جنبش انصارالله یا حوثیها، جنبشی مذهبی، سیاسی و نظامی، از زیدیهای یمن و شاخه جارودیه، نزدیکترین فرقه به شیعیان امامیه است. هسته اولیه این جنبش، مجموعهای فرهنگی با نام انجمن شبابالمؤمن بود که در سال 1990 میلادی تأسیس شد. تشکیلات شبابالمؤمن بر پایه اندیشههای زیدیه و تحت تأثیر اندیشههای مؤسسان آن، از جمله سیدبدرالدین حوثی، عالم زیدی که برخی از اعضای انصارالله از شاگردان وی بودند، شکل گرفت. وی تأثیر زیادی در هدایت و رهبری معنوی این گروه داشت. سیدبدرالدین اگرچه عالمی زیدی، اما به تقارب فکری زیدیه و شیعه امامیه معتقد بود. وی علاوه بر این، درصدد مواجهه فکری و مقابله با وهابیت بود تا از نفوذ آن در مناطق شیعی یمن جلوگیری کند.
با ریاست سیدحسین بدرالدین حوثی، فرزند سیدبدرالدین حوثی بر این مجموعه، گروه با تغییر نام به شبابالمؤمن، فعالیت سیاسی خود را آغاز کرد. نام حوثی که برای این جنبش و رهبران آن بهکار میرود، برگرفته از نام شهری با عنوان حوث در جنوب استان صعده است. بیتوجهی دولت وقت یمن به مناطق زیدینشین و نفوذ گروههای سلفی وهابی و انتشار تفکرات آنها در این مناطق که تهدیدی جدی برای حوثیها بود، از علل اصلی تشکیل جنبش انصارالله بهشمار میرود.
سیدحسین حوثی پس از تلاشهای فرهنگی، به عرصه سیاسی و اجتماعی گام نهاد و برای بهبود وضعیت مردم محروم صعده با مقامات یمنی وارد گفتوگو شد؛ اما به این نتیجه رسید که مقامات یمنی توجه خاصی به آنها نمیکنند؛ به همین منظور تلاش کرد تا نیروهای اجتماعی را وارد صحنه کند و این نیروها را که همان شیعیان محروم بودند، بهتدریج وارد عرصه کرد.
با حضور نیروهای اجتماعی در صحنه، دولت علی عبدالله صالح که خود را در معرض تهدید میدید، اقدام به سرکوب آنها کرد. همین امر موجب شد تا این جنبش خطمشی مسلحانه در پیش بگیرد و وارد درگیریهای خونین با دولت صالح شود. این گروه علاوه بر مخالفت با رویکردهای داخلی دولت، در بعد خارجی نیز بهدلیل همپیمانی دولت یمن با آمریکا پس از 11 سپتامبر، به ضدیت هر چه بیشتر با آمریکا و درگیری بیشتر با دولت روی آورد. سیدحسین حوثی در سال 2002 در سخنرانی معروفی، اهداف بلند این جنبش را اعلام کرد که امروزه نماد انصارالله است و در قالب شعارهای «الله اکبر، الموت لإمریکا، الموت لإسرائیل، اللعنة علی الیهود، النصر للإسلام» معرفی شد.
جنبش انصارالله و دولت صالح تا قبل از سال 2011 با یکدیگر وارد شش جنگ شدند. در اولین جنگ، دولت صالح علیه حوثیها اعلام جنگ و در تابستان 2004، تهاجم به صعده را آغاز کرد. در جریان این درگیریها، صدها تن کشته شدند. پس از سه ماه درگیری، ارتش دولت یمن توانست با محاصره منطقه و استفاده از سلاحهای سنگین، سیدحسین حوثی و حدود 700 تن از همراهان او را به شهادت برساند. مرگ سیدحسین حوثی موجب شهرت روزافزون وی در میان مردم یمن و نشر و گسترش افکار وی شد. از سوی دیگر، جمعیتی از سایر استانها برای یاری شیعیان و بازسازی مناطق ویرانشده صعده راهی این منطقه شدند. این اقدام که با ترس دولت همراه شد، ارتش یمن را مصمم کرد تا حملات هوایی و نظامی انجام دهد و جنگ دوم ارتش یمن علیه حوثیها آغاز شد. در این درگیری، صدها غیرنظامی و چند تن از حوثیها و نیروهای ارتش کشته و تعدادی هم از سوی نیروهای دولتی دستگیر شدند. در 27 مارس 2005، دولت یمن پایان جنگ دوم را اعلام کرد.
جنگ سوم در مارس 2006 به رهبری سیدعبدالمک حوثی، دبیرکل فعلی جنبش انصارالله و برادر کوچک سیدحسین حوثی آغاز شد. علت این جنگ، دفاع از پایگاههای شیعیان زیدی بود که از سوی نیروهای ارتش مورد حمله قرار گرفته بودند و به همان استان صعده محدود بود. در این جنگ، تعدادی کشته و عدهای از فعالان سیاسی و فرهنگی دستگیر شدند.
