زهراسادات عسگری، دارای مدرک کارشناسی ارشد روانشناسی مثبتگرای اسلامی و بورد تخصصی مثبتگرایی از دانشگاه پنسیلوانیاست. فعالیت در مقام درمانگر اکت و CBT اختلالات کودک و نوجوان، تراپیست و مشاور فردی بزرگسال و مدرس دورههای پیشگیری از اختلالات و رشد فردی کودک و بزرگسال نیز در کارنامه وی به چشم میخورد. خبرنگار ایکنا از اصفهان بهمناسبت هفته عفاف و حجاب، با توجه به اهمیت آشنایی کودکان با آموزه حجاب و درونیسازی آن از سالهای نخستین زندگی، با این روانشناس گفتوگو کرده است که متن آن را در ادامه میخوانیم؛
آشناکردن کودک با پوشش و حجاب، امری تدریجی و تأثیرگذار است که بیش از آنکه به گفتن وابسته باشد، به دیدن و حسکردن مرتبط است. کودک در این دوران مانند زمینی آماده برای پرورش است؛ رفتاری که میبیند، گفتاری که میشنود و احساسی که تجربه میکند، همگی نقشی مهم در شکلگیری نگاه او به خود و جهان اطراف دارد.
وقتی کودک در فضایی بزرگ شود که پوشش محترمانه نهتنها امری ضروری، بلکه رفتاری زیبا و افتخارآمیز تلقی شود، این نگاه را درونی میکند؛ برای نمونه، اگر مادر هنگام خروج از خانه با آرامش و لبخند روسریاش را مرتب کند و بگوید: «خیلی پوششم را دوست دارم؛ چون حس میکنم محترمتر هستم...» یا جملات مشابه دیگر بیان کند. این جملات ساده و صمیمی میتواند عمیقتر از هر آموزش مستقیمی در دل کودک بنشیند. او با دیدن این رفتار، بهتدریج معناهایی مثل احترام به خود، وقار و آرامش را به حجاب نسبت میدهد. در این سنین، کودک بیش از آنکه با استدلال تربیت شود، با تجربه و احساس رشد میکند.
از طرف دیگر، قصههایی که شخصیتهایش باحیا، مهربان و با احترام ظاهر میشوند، بازیهایی که پوشیدن لباس خاص را نشانه احترام به خود و دیگران نشان میدهند و حتی همراهی والدین در انتخاب لباس بیرون کودک، همگی ابزارهای نیرومند پرورش این نگاه هستند.
هرچند در چنین فضایی، مواجهه کودک با پوششهای متفاوت در جامعه نهتنها اجتنابناپذیر است، بلکه بخشی طبیعی از رشد اجتماعی و شناختی او بهشمار میآید. در این موقعیت، والد باید نقش روشنگر را ایفا کند. بهجای نادیدهگرفتن تناقضها یا پاسخهای سطحی، لازم است با زبانی روشن، اما قابل فهم برای کودک، جایگاه برتر پوشش را با زبانی کودکانه برایش توضیح دهد؛ مثلاً گفته شود «خداوند برای اینکه انسانها عزیز، امن و محترم باشند، نوع خاصی از لباس را توصیه و تأکید کرده است. برخی هنوز این لطف خدا را نشناختهاند؛ ولی ما تلاش میکنیم همان چیزی را انجام دهیم که به نفع و احترام ماست.»
این نوع پاسخ نهتنها کودک را از سردرگمی بیرون میآورد، بلکه احترام به خود، اعتماد به خانواده و تعلق فکری به مسیر دینی را در او تقویت میکند؛ درواقع اگر آموزش حجاب با مبناهای روشن دینی، رفتار سازگار والدین و فرصتهایی برای تجربه و گفتوگو همراه باشد، کودک بهتدریج این ارزش را نه از سر اجبار یا تقلید، بلکه از دل فهم، ایمان و احترام به خویشتن درونی میکند.
درونیسازی حجاب یعنی آنکه کودک این ارزش را از مسیر تجربه، شناخت و احساس بپذیرد، نه صرفاً از سر اطاعت یا تقلید. مهمترین گام در این مسیر، معنادادن به رفتارهای کودکانه است. وقتی کودک بهصورت داوطلبانه لباسی را که پوشش مناسبی دارد، انتخاب میکند، جملهای مثل «این انتخابت نشون میده به خودت احترام میزاری» میتواند حس عزتنفس را در او زنده کند. درونیسازی نیازمند فضای گفتوگوی صمیمی است، نه دستور و تذکر.
