محرم که میشود، کوچههای کهن کاشان بوی تاریخ و اشک و حماسه میگیرد. شهری که هزار کوچهاش یادگار مردمانی است که آیین سوگواری را نسل به نسل پاس داشتهاند؛ از تکیههای تاریخی و چاووشخوانیهای کوچه و بازار گرفته تا روضههای خانگی و سقایی در بازار مسگران. در این میان، پژوهشگرانی هستند که کوچهپسکوچههای این فرهنگ را از فراموشی نجات داده و از دل خاطرات مردم، روایت عزاداری را زنده نگه داشتهاند. علیاصغر شاطری، نویسنده و کاشانپژوه از جمله این عاشقان میراث عزای حسینی در دیار گل و گلاب است. او سالهاست با قلم و تحقیق، ردپای محتشم کاشانی، روضهخوانهای قدیم، سقایان بااخلاص و چاووشخوانهای محلههای قدیمی را دنبال میکند تا امروز برایمان از ریشهها و آیینهای عزاداری در کاشان بگوید. آنچه در ادامه میخوانیم، بخش نخست گفتوگوی خبرنگار ایکنا از اصفهان با این کاشانپژوه درباره گوشهای از فرهنگ عاشورایی و سوگواری مردم کاشان است.
«تکیه» لفظی عربی به معنای «پشت به چیزی گذاشتن» است، چنانکه سعدی گوید: «مرا تکیه جان پسر بر عصاست، دگر تکیه بر زندگانی خاست.» در کتابهای لغت، «تکیه» را مکان فقیران، خانقاه، منزل درویشان، دیر، صومعه، حسینیه، تعزیهخانه و... ذکر کردهاند. جمع آن «تکایا» است. تکایا همواره محل اجتماع جوانمردان و اهل فتوت و اخیان بوده است که با گذشت زمان، آداب و رسوم خاصی نیز به آن افزوده شد و آداب به تکیه درآمدن در فتوتنامه سلطانی ملاحسین واعظ کاشفی ذکر شده است.
با رونقگرفتن مکتب تشیع در عصر صفوی، تکیهها از حالت خانقاهی و صفهنشینی خارج و به محل برگزاری عزاداری، تعزیهخوانی و شبیهخوانی تبدیل شد و جایگاه خود را نزد حکومت و مردم مستحکم کرد. در عهد صفویه، هنگامی که روضهخوانی مجلسی با ذکر مراثی، نوحهسرایی و حرکت دستههای عزاداران همراه با تظاهرات گوناگون در سوگواریهای مذهبی معمول شد، در ابتدا از گذرهای عمومی و چهارسوقهای شهر استفاده میشد تا آنکه دستهجات به عَلَم، کتل، توغ، نخل و عماریها آراسته شد و یکی از مکانهای استقرار این علامتها، تکایا بود.
تکایای معروف کاشان عبارت است از تکیه ماما شرف (پانخل)، تکیه کلهر، تکیه سرفره، تکیه قاضی اسدالله، تکیه مابین، تکیه پامنار، تکیه میدان کهنه و تکایای دیگری که هنوز آثار آنها پابرجاست. تکایا دارای غرفههای متعدد کوچک و بزرگ بودند که در هنگام روضهخوانی، هر غرفه متعلق به شخص خاصی بود و او وظیفه داشت آن را سیاهپوش و آرایش کند. در زمان حاضر، تکایا به حسینیه، زینبیه و عناوین دیگر تغییر یافته و کارکرد آن، مرکزی برای روضهخوانی و عزاداری است.
مرحوم سلالةالسادات سیدالذاکرین، روضهخوان آستان ائمه اطهار(ع)، حاج سیدرضا حسینیتبار، مشهور به «آسیدرضا بهی»، روضهخوان و مرثیهخوان بااخلاص اهل بیت(ع)، در برپایی روضههای خانگی بسیار فعال بود و به این امر اعتقاد عمیقی داشت.
آسیدرضا، فرزند آسیدصادق در سال ۱۳۱۲ شمسی در کاشان دیده به جهان گشود. در محضر آیتالله سیدمحمدحسین رضوی کسب فیض و ادب کرد، همراه ایشان به عتبات عالیات مشرف شد و از جذبه ارواح طیبه حضرات معصومین(ع) به مداحی و ذاکری اهل بیت عصمت و طهارت(ع) روی آورد و با کمال اخلاص آن را ادامه داد.
صداقت و راستی، بیریایی و سادگی، همراه عشق و علاقه وافر به برگزاری روضههای خانگی، از ویژگیهای این ذاکر بااخلاص بود و به همین دلیل، مردم نیز روضهخوانی او را در منزل موجب برکت و نورانیت خانه خود میدانستند. سرانجام با همین عقیده و مرام، هنگامی که ذکر مصیبت آلالله را میخواند، در غروب روز جمعه، ۲۸ دیماه ۱۳۸۰ جان به جانآفرین تسلیم کرد و در مزار فیض کاشانی به خاک سپرده شد.
