ادبیات دینی و آیینی ایران تجلیگاه تفکر، اعتقاد و شور و شعور دینی مردم است. جوشش عشق و محبت به خاندان عصمت و طهارت(ع) در ضمیر انسانهای پاکطینت، ادبیاتی خلق کرده که متعهد و دارای رسالت است. بخشی از این ادبیات به سرودن غدیریهها اختصاص دارد. غدیریه به اشعاری گویند که درباره واقعه غدیر سروده میشود. در مضامین این اشعار، علاوه بر ذکر واقعه غدیر و فضائل امام علی(ع) برای جانشینی پیامبر(ص)، موارد دیگری چون حدیث اخوت و منزلت و ماجرای لیلةالمبیت نیز بیان میشود. لازم به ذکر است که علامه امینی(ره) زندگینامه و آثار بیش از ۱۰۰ نفر از غدیریهسرایان عرب را در کتاب «الغدیر» گرد آورده است.
ولایت امیرالمؤمنین(ع) و غصب خلافت ایشان باعث شد تا واقعه سرنوشتساز غدیر بیش از پیش توجه شاعران را به خود معطوف کند و غدیریههای فراوانی در طول تاریخ ادبیات شیعه سروده و فضائل و مدح علی(ع) بر زبانها جاری شود. شاعران ماجرای سقیفه را تقبیح کردند و مقام ولایت و خلافت بر مؤمنین را شایسته علی(ع) دانستند. ابتدا برخی از شعرای عرب از جمله دعبل، کمیت و... در تأیید مقام امیرالمؤمنین(ع) و فرزندان بزرگوارش اشعار گرانسنگی سرودند.
شعر شیعی عربی بسیار زودتر از شعر فارسی شکل گرفت و مراحل تغییر و تحول خود را پشتسر گذاشت؛ بنابراین اولین نوآوریها نیز در این ادبیات نمایان شد و شعر شیعی فارسی تا مدتها مسیر تقلید را در پیش گرفت. البته فشار و ظلم حاکمان نیز از مهمترین موانع رشد شعر شیعی در بعضی از دورههای تاریخی بود. به هر حال، ادبیات شیعه در لفظ و معنا، پیرو کلام علی(ع) و ائمه اطهار(ع) بود و بر محور خونخواهی و انتقام از ستمگران، انتظار فرج و اطمینان از آینده بهتر پیش میرفت.
شاعران فارسیزبان نیز از این مقوله غافل نماندند و به ستایش مولای متقیان و توصیف واقعه عظیم غدیر پرداختند. ویژگیهای فردی و اجتماعی حضرت علی(ع)، پرورش ایشان در دامان پاک پیامبر(ص)، تولد در کعبه، گشودن در قلعه خیبر، همسری حضرت فاطمه(س) و...، موضوعاتی بود که در اندیشه شاعران و نویسندگان فارسیزبان اهمیت و جلوهای خاص یافت.
سیدمحمدحسین بهجت تبریزی، ملقب به شهریار نیز یکی از همین شاعران نامداریست که اشعار فراوانی درباره شخصیت حضرت علی(ع) سروده است. او که در سال ۱۲۸۵ در طبیعت سرسبز تبریز متولد شد، از همان ابتدا علاقه زیادی به خواندن و سرودن شعر داشت و از همان اوان کودکی به خواندن گلستان سعدی و غور کردن در غزلیات حافظ عشق میورزید. به گفته خودش، جوشش چشمه شعر برای اولین بار در سن چهار سالگی وجودش را فراگرفت و واژگان سحرآمیز شعر بر زبانش جاری شد.
شهریار در سال ۱۳۰۰ به قصد ادامه تحصیل به مدرسه دارالفنون تهران رفت؛ اما بعد از مدتی درس خواندن را بهدلیل ناهماهنگی روحیات لطیف شاعرانهاش با دانش پزشکی رها کرد و در نهایت از دانشکده ادبیات تبریز دکترای افتخاری گرفت. او ابتدا تخلص شعری بهجت را برای خود برگزیده بود؛ اما با گذر زمان و تفأل به حافظ شیرازی، به شهریار متخلص شد.
غدیریههای این شاعر گرانقدر جزو مشهورترین آثار برجایمانده از اوست. قصیده «علی ای همای رحمت»، «بابی انت و امی»، «مناظره مولا» و قصیدهای در باب «خطبه غدیر»، عاشقانههای محمدحسین بهجت برای عرض ارادت به ساحت مقدس حضرت علی(ع) است؛ ابیاتی که هر مخاطب را به یاد غدیر خم و امامت امیرالمؤمنین(ع) میاندازد. او با سرودن بیش از ۲۰ غزل و قصیده که شامل حدود ۷۰۰ بیت در مدح اهل بیت(ع) است، در جهان تشیع شهرت ویژهای یافت. در ادامه این یادداشت، گذری کوتاه بر غدیریههای وی خواهیم داشت.
شهریار روحی حساس، تأثیرپذیر و مطیع داشت و به همین دلیل در قصیده «بابی انت و امی» با ابراز نهایت علاقه، خود و خانواده را فدایی حضرت علی(ع) دانسته است؛ امامی که نماد حق بود و در راه حق شهید شد.
