کلمات به مجموعه واژگانی که در قالب جمله بیان میشود و به عرصه ظهور میرسند اطلاق میشود، کلماتی که بیان کننده اندیشهها، خواستهها و حالات درونی ما هستند. گاهی این کلمات چنان تاثیرگذار هستند که سرنوشت دیگران و یا گوینده این کلمات بوسیله آن تغییر مییابد و این ناشی از قدرت و بازتاب آن است.
واژگانی که از دهانمان خارج میشوند را دست کم نگیریم، این واژگان گاهی جادو میکند و گاهی هم معجزه، گاهی با یک واژه به دل شخص یا تودهای از مردم راه مییابیم و گاهی برعکس، گاهی هم یک کلمه میتواند زخم کهنهای را التیام بخشد و گاهی هم دلی را بشکند و پیوندی را بهم بزند. کلمات چنان قدرتی دارند که میتوانند خون به پا کنند و در عین حال جلوی ریخته شدن خونهای بسیاری را بگیرند.
در سالهای اخیر دانشمندان تاثیر مستقیم کلمات را بر گیاهان، ملکولهای آب و بلورهای منجمد شده بر روی آب و ... ثابت کردهاند. یك محقق ژاپنی با انتشاریافتههای تحقیقات خود مدعی شد كه مولکولهای آب نسبت به مفاهیم انسانی، کلمات شاد، دعا، فریاد و کلمات ناراحت کننده و نشات گرفته از حالات عصبی، تأثیرپذیرند. پروفسور «ماسارو ایموتو» (Masaru Emoto) كه یافتههای خود را با استفاده از حدود ۱۰ هزار آزمایش جمعآوری كرده و در سه جلد كتاب ارائه كرده، معتقد است كه کلمات و مفاهیم متافیزیكی محیط بر روی تركیب مولكولی آب تأثیر میگذارد.
کلمات حتی میتوانند سرآغاز خیر و شر باشند، این کلمات میتوانند فرد را به سوی عاقبت به خیری و گاهی هم به سوی شقاوت و بدسرانجامی سوق دهند. گاهی با کلمه «لا اله الا الله» انسان در مسیر رستگاری و حق قرار میگیرد (رسول اکرم خطاب به مشرکین: قولوا لا إله إلا الله تفلحوا ... امام رضا علیه السلام: قال الله تعالی «کَلِمَةُ لا إلهَ إلّا اللّهُ حِصني فَمَن دَخَلَ حِصني اَمِنَ مِن عَذابي») و با یک کلمه مانند «أنا خیرٌ منه» مقربترین مخلوق به خدا، از عرش به فرش میافتد و از اوج به حضیض میرسد.
کتابها که از همین کلمات و مجموعه واژگان تشکیل میشوند منبعی برای تأثیرگذاری و تاثیرپذیری هستند و در این میان قرآن هم از این قاعده مستثنی نیست، چراکه این کتاب آسمانی - که معجزه پیامبر اسلام (ص) به شمار میرود - با همین کلمات تشکیل شده است، کلماتی که اگر شخصی به منشأ الهی آن یقین داشته باشد میتواند سره از ناسره را تشخیص داده و دوا و درمان بسیاری از دردهای خویش (وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ) را در آن بیابد و با بکار بردن این کلمات در زمان و مکان مناسب معجزه بیافریند.
تاثیرات شگرف کلمات چنان زیاد و قابل لمس است که جادوگران نیز با به کارگیری این ابزار تاثیرگذار و عبور از خطوط قرمز و ورود به عالم تاریک سحر، کلماتی را برای برهم زدن پیوندها و بیمار کردن دیگران به کار میبرند و با آمیختن این کلمات با افعالی بسیار ناپسند، زندگی دیگران را تحت تاثیر اعمال شرورانه خود قرار میدهند. این کلمات توسط اربابان شر به ساحران آموخته میشود و تاثیر آن چنان زیاد است که گاهی به اولیاء خدا نیز آسیب میزند.
