به گزارش ایکنا، سیرهنگاری پیامبر(ص) شاخه مهمی از تاریخنگاری مسلمانان است که دادههای بسیاری درباره نحوه زیست فردی و اجتماعی و اندیشههای رسول خدا(ص) در اختیار ما قرار میدهد. نخستین سیرهنگار مسلمان محمد بن اسحاق است که در زمان خود جامعترین کتاب در سیرهنویسی را پدید آورد. با این حال با مشاهده منابعی که در این حوزه تدوین یافته درمییابیم گاهی چهرهای که سیرهنویسان از پیامبر(ص) ترسیم میکنند با تصویری که قرآن کریم از آن حضرت معرفی میکند تفاوت دارد. برای یافتن پاسخ این سؤال با مهدی مجتهدی، استاد تاریخ دانشگاه فردوسی مشهد همصحبت شدیم.
بخش اول گفتوگو را در ادامه میخوانید؛
ایکناـ به عنوان سوال نخست، سیرهنگاری در میان مسلمانان در ابتدا با چه انگیزهای شکل گرفت و الگوهای اولیه برای سیرهنویسی پیامبر(ص) از کجا به دست آمد؟
واقعیت این است ما در بحث تاریخنگاری و ریشهها و انگیزههای تاریخنگاری در میان مسلمانان شاهد نظریات مختلفی هستیم. یک نگاه ایدهآلگرایانه این است که گفته میشود تاریخنگاری در میان مسلمانان با انگیزه تدوین سیره پیامبر(ص) آغاز شد و حوزههای تاریخنگاری از اینجا نشئت گرفت. در یک نگاه آرمانی نیاز و توجه سیرهنویسان و مورخان به روش و رفتار پیامبر(ص) با هدف الگوبرداری و پیروی از رسول خدا(ص) انگیزه نخستین آنها را برای تدوین سیره پیامبر(ص) شکل میداد. این مشهورترین و به نظرم نادرستترین انگیزهای است که در منابع است. این انگیزه وجود نداشته و نمیتوانیم شواهد تاریخی دقیقی برای آن پیدا کنیم.
واقعیت این است وقتی ما به رخدادهای بعد از رسول خدا(ص) نگاه میکنیم که در تداوم رفتارهای اطرافیان پیامبر(ص) در زمان خود رسول خدا است، متاسفانه از یک جامعه آرمانی شواهد قابل توجهی پیدا نمیکنیم. اگر از دوره آغاز ظهور اسلام بگذریم، در دورههایی که منافع سیاسی و منافع گوناگون برای مسلمانان محقق شد انگیزه زیادی برای روی آوردن به اسلام وجود داشت و به همین جهت در قرآن کریم تفاوت زیادی بین اسلام و ایمان وجود دارد و پیامبر(ص) به دستور خداوند به اعراب گفت اینکه میگویید ایمان آوردیم درست نیست، بلکه بگویید اسلام آوردیم.
ما شواهد این مسئله را در رفتار برخی نزدیکان پیامبر(ص) شاهد هستیم. درست است که عدم اطاعت از پیامبر(ص) با صبر و حلم و سکوت رسول خدا مجازات سنگینی نداشت ولی رفتارهای مخالف با دستورات پیامبر(ص) در جای جای تاریخ ثبت شده است، آیات قرآن هم در ذیل کلیدواژه منافق به این مسئله اشاره میکند. به عنوان مثال این عدم تبعیت در جریان حدیبیه، در جریان تنگه احد وجود داشت. حتی گزارشهایی که درباره ترور پیامبر(ص) وجود دارد حاکی از این مسئله است. اوج این رفتار و عدم پیروی از پیامبر(ص) را در قضیه نوشتن وصیت پایانی در روزهای پایانی عمر ایشان میبینیم. طبق نقل ابن عباس افرادی که در کنار پیامبر(ص) بودند نگذاشتند آن حضرت وصیت خود را بنویسند و با اینکه ایشان وصیت خود را بنویسند مخالفت کردند که از آن ماجرا به عنوان مصیبت پنجشنبه یاد میشود.
