«زنده برای همیشه»؛ روایتی کودکانه درباره سوگ
کد خبر: 4070335
تاریخ انتشار : ۲۱ تير ۱۴۰۱ - ۱۵:۵۲

«زنده برای همیشه»؛ روایتی کودکانه درباره سوگ

معلم دبستانی که همسرش را بر اثر کرونا از دست می‌دهد، تصمیم می‌گیرد احساس خود از این فقدان را با خواندن قصه‌ای کودکانه درباره سوگ با دانش‌آموزانش در میان بگذارد، قصه‌ای که از قضا خودش آن را ترجمه کرده و اینجاست که کتاب «زنده برای همیشه» با عروسک‌های پارچه‌ای‌اش شکل می‌گیرد تا به قول مترجم، کودکان به وسیله آن بتوانند زندگی را واقعی ببینند.

بنفشه نفیسی مترجم کتاب زنده برای همیشه

به گزارش ایکنا از اصفهان، برنامه «زنده باد زندگی» ویژه کودکان چهار تا 12 سال و دوستداران ادبیات کودک همراه با رونمایی از کتاب «زنده برای همیشه» چاپ انتشارات نوشته، عصر روز گذشته، 20 تیرماه به همت کارگروه کودک و نوجوان جهاددانشگاهی واحد اصفهان در محل کتابفروشی و انتشارات این واحد برگزار شد.

در این برنامه، کودکان همراه با والدین خود بازی ریتمیک انجام دادند، به بلندخوانی کتاب «زنده برای همیشه» گوش سپردند و به ساخت عروسک و نمایش بازی پرداختند.

مهمان ویژه این برنامه، بنفشه نفیسی، مترجم کتاب «زنده برای همیشه» بود که داستان زندگی خود و قصه ترجمه این کتاب را برای حضار روایت کرد. وی گفت: روزی که همراه با همسر و دخترم در راهروهای کتابخانه‌های وین، پایتخت اتریش قدم می‌زدیم و دنیای شگفت‌انگیزی از کتاب‌ها با موضوعات متنوع را نگاه می‌کردیم، به این فکر می‌کردم که چقدر موضوعات مربوط به کودکان متنوع‌اند و برخلاف کلیشه‌های ما مبنی بر اینکه کتاب کودک حتماً باید سرانجامی خوب و همراه با خنده و شادی داشته باشد، چقدر در کتاب‌های کودک تابوشکنی وجود دارد و چقدر زیبا به آنها پرداخته شده است.

وی افزود: هیچ وقت فکر نمی‌کردم کتابی را که درباره سوگ به چشمم خورده بود، تصویرگری زیبایی داشت و پر از رنگ و شور بود، روزی ترجمه کنم که جای همسرم، وهاب خالی است. آن زمان، شروع به ترجمه کتاب‌هایی کردم که برایم جالب بود و همسرم پیشنهاد داد این کتاب‌ها را به‌صورت فایل اسکن شده جمع‌آوری کنم و سر فرصت، سراغ آنها بروم.

مترجم کتاب «زنده برای همیشه» ادامه داد: با شیوع کرونا، در کمتر از 10 روز، ورق زندگی ما برگشت، همسرم را از دست دادم و مثل بسیاری از خانواده‌های دیگر، به سوگ نشستیم. معلم کلاس دوم بودم و همان موقع از بیمارستان به مدیر مدرسه پیام دادم که باید به فکر معلمی جدید باشید و من با این شرایط نمی‌توانم سر کلاس حاضر شوم، ولی اولیای دانش‌آموزان پیغام دادند که تا هر زمان لازم باشد، صبر می‌کنیم. طبیعتاً این مدت نمی‌توانست زیاد طولانی باشد و بعد از 10 روز باید به کلاس برمی‌گشتم. من معلمی شاد و پرانرژی بودم که لباس‌های رنگی می‌پوشیدم و با دانش‌آموزان می‌گفتم و می‌خندیدم و حالا قرار بود با شکل و ظاهر دیگری از پشت دوربین و در کلاس مجازی، به آنها درس بدهم. مدیر و اولیا نگران به نظر می‌رسیدند و فقط به دانش‌آموزان گفته بودند که من در این مدت، بیمار بودم. آنها نیز مدام فیلم‌هایی از خودشان می‌فرستادند که در حال دعا و آرزوی سلامتی و بهبودی برای من بودند.