در روایات آمده که یک ساحر یهودی با نوشتن کلماتی بر روی کاغذ و گره زدن نخ و دمیدن در آن و سپس انداختن این مجموعه سحر در یک چاه، توانست به جسم رسول خدا(ص) آسیب بزند و ایشان را بیمار کند، این ماجرا توسط دو فرشته به اطلاع پیامبر اکرم(ص) رسید و مکان آن چاه نیز آشکار شد. آن حضرت، على علیه السلام را به همراه برخى از ياران فرستاد و با نشان و آدرسى كه به آنان داد، نوشته آن مرد افسونگر را از عمق چاه بالا كشيدند و آوردند، آنگاه بود كه معوذتین (سوره فلق و سوره ناس) بر پیامبر نازل شد و با خواندن کلمات (آیات) این دو سوره بر آن نوشته و آن نيرنگ افسونگرانه، همه بافتهها و دمدمههاى ساحر نقش بر آب گرديد و پيامبر اسلام(ص) در همان لحظه سلامت خود را باز يافت.
در دوران حضرت سلیمان نیز بازار سحر و جادو داغ بود و ساحران چنان به مردم آسیب میزدند که زندگی عادی آنان مختل شده بود. خداوند دو فرشتهای به نامهای هارورت و ماروت به سوی آنها فرستاد تا مردم را از چنگال ساحران نجات دهند و آن دو فرشته به مردم طرز ابطال سحر ساحران میآموختند تا بتوانند به زندگی عادی خود برگردند.
این سحرها ترکیبی از کلمات و حروف خاص و رمزگونهای بودند که بر روی کاغذ نوشته میشدند و با افعالی ناپسند آمیخته میشدند که نشان دهنده تاثیر هراس انگیز این کلمات بود که توسط ساحران به کار میرفت. این حکایت تا روزگار ما همچنان ادامه دارد که باید از آموختن اینگونه کلمات و آن افعال پرهیز کرد و هرگز به آن نزدیک نشد.
قرآن مگر غیر از مجموعه کلماتی است که خداوند بر پیامبر خود نازل کرده؟ همانگونه که در بالا به آن اشاره کردیم، این کلمات گاهی در سوره فلق و ناس قرار میگیرند تا به باطل السحر در آیند و در جای دیگری در سوره اخلاص کنار یکدیگر چیده شوند تا به ما درس توحید بدهند و در سوره حمد - که خداوند بصورت ویژهای از آن در قرآن بهعنوان سبع المثانی یاد میکند بخاطر کاربرد خاص و کلمات ستایشگرانه، دعاگونه و پر معنایی که در آن به کار رفته - آثاری اعجازگونه از خود بجا بگذارند و در جای جای قرآن، خداوند با همین کلمات با ما سخن میگوید تا ما حضور مقدس و مبارکش را با جان و دل لمس کنیم.
اغلب ما درک درستی از قدرت این کلمات نداریم که اگر داشتیم لحظهای از ذکر خدا غافل نمیشدیم. در احادیث پیامبر اکرم(ص) و روایات متعدد ائمه معصومین علیهم السلام اذکار فراوانی به ما آموخته میشود که راهگشای زندگی و حلال مشکلات ماست، اذکاری تشکیل شده از کلماتی ساده اما پرمعنی و پر رمز و راز که آنها را بر زبان جاری میکنیم و منتظر آثار معجزه گونه آن مینشینیم. همین کلمات کدها و نرم افزارهایی هستند که سخت افزارها و کائنات پیرامون مان را در زمان و مکان مناسب به حرکت در میآورند تا اعجاز این کلمات را به نظاره بنشینیم.
برای مثال حضرت یونس علیه السلام وقتی خودرا در شکم ماهی گرفتار دید خدارا با این کلمات صدا زد: «لا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّی کنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ» (آیه 57 سوره انبیاء). او با همین کلمات ساده توانست خود را - از این مهلکه که مرگ حتمی به دنبال داشت - نجات دهد و این از برکات کلمات است که اگر ما هم به قدرت اعجاز گونه آن ایمان داشته باشیم میتوانیم بنبستهای زندگی را بوسیله آن باز کنیم.
خداوند برای تأیید این موضوع که اگر حضرت یونس علیه السلام این کلمات را بر زبان جاری نمیکرد به مرگ حتمی دچار میشد، در آیه های 143 و 144 سوره صافات صراحتاً فرمود:«فَلَوْلا أَنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ»، ( و اگر او از زمره تسبيح كنندگان نبود قطعاً تا روزى كه برانگيخته مىشوند در شكم آن [ماهى] مىماند) و این یعنی تغییر سرنوشت حضرت یونس اتفاق نمیافتاد مگر با به بکاربردن کلماتی که خداوند از آن در آیههای فوق به عنوان تسبیح یاد کرد، کلماتی که اهل ذکر، آن را «ذکر یونسیه» میخوانند.
