصیل، فرزندانم را نیز بزرگ میکردم.
بنابراین، تجربه مادری در کنار آموزش فرزندپروری و آشنایی با درمان چندبعدی معنوی خداسو به هم گره خورد و متوجه اثر این درمان بر خودم شدم، بهعنوان مادری که مشغول تحصیل و کار بیرون از منزل بوده و سرش بسیار شلوغ است و نیز تأثیر آن را بر کیفیت ارتباط با فرزندانم شاهد بودم. لذا، موضوع رساله دکترای خودم را در ارتباط با فرزندپروری انتخاب کردم و ترجیح دادم در این حوزه، از رویکرد چندبعدی معنوی خداسو استفاده کنم. مقالاتی که حاصل این رساله دکترا بود، در مجلات دانشگاه علوم پزشکی مشهد و اصفهان چاپ شد. در واقع، رزومه و تجربهای که داشتم، باعث شد تا این رویکرد را برای موضوع فرزندپروری انتخاب کنم.
ایکنا ـ درباره روند پژوهش شامل روش تحقیق، جامعه آماری و نتیجهگیری مقاله نیز توضیح دهید.
این تحقیق روی مادرانی انجام شد که فرزندان 8 تا 11 سال مشغول به تحصیل در مدارس غیرانتفاعی داشتند و خودشان در حوزه مادری، تنیدگی یا استرس بالایی را تجربه میکردند. برای این مادران، آزمون تنیدگی اجرا شد. این آزمون، یک نقطه برش دارد که براساس آن، پدران یا مادرانی که استرسی بالاتر از حد مشخص شده را تجربه میکنند، این استرس میتواند آسیبزننده باشد و عملکرد آنها را دچار اختلال کند. مادرانی را که استرس آنها بالاتر از نقطه برش بود، طبق فرایند غربالگری و یک سری ملاکها انتخاب و آنها را بهصورت تصادفی به سه گروه تقسیم کردیم. به یک گروه، روش چندبعدی معنوی خداسو و به گروه دیگر، فرزندپروری مثبت «ساندرز» را آموزش دادیم و گروه آخر نیز آموزشی دریافت نکردند. در نهایت، تستهای قبل و بعد از آموزش را با هم مقایسه کردیم و نتیجه پژوهش بهدست آمد. جامعه آماری اولیه، 45 نفر بود که به سه گروه 15 نفره تقسیم شدند و البته با ریزش نیز مواجه بودیم.
این پژوهش درباره سه فاکتور اجرا شد؛ Self esteem یا حرمت خود و عزت نفس که به واسطه حریمی که فرد برای خود تعیین میکند و اتفاقی که درون این حریم میافتد، شکل میگیرد. Self control یا خودمهارگری، به این معنا که افراد در مواجهه با محرکهای مختلف چقدر میتوانند خود را کنترل کنند و فاکتور سوم، خودکارآمدی، یعنی افراد چقدر به توانایی خود برای پیشبرد امورشان در موقعیتهای مختلف باور دارند که به سه حوزه اجتماعی، تحصیلی و هیجانی تقسیم میشود.
بهعنوان یک نتیجه کلی، آموزش فرزندپروری چندبعدی معنوی خداسو علاوه بر اینکه شاخصهای والدینی را بهبود بخشید، باعث بهبود شاخصهای مربوط به کودکان نیز شد. این پژوهش درباره مادران به اجرا درآمد و تبیینی که ارائه میدهد، به واسطه تحقیقی است که درباره این قشر انجام شد. برای اینکه مادری عملکرد درست و کاملی داشته باشد، علاوه بر داشتن اطلاعات و مهارت که اکنون در جامعه ما زیاد به چشم میخورد، به انگیزه درونی و معنادهی نیز نیاز دارد، یعنی باید بتواند مادر بودن خود را معنا کند. نظام معنایی انسان در کنار سایر ویژگیهای انسانشناختی، باید در آموزشهای فرزندپروری نیز مورد توجه قرار گیرد. دیوید، مک دونالد و ...... در مقاله خود در سال 2012 جملهای دارند مبنی بر اینکه «تکنیک کافی نیست» و سپس به تفصیل، به چرایی این موضوع میپردازند.