اگر بخواهیم واقعنگر باشیم نگاه آرمانی به پیامبر(ص) آنگونه که در قرآن مطرح شده است مبنی براینکه هیچ چیزی از دهان پیامبر(ص) خارج نمیشود مگر اینکه وحی است و هرچه میگوید باید مسلمانان اطاعت کنند؛ «وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ ۗ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا» یعنی مومن واقعی وقتی خدا و رسول خدا چیزی را اراده میکنند برای خودش هیچ اختیاری قائل نیست، در میان مسلمانان وجود نداشت. البته در این میان مسلمانان کسانی بودند که نسبت به آن حضرت تابعیت محض داشتند. چند وقت پیش با عبارتی از امیرالمومنین(ع) برخورد کردم که برای من مؤیدی بود از آنچه در طول این سالها درباره سیره پیامبر(ص) و امیرالمومنین(ع) به آن رسیدم. امیرالمومنین(ع) فرمودند: اگر چیزی را پیامبر(ص) بفرمایند برای من اولویت دارد از آنچه خودم ببینم؛ یعنی آنچه خودم دیدم را برتر از آنچه رسول خدا گفته است نمیدانم. این اوج و قله اطاعت از رسول خدا است. کسی که این نگاه را داشته باشد قطعا دنبال سیره پیامبر(ص) است چون پیامبر(ص) را اسوه اصلی میداند و برای پیروی از او دنبال دانستن شیوه و رفتار پیامبر(ص) است تا از او تبعیت محض کند.
پس بر اساس شواهد واضح است انگیزه اولیه تاریخنگاران الگوبرداری از رسول خدا نبوده است. آنچه مسلمانان در تاریخنگاری خود به آن پرداختند در قالب تاریخنگاری رسمی و حکومتی قابل بررسی است. برخی نظرات وجود دارد مبنی بر اینکه سیرهنویسی پیامبر(ص) تحت تاثیر تاریخنگاری ایرانی که به تاریخ زندگی پادشاهان اختصاص داشت شکل گرفت. مسلمانها وقتی با این میراث آشنا شدند از آن الگوبرداری کردند و حاکمان اموی نیز از این مسئله حمایت کردند و تشویق میکردند این تاریخنگاری انجام شود این تاریخنگاری در یک سیر تاریخی از پیامبر(ص) شروع میشد و به خلفای اموی میرسید. این سبک از تاریخنگاری پیامبر(ص) را به عنوان یک حاکم ترسیم میکرد که پس از ایشان افراد دیگری این منصب را عهدهدار شدند. در عین حال بعضی نیز تاثیرپذیری از تاریخنگاری مسیحیان را مطرح کردند.
نکتهای که وجود دارد این است اساسا یک سیاست منسجم و برنامهریزی شده مشخصا از زمان معاویه وجود داشت که از آن میشود به عنوان سیاست پیامبرزدایی تعبیر کرد. این سیاست به وضوح در رفتارهای معاویه مشاهده میشود. اتفاقا این سیاست با اولین گزارشهای تاریخنگاری که در زمان او شکل میگیرد همراه میشود. جالب است وقتی برخی از کسانی که با سیره پیامبر(ص) آشنا بودند کتاب سیرهای تدوین کردند خلیفه اموی آن را نپذیرفت و گفت آن را نابود کنید چون پر از حضور امیرالمومنین(ع) و انصار بود و این مورد قبول دستگاه اموی نبود.
این سیاست پیامبرزدایی در طول تاریخ با بنی امیه همراه بوده است. در سیاست پیامبرزدایی از یک جهت جایگاه مقدس و خاص پیامبر(ص) پایین میآید و تخریب میشود و از سوی دیگر خلفا خودشان را بالا میبرند تا یک همسانسازی اتفاق بیفتد. جالب است در یک گزارش تاریخی دیدم که نقل شده است پیامبر(ص) بعد از نماز صبح میآمدند شعر میخواندند، قصههای جاهلی را مطرح میکردند در حالی که این گزارش جعلی است و این سیره معاویه بوده است که بعد از نماز مینشسته تا قصهگویان برایش قصه بگویند و این را به پیامبر(ص) منتسب کردند. این یک مثالی است از ده ها مثالی که نشان میدهد تاریخنگاری حکومتی، پیامبری را تصویر میکند که بسیار متناسب به حاکمان باشد.
