کاشان، این شهر تاریخی با کوچهها و محلاتی که هر کدام داستانی برای گفتن دارند، همواره محلی برای جلب نظر نویسندگان و پژوهشگران بوده است. در گفتوگوی پیش رو، با نویسندهای کاشانی آشنا میشویم که بخشی از سالهای زندگی خود را صرف جمعآوری و روایت تاریخ شفاهی محلات کاشان کرده است.
علی بنیکاظمی با قلمی روان و دلی پر از عشق به این شهر، توانسته است داستانهای ناشنیده و خاطرات فراموششده را زنده و به نسلهای جدید منتقل کند. از محلههای قدیمی با معابر پرپیچوخم گرفته تا بناهای تاریخی که هر کدام نمادی از فرهنگ و هنر کاشان هستند، همه در اثر این نویسنده به شکلی زیبا و تأثیرگذار به تصویر کشیده شدهاند. در ادامه گفتوگوی خبرنگار ایکنا از اصفهان را با این نویسنده اهل کاشان میخوانیم.
علی بنیکاظمی هستم، متولد ۱۳۳۴ و نویسنده کتاب «ماتیکان کاشان» که در بیستوچهارمین دوره دوسالانه کتاب اصفهان، اثر برگزیده در بخش تاریخ انتخاب شد.
من خودم در یکی از محلات قدیمی کاشان به دنیا آمدم، بزرگ شدم و به مدرسه رفتم. همیشه وقتی از مقابل منازل قدیمی، مقابر یا امامزادهها گذر میکردم، این اماکن برای من بسیار مهم بود.
منزلی هم که در آن زندگی میکردیم، خانهای تاریخی بود. در پرانتز عرض کنم که در کاشان اشتباهی مصطلح وجود دارد که اسم خانهها را تاریخی میگذارند، در حالی که این حرف به کلی اشتباه است. برای این خانهها باید تعبیر «خانه سنتی» را بهکار برد. خانه تاریخی، خانهای است که در آن اتفاقی تاریخی رخ داده باشد. صرف قدیمیبودن به معنای تاریخیبودن نیست. ما باید اینها را از هم تفکیک کنیم.
برای مثال شهرت باغ فین بهدلیل واقعهای است که در آن برای امیرکبیر رخ داد، یا تاریخیبودن بعضی از خانهها بهدلیل حاکمنشینبودن آنهاست. صرف اینکه خانهای را تاجری بنا کرده باشد، تاریخی محسوب نمیشود و باید نام سنتی بر آن گذاشت.
من از کودکی راجع به بناهایی که میدیدم، بسیار حساس بودم و ذهنی پرسشگر درباره آنها داشتم. بعدها کمکم سعی کردم از طریق منابع موجود، تحقیقاتی در این راستا انجام دهم؛ سپس برایم سؤال شد آیا واژههایی که برای نامگذاری محلات قدیم استفاده شده، بهدلیل وجود برخی از افراد بوده یا بابت بنایی که در آن محله وجود داشته است؟
خاطرهای عرض کنم. در دوره دبیرستان در میانه گفتوگوی دو پیرمرد، کلمه «سیلونگاه» به گوشم خورد. راجع به این کلمه از هرکس پرسیدم، چیزی نمیدانست. شاید ۳٠ سال این واژه در ذهن من بود. بعدها که تحقیقات خودم را شروع کردم، متوجه شدم این کلمه یعنی «سیلگاه» یا «مسیل» و به همان میدان بسیج یا گذرگاه امروزی اطلاق میشود که هر وقت ۱٠ دقیقه در کاشان بارندگی وجود داشته باشد، همه آبهای اطراف در این قسمت جمع میشود.
