کد خبر: 4241076
تاریخ انتشار : ۱۶ مهر ۱۴۰۳ - ۱۳:۲۷
پادشاهی کودک در هفت سال نخست زندگی/ ۲

دخالت یا نظارت؛ فرزندپروری صحیح کدام است

یک روانشناس گفت: کودکی که شیوه تربیتی‌اش دخالتی باشد، مقلد و دنباله‌روست؛ اما کودکی که دوره پادشاهی‌اش را درست طی کرده و مادر برایش ناظر باشد، فعال و خلاق است؛ چون مستقل و خودکفاست و به خودش اعتماد دارد و از سویی چون خودش برای خودش پذیرفته‌شده است، برای دیگران هم حس پذیرفته‌شدن دارد.

پرورش خلاقیت در کودکانپرورش خلاقیت در کودک، اهمیت و جایگاه ویژه‌ای دارد، به‌گونه‌ای که یکی از دغدغه‌های والدین و اولیای مدرسه، کمک به رشد و ارتقای خلاقیت در کودک است. به‌مناسبت هفته ملی کودک، خبرنگار ایکنا از اصفهان درباره ارتباط میان شیوه تربیتی والدین در هفت سال پادشاهی کودک و پرورش خلاقیت در او با فاطمه زارع جوشقانی، حافظ کل قرآن و روانشناس گفت‌وگو کرده است. در شماره پیش، به مفهوم آزادی کودک تا هفت سالگی و رویکردی که می‌تواند به تربیت صحیح و سالم کودک کمک کند، پرداختیم. آنچه در شماره پیش رو به آن می‌پردازیم، تبیین نقش مادر، دخالت یا نظارت در تربیت کودک و بررسی نوع انتخاب‌ها از سوی فرزندان است. در ادامه متن این گفت‌وگو را می‌خوانیم.

ایکنا ـ به نظر شما نقش کدام‌یک از والدین در تربیت کودک مؤثرتر است؟

در مقایسه میان نقش والدین در تربیت فرزند، مادر قوی‌تر است. او به‌خصوص در هفت سال اول و همین‌طور در ادامه مسیر رشد فرزند، نقش مهمی دارد. مادر تنها کسی است که فرزندان به او حس بالاتر و برتری دارند؛ پس عملکرد، کلمات، نگاه و نکته‌های ما برای کودکان بسیار مهم و تأثیرگذار است.


بیشتر بخوانید:


ایکنا ـ درباره نظارت و دخالت در هفت سال ابتدای زندگی توضیح دهید.

موضوع نظارت و دخالت در هفت سال اول، بسیار مهم است و در بقیه سال‌ها نیز با همین روند پیش می‌رود؛ ولی هرقدر که کودکان بزرگتر می‌شوند، چون توانمند‌ی، استقلال و جسارت پیدا می‌کنند، خودشان دخالت‌ها را پس می‌زنند. البته به شرط اینکه در هفت سال اول، وضعیت زیاد خراب نشده باشد؛ یعنی شیوه فرزندپروری ما به‌گونه‌ای نباشد که کودک تمام امنیت و اعتماد به نفسش را از دست داده و آن جسارت را هم نداشته باشد.

اگر مسیر را زیاد بد نرفته باشیم، هرقدر که فرزندان بزرگتر شوند، خودشان دخالت‌های ما را حذف می‌کنند، به‌گونه‌ای که ما در سن بلوغ این مورد را زیاد مشاهده می‌کنیم که بچه‌ها به راحتی ممکن است در مقابل پدر و مادرشان بایستند، به‌طوری که بسیاری اوقات مادران فکر می‌کنند بچه‌هایشان بد شده‌اند و محیط، تغییرشان داده یا شاید هم دوستشان به آن‌ها این جرئت را داده است؛ در صورتی که این مربوط به رشد و رسش بچه‌هاست و هر قدر که آنان بزرگتر می‌شوند، بهتر می‌توانند این جسارت را داشته باشند و اجازه دخالت ندهند.

طبیعی است که همه ما مادران آرزویمان این است که بچه‌ها بتوانند مسیر درست و غلط را تشخیص دهند و انتخاب درست داشته باشند. از آنجایی که ما یقین داریم فرزندمان به‌مثابه یک انسان، دارای توانمندی‌ها و ویژگی‌های فطری خداگونه و انسان‌گونه است، پس باید بدانیم که آنان انتخاب‌های خوبی خواهند داشت و این نکته بسیار مهمی است؛ اینکه من یقین داشته باشم فطرت همه انسان‌ها خوبی را انتخاب می‌کند.