وی اضافه کرد: نمی‌توانستم با همان شرایط و وضعیتی که داشتم، سر کلاس حاضر شوم. با چند کتابفروشی در اصفهان تماس گرفتم و جویای کتابی درباره سوگ شدم تا کلاس را با قصه شروع کنم، شاید تنها چیزی که می‌توانست این حجم از بغض و ناراحتی را بشکند، یک قصه بود. همه کتاب‌هایی را که به دستم رسید، بررسی کردم، ولی هیچ کدام کتابی نبود که دنبالش می‌گشتم، قصه و شادی نداشتند و حجم بزرگی از غم را یدک می‌کشیدند. من به اندازه کافی غمگین بودم و به قصه بهتری نیاز داشتم. یک‌باره به خاطرم آمد که قبلاً کتابی ترجمه کرده‌ام و فایل اسکن شده آن را در اختیار دارم.

نفیسی تصریح کرد: وقتی سر کلاس حاضر شدم، به دانش‌آموزان گفتم ما همیشه روز خود را با گفتن احساسات‌مان شروع می‌کردیم و یاد گرفته بودیم درباره آنها با هم حرف بزنیم، امروز احساس من اصلاً خوب نیست، چون بزرگترین رفیق زندگی‌ام را از دست داده‌ام. در تمام فیلم‌هایی که برای تدریس آماده کرده بودم، همسرم حضور داشت، فیلم‌ها را با هم تهیه کرده بودیم و وقتی آنها را می‌دیدم، حالم بد می‌شد. به دانش‌آموزان گفتم، می‌خواهم برایتان قصه بخوانم و این قصه به داستان زندگی من خیلی شبیه است.

وی افزود: در حین خواندن قصه، مکث می‌کردم و با آنها حرف می‌زدم، مثلاً می‌پرسیدم آیا تاکنون کسی یا چیزی را از دست داده‌اید و سپس اضافه می‌کردم که شخصیت‌های این کتاب یکی از اعضای فعال و پررنگ زندگی‌شان را از دست داده‌اند، اگر شما جای آنها بودید، چه می‌کردید و دانش‌آموزان شروع به گفتن کردند. آنها مثل یک فرد بزرگسال، قصه‌های مرا شنیدند و خیلی راحت با هم صحبت کردیم، در صورتی که من و دخترم سوگ عجیبی را تجربه می‌کردیم و از در آغوش گرفتن نزدیک‌ترین اعضای خانواده خود محروم بودیم. همه این‌ها، حجم زیادی از بغض و خشم به دنبال داشت، ولی دانش‌آموزان خیلی راحت حرف‌های مرا می‌فهمیدند و راهکار می‌دادند، خودشان را جای شخصیت‌های داستان گذاشته بودند و با هم گفت‌وگو می‌کردیم.

مترجم کتاب «زنده برای همیشه» بیان کرد: از آنها خواستم هر چه از کتاب یاد گرفتند، برای من نقاشی کنند. نقاشی‌های زیادی فرستادند و شاید در آن شرایط، این نقاشی‌ها تنها چیزی بود که باعث تسکین من می‌شد. از فردای آن روز، وقتی سر کلاس می‌رفتم، احساس آرامش می‌کردم، چون دانش‌آموزان مرا درک می‌کردند. این شرایط ادامه پیدا کرد و من دوباره با دانش‌آموزان خندیدم، بازی کردم و لباس‌های شاد پوشیدم.

وی افزود: بعداً با خودم فکر کردم که به هر حال، این کتاب درباره سوگ است و اگرچه به جنبه‎ای واقعی از زندگی اشاره می‌کند، ولی وارد هر خانه‌ای شود، با خودش غم به همراه دارد و چقدر خوب است عروسک‌هایی برای آن تعبیه شود که ابزار ارتباط با کودکان باشند. من، همسر و دخترم 13 سال پیش، کتابخانه کودک و نوجوان گنجینه بهار را در روستای پوده، نزدیک اصفهان تأسیس کرده بودیم و یک هفته قبل از فوت همسرم، کارگاه کوچکی کنار این کتابخانه دایر کردیم تا مادران آگاه به تأثیر داستان بر فرزندشان، کتاب پارچه‌ای و ابزار قصه‌گویی تولید کنند. مدت‌ها بعد، عروسک‌ها طراحی و با همراهی مادران و زنان روستای پوده، چهار هزار عروسک دوخته شد. نشر نوشته، داستان و کتاب مرا جدی گرفت، در صورتی که شاید ناشران دیگر حاضر نبودند چنین کتابی را آن هم برای کودکان منتشر کنند و من معتقد بودم این کتاب باید برای بچه‌ها منتشر شود، قبل از اینکه چنین تجربه‌ای داشته باشند، نه برای کودکی که در حالت سوگ قرار دارد.