تاکنون چندین بار این میدان را تعمیر کرده و هنوز متوجه نشدهاند که اینجا پایینترین نقطه کاشان است. گرچه رودخانهای ساحلی در آن قسمت احداث کردند؛ اما نیازمند وجود یک کانالکشی است. یادم هست در قدیم از آنجا آب قناتی عبور میکرد. رنگرزها کنار قنات، خامههایشان را شستوشو میدادند. اگر به اسامی توجه میکردیم، متوجه میشدیم که وقتی میگویند «سیلونگاه»، یعنی این مکان، جای میدانساختن نیست.
البته. بناهای تاریخی گواه این مطلبند. لازم به ذکر است که ساختوساز در هر مکانی باید با شرایط آب و هوایی و محیط منطبق باشد. اکنون در کاشان، ساختمانها و سقفهای رومی میسازند. این سازهها هیچکدام با طبیعت شهر ما سازگاری ندارد.
این سنگکاری ساختمانی، پسندیده شهر کاشان نیست؛ چون اینجا در تابستان، دمای بیش از ۵٠ درجه دارد که با توجه به بازتابی که از سطوح سنگها صورت میگیرد، دما به بیش از ۷٠ درجه میرسد؛ اما آجر یا کاهگل اینطور نیست و گرما را به خود جذب میکند.
خیابانکشیهایی که از دوره پهلوی شده و بخشی از آن ضرورت داشته و بر مبنای پیشرفت شهرنشینی بوده است، سبب شد تا یکسری مسائل فرهنگی، باستانشناسی و میراث فرهنگی مورد غفلت واقع شود.
یکی از مکانهای مورد توجه من، میدان کمالالملک یا محله کلهر بود که در میان آن مسجد صادپور قرار داشت. این مسجد سابقه ۷٠٠ ساله داشت و کاشیهای قدیمی آن مربوط به دوره سلجوقی بود؛ اما به کلی تخریب شد و حتی کاشیهای آن را هم حفظ نکردند.
آن سمت میدان، مسجد کرسی قرار دارد. یک سهراه بود و روی آن گلدسته قرار داشت. نکته مهم اینکه ریشه گلدستهها در زمین است؛ اما این مأذنه زیبا و عظیم بالای آن سهراه قرار داشت. اگر خیابانکشیها را پنج درجه کم و زیاد میکردند، امکان حفظ این بنا هنوز هم وجود داشت. این مأذنه از بناهای زیبا و شکیلی بود که بر اثر حوادثی از میان رفت.
یا منار زینالدین که کج شده بود و تخریب کردند. مرحوم ادیب مینویسد: «منار کج بود، خطر داشت؛ اما حاکم بیشتر برای فروش آجرها این کار را انجام داده است.» در زمان قدیم، آجر در کاشان مرغوب بود؛ به همین دلیل حکومت وقت این منار را از بین برد. گاهی طمعکاری و نادانی سبب شده است که میراث با ارزش خود را نابود کنیم.
یکی از بلاهایی که از قدیم داشتهایم، این است که اسامی را تغییر میدهند. ما از صفویه به این سو، تاریخ روشنتری داریم. از صفویه تا قاجار دورهای انتقالی وجود داشت که در جریان آن، قاجار کتیبهها را کند و به نام خود ثبت کرد.
بعد از اتمام دوره قاجار و روی کار آمدن پهلوی، دوباره این اتفاق از سوی پهلویها تکرار شد؛سپس بعد از انقلاب یکسری از اسامی باز هم عوض شد. انتقال اینها و شناساندنش به نسل آینده کمی دشوار است؛ چون هر کسی فرزند نسل خویش محسوب میشود. جوانان هم توجه زیادی به این مسائل ندارند.
من تا آنجا که در وسعم بود، محلات را بررسی و اسامی را یافتم. بناهای تخریبشده را در کتاب «ماتیکان کاشان» نام بردم و آنها را معرفی کردم. در اروپا بناها را دست نمیزنند و فقط داخل آنها را مرمت میکنند؛ اما متأسفانه در ایران، اینطور نیست.
زهراسادات محمدی
انتهای پیام