ماجرای مباهله بر هیچ مسلمانی پوشیده نیست و همه میدانیم که پیامبراسلام(ص) در سالهای اول رسالت خود، با سران کشورهای جهان مکاتبه کرد. در این میان نامهای نیز به اسقف نجران نوشت و طی آن مسیحیان نجران را به آیین اسلام دعوت کرد.
در واقعه مباهله هم که قبلاً در میان عرب سابقه نداشت و با به وقوع پیوستن آن ایمان و صدق دعوت پیامبر(ص) بر همگان آشکار گشت و پیامبر(ص) به وسیله آن خاصان و نزدیکان خود را که نگاهدارنده دین الهی بودند به مردم شناساند، هیئتی از مسیحیان نجران به اتفاق چند نفر از روسا و بزرگان خود به نمایندگی برای گفتگو به نزد رسول الله آمدند تا درباره دعوت پیامبر(ص) آگاهی یافته و سؤالات خود که اساسیترینشان درباره جایگاه حضرت عیسی بود را با ایشان در میان گذاشته و پاسخی لازم و قانعکننده را دریافت کنند، اما وقتی پیامبر(ص) با منطق و استدلال و بیان آیات الهی چگونگی دعوت و رسالت خویش را بر آنها عرضه و دیدگاه صحیح و به حق را درباره ابعاد وجودی حضرت عیسی بر ایشان بیان کرد، مسیحیان نپذیرفته و بدون هیچ دلیل قانع کنندهای بر حرف خویش پافشاری کرده و راه لجبازی را در پیش گرفتند.
پیامبر اکرم(ص) به دستور خدا از آنها خواست تا به مانند خود ایشان فرزندان و زنان و نفوسشان را در محلی گرد هم آورند و در آنجا در مقابل همگان از خداوند بخواهند تا حقیقت را روشن نموده و دروغگویان را به عذاب برساند. در روز موعود پیامبر(ص) تنها با اهلبیت خود علی(ع) و فاطمه(س) و حسنین بدون اینکه جمعیت را همراه خود کنند در محل مقرر حضور پیدا کردند. مسیحیان که از پیش قرار گذاشته بودند که اگر پیامبر(ص) با جمعیتی بزرگ و سر و صدا پا به عرصه مباهله نهادند به هیچ عنوان عقبنشینی نکرده و مبارزه کنند وقتی آرامش و قاطعیت رسول خدا که تنها به همراه اهلبیتش به سراغ آنها آمده بود مشاهده کردند مباهله نکردند.
روایت شده است وقتی لحظه مباهله فرا رسید، آسمان تیره و تار شد و مسیحیان نجران دریافتند اگر رسول خدا(ص) کلماتی (لعن و نفرین) بر زبان علیه آنان جاری کند، احدی از آنها زنده باقی نخواهد ماند، یا مسخ خواهند شد و یا اینکه نابود خواهند شد، لذا راه مصالحه در پیش گرفته و به شرایط ذمه تن در دادند.
شاید برخی، از ادعای فوق خرده بگیرند که این چه سخنان گزاف و مبالغه آمیزی است که مطرح میکنید ولی ما بدون پشتوانه قدم در این راه برنداشتهایم و میتوانیم ادعای خودرا اینگونه بیان کنیم که مگر «اسم اعظم» جز یک کلمه است که اگر به آن دست پیدا کنیم ما هم میتوانیم معجزه بیافرینیم اما خداوند آن را تنها در اختیار اولیای خود قرار داده و از دیگران پنهان ساخته تا مورد سوء استفاده سفیهان قرار نگیرد.
مگر توبه حضرت آدم جز بر زبان جاری کردن کلماتی نبود که از خداوند آموخته بود؟ «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ» مگر خلقت حضرت عیسی(ع) به فرموده خداوند جز یک کلمه نبود که بر حضرت مریم القا فرمود؟ «إِنَّمَا الْمَسيحُ عيسَي ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَ کَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلي مَرْيَمَ» و مگر خلقت حضرت آدم با کلمه «کُن» نبود؟ «إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»، البته در تفسیر کلمه و کلمات در آیاتی که ذکر شد تفاوتهایی وجود دارد اما ریشه آنها یکی است و بکار بردن «کلمه و کلمات» در این آیات برای نشان دادن ارزشمندی کلمه و اهمیت به کارگیری و به موقع واژگان است.