نفیسی با قدردانی از مادران و زنان روستای پوده، گفت: کار آنها فقط یک دوخت ساده عروسک نبود، این عروسک‌ها با یک دنیا احساس و عشق دوخته شدند، یعنی چیزی که اصلاً قابل توصیف نیست. این کتاب را به همه کودکان تقدیم می‌کنم و امیدوارم روزهای شاد در انتظارشان باشد، هر چند سوگ نیز بخشی از زندگی آنها خواهد بود.

وی تأکید کرد: من غم بزرگ خودم را به کار بزرگ تبدیل نکردم، این غم همچنان به قوت خود باقی است و کاری که انجام داده‌ام، کار کوچکی است که شاید دل کودکی را آرام کند، ابزاری برای ارتباط با او باشد و نیز وسیله‌ای که کودکان از طریق آن زندگی را واقعی ببینند، نه به‌صورت فانتزی یا صرفاً براساس جنبه‌های مثبت.

لزوم ساده‌سازی مفهوم مرگ برای کودکان

در ادامه، الهه مصلحی، کارشناس روانشناسی و نویسنده کودک و نوجوان درباره بایدها و نبایدهای تبیین مرگ و سوگ برای کودکان، اظهار کرد: رفتار والدین در این زمینه، متناسب با سن کودک و اینکه چه کسی در خانواده فوت کرده، متفاوت است، ولی توضیحاتی که معمولاً در فرهنگ ما راجع به مرگ عضوی از خانواده به کودک داده می‌شود، می‌تواند آسیب‌زا باشد. مثلاً، اگر پدربزرگ کودک فوت کند، معمولاً به او گفته می‌شود، پدربزرگ پیش خداست، یا به مسافرت رفته و یا چون آدم خوبی بوده، خدا او را با خود برده است؛ یا اگر پدربزرگ بر اثر بیماری فوت کرده باشد، می‌گویند اکنون به جای بهتری رفته، یا حالش خوب است. طبیعتاً برای کودک سؤال پیش می‌آید که اگر حال پدربزرگ خوب است، پس چرا همه گریه می‌کنند و ناراحت هستند و ما جوابی برای او نداریم.

وی افزود: کودک بعد از شش ماهگی، پایداری شیء را متوجه می‌شود و اگر ببیند چیزی سر جایش نیست، منتظر می‌ماند تا برگردد. اگر به او بگوییم پدربزرگ به مسافرت رفته، برایش سؤال پیش می‌آید که چرا خداحافظی نکرد و منتظرش می‌ماند تا برگردد. متأسفانه، این اتفاق نمی‌افتد و آسیب و اضطرابی که به کودک وارد می‌شود، شاید جبران‌ناپذیر باشد.

این کارشناس روانشناسی اضافه کرد: ممکن است به کودک بگوییم، چون پدربزرگ آدم خوبی بود و خدا دوستش داشت، او را از ما گرفت. در اینجا، منبع عشق کودک بدون هیچ دلیلی از او گرفته شده است و در مقابل، یک منبع خشم به او داده می‌شود. کودک با خود می‌گوید، اگر خدا پدربزرگ را دوست داشت، من هم او را دوست داشتم، چرا او را از من گرفت؟ آیا همه آدم‌های خوب قرار است بروند؟ مادرم هم آدم خوبی است، پس مثل پدربزرگ می‌رود؟ این‌ها سؤالاتی است که مطمئناً در ذهن کودک به وجود می‌آید و اثر این توضیحات گاهی تا پایان زندگی در ناخودآگاهش باقی می‌ماند. کودک حتی ممکن است تصمیم بگیرد آدم خوبی نباشد و تحقیقات روانشناسی نشان می‌دهد که این تفکرات در او اتفاق می‌افتد.