پیامبری که در جنگها حضور ندارد چون خود حاکمان در جنگها در صف اول نمیجنگند، پیامبری که خطاهای گوناگون دارد که کاملا متناسب با حاکمانی است که بعد از پیامبر(ص) حضور دارند. این جریان سیر تاریخنگاری اسلامی را تشکیل میدهد. در نهایت تصویری از پیامبر(ص) شکل میگیرد که حرمت آنچنانی ندارد، با آیات قرآن تناسب ندارد و تا عصر حاضر افرادی چنین پیامبری را میشناسند. این گزارشهای ساختگی در آثار مسلمانان باقی مانده است و دیگران به خودشان اجازه میدهند بر اساس این گزارشها پیامبر(ص) را به سخره بگیرند و نسبت به او اهانت و جسارت کنند. متاسفانه این اهانتها ناشی از دادههایی است که در طول سالیان در منابع باقی مانده است.
ایکناـ واکنش اهل بیت(ع) به عنوان پیروان حقیقی رسول خدا(ص) به سیاست پیامبرزدایی بنیامیه چه بود؟
در مقابل این جریان ما یک تاریخنگاری غیر رسمی داریم که مسلمانها خیلی با آن آشنا نیستند و ریشه آن در میان خاندان پیامبر(ص) است. به تعبیر دیگر اگر سیاست پیامبرزدایی را در زمان معاویه و بعد از آن میبینیم، در مقابل اهل بیت پیامبر(ص) و امامان شیعه تاکیدشان بر بازسازی و برگرداندن شخصیت و جایگاه پیامبر(ص) به جای اصلی بوده است. به همین خاطر همیشه بر اساس محوریت رسول خدا عمل میکردند. ما میتوانیم انگیزه تاریخنگاری غیر رسمی پیامبر(ص) را در میان اهلبیت(ع) همان نگاه ایده آل یعنی الگوی محض و اسلوب و اسوه برای تبعیت همه مسلمانها بدانیم. به همین خاطر در طول تاریخ روایات متعددی از سیره رسول خدا و رفتار ایشان از سوی اهل بیت(ع) به ما رسیده است. تاکیدات بسیار شدیدی که اهلبیت(ع) داشتند برای پایبندی به رسول خدا و رفتار مطابق آنچه رسول خدا رفتار کردند، در همین راستا قابل تحلیل است.
اتفاقا این گزارشهای تاریخی نشان میدهد چقدر بیگانگی با سیره رسول خدا وجود داشته است که وقتی ائمه شیعه تاکید میکردند ما مانند پیامبر(ص) رفتار خواهیم کرد یا رفتار میکردند تعجب همگان برانگیخته میشد. گزارشات متعددی از امیرالمومنین(ع) و ائمه دیگر داریم که نشان میدهد سیره پیامبر(ص) مغفول بوده و کسی با آن آشنا نبوده است و یک بیگانگی تعجبآوری در میان مسلمان با سیره رسول خدا وجود داشته است.
همین الآن هم بسیاری از رفتارهای روزانه مسلمانان هیچ مستندی در سیره پیامبر(ص) ندارد و پژوهشهایی که در سالهای اخیر انجام شده کاملاً مبانی این مسئله را توضیح داده است. این گزارشها نشان میدهد تغییر در برخی مناسک در طول تاریخ انجام شده و اکثریت مسلمانان مستندی برای اینکه پیامبر(ص) چنین رفتار میکرده ندارند و اینها چیزهایی است که خلفای بعد از پیامبر ایجاد کردند.
گفتوگو از مصطفی شاکری
انتهای پیام