ممکن است بر این نوع نگاه خرده گرفته شود که منظور از «کلمه» در آیات قرآنی «واژه» نیست بلکه صرفاً اشاره به اتفاقات مهمی است که خداوند میخواهد از آن بعنوان «کلمه» یاد کند و ما داریم در برداشت صحیح از این موضوع و تفسیر آن به بیراهه میرویم. البته این اشکال در جای خود وارد است اما منظور ما تاکید خداوند در قرآن بر «کلمه» است که نشان از قدرت پر رمز و راز آن دارد.
در روایتهای متعدد در خصوص درخواست یزید از ولید بن عتبه فرماندار مدینه برای بیعت گرفتن از امام حسین علیه السلام آمده است، ولید بن عتبه، امام حسن علیه السلام را نزد خود فراخواند و از او خواست با یزید بیعت کند، او گفت: ما چیزی از تو جز یک «کلمه» نمیخواهیم، فقط بگو «بیعت کردم» و به سلامت از اینجا نزد مردم برو. ای فرزند رسول خدا بگو بیعت کردم تا جلوی ریخته شدن خونها گرفته شود.
«عبدالرحمن الشرقاوی» شاعر نامدار مصری - یکی از نویسندگان فیلمنامه «الرسالة» با کارگردانی «مصطفی عقاد» - در اینجا شعری را در قالب شعر نو از زبان امام حسین(ع) و در پاسخ به ولید سروده که بسیار زیبا و تامل برانگیز است. شاعر میگوید: «کبُرت الکلمة، وهل البيعة إلا كلمة؟ ما دین المرء سوی الکلمة، ماشرف الرجل سوی الکلمة، ما شرف الله سوی الکلمة. أتعرف ما معنى الكلمة؟ مفتاح الجنة في كلمة. ودخول النار على كلمة. وقضاء الله هو الكلمة. الكلمة لو تعرف حرمة زاد مذكور. الكلمة نور و بعض الكلمات قبور. بعض الكلمات قلاع يعتصم بها النبل البشري. الكلمة فرقان بين نبي وبغي. بالكلمة تنكشف الغمة. الكلمة نور، دليل تتبعه الأمة. عيسى ماكان سوى كلمة. أضاء الدنيا بالكلمات وعلّمها للصيادين فساروا يهدون العالم. الکلمة زلزلت الظالم. الکلمة حصن الحریة. إنّ الكلمة مسؤلية. إنّ الرّجل هو الكلمة. شرف الرّجل هو الكلمة. شرف الله هو الکلمة و لا رد لي لمن لا یعرف ما معنی الکلمة».
«کلمه بزرگ است. مگر بیعت کردن چیزی غیر از کلمه است؟ دین انسان جز کلمه نیست، شرافت انسان چیزی جز کلمه نیست، شرافت خدا در کلمه است، آیا معنای کلمه را میدانی؟ کلمه کلید بهشت است و همزمان عامل ورود به دوزخ. کلمه قضای پروردگار است. اگر متوجه حرمت کلمه باشی، کلمه توشهای اندوخته است و نوری افروخته. برخی کلمات گورستانند. در مقابل، برخی کلمات دژهایی بلندند که شرافت انسانی به آن پناه می برد. کلمه، ابزاری برای تشخیص پیامبر از شیاد فاسد است. بوسیله کلمه غم و اندوه زدوده میشود. کلمه نورو رهنمایی است که مردم از آن پیروی میکند. عیسی چیزی جز کلمه نبود و جهان را بوسیله کلمه روشن ساخت و آن را به ماهیگیران یاد داد. او از آنها حواریونی ساخت که جهان را هدایت کنند. کلمة، ستمگر را متزلزل میکند. کلمه، قلعه آزادی است. کلمه، مسئولیت است. وجود مرد متکی به کلمه است. کلمه، همه شرافت مرد است. کلمه، شرافت خداوند است. و من برای کسی که معنای کلمه را نمیفهمد هیچ حرف و پاسخی ندارم».
هر معجزهای که توسط خدا فعلیت پیدا میکند با رمزواژه «کُن» اتفاق میافتد، کلمهای که تنها یک واژه نیست بلکه جملهی کامل فعلی است که به دنبال آن یک اتفاق بزرگ رخ میدهد، یعنی هر امر الهی که به فعل در میآید و عینیت مییابد با این فعل امر (یعنی کلمهی کُن) اتفاق میافتد «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ» (آیه 82 سور یس)، کلمهای دو حرفی اما دارای آثاری بینظیر که مختص خالق بیهمتاست.