در چنین فضایی، مواجهه کودک با پوششهای متفاوت در جامعه نهتنها اجتنابناپذیر است، بلکه بخشی طبیعی از رشد اجتماعی و شناختی او بهحساب میآید. در این موقعیت، والد باید نقش روشنگر را ایفا کند؛ بهجای نادیدهگرفتن تناقضها یا پاسخهای سطحی، لازم است با زبانی روشن، اما قابلفهم برای کودک، جایگاه قطعی و برتر حجاب را در آموزههای دینی توضیح دهد؛ برای نمونه گفته شود: «خداوند برای اینکه انسانها عزیز، امن و محترم باشند، بر نوع خاصی از لباس تأکید کرده است. برخی هنوز این لطف خدا را نشناختهاند؛ ولی تلاش ما این است که کاری کنیم جایگاهمان محترم شمرده شود. همانطور که پزشکان به رفتارهایی مثل خوردن غذاهای سالم توصیه میکنند؛ اما همچنان برخی این توصیهها را رعایت نمیکنند.»
این نوع پاسخ نهتنها کودک را از سردرگمی بیرون میآورد، بلکه احترام به خود، اعتماد به خانواده و تعلق فکری به مسیر دینی را در او تقویت میکند؛ درواقع اگر آموزش حجاب با مبناهای روشن دینی، رفتار سازگار والدین و فرصتهایی برای تجربه و گفتوگو همراه باشد، کودک بهتدریج این ارزش را نه از سر اجبار یا تقلید، بلکه از دل فهم، ایمان و احترام به خویشتن درونی میکند.
در نهایت، آموزههایی چون حجاب، زمانی درونی میشود که کودک حس کند انتخابش شنیده و تجربهاش محترم شمرده شده و معنا در رفتارش جاریست. این انتخاب باید از دل ایمان و احترام به خود بجوشد، نه فقط از سر اجبار یا تشویق بیرونی.
هرچند خانواده مذهبی میتواند زمینهای مناسب برای آشنایی کودک با ارزشهایی چون حجاب فراهم کند، اما بهتنهایی کافی نیست. عوامل متعدد دیگری در این مسیر تأثیرگذار است، مانند کیفیت ارتباط والد و فرزند، نوع تعامل عاطفی، فرصتهای گفتوگو و محیط اجتماعی اطراف کودک.
کودک امروز در دنیایی متنوع رشد میکند؛ جایی که رسانهها، فضای مجازی، گروه همسالان و الگوهای فرهنگی متفاوت تأثیرگذاری بسیاری دارند. این تفاوتها گاه کودک را دچار پرسش، تناقض یا حتی مقاومت میکند. اگر خانواده صرفاً مذهبی باشد، اما نتواند فضای امنی برای تحلیل تفاوتها و معنادادن به باورها فراهم کند، احتمال پایبندی فرزند به حجاب کاهش مییابد.
در مقابل، خانوادهای که در کنار باور مذهبی، احترام به انتخاب، آزادی در گفتوگو و فضای مناسب بحث و تبادل نظر را ایجاد میکند، میتواند زمینهساز درونیسازی پایدار شود. در چنین فضایی، کودک یاد میگیرد که حجاب نهتنها تکلیفی دینی، بلکه رفتاریست که کرامت، عزت نفس و امنیت روانیاش را حفظ میکند.
پس خانواده مذهبی میتواند آغازگر باشد؛ اما آنچه فرزند را متعهد و ماندگار میکند، کیفیت رابطه، صداقت در رفتار و هدایت همراه محبت است.
برای کاهش تأثیر عوامل بیرونی بر نگاه کودک به حجاب، باید از درون شروع کرد؛ یعنی تقویت هویت فردی، ایمان درونی و مهارتهای اجتماعی. وقتی کودک بداند «کیست»، «چه ارزشی دارد» و «چرا این انتخاب را انجام میدهد»، رفتارهای متغیر اطرافیان کمتر بر تصمیم او اثر میگذارد.
در کنار تقویت باور درونی، آموزش مقاومت در برابر فشار همسالان بسیار مهم است. با گفتوگوهای هدفدار، تمرین پاسخ به موقعیتهای واقعی یا انجام بازیهای نقشآفرینی میتوان کودک را آماده کرد تا در جمع دوستان احساس ضعف نداشته باشد و با آرامش از انتخابش دفاع کند.
خانواده باید فضای امنی برای گفتوگو، پرسش و حتی مخالفت فراهم کند. اگر کودک احساس کند شنیده میشود، میتواند راحتتر باورهایش را تثبیت کند و در برابر پیامهای متضاد رسانهای یا اجتماعی دچار سردرگمی نشود؛ همچنین نظارت آگاهانه بر فضای مجازی و آموزش تفکر نقاد به کودک کمک میکند پیامها را تحلیل کند و از پذیرش ناآگاهانه فاصله بگیرد.
در نهایت، زمانی که کودک حجاب را نهفقط بهدلیل توصیه دیگران، بلکه همچون راهی برای احترام به خود و آرامش در جامعه بشناسد، از تأثیرپذیری بیرونی عبور میکند و به الگویی برای دیگران تبدیل میشود.
زهرا مظفریفرد
انتهای پیام