جنگ چهارم در آوریل 2007 رخ داد. در این جنگ، انصارالله صعده را به محل عملیات نظامی علیه ارتش یمن تبدیل کرد و در جریان آن، نهادهای سیاسی و نظامی دولت دچار خسارت شدند. این جنگ با عقبراندن ارتش یمن از مواضع شیعیان پایان یافت. جنگ پنجم در فوریه 2008 آغاز شد و حوثیها از سلاحهای متوسط و سنگین علیه ارتش استفاده کردند. این جنگ علاوه بر استان صعده، به بخشهایی از استان عمران هم کشیده شد و نشاندهنده گسترش دامنه عملیات مسلحانه و تحول کیفی عملکرد نظامی حوثیها در مقابل دولت بود. این جنگ با میانجیگری قطر پایان یافت.
جنگ ششم موسوم به عملیات زمین سوخته، در اوت 2009 از سوی دولت علیه حوثیها در صعده شروع شد. در این جنگ، دولت یمن از امکانات گستردهای برای رسیدن به اهدافش استفاده کرد؛ همچنین صدها نفر از مردم و نیروهای نظامی کشته و عدهای از علما و فعالان سیاسی و فرهنگی به دست نیروهای امنیتی ترور شدند یا به زندان افتادند. این درگیری به خاک عربستان هم کشیده و باعث حمله ارتش عربستان به مواضع انصارالله شد. در این درگیری، دولت یمن و کشورهای عربستان و آمریکا در یک طرف و حوثیها و جداییطلبان جنوب در طرف دیگر قرار داشتند. این درگیریها در فوریه 2010 با فرونشستن ناآرامیها و تمایل دو طرف برای مذاکره پایان یافت.
با شروع انقلابهای سال 2011 در بعضی از کشورهای عربی، دامنه این انقلابها به یمن نیز کشیده شد و زمینه را برای قیام انصارالله و همراهی مردم که از عملکرد دولت وقت ناراضی بودند، فراهم کرد و باعث برکناری علی عبدالله صالح شد. در نتیجه این تحولات، حوثیها بر استان صعده مسلط شدند و اداره این استان را در دست گرفتند. با برکناری صالح از مسند ریاستجمهوری، عبد ربه منصور هادی که پیشتر معاون رئیسجمهور یمن بود، در جایگاه تنها نامزد، به ریاستجمهوری این کشور برگزیده و قرار شد اداره موقت کشور را برای مدت دو سال در اختیار بگیرد و سپس انتخابات آزاد و مشارکتی ریاستجمهوری برگزار شود؛ اما در این مدت بهدلیل ناتوانی دولت در ایجاد تغییر بر پایه خواست مردم، بهویژه در اموری مانند کاهش فساد اقتصادی، لغو دستور آزادسازی حاملهای سوخت، فعالیت گروههای افراطی وابسته به القاعده مانند انصارالشریعه، تقسیم یمن به شش اقلیم که حوثیها را در شمال کشور از دریا جدا میکرد و مداخلات بعضی از قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای مانند عربستان و آمریکا، اعتراض گروههای مخالف را برانگیخت و در اولین حرکت، نیروهای انصارالله بخشهایی از کشور را تحت کنترل خود درآوردند.
آنها علاوه بر صعده، استان عمران را نیز تحت کنترل خود درآوردند و حتی نفوذ خود را تا صنعا، پایتخت یمن گسترش دادند. این اقدامات با توجه به سابقه پیشین جنگهای ششگانه که پیشتر به آن اشاره شد، انصارالله را به اصلیترین گروه مخالف دولت تبدیل کرد. به همین منظور، منصور هادی تصمیم گرفت تا به جای درگیرکردن ارتش آسیبدیده، توافقنامه صلح امضا کند؛ اما این توافق دوام چندانی نداشت؛ زیرا خالد بحاح، نخستوزیر یمن استعفا داد و منصور هادی نیز پس از آن استعفای خود را اعلام و آن را به مجلس نمایندگان تقدیم کرد و قرار شد استعفای وی در مجلس نمایندگان بررسی شود؛ اما با برگزارنشدن جلسه بررسی استعفای رئیسجمهور، یمن با بحران خلأ قدرت سیاسی مواجه شد.
انصارالله با برگزاری کنفرانس ملی، به گروههای سیاسی سه روز مهلت داد تا بحران موجود را حل کنند؛ اما با پایان مهلت اعلامشده و به توافق نرسیدن گروههای سیاسی برای حل بحران یمن، انصارالله در بیانیهای، منصور هادی را برکنار کرد و قرار شد شورایی شش نفره، ریاستجمهوری یمن را در دوره انتقالی اداره کند. به دنبال این اقدام، منصور هادی به عدن گریخت و با پسگرفتن استعفای خود، به تشکیل دولت موقت در این منطقه اقدام کرد.