البته دستیابی انسان به مرحله اعجاز این کلمه زمانی امکانپذیر است که اذن آن از سوی خدا صادر شود و لازمه آن رسیدن به مرحله یقین از باور الهی است که مقدمه و پیش شرط ورود به عالم کلمات و آثار اعجاز گونه آن است.
برای درک بهتر قدرت «کلمه» و مثالهای فوق کافی است به این حدیث قدسی توجه کنید «قال الله عزوجل: یَا ابْنَ آدَمَ ... أَنا أَقُولُ لِلشَّیْءِ كُنْ فَیَكُونُ، أَطِعْنی فیما أَمَرْتُكَ أَجْعَلُكَ تَقُولُ لِلشَّیْءِ كُنْ فَیَكُونُ» اى فرزند آدم … من به هر چیزى بگویم باش پس مىشود، تو هم مرا اطاعت کن تا به هر چه بگویی باش بشود. البته رمز دستیابی به قدرت کلمه، اطاعت محض از دستورات الهی است.
برای آسان شدن فهم آنچه در بالا گفتیم به ماجرایی که در گذشته در شهر تبریز اتفاق افتاده توجه کنید: میگویند در تبریز قبری وجود دارد معروف به قبر حمال (حامبال قبری) و از آنِ عارف بیسواد اما مستجاب الدعوهای است که دعای امام زمان عجل الله تعالی فرجه در حقش مستجاب شده است. نقل شده «حامبال» در سن هفتاد سالگی در حال گذر از محله دئوه چی بود که کودکی را میبیند در نزدیکی لب بام پایش لیز میخورد و از بالا به پایین میافتد، در این هنگام، این عارف بزرگ با بیان جمله «ساخلییان ساخلا» (نگهدارنده نگهش دار) از مرگ حتمی این کودک جلوگیری میکند. به گفته مردم آن محله، کودک چنان پایش به زمین میرسد که گویی او را با دو دست گرفته، به حالت ایستاده و سلامت روی زمین گذاشتند، بدون اینکه احساس درد کند و یا زخمی بردارد.
در پی این حادثه مردمی که آنجا شاهد ماجرا بودند به سوی این شخص رفته و لباسهای وی را دریدند و از او پرسیدند که چگونه این کودک را از مرگ نجات داده است، وی در پاسخ به مردم گفت: «من چندین سال عبادت خدا را کردم بدون اینکه چیزی از او بخواهم و هرچه او گفت و خواست من اطاعت کردم اما در این لحظه از خدا خواستم که این بچه را حفظ کند و خداوند مهربان نیز خواسته ام را اجابت نمود».
به کار بردن کلماتِ خاص در زمان و مکان مناسب بوسیله افرادی که دارای شرایط کافی برای تاثیر گذاری این واژگان بر محیط پیرامون خود، میتواند معجزات الهی را به منصه ظهور برساند و این یک سنت الهی است که خداوند به بندگان خاص خود عطا می کند.
حال که تا این اندازه کلمات میتوانند در خیر و شر ما نقش ایفا کنند بجاست از به کار بردن کلمات مخرب و زیانبار پرهیز کنیم و هرگز آنها را در زندگی و محاورههای روزمرهمان بکار نبریم و دنبال عالیترین و سازندهترین کلمه و یا کلمات باشیم تا از برکات مادی و معنوی آن بالاترین بهرهها را ببریم. قرآن کریم راه رسیدن به عالیترین کلمه میان همه کلمات را در این آیه از سوره توبه کوتاه کرده است: كلمة الله هي العليا ( کلمه الله عالیترین است).
البته برخی مفسرین معتقدند معنای کلمه در آیه فوق تنها به مصطلح کلمه محدود و خلاصه نمیشود بلکه شامل اراده خداوند نیز میشود یعنی در اینجا در ظاهر به کلمه اشاره شده اما در باطن آن، اراده الهی مستتر است و مراد باطن کلمه است، به معنای دیگر خداوند میخواهد به ما بفهماند که همه این اراده در خدا و حول محور الله خلاصه میشود. بنابراین برای رسیدن به عالیترین و کامل ترین کلمهای که قرار است مارا به اوج و کمال برساند باید به خداوند نزدیک شد و از دستورات ایشان اطاعت کرد تا از برکات بیپایان حضرتش بهرهمند شویم.
سیدمحمود جوادی
انتهای پیام