«یا علی نام تو بردم نه غمی ماند و نه همی/ بابی انت و امی
گوئیا هیچ نه همی به دلم بوده نه غمی/ بابی انت و امی
تو که از مرگ و حیات این همه فخری و مباهات/ علی ای قبله حاجات
گوئی آن دزد شقی، تیغ نیالوده به سمی/ بابی انت و امی
گوئی آن فاجعه دشت بلا هیچ نبوده است/ در این غم نگشوده است
سینه هیچ شهیدی نخراشیده به سُمی/ بابی انت و امی
حق اگر جلوه با وجه اتم کرده در انسان/ کان نه سهل است و نه آسان
به خود حق که تو آن جلوه با وجه اتمی/ بابی انت و امی
منکر عید غدیر خم و آن خطبه و تنزیل/ کر و کور است و عزازیل
با کر و کور چه عید و چه غدیری و چه خمی/ بابی انت و امی...»
اگر تکرار واژگان در شعر نو سنجیده بهکار گرفته شود، آفرینش زیبایی، آهنگ و موسیقی میکند. شهریار عبارت «بابی انت و امی» را پس از هر دو بیت، یکبار تکرار میکند و این تکرار ضمن تأکید بر مفهوم عبارت که نشان از ایثار و نهایت احترام در مقابل حضرت علی(ع) دارد، نوعی موسیقی دلنشین و آرام را به مخاطب القا میکند. شاعر امیرالمؤمنین(ع) را برطرفکننده تمامی مشکلات میداند و از سر ارادتمندی خالصانه و تام، حاضر است که بهترین اعضای خانواده، پدر و مادر را فدای این شخصیت و نماد انسانیت کند.
ادبیات شیعی با نام علی(ع) و غدیر عجین شده است. شیعیان معتقدند که پیامبر اکرم(ص) در هیچ شرایطی جامعه و مردم را از داشتن امام بینیاز نمیدانست، حتی اگر تعداد مردم اندک و احتمال بروز شکاف و اختلاف بینشان ضعیف بود. رسولی که حتی از بیم اختلاف بین سه نفر در مسیر سفر، دستور میداد تا یکی از افراد در مقام امیر و رئیس انتخاب شود، چگونه ممکن است امت بزرگ اسلام را پس از خود، بدون تعیین سرپرست و زمامدار رها کند و در سلکی منظم درنیاورد؟ در حالی که نص صریح ایشان در واگذاری وصایت و خلافت مسلمانان به امام علی(ع) در حدیث غدیر، نشان از اهمیت موضوع رهبری و پیشوایی مردم دارد.
استاد شهریار بر این باور بود که علی(ع) چراغ هدایت و امامت شیعیان است و غدیر در این بین نقشی محوری دارد؛ بنابراین قصیدهای در این موضوع سرود. در بخشی از این قصیده چنین آمده است:
«اگر سنجند هر سهمی در اسلام
هر آن کو سهمگینتر، حصه من
نه احمد در مؤاخاتم به خود خواند
نه خود با من پسرعم و پدرزن؟
نه بر دوشم گرفت و ریخت اصنام
بدو نظاره هر بازار و برزن؟
به غوغای غدیرخم ندیدید
به دست شه چو شاهینم نشیمن؟»
شهریار از عنصر تشبیه در به تصویر کشیدن جریان غدیرخم بسیار ظریفانه استفاده کرده و کلماتی همچون دست، شاهین، هادی و... را به تناسب مضمونهای غدیری بهکار برده است.
شجاعت و ایثارگری یکی از صفات بارز و مثالزدنی مولای متقیان بود؛ شجاعتی که در راستای پیشبرد اهداف الهی و به ثمر رساندن مقاصد اسلام صورت میگرفت. نقل است که در روز جنگ احد، حضرت علی(ع) پرچمداران مشرکان را به قتل رساند. دشمنان با کشته شدن آنها، از معرکه جنگ گریختند، بهطوریکه اگر تیراندازان از فرمان پیامبر(ص) سرپیچی نمیکردند، جنگ به سود مسلمانان به پایان میرسید. در ادامه که اکثر مسلمانان متواری شده و در کنار پیامبر(ص) نبودند، علی(ع) همراه رسولالله(ص) ماند و از وجود آن حضرت محافظت کرد. ایشان در آن جنگ، چنان با مشرکان نبرد کرد که جبرئیل در شگفت شد و گفت: «ای پیامبر! این طریق یاری کردن است» و آنگاه ندا داد: «لا سیف الا ذوالفقار، لا فتی الا علی.»
قوت قلب علی(ع) که از ایمان و یقین او سرچشمه میگرفت، در انسان دیگری رؤیت نشد. شهریار با استفاده از کلماتی که در وزن حماسی سروده شده است، به بیان افتخارات و رشادتهای آن حضرت میپردازد:
«نه با سرشان به خاک تیره سودم
عناوین مطلا و مطنطن
نه احمد لا فتا الا علی گفت
نیامد در احد ناد علیا
به ایمان و به باور و به شمشیر
نه من سیمرغ پرورد و تهمتن
به نسبت یا به سبقت یا به اسلام
که را یارای همدوشیست با من؟
نشستن را بود بسته خدایی
تو این بسته خدا، خواهی شکستن
چو بلبل رفت و زاغ آمد به صحرا
به باغ اندر نه گل ماند، نه گلشن
چه بدبختی که میخواهد ملاقات
خدا را و وبال از من به گردن»
الههسادات بدیعزادگان
انتهای پیام