معنای لغوی سقایی، آبرساندن و آب به کسی دادن است و به شخصی که این کار را انجام میدهد، «سقا» میگویند. در روز هفتم ماه محرم که آب از سوی لشکر عمر سعد بر اصحاب امام حسین(ع) بسته شد، تا روز عاشورا، حضرت ابالفضلالعباس(ع) در مقام سقای کاروان، چندین بار این محاصره را شکست و آب به خیام اباعبداللهالحسین(ع) رساند.
در ظهر روز عاشورا که فریاد «العطش» کودکان حرم اباعبدالله(ع)، ملائکه را نیز به گریه درآورده بود، حضرت ابالفضل(ع) مشک بر دوش، سوار بر اسب به سوی فرات میرود، محاصره را میشکند، در کنار فرات، مشتی پر از آب برمیدارد؛ اما به یاد فریاد «عمو جان! العطش، العطش» ادب میکند و این رجز را میخواند: «یا نفس! من بعد الحسین هونی، و بعده لا کنتِ ان تکونی، هذا الحسین شارب المنون، و تشربین بارد المعین؛ ای نفس! زندگی بعد از حسین خواری و ذلت است و بعد از او نباشی تا این ذلت را ببینی، این حسین است که شربت مرگ مینوشد و تو آب سرد و گوارا مینوشی؟» از اینرو، در مجالس روضهخوانی و عزاداری به یاد سقای کربلا، کسانی مشک بر دوش میگیرند و مردم عزادار را سیراب میکنند.
ملاحسین واعظ کاشفی در فتوتنامه سلطانی خود، آدابی برای سقایی برشمرده است، از جمله با طهارت جسم و جان باشد، از سر ریا نباشد، بدون اجازه وارد مجلس نشود، آب حلال باشد، طمع مزد نکند، خوشرو باشد و...؛ اما نوع دیگری از سقایی نیز وجود دارد که خود برگرفته از سقایی حضرت ابالفضل(ع) و آن، برپایی جلسات و محافلیست که افراد با در دست گرفتن کشکول و کاسه آبی، به مرثیهخوانی و نوحهخوانی میپردازند.
این نوع سوگواری در شهرهای گوناگون ایران رایج است. عزاداری سقایی عبارت است از خواندن مصائب وارده بر عترت رسول خدا(ص)، خاصه حضرت سیدالشهدا(ع)، اما بهصورت نوحهسرایی و اشعاری که خوانده میشود، با لحن و صوتی حزین همراه است و قاعدتاً بهطور دستهجمعی و هماهنگ نوحهسرایی میکنند. تفاوت نوحهسرایی سقایی با نوحهسرایی سینهزنی و زنجیرزنی آن است که ذکر نوحهسرایی سقایی، سنگین و حزین و بدون سینهزدن، زنجیرزدن و نواختن طبل و سنج خوانده میشود.
در کاشان پنج گروه و دسته سقاخوان در ایام محرم سقاخوانی و جلساتی هم در طول سال و روزهای خاص برگزار میکنند: ۱ ـ هیئت سقایی استاد عبدالرحیم (میدان کهنه) ۲ ـ هیئت سقایی ضیغم ۳ ـ هیئت سقایی حاجی علی حمامی (باغچهشاهی) ۴ ـ هیئت سقایی استاد آقا علی هدایتی (درب حوض) ۵ ـ هیئت سقایی گذر حاجی. روزهای اول، دوم، سوم و چهارم محرم، دستهجاتی از هیئتهای سقایی در بازار کاشان به نوحهخوانی و عزاداری میپردازند.
معنای لغوی «روضه»، باغ، گلستان و بوستان است. «رضوان» و «ریاض» نیز با آن همریشهاند. در فرهنگ عاشورایی، به مجلسی میگویند که در آن ذکر مصیبت آلالله خوانده شود. دلیل نامگذاری این مجالس به روضه آن است که در دوره سلطان حسین بایقرا از نوادگان تیمور، یکی از وعاظ و خطبای مشهور به نام ملاحسین واعظ کاشفی، کتابی به نام «روضةالشهدا» به فارسی درباره واقعه کربلا نوشت. شیعیان این کتاب را در روزهای سوگواری از رو میخواندند و عزاداری میکردند. کمکم کسانی که این کتاب را میخواندند، «روضهخوان» و اینگونه مجالس، «روضه» نامیده شدند.
در دوره صفویه که برپایی مجالس عمومیت یافت، عدهای روضهخوانی را پیشه خود قرار دادند و از نقش و فلسفه اولیه روضهخوانی که همانا اخلاص در عمل و رسالت تبلیغ تشیع و ولایت بود، فاصله گرفتند.
در دورههای گوناگون، روضهخوانیها شیوههای گوناگونی را پشت سر گذاشتهاند. در زمان محدودیتهای رضاخانی، روضههای خانگی در ایفای این مهم نقش بسزایی داشتند. این نوع روضهخوانی در زمان ائمه اطهار(ع) نیز وجود داشته و در ماندگاری نهضت حسینی بسیار تأثیرگذار بوده است.