از طرف دیگر، تلاشهای معنوی که انسانها انجام میدهند، الگوهای رفتاریشان را شکل میدهد، تأثیر مثبتی بر آگاهیشان میگذارد و انسجام شخصیتی در آنها ایجاد میکند. این انسجام شخصیت باعث میشود که کار خود را خوب انجام دهند. فرزندپروری چندبعدی معنوی خداسو برخلاف بسیاری از رویکردهای دیگر، از روشهای کنترل بیرونی مثل تشویق و تنبیه استفاده نمیکند و هدف کلیاش این است که تمرکز را از پیامدهای بیرونی به بیدار نگه داشتن یک سری فاکتورهای خودنظمجویی در کودک معطوف کند، چون پیشفرض این رویکرد این است که همه انسانها فاکتورهای لازم برای رسیدن به تعادل و تعالی را دارند. همه ما از کودکی خودنظمجو و به دنبال تحول و تعالی بودهایم و مهمترین شاخصی که خدا در این خصوص در ما قرار داده، مکانیسمی به نام نظام تشخیصگر درونی است؛ سیستمی آگاه که قابلیت تشخیص دارد و میتوان گفت از سه سالگی کاملاً در کودکان وجود دارد و باید کاری کنیم که خراب نشود. یعنی لازم نیست کار خارقالعادهای انجام دهیم، بلکه بهعنوان پدر و مادر باید کاری کنیم که این نظام تشخیصگر کار خودش را انجام دهد، فرایند رهبری را به عهده بگیرد و باعث شود کودک خودش، خود را مهار کند. مثل اینکه هر یک از ما نوری در درون خود داریم و اگر پدر و مادرها کاری نکنند که این نور خاموش شود و اجازه دهند کودک به منبع نور خداوند وصل شود، همه چیزهای لازم برای رشد را در خودش خواهد داشت.
ایکنا ـ منظور از روش نیمه تجربی که در مقاله به آن اشاره شده است، چیست؟
وقتی نمیتوانیم تمام متغیرها را کنترل کنیم که آزمایشهای انسانی این ویژگی را دارند، از روش نیمه تجربی استفاده میشود. در آزمایشگاه و در مواجهه با مواد، همه متغیرها تحت کنترل قرار میگیرد، بنابراین، از روش تجربی استفاده شده، ولی در حوزه علوم انسانی بسیار سخت است که بخواهیم آزمایشها را بهصورت کاملاً تجربی انجام دهیم. لذا، آزمایشی که انجام میشود، بهصورت نیمه تجربی است. در این پژوهش، به مادران آموزش دادیم و برای آنها کارگاه برگزار کردیم، ولی همه متغیرها را کنترل نکردیم، چه بسا این مادران به لحاظ روابط با همسرانشان و نیز از نظر اقتصادی و اجتماعی با مشکلاتی مواجه بودند که در کنترل تحقیق نبود. بنابراین، نمیتوان ادعا کرد روش تحقیق کاملاً تجربی بوده است.
ایکنا ـ به نظر شما، این پژوهش چه پیام کاربردی برای والدین در خصوص فرزندپروری دارد؟
با توجه به اینکه این پژوهش روی مادران انجام شد، مهمترین پیامی که میتوانم به آن اشاره کنم، این است که مادر بهعنوان کسی که ارزش و مرتبه وجودی خاصی دارد، تأثیرگذاریاش بهگونهای است که هیچ کس دیگری نمیتواند تأثیر او را داشته باشد. اگر مادران این موضوع را درک کنند، حالشان با مادر بودن خیلی خوب میشود و از آن لذت میبرند.
ایکنا ـ با توجه به اینکه شخصاً از درمان چند بعدی معنوی خداسو استفاده کردهاید، فکر میکنید به جز موضوع فرزندپروری، در چه زمینهها و موضوعات دیگری میتوان از این رویکرد استفاده کرد؟
استفاده از این رویکرد در حوزههای مختلف درمان و میزان تأثیر آن در حال آزمایش و بررسی است، ولی یکی از زمینههایی که میتوان از این رویکرد در آن استفاده کرد، موضوع معنویت در کودکان است و اینکه این گروه سنی از نظر تحول معنوی چه جایگاهی دارند، چگونه تحول پیدا میکنند و دیدگاههایشان چگونه است. در واقع، این نیاز جامعه بهشمار میرود که به موضوع معنویت در کودکان پرداخته شود. از طرف دیگر، میتوان داستانهایی تألیف کرد که با موضوع معنویت در کودکان مرتبط بوده و از صافی این نظریه گذشته باشد. همچنین میتوان برای کودکان 3 تا 6 سال با تألیف داستان درباره شخصیتهای مقدس الگوسازی کرد. باید افرادی باشند که این نظریه را یاد بگیرند و در کنار آن، با ادبیات نیز آشنایی داشته باشند و بتوانند قصه بنویسند. جای این حوزه خالی است و میتوان به آن پرداخت.
انتهای پیام