همزمان ائتلافی از بعضی کشورهای منطقه به رهبری عربستان در 26 مارس 2015 در حمایت از منصور هادی، حملات هوایی و دریایی شدیدی را به یمن آغاز کرد و به دنبال آن بسیاری از زیرساختها و مراکز نظامی و غیرنظامی این کشور ویران شد و افراد زیادی کشته، زخمی و آواره شدند. هدف اصلی از این حملات، آزادسازی مناطق تحت سیطره انصارالله و تضعیف نظامی این گروه بود. با گسترش حملات ائتلاف، انصارالله یمن با هدف توقف حملات، از موشکهای بالستیک علیه عربستان استفاده کرد و تأسیسات نفتی این کشور، یعنی آرامکو را هدف حملات موشکی و پهپادی قرار داد؛ همچنین سیطره خود را بر بعضی از نقاط یمن افزایش داد. در تصویر زیر، مناطق تحت کنترل انصارالله یمن با علامت سبز رنگ مشخص شده است؛ این مناطق جمعیت قابل توجهی دارند و از سویی، بندر استراتژیک الحدیده بیشتر تحت کنترل حوثیها قرار دارد.
جنبش انصارالله یمن دارای سه سازمان اجرایی است که مستقیماً زیر نظر رهبر این جنبش قرار دارد؛ شورای سیاسی وظیفه ارتباط جنبش با گروههای این کشور، هیئتهای دیپلماتیک و سازمانهای منطقهای را برعهده دارد و گزارشهای سیاسی را تهیه و ارائه میکند. شورای اجرایی متشکل از نهادهای مرتبط با اداره فرهنگ و تربیت، سازمان رسانه و استانداریهاست و سازمان کار دولتی که نظارت بر هیئت انصارالله در سازمانهای اجرایی و قانونگذاری از جمله وظایف آن است.
پس از عملیات هفتم اکتبر یا همان طوفان الاقصی، حوثیها در راستای حمایت از مردم غزه، کشتیهایی را که مقصد آنها، بنادر اسرائیلی بود، در دریای سرخ و خلیج عدن مورد هدف قرار دادند و از سویی، به ناوهای آمریکایی و انگلیسی نیز حمله و چند پهپاد آمریکایی را ساقط کردند. حملات انصارالله یمن باعث کاهش تجارت محلی و حمل و نقل دریایی به اسرائیل شد و کشتیهای تجاری را که مقصدشان اسرائیل بود، به دورزدن آفریقا واداشت و مسیر را طولانی و پرهزینه کرد. علاوه بر آن، هزینههای بیمه را برای کشتیهای تجاری که از دریای سرخ عبور میکنند، افزایش داده است.
در ماه مارس سال گذشته، رسانههای اسرائیلی گزارش دادند که بهدلیل عملیات دریایی انصارالله، نیمی از کارگران بندر ایلات در معرض از دست دادن شغل خود قرار گرفتهاند و این بندر، ضربه مالی شدیدی خورده است. علاوه بر اقدامات دریایی حوثیها، حملات موشکی آنها به اهدافی در اسرائیل، باعث ایجاد چالشهایی برای این رژیم شده و زمینه را برای اقدامات آمریکا علیه انصارالله بهوجود آورده است.
در یک ماه اخیر، حملات آمریکا علیه حوثیها با استفاده از تسلیحات مدرن و استراتژیک، هواپیماهای F 16 و F 35 و استقرار هفت بمبافکن B 2 که قادر به حمل سلاح هستهای هستند و گفته میشود فقط 20 فروند از آنها در زرادخانه نیروی هوایی آمریکا وجود دارد، شدت گرفته است. فرماندهی مرکزی ایالات متحده آمریکا (سنتکام) نیز از ورود ناو هواپیمابر یو اس اس کارل وینسون در حوزه مسئولیت خود در خاورمیانه خبر داد. این ناو در سال 1982 وارد خدمت شد و شروع به پشتیبانی از ناو هواپیمابر هری ترومن، مستقر در شمال دریای سرخ کرده است.
علاوه بر نبرد دریایی آمریکا و انصارالله، آمریکا حملات هوایی خود را نیز به یمن افزایش داده است، بهطوری که هواپیماهای جنگی این کشور در روزهای اخیر، مناطقی را در استانهای صعده، عمران، الجوف، صنعا و الحدیده بمباران کردهاند. از سویی، گزارشهایی مبنی بر حمله زمینی به مناطق تحت کنترل انصارالله از سوی گروهها و جناحهای مخالف آن با مشارکت عربستان و امارات و با حمایت آمریکا به منظور تضعیف توانمندیهای انصارالله مطرح میشود که در حال حاضر با موافقت آنها مواجه نشده و عربستان فقط حملات هوایی خود را به مناطق مرزی استان صعده انجام داده است. نیروهای مسلح یمن نیز با انجام عملیاتی مانند شلیک موشک کروز به ناو هواپیمابر یو اس اس هری ترومن در شمال دریای سرخ، همچنان این مکان را برای آنها ناامن کردهاند و از سوی دیگر، با توجه به تهدیدات مکرر انصارالله به مقابله با آمریکا، به نظر میرسد که این جنبش از مواضع خود دست نکشد و همچنان معادله چشم در برابر چشم بین دو طرف جریان داشته باشد.
پگاهسادات طباطبایی
انتهای پیام