وی ادامه داد: وقتی همه اعضای خانواده سوگوار هستند و اقوام می‌خواهند کودک را تسلا بدهند، به او می‌گویند: گریه نکن، مادرت می‌بیند و ناراحت می‌شود. این گفته، کودک را به این نتیجه می‌رساند که برای مراقبت از مادرش باید احساسات خود را سرکوب کند و این همان کاری است که روند حل کردن سوگ را به تعویق می‌اندازد. اگر می‌خواهیم کودک با مرگ مواجه شود، باید اجازه دهیم که احساساتش را بروز دهد، البته هر کودکی متناسب با شخصیت منحصربه‌فرد خود با سوگ روبرو می‌شود و بر این اساس، ممکن است مشکلات متفاوتی پیدا کند.

مصلحی تصریح کرد: در این شرایط، وظیفه ما این است که به اندازه غم خود، کنار او بمانیم و اصلاً مانع کودک در بروز احساساتش نشویم. کودک حتی از والدین خود می‌پرسد که چه زمانی قرار است از دنیا بروند و این به معنای عدم امنیت، ترس و اضطراب در کودک است. اشکالی ندارد اگر به کودکان کمتر از شش سال بگوییم که کنار آنها هستیم و قرار نیست از دنیا برویم. کودکانی که سن کمی دارند، باید بدانند که مراقبت‌کننده اصلی آنها در کنارشان قرار دارد و قرار نیست او را تنها بگذارد.

وی بیان کرد: اشکالی ندارد که از چهار سالگی، وقتی کودک مثلاً سراغ پدربزرگ را می‌گیرد، بعد از مراسم اولیه که غم، سنگین و مواجهه با آن سخت است، او را به مزار فرد متوفی ببریم و به او بگوییم پدربزرگ اینجاست، می‌توانی حرف‌ها و احساساتت را به او بگویی، ولی او نمی‌تواند به تو پاسخ دهد، ما نیز از این قضیه ناراحتیم که دیگر نمی‌توانیم او را ببینیم. بنابراین، به جای اینکه کودک را با مفاهیم انتزاعی روبرو کنیم، باید به ساده‌سازی مفهوم مرگ برای او بپردازیم و بگوییم پدربزرگ از دنیا رفته و ما نمی‌توانیم او را ببینیم و دل‌مان برایش تنگ می‌شود. برای همین است که گریه می‌کنیم و اشکالی ندارد که تو هم گریه کنی. همیشه نمی‌توان به کودکان شادی را یاد داد، باید به آنها بیاموزیم چگونه از پس احساسات ناخوشایند خود بربیایند.

راه‌اندازی سایت کودک و کتاب

محمدرضا رهبری، سرپرست معاونت فرهنگی جهاددانشگاهی واحد اصفهان نیز اظهار کرد: این برنامه، آغازی بر فعالیت کارگروه کودک و نوجوان در جهاددانشگاهی است که از ابتدای امسال تشکیل شده و به نوعی، دعوت از تمام کسانی است که دغدغه کودکان را دارند و علاقه‌مند هستند برای آنها در زمینه هنر و ادبیات فعالیت کنند.

وی افزود: عمده‌ترین فعالیت این کارگروه، راه‌اندازی سایت کودک و کتاب است که سرویس‌هایی مثل ادبیات، شعر، موسیقی و سینما را دربر می‌گیرد و محور اصلی آنها، کتاب است. این سایت بر مبنای مسئله‌محوری، تلاش می‌کند محصولات فرهنگی به مراقبان کودک معرفی کند تا راهگشای مسائل آنها باشد. همچنین، از طریق مشاورانی که به‌صورت غیرحضوری فعالیت می‌کنند، به افرادی که مسئله‌مند هستند، کمک ارائه می‌دهد.

سرپرست معاونت فرهنگی جهاددانشگاهی واحد اصفهان بیان کرد: فعالیت دیگر این کارگروه، معطوف به تربیت افرادی است که مایل به فعالیت برای کودکان هستند، چنانکه هم‌اکنون، فراخوان تربیت مربی تئاتر خلاق و نویسنده کودک و نوجوان نیز منتشر شده است.

گزارش از محبوبه فرهنگ

انتهای پیام
captcha