ایکنا ـ این سخن شما چه توجیهی دارد درباره کسانی که انتخاب‌های بدی انجام می‌دهند؟ 

این در صورتی است که در مسیر، اتفاقاتی بیفتد و فطرت فرزند ما بسیار دست‌خورده شود. فطرت که جابجا می‌شود، مسیر درست از دست می‌رود. از سویی، تشخیص درست و غلط از سوی کودک تا وقتی که مفهومی و ذهنی باشد، قابل اتکا نیست و نمی‌‌توان مطمئن بود که این کار را انجام نمی‌دهد؛ درواقع به اندازه‌ای که برایش محسوس و انتزاعی شده باشد، این اتفاق می‌افتد. 

خداوند ۹ سال به دختران و ۱۵ سال به پسران فرصت می‌دهد و برایشان هیچ حساب‌کتابی تعیین نمی‌کند تا آن‌ها تمام این درست و اشتباهات را تجربه کنند و در حقیقت از این تجربه، متوجه می‌شوند که چه کاری خوب و چه کاری بد است. اگر مادر این فرهنگ را در ارتباط با فرزند داشته باشد که اجازه هر کاری به او بدهد تا خود کودک متوجه شود کاری خوب است یا بد، چیزی مثل همان اتوی داغ می‌شود. چه اشکالی دارد فرزند من یک‌دفعه خودش تجربه کند که کاری اشتباه است؟ به این شکل، دیگر لازم نیست که من چند سال به او بگویم فلان کار اشتباه است؛ پس به جای راهنمایی، بهتر است راهبری کنیم. 

وقتی من به فرزندم زیاد امر و نهی می‌کنم، حس می‌کند که کنترلش می‌کنم؛ به همین دلیل دیگر خودش را رها می‌کند، چون‌ می‌داند که من حواسم به او هست. وقتی به او امر و نهی می‌کنم، دارم به او می‌گویم که تو نمی‌توانی، تو متوجه نمی‌شوی، تو مهارت لازم را نداری و این‌گونه، او اعتماد به نفس و اعتماد به خودش را از دست می‌دهد. بچه‌ها به‌دلیل فطرتشان، انتخاب بد ندارند. اگر انتخاب بدی داشتند، باید دید کجای کار اشکال دارد؟ گاهی فرزندم در فشار است، گاهی شیوه فرزندپروری من نظارتی نبوده، بلکه دخالتی بوده است. گاهی آن پادشاهی لحاظ نشده و گاهی هم یک روند، یک مشاهده و یک بستر نامناسب وجود داشته است که باید آن را شناسایی کنیم و درصدد رفع آن برآییم. وقتی مشکل رفع شد، دیگر بچه من بداخلاقی نمی‌کند، حرف بد هم نمی‌زند، می‌تواند مدیریت کند و همچنین حق خودش را از دیگران بگیرد. 

ایکنا ـ نشانه‌ای که از طریق آن پی ببریم کدام شیوه تربیتی در سنین کودکی به کار گرفته شده، چیست؟

نسل ما را ببینید، نسل جدید اصلاً از حرف‌زدن و توصیه فراری هستند. از بس شنیده‌اند، آستانه شنوایی‌شان پایین آمده است. اگر بچه‌ای دائم می‌پرسد، یعنی آن استقلال را ندارد. در ویژگی‌های بچه‌ای که در شیوه تربیتی‌اش دخالت انجام می‌شود، خدمات‌گیری وجود دارد؛ او همیشه دوست دارد از دیگران خدمات بگیرد، چون خودش نمی‌تواند تصمیم بگیرد و استقلال ندارد؛ اما کودکی که با او طبق شیوه نظارتی پیش رفته باشیم و پادشاهی‌اش را درست طی کرده باشد، با وجود اینکه مستقل است و کارهای خودش را انجام می‌دهد، خیلی سعی می‌کند به دیگران هم کمک کند، یاری‌گر دیگران است و سایرین را حمایت می‌کند. 

آن کسی که شیوه تربیتی‌اش دخالتی است، فردی مقلد و دنباله‌رو به‌شمار می‌رود؛ اما فردی که دوره پادشاهی‌اش را درست طی کرده و مادر برایش ناظر باشد، بچه‌ای فعال و خلاق است؛ چون مستقل و خودکفاست و به خودش اعتماد دارد و از سویی چون خودش برای خودش پذیرفته‌شده است، برای دیگران هم حس پذیرفته‌شدن دارد؛ به این دلیل خوب فکر می‌کند و خردورز می‌شود.

زهراسادات محمدی

انتهای پیام
captcha