در فرهنگ عامه مردم کاشان، روضههای خانگی جایگاه خاصی دارد و بر این باورند که برپایی روضه در خانه و گفتن ذکر مصیبت خامس آلعبا، برکت میآورد؛ بنابراین عده کثیری از مردم در روزهای خاصی از ماه، مجلس روضه خانگی برگزار میکنند؛ درواقع محرم در کاشان فقط عزاداری نیست، آیینی زنده است که کوچه به کوچه با مردم نفس میکشد.
آخرین روز ماه ذیالحجه در فرهنگنامه عاشورایی کاشان به روز چاووش عزای محرم مشهور است. «چاووشی» خود از حرفههای معنوی بود، صدای خوش میخواست و نفس گرم. چاووش، بشیر سفر بود و قدرت چاووش بر بدیههگویی، خوشلحنی، شناسایی موقعیتها و شخصیتها و توصیف زائران و عاشقان زیارت استوار بود.
مراحل چاووشی عبارت بود از موچگی و روخوانی چاووشینامه و سپس از بر خواندن آنها و پس از آن، همآوایی با چاووشان پیشکسوت. چاووشخوان اگر سید باشد، شالی سبز بر گردن میآویزد، وگرنه شالی سیاهرنگ حمایل سینه خود میکند و اگر برای بدرقه و پیشواز باشد، علمی سبز و اگر برای اعلام ماه عزا باشد، پرچمی سیاه بر دوش میگیرد و اشعاری با سبک و روشی خاص میخواند. کسی که چاووشخوانی میکند، باید دلی پاک داشته باشد تا صدای دلنشین و آواز خوشش در دیگران اثر بگذارد و بدنها به لرزه درآید و اشکها از دیدگان جاری شود.
در یک دهه اخیر، به سبب افزونشدن دستهها و هیئتهای حسینی در کاشان، آیین سنتی مذهبی چاووشخوانی از چند روز مانده به ماه محرم برگزار میشود. کاشانیها با چاووشخوانی به استقبال ماه عزای اباعبداللهالحسین(ع) میروند. قدمت تاریخی چاووشخوانی در عزاداری سنتی کاشان به دوره صفویه و قبل از آن بازمیگردد.
در چند دهه پیش، در روز آخر ماه ذیالحجه، پیرمردی محاسنسفید، معروف به چاووشخوان، پرچم عزای حضرت سیدالشهدا(ع) را بر دوش میگرفت و از بازار پانخل شروع به چاووشخوانی میکرد و تا انتهای بازار مسگرها میرفت و آغاز ماه محرم، ماه عزای امام حسین(ع) و یاران باوفایش را اعلام میکرد. در طول مسیر بازار، چاووشخوان در مکانهای مشخصی میایستاد و به ذکر مصائب اهل بیت(ع) میپرداخت. در فرهنگنامه عاشورایی، مردم میگفتند «چاووشخوان به پیشواز محرم آمده است.»
شایسته است یادی کنیم از مرحوم عزیزالله فراهی (شاعر و مداح اهل بیت) از چاووشخوانان چند دهه قبل کاشان که جلسهای نیز به این نام تأسیس و همچنین کتابی به نام «چاووش عزا» منتشر کرده است.
کمالالدین علی، ملقب به شمسالشعراء و حسانالعجم و متخلص به محتشم کاشانی، در سال ۹۰۵ هجری قمری در کاشان متولد شد. پدرش خواجه میراحمد نراقی در جوانی به کاشان مهاجرت کرد و آنجا را موطن خود برگزید و در این شهر از دنیا رفت و در زیارتگاه سلطان عطابخش کاشان به خاک سپرده شد.
محتشم کاشانی، شاعر مرثیهسرای اهل بیت(ع) معاصر دوره پادشاهی شاه طهماسب بود که فنون شعر و شاعری را از صدقی استرآبادی آموخت و به چنان مرتبهای رسید که شاعران و نویسندگانی چون میرتقیالدین حسینی، صاحب تذکره خلاصةالاشعار (بزرگترین تذکره فارسی)، وحشتی جوشقانی، صرفی ساوجی، حسرتی کاشانی و جمعی از شعرای آن دوره در انجمن و مکتب او تلمذ کردهاند.
زبان شعری محتشم، ساده و به دور از هرگونه تکلف و تصنع است و این ویژگی در سوگسروده مرثیه دوازدهبند عاشورایی او به چشم میخورد و علاوه بر روانی و صراحت، چاشنی اخلاص و صدق و برآمدن از دل نیز شرط ماندگاری این اثر فاخر شده است.
سرانجام در سال ۹۶۶ یا ۹۹۵ هجری قمری در زادگاهش درگذشت و منزلش روبهروی تکیه محلهای که به نام او مشهور شده، به خاک سپرده شد. مزارش دارای گنبد و بارگاهی رفیع و زیباست که زیارتگاه عاشقان اهل بیت عصمت و طهارت(ع) و دلباخته حضرت سیدالشهدا(ع) است. روز اول محرم نیز در تقویم ملی، روز شعر و ادبیات آیینی و بزرگداشت محتشم کاشانی نامگذاری شده است.
زهراسادات محمدی
انتهای پیام