کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ که با پشتیبانی بیچون و چرای انگلیسیها در ایران به وقوع پیوست، در روندی تدریجی اما پیوسته، زمینههای زوال و فرجام سلسله قاجار را فراهم آورد. با قدرتیابی و صعود رضاخان سردار سپه به مقام نخستوزیری که عامل نظامی این کودتا بود و با توجه به فضای رعب و خفقان فزایندهای که بر کشور حاکم شد، آگاهان به امور سیاسی، حتی در دوران حیات ظاهری قاجارها، پایان کار این سلسله را قطعی میپنداشتند.
مجلس پنجم شورای ملی نیز با وجود حضور اقلیتی مستقل، در سیطره کامل رضاخان قرار گرفت، بهویژه شهربانی پرقدرت و مخوف او، اکثریت نمایندگان مجلس را به پشتیبانی از رضاخان واداشت؛ از این رو، نمایندگانی که عمدتاً از راه تهدید و تطمیع به مجلس راه یافته بودند، آماده شدند تا با تصویب قانونی مبنی بر انقراض سلسله قاجاریه، صعود رضاخان به مقام سلطنت را رسمیت ببخشند.
این رویداد در روز ۹ آبان ۱۳۰۴ روی داد. در این روز، ماده واحدهای با رأی موافق ۸۰ نماینده از مجموع ۸۵ نماینده حاضر در جلسه و با هدایت و کارگردانی افرادی چون سیدمحمد تدین، نایبرئیس موقت مجلس به تصویب رسید. متن این ماده واحده به شرح زیر بود:
«ماده واحده مجلس شورای ملی به نام سعادت ملت، انقراض سلطنت قاجاریه را اعلام و حکومت موقتی را در حدود قانون اساسی و قوانین موضوعه مملکتی به شخص آقا رضاخان پهلوی واگذار میکند. تعیین تکلیف حکومت قطعی موکول به نظر مجلس مؤسسان است که برای تغییر مواد ۳۶، ۳۷، ۳۸ و ۴۰ متمم قانون اساسی تشکیل میشود.»
پس از تصویب این ماده، سیدمحمد تدین همراه گروهی دیگر از نمایندگان، با رویکردی چاپلوسانه به حضور رضاخان شتافتند و به وی تبریک گفتند. رضاخان نیز ضمن ابراز امتنان و خوشوقتی، در بخشنامهای موضوع انقراض قاجاریه و صعود خود به ریاست حکومت موقت را که مقدمهای برای سلطنتش بود، به آگاهی عموم مردم رسانید و محمدحسن میرزا (ولیعهد) را نیز بلافاصله از کشور اخراج کرد.
در اوج کشمکشهای سیاسی پایتخت برای عزل احمدشاه از اریکه سلطنت، وی با بیاعتنایی حیرتانگیزی به سیاحت در دیار فرنگ مشغول بود. براساس گزارش روزنامه دیلی هرالد، پادشاه عزلشده هفتهها در فرانسه اقامت داشت و در کازینوها چنان در ورطه قمار غرق شده بود که ناگزیر بخشی از جواهرات سلطنتی را به حراج گذاشت.
این وضعیت تا آنجا پیش رفته بود که وزیرمختار فرانسه در تهران، در نامهای محرمانه به وزیر خارجه کشورش هشدار داده بود: «این سفارتخانه با نگرانی از افول سلسلهای که همواره نسبت به ما وفادار بوده، آنچه را به صلاح [احمد]شاه و مسلماً به نفع جمهوری فرانسه میدانست، اعلام کرده بود... [من پیشبینی کرده بودم که] چگونه یک افسر جزء پیشین قزاقخانه توانسته است به مقام ریاست دولت دست یابد و قصد کودتا داشته باشد.»
هر یک از سلسلههای قاجار و پهلوی به شیوهای خاص، تأثیراتی شوم بر تقدیر این سرزمین نهادند. هر چند عصر قاجار بهحق دورانی تاریک در تاریخ ایران محسوب میشود، اما ظهور خاندان پهلوی نیز درمان و راهکاری برای بحرانهای ایران نشد. این نوسازی تحمیلی، نهتنها بسیاری از سنتهای ارزشمند فرهنگی را آماج حمله قرار داد، بلکه شالوده استبدادی نوین را بنیان نهاد که در دوره جانشین او نیز تداوم یافت؛ بنابراین این انتقال قدرت را باید حرکتی از استبدادی سنتی به استبدادی مدرن دانست که در هر دو حالت، ملت ایران از مشارکت راستین در تعیین سرنوشت خویش محروم ماند.
الههسادات بدیعزادگان
انتهای پیام